روش های درمان قطعی وسواس فکری و عملی + فایل صوتی
گاهی وقت ها چک کردن مجدد اتو برای اطمینان از خاموش بودن آن، نگرانی درباره آلودگی دست ها و داشتن افکار خشن و ناخوشایند، طبیعی است. ولی اگر مبتلا به اختلال وسواس هستید، افکار وسواسی و رفتارهای جبری (یا همان وسواس عملی) در زندگی روزمره شما اختلال ایجاد میکنند. در ادامه این مطلب از دپارتمان سلامت روان مجله سلامت دکتر بهشتیان با روش های درمان وسواس فکری عملی آشنا خواهیم شد. در پایان هم درباره درمان وسواس فکری بدون دارو توضیحاتی داده ام.
اختلال وسواس (OCD) نوعی اختلال اضطرابی است که علایم آن، افکار ناخواسته، غیرقابل کنترل و تکراری است. که این افکار شما را وادار به انجام اعمال وسواسی میکنند. معمولا مبتلایان بهاین اختلال می دانند که افکار وسواسی و رفتارهای جبری آنها غیرمنطقی هستند، با این وجود نمیتوانند در مقابلشان مقاومت کرده و آنها را رها کنند.
OCD درست مثل سوزن گرامافون که روی یک صفحه قدیمی گیر کرده است، مغز را درگیر فکری خاص و سپس وادار به انجام کاری خاص می کند. برای مثال، ۲۰ دقیقه از وقتتان را صرف بررسی خاموش بودن اجاق گاز میکنید؛ چون میترسید که نشت گاز، خانه شما را به آتش بکشد. یا این که آنقدر دستتان را میشویید که زخم میشود، چون از میکروبها میترسید. اگرچه این اعمال تکراری حس ناخوشایندی در فرد ایجاد می کنند ولی اضطراب ناشی از افکار وسواسی را تا حدودی کاهش می دهند.
شاید از موقعیتهایی که باعث تحریک افکار وسواسی میشوند، اجتناب کنید یا با مصرف مواد و الکل به خود درمانی بپردازید، که در این صورت علایم شما تشدید خواهند شد. شاید فکر کنید راهی برای فرار از افکار وسواسی و رفتارهای جبری وجود ندارد، ولی باید گفت برای رهایی از این افکار و اعمال و به دست گرفتن کنترل آنها، روشهای بیشماری وجود دارند. که در این مطلب درباره آنها توضیح داده ام.
مطلب پیشنهادی: ۱۱ شرط موفقیت درمان وسواس
وسواس فکری و وسواس عملی در اختلال (OCD)
OCD فکری شامل افکار، تصاویر یا تکانههای غیر ارادی هستند که بارها و بارها در ذهنتان تکرار میشوند و با این که علاقهای به داشتن چنین افکاری ندارید؛ ولی نمیتوانید آنها را متوقف کنید.
وسواس عملی یا همان اعمال جبری هم رفتارها و آدابی هستند که حس میکنید باید به طور مداوم آنها را انجام دهید. معمولاً اعمال جبری برای رهایی از افکار وسواسی انجام میشوند. برای مثال اگر از آلودگی میترسید، احتمالاً آداب شستشوی پیچیدهای را دارید که از تمیز بودن خود مطمئن شوید.
اما متاسفانه حس آرامش به دست آمده بعد از انجام اعمال وسواسی طولانی نیست؛ و مجددا وسواس های فکری با قدرت بیشتری باز میگردند. افکار وسواسی و رفتارهای جبری، وقتگیر و غیر قابل کنترل هستند، از این رو به عاملی برای تشدید اضطراب تبدیل میشوند. این فرایند، همان چرخه معیوب اختلال وسواس (OCD) است.
اغلب افراد مبتلا به اختلال OCD در یکی از طبقههای زیر قرار میگیرند.
- وسواس شستشو و نجس پاکی: این افراد از آلودگی میترسند. آنها معمولاً در حال پاک کردن یا درگیر رفتارهای جبری شتسشو هستند.
- وسواس چک کردن : این افراد به طور مداوم همه چیز را چک میکنند (خاموش کردن وسایل، قفل بودن درها و غیره).
- وسواس شک داشتن و احساس گناه : این افراد میترسند که اگر کارها کامل و یا خوب انجام نشوند، رویدادی هولناک به وقوع پیوسته یا تنبیه شوند.
- وسواس های شمارش و نظم و ترتیب : این افراد درگیر ترتیب و تقارن هستند. آنها به خرافاتی در مورد اعداد، رنگها یا ترتیب خاصی معتقد هستند.
- وسواس اندوزش: این افراد میترسند که اگر چیزی را دور بیاندازند، اتفاق بدی رخ دهد. آنها به طور جبری چیزهای بدون استفاده را نگهداری میکنند.
نشانهها و علایم اختلال (OCD)
داشتن وسواس فکری و وسواس عملی به معنای ابتلا به اختلال وسواسی- جبری نیست. اگر این افکار و رفتارها وقت زیادی از شما بگیرند (حداقل یک ساعت در روز) و با زندگی و روابط روزمره شما تداخل پیدا کنند و تنش زیادی برای شما ایجاد کنند می توانیم بگویم به اختلالOCD مبتلا هستید.
اغلب افراد مبتلا به اختلال OCD، هم افکار وسواسی و هم اعمال جبری را دارند؛ ولی برخی از افراد فقط یکی از آنها را تجربه میکنند.
وسواس های فکری متداول در اختلالOCD به شرح زیر هستند:
- ترس از آلودگی به وسیله میکروبها یا آلوده کردن دیگران.
- ترس از نجس شدن یا نجس شدن دیگران
- ترس از دست دادن کنترل و آسیب رساندن به خود یا دیگران.
- افکار یا تصاویر جنسی خشن.
- فکر کردن بیش از اندازه به باورهای مذهبی و فلسفی .
- ترس از دست دادن یا نداشتن چیزهایی که شاید روزی مورد نیاز باشند.
- این عقیده که همه چیز باید مرتب و منظم باشد (نظم و تقارن).
- توجه افراطی به خوش شانسی یا بدشانسی در هر زمینه ای (باورهای خرافی).
مطلب پیشنهادی: وسواس در روابط عاطفی چیست؟
رفتارهای جبری (وسواس عملی) متداول در اختلال OCD به شرح زیر هستند:
- بررسی افراطی و تکراری وسایل مثل قفلها و کلیدها.
- سرکشی مداوم به عزیزان برای اطمینان از سلامت و امنیت آنها.
- شمارش، ضربه زدن و تکرار حرکات خاص یا انجام سایر امور بی معنی در جهت کاهش اضطراب.
- صرف وقت زیاد برای شستشو و نظافت.
- مرتب و منظم کردن وسایل.
- دعا کردن افراطی یا اجرای آداب مذهبی به خاطر ترس از پیامدهای عدم انجام آنها.
- جمع آوری اشیاء غیرضروری مثل روزنامههای قدیمی یا ظروف خالی غذا.
۶ گام برای خود درمانی وسواس (OCD)
در این بخش سعی می کنم به طور خلاصه مراحل درمان اختلال OCD را توضیح دهم. همانطور که در مقاله دیگری بیان کرده بودم. ۲ روش کلی برای وسواس وجود دارد. درمان شناختی رفتاری و درمان روانپویشی.
درمان روانپویشی حتما باید تحت نظر روان درمانگر انجام شود اما درمان شناختی رفتاری که یک درمان تکلیف محور و آموزشی است را می توانید خودتان هم با هدایت روانشناس یا در وسواس های خفیف به تنهایی انجام دهید.
در ادامه مراحل درمانOCD در رویکرد شناختی رفتاری را توضیح می دهم.
گام اول: محرکها را بشناسید
گام اول در مدیریت علایم اختلال OCD، شناسایی محرکهای این علایم است. این محرک ها معمولا شامل موقعیت و برخی از افکار است. مثلا فردی که وسواس شستشو دارد رفتن به دستشویی موقعیتی است که فکر آلودگی یا نجس بودن را در او ایجاد می کند.
فهرستی از محرکها و افکار وسواسی حاصل از آنها تهیه کنید. شدت ترس یا اضطرابی که در هر موقعیت در شما ایجاد می شود را مشخص و از کم به زیاد رتبه بندی کنید. پس از نوشتن موقعیت ها، وسواس های عملی یا راهکارهایی که برای از بین بردن اضطراب، انجام می دهید را یادداشت کنید.
برای مثال اگر از آلوده شدن به وسیله میکروبها میترسید، به ترسی که از دست زدن به چرخ دستی فروشگاه، در شما ایجاد می شود نمره ۳ می دهید درحالی که وارد شدن به سرویس بهداشتی یک فروشگاه، ترسی با نمره ۱۰ در شما ایجاد میکند و برای کاهش این ترس و اضطراب نیاز دارید ۱۵ دقیقه دست خود را بشویید.
شناسایی محرکها، به پیش بینی وسواس های عملی شما کمک میکند. با پیش بینی این وسواس ها، قبل از انجام آنها، قادر به کنترلشان خواهید بود. برای مثال اگر رفتار جبری شما شامل بررسی بسته بودن قفلها، پنجرهها یا خاموش بودن وسایل برقی است؛ میتوانید بستن در یا خاموش کردن وسایل را با دقت و توجه بیشتری در همان بار اول انجام دهید.
- تصویر ذهنی روشنی از انجام کاری که شما را نگران می کند بسازید و به خودتان بگویید: «پنجره بسته است» یا «دیدم که فر را خاموش کردم».
- در مرحله بعد هنگامی که اجبار برای چک کردن مجدد وسایل در شما ایجاد شد به خودتان بگویید: «این فقط یک فکر وسواسی است».
شناسایی و ثبت محرکها، ابزار مهمی برای یادگیری مقاومت در برابر انجام وسواس های عملی است.
مطلب پیشنهادی: درمان دارویی وسواس فکری عملی (OCD)
گام دوم: مقاومت در برابر انجام وسواس عملی را یاد بگیرید
معمولا افرادمبتلا به اختلال OCD از موقعیتهایی که باعث تحریک افکار وسواسی آنها می شود اجتناب می کنند. در کوتاه مدت این روش مناسبی به نظر می رسد اما هر قدر بیشتر اجتناب کنید، در دراز مدت اضطراب شما کم نخواهد شد. و به همین دلیل است که سالهاست درگیر این اختلال هستید.
در این گام شما یاد می گیرید به جای اجتناب از وسواس های خود با آنها به مرور روبرو شوید. این مهمترین تکنیک شناختی رفتاری برای درمان اختلال OCD است. این تکنیک به «مواجهه و جلوگیری از پاسخ (ERP)» معروف است.
در فرایند مواجهه و جلوگیری از پاسخ، شما با منبع افکار وسواسی خود روبرو می شوید بدون اینکه اعمال وسواسی را انجام دهید. به عنوان مثال: اگر وسواس شستشوی دست دارید، وقتی به دستگیره درب سرویس بهداشتی عمومی دست میزنید، نباید دستانتان را بشویید. پس از مدتی که این کار را انجام دهید، اجبار برای شستن دستها بعد از دست زدن به دستگیره درب دستشویی، به تدریج ناپدید میشود. با این روش یاد میگیرید که برای خلاصی از اضطراب نیازی به انجام آداب تکراری ندارید و تا حدی روی افکار وسواسی و رفتارهای جبری، کنترل پیدا میکنید.
البته مقابله با اضطراب های شدید در ابتدای کار، دشوار است، به همین دلیل این کار را با اضطراب های کوچکتر آغاز کرده و همینطور در نردبان ترس بالا میرویم. ابتدا با موقعیتهایی که کمترین شدت ترس را به همراه دارند مواجه میشوید و هنگامی که اضطراب ناشی از آن موقعیت را تحمل کردید، به مرحله بعد رفته و با چالش دشوارتری مواجه میشوید.
به زبان ساده تر انجام تمرینات مواجهه و جلوگیری از پاسخ باید برای شما اینقدر سخت نباشد که نتوانید آن را انجام دهید.
ساختن نردبان ترس خودتان: به هدف نهایی خود فکر کنید (برای مثال: استفاده از سرویس بهداشتی عمومی بدون ترس از آلودگی یا رانندگی تا محل کار بدون توقف و بررسی این که با کسی یا چیزی تصادف کرده اید یا خیر) و بعد گامهای مورد نیاز برای رسیدن به این هدف را تفکیک کنید. با توجه به محرکهایی که در شما ایجاد اضطراب میکنند، فهرستی از موقعیتهای اضطرابآور تهیه کنید و این موقعیتها را به ترتیب از شدت کم تا زیاد لیست کنید.
حالا از نردبان بالا بروید. از گام اول شروع کنید و تا زمانی که به احساس راحتی نرسیدید به گام بعدی نروید. در صورت امکان آنقدر در این مرحله بمانید تا اضطرابتان کاهش یابد. هر چقدر بیشتر با محرک OCD مواجه و درگیر شوید، میزان اضطرابتان کمتر میشود. هنگامی که گام اول را در موقعیتهای مختلف تکرار کردید و دیگر اضطراب زیادی را تجربه نکردید میتوانید به گام بعدی بروید. اگر گام اول برایتان خیلی دشوار است پس آن را به گامهای کوچکتری تقسیم کنید، یا کندتر پیش بروید.
در حین مقاومت در برابر اعمال اجباری روی احساسات اضطرابی متمرکز شوید. به جای این که حواس خودتان را پرت کنید، در حین مقاومت جهت انجام رفتار اجباری، روی احساس اضطراب خود متمرکز شوید. شاید بر این باورید که با این کار، احساس ناخوشایندتان تداوم مییابد تا در نهایت عمل جبری را انجام دهید. در حالی که اینطور نیست، با تمرکز روی احساس خود، اضطرابتان ناپدید خواهد شد. متوجه میشوید که کنترلتان را از دست نمیدهید و در صورت رعایت نکردن برخی از آداب، مشکلی ایجاد نمیشود.
تمرین کنید. هر چقدر بیشتر تمرین کنید، پیشرفت بیشتری خواهید کرد. به آرامی پیش بروید تا بتوانید احساسات خود را مدیریت کرده و در آنها غرق نشوید. بدانید که در حین مواجهه با ترسهایتان، حس ناخوشایندی و اضطراب را تجربه خواهید کرد ولی این احساسات موقتی هستند. هر وقت که با محرکها مواجه میشوید و با آنها کنار میآیید، اضطرابتان کاهش یافته و کنترل بیشتری روی افکارتان پیدا میکنید.
گام سوم: وسواس های فکری را به چالش بکشید
همه ما، گاهی وقت ها افکار اضطراب آوری را تجربه می کنیم که باعث آشفتگی ما میشوند. ولی این اختلال، مغز را روی افکار اضطراب آور خاصی متمرکز میکند که بارها و بارها در ذهن تکرار او میشوند. هر قدر که افکارتان اضطراب و تنش بیشتری ایجاد کنند، به احتمال بیشتری آنها را سرکوب می کنید. ولی معمولا سرکوبی افکار اثر موقتی دارد و تلاش در این جهت، اثر معکوسی به همراه دارد؛ و مجددا سر و کله ای افکار این اختلال پیدا می شود.
با انجام روش های زیر، می توانید با افکار وسواسی خود مقابله کنید:
افکار خود را یادداشت کنید.
هنگامی که درگیر افکار وسواسی میشوید، تمامی افکار یا اعمال وسواسی خود را یادداشت کنید. میتوانید آنها را روی کاغذ بنویسید یا در موبایل تایپ کنید.
- به نوشتن خواستههای وسواس گونه ادامه دهید و افکارتان را دقیقاً ثبت کنید؛ حتی اگر این افکار حاوی عبارت یا خواستههای تکراری هستند.
- با نوشتن آنها میفهمید که چقدر افکار وسواسی تکراری دارید.
- بارها و بارها افکار و خواستههای تکراری را بنویسید. نوشتن آنها باعث میشود تا قدرت این افکار کم شود.
- نوشتن افکار، سختتر از فکر کردن به آنهاست، ولی از شدت آزار دهندگی آنها کم می کند.
دورۀ نگرانیِ اختلال وسواس داشته باشید.
به جای سرکوب کردن افکار و اعمال وسواسی به زمانبندی آنها بپردازید.
- درطول شبانه روز زمان هایی را ( مثلا دو زمان ده دقیقه ای) به افکار وسواسی خود اختصاص دهید. می توانید اسم این زمان را «وقت وسواس» بگذارید. در این زمان ها می توانید کاملا غرق در وسواس های فکری خود شوید.
- در طول دورۀ «وقت وسواس» فقط روی افکار یا خواستههای منفی متمرکز شوید. نیازی به تلاش برای اصلاح این افکار در طول این دوره نیست. در پایان زمان «وقت وسواس» ، چند نفس عمیق بکشید، افکار وسواسی را رها کرده و به فعالیتهای روزمره خودتان بپردازید. در ادامه روز سعی کنید به افکار وسواسی خود توجهی نکنید.
- در طول روز، هر زمان که افکار به ذهنتان میرسند، آنها را یادداشت کرده و تا در دورۀ «وقت وسواس» به آنها فکر کنید.
افکار وسواسی را به چالش بکشید.
با طرح پرسشهای زیر در طول دورۀ «وقت وسواس» ، افکار منفی و مزاحم را به چالش بکشید:
- چه شواهدی برای درست بودن فکرم وجود دارد؟ ممکن است فکرم درست نباشد؟ آیا فکر را با واقعیت اشتباه گرفتهام؟
- آیا روش مثبتتر یا واقع گرایانه تری برای بررسی موقعیت پیش رو وجود دارد؟
- چقدر احتمال وقوع رویدادی که از آن میترسم وجود دارد؟ اگر احتمالش کم است، پس پیامدهای محتملتر کدامند؟
- آیا این فکر مفید است؟ فکر وسواسی چه کمکی به من نموده و چه لطمهای به همراه دارد؟
- به دوستی که چنین افکاری دارد، چه باید بگویم؟
افکار وسواسی یا مزاحم خود را ضبط کنید.
روی فکری وسواسی خاصی متمرکز شده و آن را روی کاست یا گوشی موبایل ضبط کنید.
- عبارت، جمله یا داستان وسواسی را به همان شکلی که به ذهنتان میرسند، تکرار کنید.
- صدای ضبط شده را بارها و بارها در طول بازه زمانی ۴۵ دقیقهای در طول روز گوش کنید، بطوری که گوش کردن به این وسواسها باعث ایجاد تنش در شما شود.
- با مواجهه مستمر با نگرانی و وسواس به تدریج، اضطرابتان کاهش مییابد. سپس میتوانید همین تمرین را برای فکر وسواسی دیگری تکرار کنید.
گام چهارم: کمک بگیرید
هنگامی که احساس تنهایی و عجز پیدا میکنید، این اختلال، اوج میگیرد؛ بنابراین باید سیستم حمایتی قدرتمندی ایجاد کنید. هر چقدر بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنید، احساس آسیب پذیری کمتری پیدا خواهید کرد. صحبت کردن در مورد نگرانیها و افکار وسواسی با فردی فهمیده، تهدید آمیز بودن این افکار را کاهش میدهد.
با خانواده و دوستان خود در ارتباط بمانید. افکار و اعمال وسواسی آنقدر زندگی و وقت شما را تلف میکنند که ممکن است باعث منزوی شدن شما بشود. و تنهایی و انزوا باعث تشدید علایم شما میشوند. به همین دلیل سرمایه گذاری روی خانواده و دوستان اهمیت پیدا میکند. در مورد نگرانیها و خواستههایتان به طور رو در رو با عزیزانتان صحبت کنید. این کار از تهدیدآمیز بودن این افکار میکاهد.
گام پنج: مدیریت استرس
با این که استرس ریشه این اختلال نیست، ولی میتواند باعث تحریک بروز علایم یا تشدید آنها شود. به همین دلیل مدیریت استرس باید جزو بخشی از برنامه شما برای درمان این اختلال باشد.
روشهای آرامسازی را تمرین کنید. مدیتیشن، یوگا، تمرین تنفس، ریلکسیشن و سایر روشهای آرامسازی به کاهش استرس و تنش کلی و مدیریت افکار وسواسی کمک میکنند. برای رسیدن به بهترین نتیجه، به تدریج یک روش آرامسازی را تمرین کنید.
گام ششم: سبک زندکی خود را تغییر دهید.
سبک زندگی متعادل و سالم، نقش بزرگی در تسکین اضطراب و کنار آمدن با اعمال، ترسها و نگرانیهای وسواسی دارد.
به طور مرتب ورزش کنید. ورزش کردن، درمان طبیعی و اثربخش اضطراب است. برای گرفتن بیشترین نتیجه مثبت، سعی کنید حداقل ۵ روز در هفته به مدت ۳۰ دقیقه یا بیشتر به فعالیت ایروبیک (هوازی) بپردازید.
به انداه کافی بخوابید. اضطراب و نگرانی باعث بی خوابی میشود، بهعلاوه فقدان خواب هم، افکار و احساسات اضطرابی را تشدید میکند. هنگامی که به اندازه کافی استراحت میکنید، راحتتر میتوانید تعادل هیجانی خود را حفظ کنید. تعادل هیجانی عاملی کلیدی برای مقابله با اختلالات اضطرابی مثل اختلال وسواس است.
از مصرف الکل و نیکوتین اجتناب کنید. الکل به طور موقت، اضطراب و نگرانی را کاهش میدهد ولی با از بین رفتن اثر آن، علایم اضطراب باز میگردند. مصرف سیگار هم آرام بخش به نظر میرسد ولی نیکوتین موجود در آن، محرک قدرتمندی است. مصرف سیگار، علایم اضطراب و این اختلال را تشدید میکند.
آیا معجزه درمان وسواس با هیپنوتیزم واقعیت دارد؟
همانطور که در مقالات مختلف کلینیک هیپنوتیزم توضیح داده ام، هیپنوتیزم یک روش کمکی برای درمان هر اختلالی از جمله وسواس است. پس اگر بخواهم پاسخ صریح و کوتاهی به این سئوال بدهم که آیا درمان قعطی وسواس فکری با هیپنوتیزم امکان پذیر است؟ باید بگویم بستگی به عوامل مختلفی از جمله علل وسواس فکری، نوع وسواس فکری، طول و شدت این اختلال فرد دارد.
البته قبول دارم که افرادی که از این اختلال عملی رنج می برند تمایل دارند به طول کامل و هر چه سریع تر وسواس آنها درمان شود؛ اما متاسفانه بدون بررسی های اولیه نمی توان قطعا گفت که می توان وسواس فکری یا عملی را به طور کامل درمان کرد یا خیر
معجزه درمان وسواس با هیپنوتیزم در صورتی میتواند تا حدودی واقعیت داشته باشد که این روش توسط یک متخصص باتجربه انجام شود. هیپنوتیزم میتواند به فرد کمک کند تا به لایههای عمیقتر ذهن خود دسترسی پیدا کند و الگوهای فکری منفی مرتبط با وسواس را تغییر دهد. اگرچه هیپنوتیزم به تنهایی معمولاً کافی نیست، اما در برخی شرایط خاص و بهعنوان یک روش مکمل، میتواند نتایج چشمگیری داشته باشد و علائم وسواس را بهبود بخشد.
آیا درمان قطعی وسواس فکری شدید وجود دارد؟
واقعیت این است که پاسخ به این سئوال ساده نیست و عوامل متعددی در درمان قطعی این اختلال شدید وجود دارد. حتما ابتدا باید علل، ریشه ها، نوع، گستردگی، طول مدت ابتلا و ریشه های خانوادگی این اختلال بررسی شود تا بتواند مسیر درمان درسی را تدوین کرد.
نکته دیگر این است که یک روش درمانی لزوما برای همه افراد مناسب نیست. حتی ممکن است دو نفر وسواس مشابهی داشته باشند اما به دلیل ریشه و علل متفاوت مشکل روش درمان متفاوتی برای آنها استفاده شود.
روان درمانی
در مقاله ۱۰ شرط موفقیت درمان اختلال OCD توضیحات بیشتری درباره انواع روش های روان درمانی این اختلال داده ام. اما به طور خلاصه می توان گفت سه روش اصلی برای درمان وسواس وجود دارد.
دارو درمانی: که معمولا برای این اختلال با ریشه های فیزیولوژیک کاربرد دارد.
روان درمانی پویشی: که می تواند این اختلال را به صورت ریشه ای و بدون بازگشت درمان کند. در بسیاری از شرایط این اختلال واکنش ناهشیار به برخی از آسیب های فرد در گذشته است. در چنین شرایط تنها راه درمان وسواس درمان روانپویشی است.
هیپنوتیزم درمانی وسواس فکری و عملی: در درمان همه انواع این اختلال می توان از هیپنوتیزم کمک گرفت.
درمان شناختی رفتاری: که در وسواس های خفیف تا متوسط یا تسکین وسواس های شدید با ریشه فیزیولوژیک کاربرد دارد.
چگونه به فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی کمک کنیم؟
نحوۀ واکنش شما به علایم وسواس نزدیکان، غر زدن و انتقاد کردن، میتواند باعث تشدید اختلال آنها شود؛ در حالی که برقراری فضای آرام و حمایتگر به تسریع فرایند درمان آنها کمک میکند.
در صورتی که یکی از نزدیکان شما به این اختلال مبتلاست توصیه های زیر می تواند در روند بهبودی او مفید باشد.
از انتقاد کردن اجتناب کنید. به خاطر بسپارید که رفتارهای وسواسی در فرد مبتلا به این اختلال، علایم بیماری او هستند و جزو شخصیت او محسوب نمی شود و عمدا یا برای لجبازی این کارها را انجام نمی دهد.
فرد مبتلا به این اختلال را سرزنش نکرده و نگویید که از آداب وسواسی دست بکشد. او قادر به پیروی از خواستههای شما نیست و فشار برای متوقف کردن این آداب، فقط باعث تشدید آنها میشود.
تا حد امکان با مهربانی و صبورانه، رفتار کنید. هر فرد مبتلا باید با سرعت مناسب خودش این اختلال را کنار بگذارد.
در انجام آداب وسواسی، با فرد مبتلا به وسواس همراهی نکنید. همراهی با قواعد وسواسیِ فرد مبتلا یا کمک به اجرای آداب و اعمال وسواسی، باعث تقویت این رفتارها میشود. به جای اعمال وسواسی، از خود فرد حمایت کنید.
ارتباطات مثبت و شفافی را با فرد مبتلا برقرار کنید. ارتباطات اهمیت زیادی دارند. پس باید میان حمایت از فرد، همراهی نکردن با او در انجام قواعد وسواسی و عدم آشفته نمودن او به تعادل برسید.
شوخی کنید. در مورد جنبههای بامزه علایم این اختلال عزیزتان، شوخی کنید و با هم بخندید تا راحتتر بتواند از این اختلال جدا شود. باید محترمانه شوخی کنید و از شوخی زننده اجتناب کنید.
اجازه ندهید که این اختلال زندگی خانوادگی شما را مختل کند. در مورد مقابله با علایم فرد مبتلا، با هم مشورت کنید. تا حد امکان زندگی خانوادگی طبیعی را دنبال کنید و محیطی با حداقل میزان استرس را فراهم کنید.
آیا درمان وسواس بدون دارو امکان پذیر است؟
پاسخ به این سئوال نیاز به بررسی بیشتری دارد و پاسخ ساده بله یا خیر ندارد. برای برخی از افراد درمان بدون دارو امکان پذیر است و می توان این اختلال را بدون دارو و فقط با روان درمانی، درمان کرد.
برای برخی از افراد درمان این اختلال بدون دارو در دراز مدت امکان پذیر است اما باید مدت کوتاهی دارو مصرف کنند (بین ۳ ماه تا یک سال)
و برای برخی از افراد درمان این اختلال بدون دارو امکان پذیر نیست و این افراد در صورتی که بخواهند وسواس های خود را کنترل کنند همیشه باید دارو مصرف کنند.
اینکه اختلال شما در کدام دسته قرار میگیرد نیاز به بررسی بیشتر می باشد. معمولا نوع وسواس، شدت این اختلال ، علل ایجاد کننده وسواس، تاریخچه وسواس ها ، ریشه های خانوادگی مشخص می کند که آیا درمان این اختلال بدون دارو امکان پذیر هست یا خیر؟
پاسخ به سئوالات متداول
قدم اول برای درمان وسواس، شناخت بهتر آن است. تست وسواس اختصاصی دکتر بهشتیان (رایگان) به شما کمک می کنید متوجه شوید که آیا به وسواس مبتلا هستید و شدت آن چقدر است؟ همین حالا اپلیکیشن را نصب و تست را تکمیل کنید!
سلام بچها..
اینو بگم منم وسواس داشتم ولی یکم بهتر شد از وقتی به مغزم دیگه گوش ندادم؛ با اینکه خودتون میدونید مغزتون داره فریبتون میده ولی بازم بهش گوش میدید، جالبه نه؟
ولیبه جاش از قلبم پیروی کردم! ببینید قلبتون موافقه بااین کار؟ آیا به قلبتون آسیب نمیرسونه؟!
آیا حس خوبی قراره براتون به وجود بیاره؟ حس داعمی خوب البته نه اینکه موقتی باشه
افکار وسواسی و شک دار ، به شدت خسته کننده ، انرژی بَر و آزار دهنده هستند و نمی ذارن که فرد با جریان زندگی همراه بِشه و تو لحظه حال زندگی کنه و لذت ببره ؛ لعنت به این مُدل افکار ، هیچ خِیر و سودی هم ندارن جز آزار دادن فرد و گرفتن تمرکزِش ؛ بنظرم در وَهله اول باید با توجه به شرایطِمون بشناسیم که از کجا شروع میکنه به حمله کردن ؛ و اکثرا هم نوعِ حمله شون تکراریه ؛ مثلا ممکنه برای یکی درباره شستن دست ها باشه ، که ذهن با این فکر شک دار شروع به حمله بکنه و بگه : دستت رو شستی ؟ نشستی ؟ خوب تمیز شد ؟ مایع زدی ؟ نزدی ؟ و… همون طور که بالا اشاره کردم باید بشناسیم شون که چطوری ذهن شروع میکنه به این چِرتو پِرتا و اکثرا هم تکراریه و بعدها در صورت درمان نشدن به شکل های دیگه هم درمی آد . مهم ترین نکته ، بی تفاوت بودن ، هرچقدر بی تفاوت بشیم نسبت به این مدل افکار و محلِ سگ هم ندیم بِهِشون ، قدرتشون رفته رفته ، کمتر و کمتر میشه ؛ باید راجع به فکری که یقین نداریم و دچار شک و تردید هستیم اصلا اصلا اصلا فکر نکنیم ، و فقط طرفدار یقین باشیم ، فکر شک دار ممنوع ؛ و باید این یه قانون بشه تو زندگیمون ؛ (راجع به فکری که یقین نداری و دچار شک وتردید هستی اصلا فکر نکن ، اصلا اصلا اصلا) ؛ نه اینکه بیای با اولین سیگنالی که فکر شک دار بِهِت داد بگی چَشم الان میرم انجامِش میدم ، مثلا الان میرم و دست هامو دوباره میشورم ، این طوری جز آزار و اذیت کردن خودت و قدرَت دادن و غذا دادن به اوون هیولای درونی کار دیگه ای نکردی ؛ فقط و فقط بی توجهی و بی محلی ، و همون طور که تو این مقاله هم اومده بود تو ابتدای مسیر باید مقاومت در برابر افکار وسواسی و شک دار رو بالا برد ؛ اِنقَدر تو زندگی کارهای مهم تر و اهداف مهم تری هست که نباید حتی ثانیه ای درگیر این چرندیات ذهنی شد ، گورِ بابای افکار شک دار و وسواسی ؛ رئیس بدن و ذهن تویی ، قدرت دست توست ، ذهن رو از صندلی سلطنت که برای توست و اوون نشسته اون بالا میگه چی کار کن و چی کار نکن ، بکش پایین و دوباره خودت بشین و خودت بدن و ذهن رو فرماندهی کن ، و سخن پایانی ، راجع به فکری که یقین نداری و دچار شک و تردید هستی اصلا فکر نکن اصلا اصلا اصلا و کاملا بِه اون فکر بی محل باش و بذار گورِشو برای همیشه از ذهن و کَلَت گم کنه .
والسلام
سلام دکتر من ۱۸ سالمه و پسرم ، خیلی از وقتم رو در روز درگیر این وسواس فکری هستم ، همش فکر میکنم که مبتلا به یه مریضی میشم یا ریزش مو یا سرطان و … دیگه نمیدونم باید چیکار کنم واقعا . اگر کسی راه حلی داره ممنونش میشم 😔
به جای اینها، فکر کن ورزشکار میشی، هنرمند میشی، سالم و تندرستی شما هرچقدر بیشتر بها بدید به این افکار باید انتظار داشته باشید بیشتر از روزتون سراغتون بیاد
پس متوقفش کنید اعتنا نکنید باور کنید سخت نیست
وقتی آدم بیکار و تنها باشه افکار عجیب غریب میان تو سرش , خودتونو مشغول کنید
و همیشه ویژگی های مثبت تون رو یادآوری کنید
کارهای درستی که تا حالا انجام دادید
موفق باشی💚
عرضم به حضور تمامی عزیزان
بنده تجربه ای که خودم داشتم و دوست دارم دیگران استفاده کنند به اشتراک میگذارم. من سالهاست که به وسواس فکری و عملی دچار بودم در رابطه با پاکی و نجسی و بدترین حالت این بود که میخاستم برم دستشویی. خانم ها و آقانون تنها راه درمان وسواسی اعتنا نکردن فقط و فقط اعتنا نکردن تا اون هیولایی که به من فرمان میده با این اعتنا نکردن کوچک و کوچکتر بشه و در نهایت ناپدید و این کار طبیعتا هم پر مشقت است و هم زمانبر شاید یک سال طول بکشه ولی باید پیوسته باشه نه اینکه شما مثلا یک هفته این تمرین را با موفقیت انجام بدی و دلخوش باشی که تمام شده و بگذاری کنار در این حالت فایده ای نداره و روز از نو و روزی از نو، محتمل در این مسیر چندین باز شکست خواهید خورد ولی مقاومت کنید و ادامه بدین تا نهایت پیروز بشین و اینکه اگر ترتیب اثر ندین و فکر و عمل وسواسی را مداوا نکنید با گذشت سن بدتر و بدتر خواهد شد پس با توضیحات مفیدی که این پیج ارائه نموده از همین الان شروع کنید و فقط و فقط بی اعتنایی شاید بگین همین بی اعتنایی که منجر به اضطراب و نگرانی میشه سخته، بله سخته ولی راه دیگه ای ندارین بنده خودم به این طریق عمل کردم که هر مقدار عرف جامعه در دستشویی کارشون انجام میدن و شستشو میکنن اقدام کنم نه بیشتر هر مقدار خواهر برادر پدر مادر و یا همسر انجام میده در نجس و پاکی منم همون اندازه بشویم نه بیشتر اگر اینکار رو انجام بدین پیروز میشین اینکه بگیم حالا امروز رو اگر احساس ترشحی که به پام داشتم بشورم عمل به شستشو اشتباه محضه و نباید شست چون این احساس ترشح فقط احساس من بیماره و در واقعیت اتفاقی نیفتاده و تا حتی المقدور از معجزه نوشتن کوتاهی نکنید ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند…. بنویسید هر آنچه باعث اضطراب شما شده است و با بی اعتنایی آن را رفع کنید….. موفق و موید باشید…..
با سلام و درود به تمامی دوستان و با تشکر از مدیریت محترم سایت که وقت گذاشتند…
حدودا ۵ ساله که به او سی دی دچار شدم و حتی بارها تحت نظر دکتر های مخلتف بودم اما درمان نشدم، تلاشای زیادی کردم برای درمان اما بیفایده،
تمام وقت به بیشترین چیزی که فکر میکنم افکار های وسواسی و درمانشون است، و با مقابله با انها طی مدت کمتر میشود، اما پایان نمیابد، افکار وسواسی درواقع یکسری افکار منفی هستند که هیچگاه حقیقت را به شما نمیگویند و فقط اثر انرژی های منفی ایست که در شما هست, ایا از خود سوال کرده اید این احساس تا به حال حقیقت را به شما گفته اند؟! یا چیزی که به شما کمک کرده باشد؟!
با تمامی اینها باز بهشون ادامه میدهیم بدون توجه به پیامد های آن!
منم اینجوریم خیلیییییی بده و همش میگم باید انجام ندم ولی نمیشه
سلام منم در مورد یچیزی خیییلی فکر میکنم برای شستن چهارتکه ظرف ساعت ها فک میکنم همراه با این صحبت نمیتونی وای فایده ش چیه وای تنبل وای چرا اصلا ظرف دروومد حساب کنید برای هرررررکاری همینه اخرشم برچسب تنبلی میخورم ؛ روح و روانم اب شده گاها میگم کاش بمیرم راحت شم خسته شدم 😭 این چ درد بی درمونیه خدا
دکتر دارم دیونه میشم وقتی وسواس میاد سراغم انکار یکی داره باهام حرف میزنه الان ۱۷ سالمه پسرم و از ۱۰ سالگی وسواس ولم نمیکنه چکار کنم دیگه داره اشکم در میاد خدایا کمکم کن😭
مثلاً فکر میکنم از این نقطه توی خیابون رد بشم پدرم یا مادرم میمیرن
یا فکر میکنم از جلوی یه معتاد توی خیابون رد بشم منم معتاد میشم
لطفاً کمکم کنید😭
داداش منم وقتی ۱۲ ساله بودم دقیقا همچین افکاری تو ذهنم بود ولی کاملا مشخص بود که اینا چرت و پرت هستن برا همین اصلا اهمیت نده چونکه وسواس فکری مثله باتلاق میمونه هرچه بیشتر خودتو باهاش درگیر کنی اوضات بدتر میشه برا همین میگم سعی کن همیشه نترس باشی و خودتو کنترل کنی چون اگر بخوای هی بترسی و خودتو درگیر اینا کنی بدتر غداب میکشی. خودم خیلی وقته درگیرش هستم ولی از پسش با همین بر اومدم با اینکه افکار چرت و پرت میاد تو ذهنم ولی نمیذارم اذیتم کنه
داداش من هنوز درگیر این موضوعم ولی وقتی این حرفو زدی ی حسه امید خوب گرفتم دمت گرم که راهو نشون دادی بهم❤️
خب رد شدی این اتفاق افتاد؟
مسخره بازی بزار کنار، منطق خودت چی میگه واقعا ؟ به اون گوش کن ، این افکار فقط دارن دروغ بهت میگن، خودتم اینو میدونی!
پس چرا ادامه میدی
یکم اعتماد و عزت نفستو بالا ببر
تو هیچ مشکلی نداری .. قوی باش👍
من الان ۳۱ سالمه.چندسال پیش یه مسیری میرفتم وسط راه دستشوییم گرفت شدید.مجبور شدم پیاده شدم بلخره یه سرویس پیدا کردم.از اون به بعد این وسواس افتاده تو جونم که برم بیرون دستشوییم بگیره نتونم جایی رو پیدا کنم چی؟وقتی هم میرم بیرون استرس میگیرم همین باعث میشه احتیاج به دستشویی پیدا کنم ولی خب در اصل دستشویی هم ندارم.ترافیک خیابون دیوونم میکنه استرسی بهم میده که اون سرش ناپیدا.خیلی کم میرم بیرون کل زندگیم تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته.به گذشته نگاه میکنم میبینم چه مسیرهای طولانی رو اصلا بدون اینجور فکرا راحت تو ماشین میگفتم میخندیدم و اصلا واسم ترافیک مهم نبود.بدجور داغون شدم تو این مدت
سلام
من تو بچگی مشکل داشتم
و کم کم بزرگ شدم حاد تر شد
چهار سال پیش انقدر شدت گرفت ک داشتم دیوونه میشدم همش میگفتم شوهر کنم چی نکنم چی جفت فکرا ازارم میداد یا میگفتم حتما از شوهرم بدم میاد رفتم روانپزشک و قرص خوردم و نامزد هم کردم خوب بودم تقریبا دو سال
چند روز پیش دوباره ناراحتی پیش اومد برام و فکر جدیدی باز رسید به ذهنم و ترس گرفتم از روند پیر شدنم و همش میگم دارم پیر میشم سنم میره بالا و میترسم و لحظه ای نیست از فکرم نره
باز رفتم دکتر برای درمانم
من برای وسواس فکر نمیدونم باید چیکار کنم
کاش عملی بود
واقعا خل میشم 😔
پیر شدن که ترس نداره
تازه هرچی پیرتر بشی، بارت سبک تر میشه چون اشتباهتتو و مشکلاتو تجربه کردی تموم شده رفته
تو هر چیزی چیزهای زیبایی وجود داره برا دیدن
لطفاً دیدگاه تون عوض کنید و معقولانه فکر کنید
برای رفع وسواس اینه که هیچ وقت خودتونو تنها نگذارید که افکار بریزه رو سرتون،، معاشرت داشته باشید یا احساستتون رو رو کاغذ بیارید … خیلی برامن که تاثیر گذار بود، باعث خودشناسیم شد
در واقع بهتره به خودشناسی برسید، اینکه چطور خودتون رو تعریف میکنید نقاط قوتتون رو بنویسد و خودتون رو تمجید کنید و در کنار نقاط ضعف راه حل های شخصیتون رو بنویسید و حتما عمل کنید
نه اینکه بنشینید منتظر شید معجزه بشه
اگه میخواید به چیزی برسید، باید باور داشته باشید همین الان هم بهش رسیدین!
سلام ، من از پارسال دچار وسواس فکری شدید شدم و همش نگران این بودم که نکنه بلایی سر خودم بیارم در حدی که پنیک بهم دست میداد . رفتم دکتر پرتو مغزی ازم گرفت و گفت که وسواس فکری دارمو دارو داد بهم نزدیک ۳ ماه دارو استفاده کردمو وقتی قطع کردم وسواس فکریم تبدیل شد به اینکه نکنه به خودمو دیگران آسیب برسونم . هرچیزه تیز و بریدنی ای که میبینم استرس شدید میگیرمو افکار منفی و دلم میخواد فرار کنم . نقاشم و حتی دیگه نمیتونم نقاشی بکشم چون از قلم و مداد میترسم . ممنون میشم اگر کسی پزشک حرفه ای میشناسه داخل تهران بهم معرفی کنه .
سلام و عرض ادب منم خیلی سال که درگیر وسواس فکری ام هر فقط شکلشون عوض میشه تا اظطراب بیشتری در من ایجاد کنه دوسالی دارو مصرف کردم و یک دوره کامل پیس مشاوره رفتم وسواسی که چند ساله باهاش درگیرم مثله وسواس شماست با و جود مادر بودنم خیلی برام آزار دهنده است ولی تنها درمانش و کاهش اظطراب اول توکل به خدا و بعد انجام هر روزه تمرین ذهنی و اگه براتون سخت بود نوشتن و یا ضبط کردن تمام افکارتان بدونه تغییر یعنی باید آگاهانه با تمرکز فکر وسواسی تونو یا توی ذهنتون به صورت تصویر سازی ذهنی یا روی کاغذ و یا با ضبط کردن کاملا باز کنید طوری که تو اون فکر غرق شید و مضطرب شید آنقدر این تمرین رو انجام بدید تا این فکر دیگه براتون عادی شه و دیگه مضطرب تون نکنه یادتون باشه نداشتن عزت نفس و خودمونو لایق ندونستن علت بروز وسواس هست وگرنه ما هیچ مشکل روانی نداریم و سالم هستیم بپذیر و به خدا بسپار هر چه تا به حال بهت گذشته میگذره و خواهد گذشت اول و آخر خداست و ما هیچ هیچیم و اوست که از رگ گردن به ما نزدیکتر خودتو به اون نیروی کل که اداره همه چیز دسته اونه وصل کن یا علی
سلام وقت بخیر میخواستم ازتون مشاوره بگیرم چون به شدت درگیر وسواس هستم
این افکار خیلی آزار دهنده است . توی مغز من یک چاله فکری وجود دارد هر وقت یکبار یک فکر داخل آن می افتند و روزها داخل آن می چرخد فکر بیهوده ای که می دانم درست نیست .
به سرزنش ها، عذاب وجدان و احساس گناه ، شک و تردیدها توجه نکنی وسواس تموم میشه .
نمیدونم اینا اصلا وسواس فک حساب میشه شدید هست یا نیست ولی موقع انجام یکاری خیلی قبلش فکر میکنم. مثلا توی درس خوندن اینکه با چه خودکاری بکشم با چه رنگی با چه حالتی بعد با چه رنگی اگه اشتباه بود صحیح کنم یا چجوری تیک یا ضبدر بزنم یا چجوری بخش بندی کنم یا بدتر از همه هایلایت کردن و نوت برداشتن. جوری که سرعتم هم نصف میشه هم کلی وقت اتلافی دارم. توی مرتب بودن اتاق یا سر جای خودشون بودن چیزام هم خیلی حساس ام اگه کسی بیاد به هم بریزه چیزامو کلی حرص میخورم و هیچ کس هم اصلا رعایت نمیکنه. از یه طرف دیگه ام به شدت به صداهای بیخودی که افراد از خودشون در میارن حساسم و انگار یکی داره همون کارو مستقیم تو مغرم میکنه و وقتی بهشون تذکر میدم و رعایت نمیکنن واقعا عصبی میشم. صدا ها هم مثلا صدای باز و بسته کردن خودکار با صدا غذا خوردن تیک تیک ساعت صداه هایی که با دهنشون درست میکنن و اینا. درمانش باید چیکار کنم؟ عملا خانواده با قرص خوردن روانشناس رفتن مخالفن ولی همش هم سر اینا بهم گیر میدن یا مسخره میکنن /:
سلام من کار هایی که انجام میدهم با شما فرق میکند مثلا من اگر یک توپ بخورد زه صورتم تا چند روز به آن فکر میکنم و با خودم میگویم اگر نمیخورد چقدر بهتر بود و همش فک. میکنم که ثورتم ریخته بهم و از فرم خچد ٱفتاده یا خیلی از همچین طرز فکر های دیگر و ممنون میشم بهم کمک کنید تا درمان بشم من الا۱۴ سالم هست و واقعا دارم اذیت میشم؟
وسواس هستش . منم درگیرش هستم. دلیلش اینه که زیبایی و سلامت چهره و قیافه برای شما خیلی خیلی و بیش از حد اهمیت داره .
سه سال هس دخترم دچار وسواس فکری هس ..خیلی دارو خورده مشاور رفتیم هنوز خوب نشده چه کنم؟؟؟
سلام علت بیشتر غلبه وسواس به خاطر غلبه سوداس،به طب اسلامی یا سنتی مراجعه کنید
هعییی واقعا الان که نظرارو خوندم فهمیدم تنها نیستم
از کلاس اول تا ۸ سال بعدش این وسواس منو ول نمیکرد واقعا سخت بود ۸ سال !!!! هنوزم به طور کامل پاک نشده حتی گاهی تیک عصبی هم در کنارش هست واقعا بدترین مریضی یا هرچیزی که اسمشو بزارن این هست (:)
سلام دوستان وقت همگی بخیر میخوام تجربه م رو در مورد یکی از وسواسام بگم. اگه با شنیدنش خوب شدید من رو هم دعا کنید. من در کودکی وسواس شدید داشتم ب اجاق گاز آشپزخونه. روزی چندبار هی چک میکردم ببینم گاز بسته هست یا نه. یعنی دائم مغزم بهم میگفت برو چک کن نکنه یه وقت گاز نشت بده و فلان. و من هم مثل غلام حلقه ی گوش انجام میدادم تا به یه آرامشی برسم بلکه راحت شم ولی همش موقت بود . دوباره بعد چند ساعت و اون اواخر بعد از چند دقیقه بازم مغزم میگفت برو چک کن نکنه باز باشه و فلان بشه . تا اینکه چندسال گذشت و من نوجوان شدم. باز هم این فکره بود !!!!!! یک روز که میخواستم از خونه خارج بشم دوباره مغزم گفت گازو چک کردی ؟؟؟نکنه باز باشه و بعدش خونه آتش بگیره ! اون لحظه که دیگه اعصابم از این فکر خورد شده بود برگشتم گفتم اصلا بذار آتیش بگیره منفجر بشه تهش همینه دیگه ؟ من چک نمیکنم دیگه . و بعدش از خونه خارج شدم. و دیگه همون شد ! اون فکر وسواسی بعد از سالها فقط با همین ترفند درمان شد و ب کل محو شد. شما هم همینکارو بکنید. اون کاری ک بهتون میگه رو انجام ندید. حرفشو گوش نکنید. نترسید فکر نکنید الان اتفاق بدی رخ میده باور کنید هیچییییییی نمیشه. اون فقط یه فکرِ دروغه. یه فکر واهی. که توی سرتونه. و در دنیای بیرون قرار نیس اتفاق بیفته. پس اون کاری ک میگه رو انجام ندید. محکم بایستید و بگید انجام نمیدم هرچی هم ک میخواد بشه بشه. اگه بهتون گفت اگه انجامش ندید مثلا بلایی سر خونواده میاد و فلان ساده نباشید و باور نکنید حرفشو ، بگید جان و زندگی خانواده ی من در دستان خداست نه تو ، و خدا خودش هوای منو خونواده م رو داره و با این چرت و پرتایی ک بهم میگی کسی هیچ طوریشون نمیشه. خلاصه ی کلام اینه ک فکر وسواسی هرچی بهتون گفت مثل یک سرباز سریع انجامش ندید و اطاعت نکنید تا قدرتش رفته رفته کم بشه و مغز شما دیگه باور کنه و بهش اثبات بشه و ب عبارتی قانع بشه که اون فکر چرت و غیرواقعی بوده. اوایل یکم اضطرابو ممکنه تجربه کنید چون دارید از اون فکر سرکشی میکنید ولی بدونید که همین گوش ندادنه باعث میشه درمان بشید. و در آخر خدا خدا و فقط خدا ، لحظه ی سرکشی از اون فکر و لحظه ای ک ازش ترسیدید ب خدا پناه ببرید و بگید که خدا هوامو داره و فکر پوچی مثل تو باعث نمیشه ک خداوند آسیبی ب من یا خونواده یا دین یا هرچیز دیگه ای برسه. در پناه الله
چقدر خوب گفتید
خداهرچی میخوادبهت بده یه کم حالم بهترشدش، چقدرهمدرددارم من،(خداهست وباورش کنیم)خدامیتونه. دخیل باشه.برای درمانمون توکل بخداواجبه.من خانواده ام نمیتونن کمکم کن چون سنشون زیاده ولی توکل میکنم به خداباهمین فرمان میرم جلوبه امیدخودت واقعامحتاج کمک خداوندم محتاج بنده اش نیستم.
خب من فک میکنم اگر مثلا اون چیزایی که توی مغزمه رو چک نکنم خراب میشن یا….
مثلا گوشیمو صدبار چک میکنم ولی بعضی وقتا میگم به من چه چیزی نمیشه یا… ولی نمیدونم چرا دوباره باید همه چیو چک کنم یا مثلا برای ینوه خراب میشن یا نکنه فردا بسوزن و…… من مشکلم چک کردنه
جهنم میدونی چیه ؟ وسواس فکری، فک نکنم جهمنی سوزنده تر از این باشه، واقعا تلخ و طاقت فرساست، اعصاب روان آدم رو از درون نابود و فلج میکنه.
دقیقا همینه، فقط ام کسی که این درد و کشیده میفهمه
خداییش هیچکس مثل کسی که به این درد مبتلاست نمیتونه آدم رو درک کنه
الادارم باچشم گریون اینومیگم، هیچکس مثل کسی که به این دردمبتلاست نمیتونه آدم درک کنه،
من اینطوریه که کی بود این اتفاقها افتاد دیروز بود این کارو کردم کی رفتیم اینجا چند سال پیش رفتیم فلان جا اینم جزوش حساب میشه؟
سلام دوستان .. راستش در کنار وسواس عملی که من دارم یه جور وسواس فکری هم دارم. حالا که میبینم وسواس فکری واقعااا وحشتناک تر از وسواس عملیه .. مثلا من به یه چیزایی فک میکنم که واقعا دیگه داره خستم میکنه .. گاهی اوقات حس میکنم دارم گناه میکنم و این واقعا رو اعصابمه
الان که پیام دوستانو خوندم فهمیدم که فقط من تنها نیستم و یکم امیدوار شدم ولی نمیخوام این افکار مزاحم رو داشته باشم .. اصلا روی هیچ کاری تمرکز ندارم . توروخدا بگید چطوری به طور حتم درمانش کنم ؟
سلام خسته نباشید
من یه مشکلی دارم خب حتی نمیدونم مشکل هست یا نه
یا شاید فقط من زیادی حساسیت نشون دادم و وسواس بودم در موردش
من همیشه عادت موقع خواب عضلات باسن و پا رو منقبض کنم
چه واسه ورزش و نشستن و خوابیدن
هم عادت کرده بودم هم یه تمرین واسه تقویت ماهیچه هام بود
ولی خب یه شب منقبض نکردم و راحت گرفتم خوابیدم و صبحش خب نمیدونم یه حس عجیب روی باسن و مقعد م حس کروم انگار باید منقبض بشندن و کلا یادم رفته و احساسش چجوری که منقبضشون کنم
۴ ماه کلا توی استرس و … بودم که چم شده چرا حسش اینجوری
الان حتی نمیدونم یه آدم نرمال وقتی ریلکس کرده عضلات کل بدنش رو شل میکنه قا منقبض میکنه
شاید هم چون زیادی حساسیت نشون دادم و زیاد تو فکرش رفتم این حس رو میکنم
نه درد داره یا نه خارش نه چیز دیگه ایی صرفا دارم احساس میکنم میتونم حسش کنم مثل وقتی که به نفس کشیدن فکر میکنیم و ارادی میشه
واقعا نمیدونم توی این ۴ ماه چم شده بود
وقتایی که بهش نمیکنم کلا حسش میره
احساس میکنم تقصیر خودمه انقدر حساسیت نشون دادمه
کلا خواستم بدونم انقدر مقعد و باسن و عضلات پا رو منقبض میکنم ایرادی داره؟
خلاصه توی این ۴ ماه کل ذهنم شده این حتی درون ذهنم حتی خودم هم احساس میکنم واقعا این چیزی که بهش فکر مبکنم مسخره هست ولی باز هم این احساس ازوجودم نمیره قبلا اصلا انقدر روی هیچ موضوعیی حساسیت و وسواس نداشتم
فقط میخوام این فکر و احساس از وجودم حذف بشه و همش برمیگرده به ۴ ماه پیش شب که خوابیده بودم و کلی تصور از کارهای آیندم و … عالی بنظر میرسید ولی نمیدونم چرا یه جور دیگه خوابیدم و اینجوری شدم
سلام بله دقیقا من تودوران دبیرستان بسیارشدید عضلات واندام کمروسروگردن وبسن وبازکردن چشام تااونجاکه ازغیرارادی به ارادی بااجبارانجام کشنده که بارهاتاخودکشی رفتم.واخرشم به اعتیادی که هنوزکه هنوز وسی وهفت سالمه پناه بردم وتمام خفتاشابه یه دقیقه برنگشتن به اون روزا خریدم.البته خیلی وسواس به مواردزیادی بوده ازوقتی یاددارم وبچه بودم تاحالارا که حتی گفتن برادیگرانم فکرشم خجالتی عجیب وکشنده به ادم میدن.البته هم ارثی هستندوهم گه گافیه ادم توزندگیش دچارتنش هایی هم بشه وهم مثلا دوران بلوغ که دهن آدم صاف هست
دوستان عزیز این تنها راه است گوش فرا دهید
سودا مادر وسواس و افسردگی است .باید سودا را رفع کرد . روانپزشکی عاجز است
باشما کاملا موافقم من هفده سال وسواس فکری داشتم تا اینکه با یک آدمی که تو کار طب سنتی بود آشنا شدم و اون به من گفت که برای جلوگیری از وسواس فکری باید مغزت رو گرم کنی چون اینجور افراد تو گروه افراد سودایی یا مالیخولیایی هستند که طبع سرد و خشک دارند و وقتی مغز شما سرده یه جوری به در و دیوار میزنه تا خودش روی جوری گرم کنه این یعنی تلاش برای فکر کردن و وسواس روی فکر کردن تا از این طریق گرم بشه بعد دنبال یک داروی گیاهی گشتم من داروی گیاهی لاوند رو استفاده کردم از مارک عالیان که خیلی روی من تاثیر گذاشت این دارو برای تقویت اعصاب و افزایش تمرکز هست و خیلی حالت روحی منو بهتر کرده خواب شبم رو آرومتر کرده و منو شادتر کرده افسردگیم رو کمتر کرده و وسواس ذهنیم رو کمتر کرده نمی گم کاملاً خوب شدم ولی خیلی بهتر شدم به شما هم توصیه میکنم توصیه میکنم و از هر چیزی که طبع سرد داره پرهیز کنید
کاملا درسته
سلام
من از بچگی وسواس فکری داشتم ولی خفیف بود
الآن ۱۸ سالمه و از عید تا الآن وسواسم خیلی شدید شده
بیشتر روی وسایل اطرافم حساسم مثلاً اگه روی کتابم یه خط بیفته تا وقتی که اون خط از بین نره همش توی فکرشم و وقتی میخوام درس بخونم تمرکز ندارم و همش توی فکر کتابمم
کلاً مغزم دنبال یه اشکال یا اشتباه توی وسایلم اطرافم میگرده تا مدام بهش فکر کنه زندگیم مختل شده نمیتونم درس بخونم و اگه درس نخونم آیندهای ندارم. خجالت میکشم در این باره به والدینم چیزی بگم …
خواهش میکنم یکی بگه چیکار کنم
باسلام وعرض احترام،ببخشیدقصدم تنها وتنهاراهنمایی چون بعدازطی سالهای زیادی ازعمرم که بهترین سالهاش بودن وفناشدن سره نبودن اطلاعات که اون زمان واقعا درباره ی ساده ترین چیزها جهل فراگیری وجدداشت وباوجودی که مناهمه به اتفاق آدمی مثلا فهمیده وباهوش وعلاقه مند وپرتلاش وبااستعدادمیدونستن ومیدونن وتاحالاهم بقولی برای خیلیا نسخه پیچیدم وچون واقعا هم خودم درگیربودم وهستم وهم علقه به تحقیق ونقاط ومسایل مختلف زابه هم ربط دادنشوناتونقاط اشتراکشون دارم وواقعا تاان حدشدش که بسیارموثرهم بوده وهستندپیشنهادهام به ادمای اشناوبانهایت صداقت وهیچ ذره ای چشم داشتی بوده وهست تاجایی که خیلی ادمارا که حتی براخودشون هم اهمیتی نداره یا بفکرنبودند ومن هزارباره حرصشونامیخوردم ومیخورم وپیگیرانه دنبال این که مثلا خصوصاکسایی که میدونم الان طبق شرایط سنی واقتضائات زمانه ی عمرشون باعث کم یابی توجه بودنشون شده ومیشه راولی مطمینم که تاچندسال آینده تبدیل به مهمترین درد ودغدغه ی لاینحل تااخرعمرشون خواهدشد
وخلاصه دوستان ببخشیدبابت پرحرفیم.وخواستم بگم که همین توجه بی اندازه من مثلا هم خودش به مشکلات دیگران وحتی خیلی بیشترازخودشون حرص وجوش مشکلات دیگراناداشتنم هم یکی از علایم وعوارض وآثار مشخص وبرجسته ی وجوده وسواس جبری ذهنی وعملی من هستش،ونکته بعدی که واقعابرادرانه میگم این که آدمایی که هرچه بیشتروبهترودقیقتروکاملتروباادراک وفهم وعمیق وبیشترهستندنسبت به همه ی جنبه های زندگیشون ومواردواتفاقات واوضاع وحالات واحساساتشون وعمق بیشتری دارند احتمال درگیره افسردگی وسواس واظطراب وتنهایی وهزاردرددیگه شدنشون بیشتره !!؟؟چراکه اگاهی درد داره ونادان بودن وجهل وجهالت آرامش وبی خیالی باخودش به همراه میاره.هزینه ی درک وفهم ودانش وبینش ،اون هم تواین دوران وشرایط وحالات ومنش ومرام وراه ورسم زندگی آدم هاوجامعه وجهان وروزگار خیلی خیلی کمرشکن هست.!!مگرکه همرنگ جماعت شدن وچشم سرودل رابه روی حقیقت وصداقت وشرافت وشعور ووفا ومهرومحبت ها وادب وآداب انسان وآدم بودن ودرپی بندگی ودلبسته به اساس واصل حقیقت بی نهایت وابدی وبی زوال وبی هیچ خطا وشک وتردید وضعفی که همون بندگی راستین حضرت حق تعالی هست ووجودیکتاخداوندی،که حقیقت ناب هردانایی وهرقدرت وتوانایی وهربینش ودانشی وهراراده وخواستنی راهستند بی هیچ شک وتردیدی؛…
سلام عزیزم منم تا دوران دانشگاه این مشکلو داشتم، الان دیگ رو وسایلم حساس نیستم، وسایل باید دراختیار انسان باشه ن انسان درخدمت و اختیار وسایل، ارزش انسان خیلی بیشتر از این اشیای مادی بی اهمیته، شروع کن دیگ زیاد از وسایلت مراقبت نکنی و راحتتر ازشون استفاده کنی، حتی کتاباتو ب دوستات قرض بده و اولاش برات سخته ک اونا کج و شاید ی کمی کثیف تحویلت میدن اما سعی کن ب دوستات ک نظافت دارن امانت بدی، و هرروز با خودت بگو اشیا اصلا ارزشی ندارن ک من فکرمو درگیرش کنم، پیش ی روان شناسم حتما برو، خانوادت رو هم درجریان بذار خجالت نداره دختر، بیماری روحی هم مث بیماری جسمیه پس شرمندگی نداره
سلام دوستان امیدوارم این حرفای من بهتون ذره ای کمک کنه. من دچار وسواس شدیدی بودم . از چیدن یه سری تصاویر تو ذهنم به توالی های عددی، مثلا ۸ بار ۱۶ بار ۶۴ بار . و همیشه تا نزدیکش میرفتم و دوباره برمیگشتم . میگفتم اگه نکنم خانوادم یه چیزی میشه خودم یه بیماری سخت خدایی نکرده میگیرم . یا همش به خانوادم شک داشتم یا باید ده بار یه متن رو میخوندم یا حتی اون اواخر یادمه تصاویر جنسی و بد راجع به عزیزانم یا حتی افراد مقدس داشتم . اما دوستان فقط یه راه داره . نه دارو نه هیچ چیزی. توکل کنید به خدا و اینارو انجام بدید. وقتی وسواس بهتون دستور میده اینکارو بکن و نکنی فلان میشه . به خودت زمان بده. اون کارو نکن و فقط یه دقیقه فقط یه دقیقه بگو نمیکنم تا ببینم اتفاقی میوفته یا نه. فقط یه دقیقه . مطمعن باشید چیزیتون نمیشه. بعد از یه دقیقه اونو بکنید دو دقیقه. هر تصویر بدی یا فکر بدی اومد سعی نکنید بهش فکر نکنید یا با تصویر خوب اونو جایگزین کنید. اتفاقا بخندید بهش بگید اره اره تو خوبی . کاری نداشته باشید با هیچکدوم. فقط به خودتون ایمان داشته باشید. دو دقیقه رو بکنید ۵ دقیقه . بنویسیدش رو کاغذ. بگید تونستم یه دقیقه رو دو دقیقه رو یا حتی ۵ دقیقه رو. به خودتون افتخار کنید. فقط قوی باشید. نترسید از این زمانی که میدید. یه بار تجربش کنید. بگید قراره دور از جونتون بمیرید اگه انجام ندید اون وسواس و فکر و دستور رو ؟ عب نداره بشه اما یه دقیقه رو تجربه کنید . هیچیتون نمیشه. بعدش همینطور زمانو ببرید بالا. بازم میگم فقط یادتون نره با افکار و تصاویر تو ذهنتون مقاومت نکنید بذارید بیاد و بره و بخندید بهش بگید اره اره باشه . بهتون قول میدم موفق میشید. غمتون نباشه بچه ها
سلام داداش گلم،ممنون از توضیحاتت،منم وسواس فکری و عملی دارم و زندگیمو ندیک به ۱۵ سال داغون کرده،به نظرم راهکار شما خیلی خوبه،منم تا حدی این راهکارو قبلا موفق شدم انجام بدم ولی نتونستم کاملش کنم و شکست خوردم،ولی تاثیر این راهکارو کاملا دیدم که از وسواسم کم شده
سلام من داداشم وسواس فکری عملی داره ساعتهای در یکجا متوقف میمونه اون مترو به صورت تکرار انجام میدهد چه کار باید بکنیم
همسرم وقتی پیشش هستیم همه چی اوکیه و …اما وقتی من بخوام برم جایی فکر میکنه دارم یا خیانت میکنم یا همش دارم با مامانم نقشه میکشم براش چند سری هم خودش تو روم گفته ….
یا چند باری گفته بود خانواده من دشمنش هستن با هیچ کس رفت و آمد نداریم
منو میبره خونه مامانم خودش که نمیاد هیچ هر وقت برگشتم باهام سر یه مساله کوووچیک دعوا راه انداخته تا از دماغم دربیاد
مشروب استفاده میکنه.
هفته ای چند بار
سیگار همیشه پاکتی
مادرش و خواهرش هم با فامیل درجه یک قطع ارتباط هستن
سلام منم ۲۶ سالمه و درگیر این بیماری هستم ازنوع فکری و عملی و خیلی اذیت میشوم از دوران بچگی و نوجوانی تا به الان با این اختلال دست و پنجه نرم کردم درکتون میکنم خیلی سخته ولی با مشاور خوب و در موارد شدیدتر و اختلالی دارو هم میتونه تا حدی کمو کنه ولی بیشتر به فکر بستگی داره فقط نباید ناامید شد
سلام بیشتر این مطالب را من خواندم و احساس همه آنها را از شمادرک میکنم چون من الان حدود ۶۰ ساله هستم و نزدیک به ۴۰ سال در درون وسواس فکری سوختهام با اینکه از طریق روانپزشک در حال درمان هستم اما زود زود افکار وسواسی جدید و پی در پی یآیند به طوری که روزگارم را سیاه میکنند چنانچه همواره در ذهنم یماند حتی ر زمانهایی که با کسی صحبت یکنم به ظاهر به آنها جواب میدهم ولی در درون ذهنم ۱یک ذهن سرزنشگر و نشخوار کننده اعث میشود که من نتوانم حواسم را نسبت به فرد مقابل جمع کنم ر حالی که آن فرد با من صحبت میکند درون سینه ام میسوزد و خداخدا میکنم که آن شخص زود حرفش تمام شود و من بروم و وقتی هم که تنها هستم از آن بدتر هست چون افکار منفی در آن حال نیز دستبردار نیست و هی مثل سوزن گرامافون ر یک جا گیر میکند و مثلاً برای یک مسئله که تصمیم گرفتهام مسئله خیلی ساده پس از تصمیم افکار منفی مربوط به آن مسئله دست بردارم نیست میآیم از اول تصمیم میگیرم و تکرار و مجدد حدود ۴۰ سال است عمرم با این وضع گذشته و دچار بیماریهای جسمی زیاد شدهام و نتوانستم در زندگی فردی موفق بشوم اما این را عرض کنم که فعلاً با خواندن این مطالب از بعضی از پیشنهادهای دوستان اینکه راه چاره فقط عدم اعتنا به آنها است کمی با این تمرین از آلام من کاسته شده و مثل اینکه ا حساس میکنم توانسته ام حدود دو روز است بیاعتنا باشم البته اگر افکار منفی های بعدیها راب توانم بیاعتنا باشم خوب میشوم دوستان عمرم واقعاً تباه شده است دوستان شما هم به نظرم سعی کنیداگر احساس هم میکنید که با بیاعتنایی به افکار منفی ضرر خواهید شد عیب ندارد بیاعتنا باشید چون ضرر این گونه وسواس خیلی خیلی بیشتر از ضرر مالی و عمر تباه شده میباشد البته دوستان در رادیو سلامت هر روز ساعت ۲ بعد از ظهر نسبت به ین گونه بیماریها پزشکان متخصص صحبت میکنند باز از آنها هم استفاده کنید از خداوند به همدیگر دعا کنیم بالاخره این هم از نوشتههای روی پیشانی ما از طرف خداوند است نباید زیاد خود را سرزنش کنیم کنیم کنیم خدا به همه ما رحم کند تا بیشتر از این عذاب نکشیم چون نوعی بیماری است که به هر کس حتی به نزدیکان هم در بعضی مواقع نمیتوانیم بگوییم البته این را بگویم که ای کاش دولت بعضی از روانشناسهای رایگان را اعلام میکرد تا میتوانستیم از اینکه میتوانیم از نظر مالی از پس مراجعه به آنها بر بیاییم میتوانستیم پیش روانشناسی هم برویم و یا اگر دوستان حل این گونه روانشناسها را میدانید برایم اعلام بفرمایید
با سلام بنده الان دو ساله که درگیر وسواس فکری شدم وسواس من از نوع مثلا میرم بیرون دیدن دیوار جا های پر دید مثل تابلو ها دیوار های خیابان داخل تیر برق روی سطل آشغال جا های پر بازدید که نکنه نوشته ای چیز بدی راجب خانواده یا کسانی که دوستشون دارم بنویسند که اگر نوشته باشند نکنه اتفاق بدی براشون بیفته یا آبروشون بره دیوار جا های پر دید نگاه میکنم و اطمینان پیدا میکنم که چیزی ننوشته اند یا در فضای مجازی مثلا اینستاگرتم کامنت ها را چک میکنم که زیر پست ها مبادا یه چیز بدی راجب خانوادم نوشته باشند و این اضطراب زیادی به من وارد میکنه و تا چک نکنم آرام نمیشوم یا کسی بهم زنگ میزنه جواب میدهم و بعد اتمام تماس سریع شمارش رو پاک میکنم از ترس این که مبادا یه متن بدی راجب خانوادش یا بستگانش بنویسم که باعث خشم طرف میشه و این باعث ترس من میشه یا گوشی دیگران در حالت پیام دستم میبینم اضطراب میگیرم که مبادا به تمام مخاطبین طرف پیام بد ارسال کنم و بنده ترس این که وقتی یه شیشه لیوان یا هر چیز شیشه ای شکسته میشه اضطراب میگیرم که مبادا شیشه خورده بریزم داخل غذا خانوادم و آنها خفه شوند و از مواد شویندگی مثل وایتکس که داخل ظرف شویی هست اضطراب میگیرم که مبادا آنها را داخل آب یا چایی که دم میکنم یا غدایی که درست میکنم قاطی کنم و باعث صدمه به خانوادم شوم تن امام حسین جان عزیزتون خیلی دارم اذیت میشم دیگه بریدم هر کی بلده کمکم کنه مرسی
شما کاملا اضطراب دارید من هم مشکل شما رو داشتم اما رفتن پیش دکتر و خوردن دارو خیلی حالم رو بهتر کرده
منم همچین فکرایی دارم ولی دقیقا مثل شما نیست،با یه مشاور خوب مشورت کنید امیدوارم زودتر خوب بشید،حتما با مشاور خوب و آگاه مشاوره بگیرید چون اگه پیش مشاور بد برید و درمان نشید شاید نا امید بشید،در هر شرایطی نا امید نشید و قطعا درمان داره این موضوع
دکتر جان من ۴ پنج روزه وسواس فکری شدید ذهنم همش دگیر نفس کشیدنمه انگاری دس خودمه فکرش میکنم انگار سرگیجه تنگی نفس میگیرم
سلام چطور درمان شدین؟
منم سال هاست همین مدل وسواس رو دارم، فعلا اول مسیری این به تدریج تغییر میکنه و بعدها از انجام یه کارایی که به نوعی وادارت میکنه به اون فکر کنی پرهیز میکنی، مثلا یه وقتایی میخوای یه کاری انجام بدی اون لحظه چون مثلا صدای تنفس ات رو شنیدی دیگه اون کار رو نمیکنی و پیش خودت فکر میکنی اگه انجامش بدم دیگه همش به این تنفسه فکر میکنم، وسواس سرطان روانه
سلام پسرم ۱۴سالشه خیلی زیادوسواس داره نمیدونم چکارکنم خستم کرده مثلادرشستشوی دست یابستن درخونه ساعتهاوقتشومیزاره
وسواس فکری
پسر منم ۲۰ سالشه دچار وسواس فکری عملی شده یکساله ولی همکاری نمیکنه دارو و دکتر و مشاور بردم ولی ادامه نمیده میگه باید کنارش باشم زندگیم مختل شده همش میشمره قبل از هر کاری تا ۵ نمیدونم چیکار کنم دیگه
دکتر جان من سن ۴۲سال است گاهی در کارهای روزانم رو دارم انجام میدم مثلا دارم اب میخورم ولی خودم میدونم دارم عادی میخورم ولی ذهنم بهم داره با سرعت بالای دارم میخورم و یا انجامش میدم مشکلم کجاست
منم وسواس به شستشو دارم میخام باهاش مقابله کنم محل ندم نشورم ولی میترسم یهو وسط کار خول بشم و فکر کنم که باید بطور وحشتناکتری بشورم🤣
ھمچنان من ھم دچار این وسواس ھستم و حالا خستہ شدم
سلام من ۱۵ سالمه بدجوری دچار وسواس فکری شدم دیگه نمیتونم تحمل کنم خانواده ام هم انگار فک میکنن خوبم ولی از ذهنم خبر ندارن دیگه همه چی بی اثر شده وقتی یکم با دوستام حرف میزنم احساس خوبی میکنم اونا رو هم نمیتونم زیاد ببینم چطور میتونم خوب باشم و از این فکر ها رهایی یابم
سنت خیلی کمه به نظرم به خانواده ات بگو حتما و در جریانشون بذار و حتما از پزشک یا روان شناس کمک بگیر من از بچگی وسواس داشتم اگه خانواده ام تو همون سن کم توجه میکردن الان شرایطم بد نبود
با سلام ممنون میشم راهنماییم کنید بنده یک جور وسواس دارم که از گفتنش هم خجالت میکشم مثلا فک میکنم بچه ای که تو آینده به دنیا میارم از شوهرم نیس یا مثلا فک میکنم از کنار پسر بچه دو ساله رد بشم ممکنه حامله بشم شما راهنماییم کنید چنین چیزی ممکن؟من که کلا با این افکار دیوونه شدم عقلم کار نمیکنه شما بگید چیکار کنم دارم دیوونه میشم خودم آدم به شدت حساسی هستم و به جز همسرم رابطه ای نداشتم ولی نمیدونم چرا این افکار مرخرف میاد به ذهنم شما راهنماییم کنید.آخه چنین چیزی ممکن؟زندگیم جهنم شده با این افکار.شرایط رفتن پیش روانپزشک ندارم کمکم کنید خدا خیرتون بده.
سلام. منم مدام احساس میکنم بچه ای که به دینا بیارم مال شوهرم نیست. نمیدونم چیکار کنم. همش احساس میکنم با اب خوردن یا غذا خوردن بچه عوض میشه
سلام من ۱۴ سالمه و از ۸ یا ۹ سالگی وسواس فکری دارم،خیلی به آدم های عادی حسودیم میشه، مدام افکار مزاحم و غیر منطقی و بیخودی به ذهنم خطور می کنن، با اینکه میدونم این افکار به هیچ وجه منطقی نیستن، نمی تونم از خودم دورشون کنم، گاهی اونقدر توی این افکار غرق میشم که فقط میشینم و گریه می کنم، حتی گاهی این قدر این افکار تکرار و تکرار میشن که با خودم آرزو می کنم که ای کاش بمیرم یا اصلا وجود نداشته باشم، بخاطر این افکار چندین بار تو زندگیم دوره های افسردگی کوتاه مدت رو تجربه کردم، وسواس فکری من همیشه هست اما شدتش کم و زیاد میشه،مثلا وقتی که راجب یه موضوع خاص خیییلیییی اوج بگیره و شدید بشه، از حالت عادی شخصیتم خارج میشم و اشتهام کور میشه و…مثل این میمونه که توی مدت افسردگی می گیرم ، در حالت عادی جاهای دیگه خودشو بروز میده، مثلا وقتی میخوام کتاب بخونم،یه وسواس بیخود دارم که یه چیزی تو ذهنم میگه باید این تیکه از متن رو چند بار دیگه هم بخونی، یعنی اگه دو یا چند بار دیگه اون بخشو نخونم نمیشه، با اینکه با همون یک بار خوندن هم مفهوم رو متوجه شدم، یا گاهی شستن دست هام خیلی خیلی طول می کشه، اون موقع که تازه کرونا اومده بود دستم رو به گوشام هم میزدم میرفتم می شستم، گاهی وسط درس خوندن حدود ربع ساعت مکس میکنم تا به این افکار بپردازم و این افکار ذهنمو درگیر می کنن و نمی زارن به درسم برسم، واقعا دارم دیوونه میشم، شاید باورتون نشه و در طول این چند سال میتونم قسم بخورم ۹۰ درصد مواقع مضطرب بودم و همش احساس بدی داشتم، فقط شدتش کم و زیاد میشد، واقعا این وسواس زندگیمو جهنم کرده توی یه سری مسائل دینی اینقدر دیگه وسواسی شدم که داره منو از دین زده می کنه، دین باید باعث آرامش انسان بشه ولی وسواس من داره باعث میشه از دین زده بشم و حس بدی بهش پیدا کنم، و خلاصه هزار تا فکر و خیال مزاحم دیگه که همیشه منو درگیر می کنن،…. البته اعمال وسواسی توی من خیلی کمتره و مشکل اصلیم وسواس فکریه، اینا در حالت عادیه ولی وقتایی که افکار وسواسیم راجب موضوعی به اوج خودشون برسن جهنم اصلی اون موقع شروع میشه، خانوادم اینو نمی دونن که من این مشکلو دارم، و وقتی دیگه خیلی اذیت میشم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که میام تو اینترنت و راجب اختلال وسواس فکری میخونم، نمی دونم چرا ولی آرومم می کنه، شاید چون میفهمم من دیوونه نیستم و افراد دیگه ای هم مثل من هستن. چون همیشه برام سوال بود چرا من اینقدر افکار بی خود دارم و نمی تونم مثل بقیه بیخیالشون بشم؟ تا اینکه چند ماه پیش مشکلم رو فهمیدم،واقعا خیلی دارم عذاب می کشم، دیگه نمی تونم، احساس می کنم تا وقتی این مشکل رو دارم هیچوقت نمی تونم راحت زندگی کنم و خوش باشم، هیچ وقت دوران های عذاب آوری که بخاطر این وسواس بیخود تجربه کردم رو فراموش نمی کنم،ببخشید خیلی طولانی شد ولی اینا حرفای 6_ ۷ سال بود تازه من الان خیلی کوتاهش کردم آخه تا حالا با هیشکی راجبش حرف نزدم و واقعا باید با یه نفر که مثل خودمه و درک می کنه حرف میزدم و خودمو خالی می کردم
سلام من ۱۴ سالمه و از ۸ یا ۹ سالگی وسواس فکری دارم،خیلی به آدم های عادی حسودیم میشه، مدام افکار مزاحم و غیر منطقی و بیخودی به ذهنم خطور می کنن، با اینکه میدونم این افکار به هیچ وجه منطقی نیستن، نمی تونم از خودم دورشون کنم، گاهی اونقدر توی این افکار غرق میشم که فقط میشینم و گریه می کنم، حتی گاهی این قدر این افکار تکرار و تکرار میشن که با خودم آرزو می کنم که ای کاش بمیرم یا اصلا وجود نداشته باشم، بخاطر این افکار چندین بار تو زندگیم دوره های افسردگی کوتاه مدت رو تجربه کردم، وسواس فکری من همیشه هست اما شدتش کم و زیاد میشه،مثلا وقتی که راجب یه موضوع خاص خیییلیییی اوج بگیره و شدید بشه، از حالت عادی شخصیتم خارج میشم و اشتهام کور میشه و…مثل این میمونه که توی مدت افسردگی می گیرم ، در حالت عادی جاهای دیگه خودشو بروز میده، مثلا وقتی میخوام کتاب بخونم،یه وسواس بیخود دارم که یه چیزی تو ذهنم میگه باید این تیکه از متن رو چند بار دیگه هم بخونی، یعنی اگه دو یا چند بار دیگه اون بخشو نخونم نمیشه، با اینکه با همون یک بار خوندن هم مفهوم رو متوجه شدم، یا گاهی شستن دست هام خیلی خیلی طول می کشه، اون موقع که تازه کرونا اومده بود دستم رو به گوشام هم میزدم میرفتم می شستم، گاهی وسط درس خوندن حدود ربع ساعت مکس میکنم تا به این افکار بپردازم و این افکار ذهنمو درگیر می کنن و نمی زارن به درسم برسم، واقعا دارم دیوونه میشم، شاید باورتون نشه و در طول این چند سال میتونم قسم بخورم ۹۰ درصد مواقع مضطرب بودم و همش احساس بدی داشتم، فقط شدتش کم و زیاد میشد، واقعا این وسواس زندگیمو جهنم کرده توی یه سری مسائل دینی اینقدر دیگه وسواسی شدم که داره منو از دین زده می کنه، دین باید باعث آرامش انسان بشه ولی وسواس من داره باعث میشه از دین زده بشم و حس بدی بهش پیدا کنم، و خلاصه هزار تا فکر و خیال مزاحم دیگه که همیشه منو درگیر می کنن،…. البته اعمال وسواسی توی من خیلی کمتره و مشکل اصلیم وسواس فکریه، اینا در حالت عادیه ولی وقتایی که افکار وسواسیم راجب موضوعی به اوج خودشون برسن جهنم اصلی اون موقع شروع میشه، خانوادم اینو نمی دونن که من این مشکلو دارم، و وقتی دیگه خیلی اذیت میشم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که میام تو اینترنت و راجب اختلال وسواس فکری میخونم، نمی دونم چرا ولی آرومم می کنه، شاید چون میفهمم من دیوونه نیستم و افراد دیگه ای هم مثل من هستن. چون همیشه برام سوال بود چرا من اینقدر افکار بی خود دارم و نمی تونم مثل بقیه بیخیالشون بشم؟ تا اینکه چند ماه پیش مشکلم رو فهمیدم،واقعا خیلی دارم عذاب می کشم، دیگه نمی تونم، احساس می کنم تا وقتی این مشکل رو دارم هیچوقت نمی تونم راحت زندگی کنم و خوش باشم، هیچ وقت دوران های عذاب آوری که بخاطر این وسواس بیخود تجربه کردم رو فراموش نمی کنم،ببخشید خیلی طولانی شد ولی اینا حرفای 6_ ۷ سال بود تازه من الان خیلی کوتاهش کردم آخه تا حالا با هیشکی راجبش حرف نزدم و واقعا باید با یه نفر که مثل خودمه و درک می کنه حرف میزدم و خودمو خالی می کردم
سلام من ۱۴ سالمه و تقریبا از ۸یا ۹ سالگی وسواس فکری دارم ، واقعا خیلی سخت و عذاب اوره، به آدم های دور و اطرافم که زندگی عادی دارن خیلی حسودی می کنم، افکار به شدت مزاحم و غیر منطقی و عجیب غریب و بشدت بی خود دارم، حتی تا الان توی زندگیم بخاطر این افکار چندین بار دوره های کوتاه مدت افسردگی رو تجربه کردم،مدام افکار
مزاحمی به ذهنم میاد که میدونم واقعا منطقی نیست و بیخوده، اما نمی تونم از خودم دورش کنم!! اونقدر توی فکر غرق میشم که گاهی فقط میشینم و گریه می کنم،اونقدر توی ذهنم تکرار و تکرار میشه که بعضی وقتا میگم ای کاش اصلا وجود نداشتم، وسواس فکری من همیشه هست اما فقط شدتش کم و زیاد میشه، مثلا وقتی که دیگه خیییلیییی اوج میگیره باعث میشه از حالت عادی شخصیتم بیرون بیایم و اشتهام کم میشه و…… و یجور افسردگی کوتاه مدته، و در حال عادی جاهای دیگه خودشو بروز میده مثلا موقع کتاب خوندن یه وسواس بی خود دارم که یه چیزی تو ذهنم میگه باید این تیکه از متنو رو یک یا چند بار دیگه هم بخونی، یعنی اگه اون یه تیکه از کتابو دوبار یا بیشتر نخونم اصلا نمیشه، با اینکه تو همون یه بار خوندن هم مفهوم رو متوجه شدم، یا گاهی وسط درس خوندن حدود ربع ساعت مکث می کنم تا به این افکار بپردازم، اون مدت که کرونا اومده بود حتی اگه دستمو به گوشم میزدم هم میرفتم میشستمش، یا گاهی شستن دست هام خیلی طول می کشه، البته من زیاد اعمال جبری ندارم و بیشتر وسواس فکریه، اینا در حالت عادی هستن و وقتی که وسواسم راجب یه موضوع خاص خیییلیییی شدید بشه جهنم اصلی تازه اون موقع شروع میشه، خانوادم راجبش هیچی نمیدونن، و وقتی خیلی ناراحتم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که میام تو اینترنت و راجب اختلالم میخونم، نمی دونم چرا ولی آرومم می کنه، شاید چون میفهمم من دیوونه نیستم و افراد دیگه ای هم مثل من هستن چون همیشه برام سوال بود چرا اینقدر افکار بی خود دارم و نمی تونم مثل آدم های دیگه بیخیالشون بشم؟ تا اینکه چند ماه پیش فهمیدم مشکلم چیه
البته هی ولم نی کند و باز بعضی از وقت ها ذهنم را درگیر می کند سرم هم درد میکند مثل حالت دل پیچیدن توی دل داریم توی سرم یک همچنین حسی دارم
سلام وقتتان بخیر خسته نباشید من یک مدتی هست همش فکر می کنم قرار به مادرم آسیب برسانم و آن را بکشم و برای همین خیلی می ترسم از شما خواهشمندم که لطف فرمایید من را کمک کنید این فکر من را از تحصیلم و اینکه تمام تمرکزم بر روی مطالعه درس ها باشد واداشته است
من ۴۸سال سن دارم از ۱۳سال پیش یک دفعه نسبت به شکر وسواس پیدا کردم به طوری که امروز زندگی عادی من فلج شده و به مدت یکسال است از خانه بیرون نرفتم نسبت به شکر و گرد آن نسلت قند ونسبت به پودر سفید ویواس دارم سال های سال است سومر مارکت نرفتم و هر چیزی خریداری می شود طبق مراسم خاصی تمییز میکنم یا می شورم تا مطمئن شوم بعد از لکه سفید روی لباس حساس شدم از اینکه کسی نزدیک من دستمالی یا سفره ای یا لباسی بتکاند من باید تمام لباس هامو بشورم وحمام برم خلاصه نسبت به مغازه شیرینی فروشی حساس شدم در مغازه شیرینی فروشی اصلا رد نمیشم خلاصه الان کلا زندگیم نابود شده تاکسی را وارسی میکنم بعد سوار می شوم نمی دانم چکار کنم بعضی موقع ها آنقدر گریه میکنم مورد تمسخر فامیل شدم نمی دانم چکار کنم
سلام ، من سه چهار ساله وسواس فکری شدیدی دارم اینکه مثلاً کاری رو توی ماه خرداد انجام دادم توی تیر هم باید انجام بدم یا اگر مثلاً تو خونه انجام دادم باید اون کار رو تو بیرون انجام بدم تا تعادل انجام بشه این چجوری وسواس بیخودیه!؟ راه درمانی برای عست؟
با سلام و آرزوی سلامتی برای تمام وسواسها ،
واقعا دعا برای سلامتی تمام وسواسها می کنم
خیلی بیماری سختی هست
باید وسواس ها هر لحظه برای درمان خودشون تلاش کنند همراه با توکل به خدا
و به نظر بنده تا وسواس ها خودشون نخواهند نمی توانند درمان شوند
و باید یک فرد دلسوز را مامور برای کارهای خودشان قرار دهند که نگذارد زیاد کارها رو انجام دهد
و حتما یک سفر به مشهد بروید و از امام رضا علیه السلام شفایتان را بخواهید
و همیشه امید داشته باشید و زندگی را برای خودتان سخت نگیرید
دائم الوضو باشید
و آیه سخره را بخوانید
و ذکر بسم الله الرحمن الرحیم
و اعوذ باالله من الشیطان الرجیم
را دائم بگویید
و اعتماد به نفستان را ببرید بالا
با امید به شفای تمام وسواسها ان شاءالله
🌼🌸💮🌷🪷⚘️🏵🌹🌺🌼
😑😑😑همین الن که میخوام این کامنت روبذارم فکرم میگه نه ننویسی هاعذاب میشی دیونه شدم از بس ذکر گفتم احساس میکنم الن که دوباره عذاب بشم وشیطان بیاد سراغم 😢😢
خواهشا وقتی کار بلد و کارشناس و درمانگر نیستید اظهار نظر نکنید
سالها ست که فکرمو مشغول کرده که من اسیر شیطان م یا بیمارم😭😭
سلام من ۱۵ ساله هستم و دچار وسواس فکری هستم همش فکر های عجیب و بیخودی تو ذهنم میاد
همش تو ذهنم میاد که کی میمیریم کی عزيزانم رو از دست میدم همش فکر میکنم که من بنده بدی برای خدا بودم تروخدا کمکم کنید دارم دیوونه میشم.
فکر باید در اسارت انسان باشد نه اینکه انسان در اسارت فکر باشد… افکار وسواسی مثل صحبت کردن درجمع میمانند، اگر با افکارت موافق باشن ادامه میدیم اگر با افکارت مخالفت کنند باز هم ادامه میدیم، تنها در صورت بی اعتنایی ادامه نمیدهیم، وسواس هم همینه… باید بهش بی اعتنا باشیم. همین… حتی اگه خیلی به مغزمون فشار بیاره
اگه به همین راحتی بود که هیشکی اصلا این اختلال رو نداشت!! مشکل اصلا همینه، ادم های عادی موقع خطور این افکار به ذهنشون کاری که شما می گید رو انجام میدن، یعنی بهشون بی اعتنایی می کنن، ولی مسئله دقیقا همینه، این کار برای کسایی که این اختلال رو دارن بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید سخته،میدونم عجیبیه، ولی حقیقته
قرص هم فایده نمیده موندم
شما ها چطور هستین دوستان
سلام من ۱۷ سالمه دارم میمیرم نمیتونم به کارام برسم خیلی اذیت میکنه
سلام نترس من از سن از کودکی تا حالا وسواسی فکری دارم تو درک می کنم و الانم ۱۶ سالمه مثل تو دختر هستم وقتی که فکر به مغزت اومد بگو همه تو دنیا به اونا فکر می کنند بگو طبیعی اولش حالت خوب نمی شه بعد ها می بینی خوب شدی من برای کنترل فکرام این کارو انجام می دم آیا وقتی که به مغزت فکر میاد منگ میشی درونت آتیش می گیره آیا نه
از بیمار شدن ترس شدید دارم و هرچی که میخورم احساس میکنم دندونام خراب شده آنقدر مسواک میزنم که لثه هام باد میکنه از یه ورم همش تو فکر یه دخترم و بر اثر این وسواس هایه فکری قدرت تصمیم گیریم صفر شده
بییییخیال دنیا و زندگی و همممه چیش
مگه تا کی زنده ایم
تا الان همش فکرای وسواسی چی شد هیچی داااغون شدیم
از الان ب بعد بیخیال فکرای وسواسی ببینیم چی میشه😊
گفتن این جملات به یکی با این اختلال مثل فحش میمونه دوست عزیز
احیانا نحوه برخورد با افرادی که اختلال وسواسو نخوندی؟
ماها خودمونم نمیخوایم اهمیت بدیم و دلمون میخواد بگیم دنیا دوروزه ولی واقعا نمیشه..
دقیقا
سلام من ۲۵ سالمه و نوعی خاص از وسواس رو دارم که فکر کنم کمتر کسی این نوع رو داشته باشه وسواسم رو گوشی و کامپوتره مثلا وقتی یه باگ کوچولو تو سیستم میبینم تا ریسیت فکتوری نکنم یا دوباره ویندوز نزنم فکرش از ذهنم بیرون نمیره مثلا اگه برنامه ای تو گوشیم باشه یا تو ویندوز نیازی نداشته باشم با پاک کردنش دوباره وسواس میاد سراغم باید ریسیت فکتوری بزنم از اول تنظیم کنم یا وقتی تو یه مرورگرم و عکسی رو لود نمیکنه و اون علامتش میاد وسواس منو بیچارم میکنه باید ریسیت کنم من روزی میشه ۱۰ بار ویندوز میزنم هر بار به یه چیز بیخود گیر میدم و دوباره از اول انجام میدم تورو خدا یه راه حلی بدین
من هم همین مشکلو داشتم و فکر میکردم فقط من این مشکلو دارم و این یه باور اشتباهه که از دست ما خارج شده ….
بهترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که بهش بی توجهی کنیم …
بیشتر به چیز های مهم زندگی فکر کنیم..
زمان رو بسنجیم..
وسواس چیزی نیست که نشه درمانش کرد و خیلی ها هم درگیرشدن و خیلی ها هم از دستش رها شدن ….
چرا ما وقتی در خونه رو میبندیم تا دوباره چکش نکنیم خیالمون راحت نمیشه؟
این نمونه ای از این اختلاله . یکی نیس بهمون بگه که خب یه سری درو بستی قفلشم کردی مگه دیوونهای که دوباره میری چکش میکنی.
انجام نده وتوشرایطش بمون چند بار اینکارو بکنی اضطرابت کم میشه و وسواست قطع میشه
منم دقیقا همین وسواس رو دارم
سلام من ۳۶ سالم هست و۱۲ سال هست وسواس فکری دارم وقتی شدت میگیره فکر میکنم میخوام بیارم بالا افکار در هما زمینه ها گلوله وار میاد تو ذهنم مثلا بدبخت میشم بیچاره میشم کنترلم رو از دست میدم دیونه میشم و…خدایا یا خوبم کن یا منو بکش
فقط مواجهه وجلوگیری از پاسخ تمام
سلام خوب هسین من ب صدای نفس کشیدنم تو شبا وسواس پیدا کردم هرشبم شده گریه کردن افکلار مزاحم همش تو زهنم تکراره چکار کنم خلاص شم فقط کلونازپام میخورم شبا برای خابیدنم بخدا هر شبم شده گریه ۶ ساله اینجوریم تو رو قران کمکم کنین ک مغزم گیر و قفل نکنه چ راکاری دارین
منم دقیقا مشکل شمارو دارم پس دقیقا می فهمم چی میگی، واقعا وقتایی که افکار وسواسی به اوج خودشون میرسن برامون مثل جهنمه
کلا افکار و اعمال وسواسی از طرف شیطان رجیم هستند و در حد وسوسه میباشند واگر به آنها عمل نکنید .هیچ اتفاق خطرناکی پیش نمآید .نابود باد شیطان .
سلام
چرا، این شیطان لعین ورجیم فقط سراغ بعضی ها میاد،؟! انقد برا ما عذاب وجدان درست نکنین😡😡حالمونا خرابتر میکنین وپیشرفت بیماریمونا بیشتر
اگه ی بار دیگه بگی شیطان، دعا میکنم چنان سرت خراب بشه که. ..
برو متن رو بخون بعد بیا اظهار نظر کن ب اضافه بقیه متن هایی که دکتر گذاشت ن
این چرت و پرت ها چیه میگین،این یه بیماری وقتی شناختی ندارین نظر ندین و این بندگان خدا رو اذیت نکنید،در دوره علم این مزخرفات واقعا بعیده دیگه گفتنش،من سالهاست با اینجور آدما دارم زندگی میکنم خوب میفهمم چه حالی دارن
سلام بنده نسرین هستم ۳۰ساله سه ساله وسواسی گرفتم همش احساس میکنم ظرف شستنی آب می برهو لباسام کثیف میشه ببخشید میرم دستشویی احساس میکنم لباسام کثیف شدن در روز پنج بار میرم حمام باز احساس میکنم تمیز نشودم دیگه خسته شدم بخاطره وسواسی با همسر ودخترام بد رفتاری میکنم طور خدا کمکم کنید خوب بشم از بس تو آب میرم از آب بدم میاد میرم مسافرت میگم شاید از یادم بره باز برمیگردم همونه هیچ فرقی نداره آرزو مرگ دارم
حتمابه خودت اعتماد به نفس بده که کارام وسواسیه
خدا کمکت کنه من از شما بدترم
توروخداکمکم کنید
من هم همین حالت رو دارم واقعا دوست دادم بمیرم
مشاوران کمک کنید…
سلام بنده مسلم هستم ۲۰ سالمه الان حدودا یکسال میشه که وسواس فکری دارم قبلا خیلی زندگی خوبی داشتم ولی از زمانی که کنکور قبول نشدم این فکرهای گوهم ویل کنم نیستن .همش این فکر به سرم میاد که اعضای بدن مث چشم و مغز چجوری درست شدن و فلان فلان اگه راهی هست که درمان بشه خوشحال میشم کمکم کنید
سلام، شما وسواس از نوع عدم تحمل ابهام دارید، منم دارم، فقط باید بهش بی اعتنا باشی.. من ۱۵ ساله درگیرشم، ولی یه مدته کنترلش کردم
آیا ورزش کمکمون میکنه؟
کمکم کنید ازتون خواهش میکنم نمیدونم چطوری خوب بشم اصلا توان مالی هم نداریم که پیش روانپزشک برم
از بس وسواس فکری در مورد همه چیز دارم دارم دیونه میشم لباس هامو که میندازم لباسشویی ده بار میزنم تا این فکرها ازم دور بشن وقتی رو دور اخر هستش باز یه چیزی میاد جلو چشام که فکر میکنم نجس ترین چیز تو لباسشویی به لباس ها خورده باز از اول شروع میکنم
سلام منم همینطور خدا بهمون کمک کنه
سلام، هرچی این چرخه رو بیشتر ادامه بدی بدتر میشه، باید در برابر خواسته های وسواس مقاومت کنی،
منم اینجوری هستم😭😭
سلام من زنی سی ساله هستم از نوجوانی تا حالا وسواس دارم اول هاش که اصلا برام مهم نبود اما وقتی شوهر کردم بعد چند ماه دچار وسواس فکری شدید شدم که منو از زندگی و همه چیز انداخته الانم که بدتر شدم لباس هامو میندازم لباسشویی چند بار لباسشویی تموم میکنه من هی از اولش شروع میکنم وقتی اب کشی اخر هستش یهو فکرها میان سراغم که فرچه دستشویی تو لباسشویی به لباسهام خورده باز دوباره میشوره هی اینطوری تکرار میشه از حموم که میام بیرون باید زود با عجله از زیر دوش بیام بیرون که فکری نیاد تو سرم اگر هم فکر امد سراغم باز میرم زیر دوش لباسهایی که از رو رخت پهن کن جمع کردم یهو فرچه توالت میاد جلوی چشام که به لباسهام خورده اگه اون لباسهارو بپوشم همش میگم حرومم واقعا دیگه از خودم متنفر شدم این افکارها باعث میشن به بچهام ناراحتی بدم تو رو خدا به خاطر بچه هام کمکم کنید امروز این قدر از خودم سیر بودم که میخواستم بمیرم شوهرم هم هیچ جوره نمیتونه کمکم کنه
سلام خوبی منم اینطوریهستم دیگه خسته شدم آرزو مرگ دارم
سلام،مقاله وکتاب در زمینه وسواسی بخون،خیلی کمکت میکنه
سلام هیچکس نمیتونه به شما کمک کنه فقط خودت خودت وخووودت
فقط به افکاروسواسی گوش نکن تا معجزه خوب شدن ببینی و صبرداشته باش خدابزرگه
سلام منم به همین وسواس مبتلام
سلام من خانمی ۴۸ ساله هستم از وقتی خودمو شناختم وسواس شدید داشتم حالا که نظرات همه دوستان رو خوندم انگار یه بار گذشته خودمو مرور کردم من ۸ سال پیش به طور تصادفی که تلوزیون باز بود وبرنامه سمت خدا رو نشون میداد وآقای فرحزاد در مورد وسواس صحبت می کردومن بی تفاوت وبا مقاومت تمام فقط گوش می کردم.
تا اینکه یه باره این جمله ایشون مثل پتک به سرم خورد که خدا عمل فرد وسواسی رو قبول نمیکنه چون میگه من خدا هستم ومیگم یکبار شستی پاک شد حالا بیا با همون لباس یا بدن بابرای من نماز بخون ولی بنده وسواسی میگه نه خدایا شما میگین پاک شد ولی من بهتر از شما می دونم که پاک نشده چون به دلللللللم ننشته هنوز دلم جا نیومده هنوز خیالم راحت نشده هنوز به اون آرامشه نرسیدم خدا هم میگه پس تو هم مثل ابلیس از دستور من که گفتم یه بار بشور کافیه سرپیچی کردی ومثل اون تکبر داری تو که بیشتر از ابلیس که یه نماز دو رکعتی ش چندین سال طول کشید نمی تونی بیشتر عبادت کنی پس حالا که تو هم برای دلت وهوای نفست کارها وعباداتتو انجام میدی نه واسه خاطر من ودنبال رضایت من نیستی ومدام دنبال راضی کردن دل خودت هستی مثل شیطان که از درگاه خودم راندم تورو هم میرانم به شرط اینکه توبه کنی دوستان این جمله کلا متحولم کرد ودر اینترنت بحث های وسواس آقای فرحزاد رو دنبال کردم یه روز موقع خارج شدن از حمام که می خواستم حوله رو روسرم بندازم حوله یهو کف حموم که خیس آب بود افتاد فکر کردم که حالا مثل قبل حوله رو بشورم یا ….پیش خودم گفتم که کف حموم رو شسته بودم وآب کف حموم هم کر هست واز طرفی اطمینان دارم که مرداری در کار نیس حوله رو برداشتم وباور کنید حدود چند دقیقه مونده بودم که بذارم سرم یا بذارم کنار تا بعدا بشورم ولی بالاخره لطف خدا شامل حالم شد و بهترین تصمیم زندگیم رو گرفتم وگذاشتم رو سرم وگفتم خدایا البته که تو بهتر از من میدانی ودرآن زمان آرامشی داشتم که قابل وصف نبود چرا که یاد صحبت آقای فرحزاد افتادم که گفتن خدا میگه که اصلا فرض کن پاک نیس ولی خدا میگه تو نمی گی پاک نیس بذار بشورم تا پاک بشه اصلا من خدا می خوام با همون لباس وبدن که فکر می کنی پاک نشده واحتمالا مردارهم هست منو عبادت کنی مهم مردار وپاک بودن نیس مهم اینکه که در این دنیا حرف خدا باشه که رو زمین نمونه واینم به خاطر اینه که ما عمر خودمونو صرف بشور بساب نکنیم واز سیر وسلوک وکسب مقامات معنوی جانمونیم مثل دانش آموزی که به جای درس خوندن در یه صفحه همچنان گیر کرده ومرنب پاک می کنه می نویسه پاک می کنه می نویسه یه وقت می بینه سال تحصیلی تموم شد واو هم چنان در نوشتن وپاک کردن هست دوستان چون من الان دیگه ذره ای وسواس ندارم ولز اون همه خستگی روح فارغ شدم خواستم که تجربه ی خودمو اینجا بنویسم
التماس دعا
سلام همین الان متنتونو خوندم خیلی تاثیر گذار بود ولی من دیگه حالم خیلی خرابه فقط به دنبال راضی کردنه دلمم و دلهره شدید دار مرگ ارزومه دیونه شدم بخدا 😓
سلام خسته نباشید من ساحل ۲۷سالمه از ۱۳سالگی وسواس فکری دارم ترس دلهره پدر مادرمواز دست دادم حالم بتر شد پارسال پدرم جلو چشام جون دادنشو دیدم بعد فوت پدرم الان ترس از دست دادن خواهرمو دارم تا حالا هم ب هیچ دکتری مراجعه نکردم
من هم افکار تو رو دارم
منم مثه توام نمیدونم باید چیکار کرد دیونه شدم
سلام من یوسف هستم۱۵سالمه من الان دو هفته هست وسواس فکری دارم برای این که در مدرسه قبول نشم برای همین فکر میکنم که آینده ام خراب میشه
اصلا به فکرای وسواسی اهمیت نده خودتو باور داشته باش
سلام ببخشید من می خواستم پاسخ خانم هانیه رو بدم دستم خورد به اسم شما ولی آقا یوسف اگه به لا حول ولا قوه الا باله ایمان داشته باشین وبدونین که در این دنیا ما فقط یه وظیفه بیشتر نداریم واون تلاش در کاری که مطمن هستیم درسته وقطعا درس خوندن هم نه تنها کار درستیه بلکه یک عبادت هست چرا که پیامبر فرمودن تعلیم وتعلم عبادت هست ونتیجه از ان خداست وما مامور به وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه واز طرفی شما با وضو مثل نماز به عبادت درس خوندن بپردازید جواب هرچی شد نباید براتون مهم باشه چرا که روزی همه رو خدا در این دنیا تضمین کرده پس فکر روزی خودتون در آینده رو هم نکنین به خدا اعتماد کنین که خدا اجر نیکو کاران رو ضایع نمیکنه دیگه نباید به اون فکر های منفی وسواس گونه بها نمی دین موفق باشین
من خودم اختلال وسواس فکری شدید داشتم رفتم پیش دکتر روانپزشک طی ی دوره طولانی مدت مصرف قرص حدود یکی دوسال به طور مداوم خوب شدم به شماهم پیشنهاد میدم سریع برید دنبالش تا بدتر نشده
چجوری بود وسواستون ؟
من برای کوچک ترین تصمیم خیلی عذاب میکشم،قدرت تصمیم گیریم صفر شده و مدام کلافه و عصبی ام من وسواوس فکری دارم انقدر زیاد که استرسی ام و همیشه حالم بده
واقعا نمیدونم چی بگم از دست این وسواس خودتون دارین میگین وسواس یعنی چیزی که ریشه نداره و ما بهش اهمیت میدیم با گوش دادنامون چیزیه که اومده تو مغزمون و واقعی نیست میخوام بگم که وسواس پوچه پوچه یعنی یه چیز خیالی که ما بزرگش کردیم میخوام یه مثال بزنم که درک کنید وسواس چیزی جز پوچی نیست
شنیدم یه نفر وسواس داشت که اگه دستشو گاز نگیره و زبونشو گاز نگیره دور از جون خانوادش فوت میکنن شما خودتون فکر کنید عزرائیل بیاد به خاطر اینکه طرف دستشو گاز نگیره بیاد خانوادشو ببره مگه میشه اصلا مگه قانون نداره جهان یه نفر دستشو گاز نگیره یه نفر دور از جون بمیره اصلا خیاله خودتون میدونید واقعی نیست و یه خیال پوچه اما بهش عمل میکنید معلومه که اینا فقط فکر و خیاله پس نزارید وسواس به شما حکمرانی کنه جلوش وایسید
وسواس داریم، وسواااااس هم داریم.
من انواع انواع وسواسو و حتی قبل از وسواس تیک رو هم تجربه کردم. همه وسواسام با فکر کردن به صورت منطقی و درست بعد از مدتی مثلا ته تهش ۲ ماه تموم میشدن. متاسفانه یه نوع وسواس داریم که به عمق وجدان و دل و مغز نفوذ میکنه و بیرون کردنش از مغز با منطقی فکر کردن از بین نمیره، وسواس مذهبیه. من هنوز این وسواسو دارم و یه روز شدید میشه و یه روز فروکش میکنه. متاسفانه با فکر کردن به دلیل رفتارام حتی وضعیت داغون تر هم میشه. یعنی غیر ممکنه غیر ممکنه که این نوع وسواس با توجیه کردن از بین بره، حداقل برای من. من از نظر خودم فکرای قدرتمندی دارم که موفق به ریشه کن کردن وسواس تقارن، انواع تیک های با صورت و چشم و دهن، وسواس تو خوردن و تمیزی، وسواس همین فکرایی که برگردی میمیری و از اینجور موارد، وسواس شمارش و جمع و تفریق اعداد تو مغز، وسواس تکرار کارها به تعداد زوج، وسواس نحسی اعداد، وسواس صحنه های جنسی و فحش های رکیک ناگهانی، و وسواس قهر کردن با کلمات شدم؛ ولی این وسواس مذهبی به هیچ وجه انگار نمیخواد با روشای خودم بپره. اذیت کننده ترین بخش وسواسم اینه که من چند روز پیش مکلف شدم، دو روز قبلش وسواسم روی تکرار کردن ذکر ها و افکار منفی موقع تموم کردن ذکر گفتنام شروع شده بود! 😑😠☹ و به معنای واقعی موقع نماز خوندن وجدانم زجر میکشه و همشم قضا میشن. هیچ راه حلی که فکر کردنی باشه پیدا نکردم برای درمانش. حتی یکم میاد درست شه فرداش حالم داغون میشه. یه روز در میون حالم از این رو به اون رو میشه.
سلام عصر بخیر من ۱۴ سالمه حدودای ۵ ماهه ک وسواس فکری دارم البته مطمعا نیستم اینه فقط بگم حس میکنم خیلی شدیده جوری ک من همش بهش فکر میکنمو میخوام ی راهی واسه درمانش پیدا کنم ،خب
کافیه ک ی چیزی در مورد بیماری ینفر بشنوم مثلا یکی گفته ک من به فلان چیز فکر میکنمو زهنم بهم ریختس منم میترسم اونجوری شمو هی خودمو تو اون حالت میارم ک ببینم چجوریه/:
بعدشم فکر میکنم زمانی از اتفاق افتادن یه چیزی بترسم اون میوفته و این باعث بیشتر شدن ترس میشه و یه چرخه میسازه
خونوادمم عین خیالشون نی.
فقط،خودم میتونم خوب شم؟(((:
این نوع وسواس با اهمیت ندادن و انجام ندادن کاری که مغز ازما میخواد، برطرف میشه، مگر اینکه ذهن بخواد زورت کنه که بعدا حتما انجامش بدی. اگه همچین اتفاقی نیوفته (ذهن اجبار به انجام دادن اون کار تو فرصت بعدی نکرد)، یعنی با همین کار کم کم تموم میشه. میتونید امتحان کنید تا ببینید ایا نتیجه میده یا خیر.
واقعا ممنون از هرکی که مقاله رو نوشته دمش گرم
سلام آقای دکترخوبید ببخشید من حدود چن ساله ک وسواس دارم اولش وسواس شستشوو بود اماا الان وسواس فکری هس توروخدا بگید چیکارکنم امسال کنکور ر دارم اما این وسواسممم نمیزاره درست تمرکز کنمممم
به نظرم مطلب خوبی بود طوری که تصمیم گرفتم در چند روز مجدد بخونمش شاید نتیجه بگیرم
سلام من خیلی وضع خرابی دارم. وسواس خیلی خیلی شدید دارم که حدود یک ساله خیلی اذیتم میکنه و روی تحصیلم اثر بدی گذاشته، من همه افکار توی ذهنم در حال نقض کردن مطلب درسی ای هست که میخونم.
من الان ۱۵ سالمه و گاهی وقت ها اونقدر وسواس دارم که مطلبی که توی ابتدایی هم خوندم رو باید برای خودم توضیح بدم اثبات کنم تا قانع بشم و این واقعا وقت زیادی ازم میگیره و هیچ جوره نمیتونم باهاش کنار بیام و حالم واقعا افتضاحه
سلام آقای دکتر منم چندوقتیه دچار وسواس بودم اول وسواس شسشوو ک برطرف شد الان وسواس فکرری اوایل این وسوااس کمتربود امااهرروز داره شدیذترمیشههه هی حرص الکی میخوورم ی روز نیس ک به ی چیز فک نکنم یاحرص نخوورررم خاهشااابگیذ چیکارکنم حالم خوب نیست
سلام آقای دکتر
من ۲۰ سالمه و حدود پنج ساله که وسواس فکری نمیدونم دقیق چمه
تو ذهنم یهو یکی مگه قراره یکی از عزیزانم بمیره بعد من محکم زبونم گاز میگیرم در حدی که خون مردگی میشه زبونم یا دستام گاز میگیرم دست خودم نیست احساس میکنم اگر این کارا نکنم واقعا عزیزانم میمیرن
تو رو خدا کمکم کنید زندگی من رو مختل کرده
سلام .ببین میگن زبونت رو گاز بگیر یه اصطلاح هست .به زندگی بهتر فکر کن
وای دقیقا مثل من
نگران نباش زبونت گاز بگیر فکر باطل میشه
چرا الکی چیز یادش میدی.
اصلن کارتون منطقی نیست در دراز مدت بیماری زا هم هست لطفا به روانپزشک مراجعه کنید
برای درمانش فقط باید به این فکر کند که عزرائیل هم که بیکاره منتظره شما یه فکر مرگی کنید تا بیاد انجام بده! خدا هم حتما قبول میکنه؟؟ 🙂
سلام آقای دکتر وقت بخیر
من ۱۸ سالمه و حدودا ۱۱ سال که وسواس دارم اما این ۲سال اخیر به شدت زیاد شده
اینجوری که اگه خانوادم به وسایلم دست بزنن یا بهم بخورن حس میکنم کثیف شدم و حتما باید لباسو وسیلمو بشورم
حتی جرات نمیکنم از اتاق بیرون برم
خیلی خیلی شدیدتر شده این وسواسم تا حدی که اگر کسی باهام از نزدیک حرف بزنه همش میگم نکنه بزاقش پاچیده شده باشه رو من
خودمم میدونم این طرز فکرم درست نیست و مسخرس اما تا تمیز نکنم همه چیز از مغزم بیرون نمیره تا حدی که به کارای روز مره هم داره آسیب میزنه این مطلبو تا الان به کسی نگفتم چون میدونم اگه بگم برخورد خوبی نمیکنن از اون جایی هم که تحت کنترل خانوادمم نمیتونم بیرون دکتر برم یا چیزی
لطفاً بگید چیکار کنم ممنون
منم وسواس فکری داشتم
انا اینطور ینبود
براب مقابله باهاش فقط اینکارو انجام ندادم
یعنی اگه میخوردم به یکی عذاب وجدان میگرفتم
پس سعی کردم نگم
خیلی سخته
حتی شاید اولاش همیشه موفق نشی
اما بعدش درست میشه
نباید طبق اون خواسته عما کنی
فقط فکر کن که ایا قبلا این نوضوع برات نهم بود؟
نه
چرا؟
چون میدونستی اینطور نیست
چون الان با یه سری فکر الکی ذهن خودت رو مشغول کردی حتی اکر لباست کثیف بشه ایرادی نیست
دکتر چرا بدون اینکه حواسم پرت باشه و فکر منفی یا مخربی یا نشخوار ذهنی داشته باشم ذهنم کار نمیکنه.خودبه خود هنگه.حافظم کار نمیکنه.قبلا بیماری وسواس فکری داشتم
سلام.من نمیدونم چم شده ده روزه.. اولش حس میکردم دلم میخواد خونه نباشم و با دوستام باشم بعد چند روز همش فکرای میاد تو سرم که نکنه روحی یا جسمی ناخواسته به مادر یا پدرم اسیب بزنم..
یا چند وقته چاقو که برمیدارم یهو دستم میلرزه از ترس..وقتی یهو یاد اینا میفتم یخ میکنم و سست میشم.خدایا چرا یهو اینطوری شدم دلم نمیخواد قرص بخورم یهو چم شد😭
من الان ده سال اینجوری ام و برای من کاملا یهویی شد تو این ده سال احساس گناه میکردم و نمیدونستم یه بیماریه فکر میکردم چون آدم پلیدی هستم اینجوری شدم اما از وقتی که فهمیدم این فقط یه بیماری و از ناکارآمدی مغزه خیلی حالم بهتر شده
سلام😍😍😍عالییییییی واقعا خیلی خیلی ممنون
سلام
من ۲۸سالمه و مادر دو فرزند هستم
یعد از بارداریه اولم ب فکر لاغری و رژیم افتادم
حدود ۱۹کیلو تو ۹ماه کم کردم بعد سه سال دوباره باردارشدم و دوباره رژیممو شروع کردم الان فرزند دومم ۴سالشه و من ب طرز فجیعی ب رژیم و لاغری وسواس پیدا کردم ب حدی ک واقعا از قیافه افتادم نمیتونم چیزی بخورم اگه بخورم احساس گناه شدید میکنم زشت شدم غذا میخورم عصبی میشم همه ی اطرافیانم در عذابن ک من ی چیزی بخورم اگه صد گرم وزنم اضافه بشه زمین و زمانو ب هم میدوزم انگار افتادم تو ی چاه دلم میخاد بدون عذاب غذا یخورم دلم میخاد وزنم برام مهم نباشه اطرافیان فک میکنن بخاطر قرو فرم وزن کم میکنم ولی دارم دیوونه میشم دارو هم جواب نداد فقط دلم میخاد بمیرم نمیدونم باید چکار کنم
به این میگن وسواس لاغری
خب شما میخوای که همیشه بهترین باشی و اندامتون مثل یه دختر ۲۳ ساله مجرد باشه تا دیگران مسخرتون نکنن
مشکل اینجاست که تو به فکر اطرافیانتی
یه ذره به خودت فکر کن دختر
واقعا ارزشش رو داره؟
نخوری از زندگی بیفتی برای چی؟
برای اولین قدم باید خودتو دوست داشته باشی
وقتی به خودت عشق بورزی دیگع این چیزا مهم نیست چون با خودت کنار اومدی
اتقاقا از نظر من خوب کاری کردی رژیم گرفتی
ادم وقتی چاقه میدونه چربی داره باید به خودش برسه
ولی وقتی لاغره باید بره دکتر غذا بیشتر بخوره تا وزنش درست شه
فقط اینکارو نکن
قرص ویتامین و افزایش وزن و اینجوز چیزا بخور و برو دکتر اگه میدونی لازمه
خودت امتحان کن
به جای اینکه وقتی غذا میخوای بخوری نصفش کنی به اندازه ی عادی بریز
چند روز اول خیلی سخته حتی ممکنه موفق نشی ولی بعدش دیگه درست میشه
این اطرافیانت اگه تورو دوست داشته باشن اینکه تو چاقی یا لاغر مهم نیست براشون
همینجوری دوستت دارن
مثلا برای تو مهمه که بچت چاقه؟لپ داره؟نه
همینجوری که هست کامل دوسش داری
سلام.توجه نکن .ذهنیتت رو عوض کن
کالری شمار استفاده کن خیلی بدرد میخوره
با سلام اقای دکتر دختری ۲۳ ساله هستم از از۱۸سالگی مبتلا ب دیابت نو ع اول شدم انسولین میزنم نمیدونم بخاطر صهف روحی یا فک کردن زیاد درباره دیابت دچار وسواس فکری شدید شدم ک مثلا هر کی هر چی میگه تو گوشی مینویسم و شبا تو مغزم تگرار میشه باعث میشه تا صبح نخابم واقعا دارم دیونه میشم من وکتر رفتم اما فقط داروی کلونازپام استفاده کردم و داردهایی مث کلدمپرامین و سرترالین استفاده نکردم تو روخدا ی راه حلی بگید برام چون بفکر خودکشی هستم
سلام نگران نباش تو تنها نیستی منی که ۱۶سالمه ۲ساله وسواس دارم بدجور شب و روز ندارم
سلام نگران نباش تو در فکر خودکشی نیستی بلکه بخاطر وسواس فکریه که تو فکر میکنی اگه بشه چی میشه
حتی مواقعی پیش اومده که چندین ساعت به حرف های دیگران فکر کردم.و مثلا گفتم اگه رفتار دیگه ای داشتم وضعیت بهتری پیش میومد
یا مثلا میگم اگه باهاش صمیمی بشم یهو بهم ضربه نزنه
واقعا خیلی وضعیت بدی دارم
منم این علاعم دارم
سلام اقای دکتر من یه دانش اموز دختر چهارده ساله هستم
نمیدونم به این مشکلم وسواس فکری میگن یا نه ولی همش استرس دارم که دیگران در موردم چی فکر میکنن
هی رفتارم رو عوض میکنم .از اینکه طرد بشم خیلی میترسم.خیلی وضعیت بدی دارم.همش به شخصیت های افراد مختلف نگاه میکنم و میگم کاش منم شخصیت ثابت خودم رو داشتم.لطفا کمکم بکنید خیلی وضعیت بدی دارم نمیتونم احساس شادی بکنم
سلام سعی کن زود تر مشکلتو درمان کنی نزار بدتر بشه حتی تودرمان که تو دل سنگ باشه من ۱۶سالمه از ۱۴سالگی وسواس شروع شد الان خیلی بدتر گرفتارشم
سلام .
عزیز دل بی توجه باش به بقیه .
مگه شما رفتار بقیه رو زیرنظر دارید که بقیه رفتار شمارو زیر نظر داشته باشند
منم ۶ماهه اینجوریم دقیقا تازه علاعم دیگه دارم واقعا خیلی بده درکت میکنم
من خیلی توسط بقیه مسخره میشم.
برام مهم نیست چون میدونم حرف بقیه ۵۰ درصدش چرت و پرته و زندگی خودم برای خودم مهمتره. حت اگه جلوی بقیه یهویی برای وسواسم مجبور میشم مسخره بازی در بیارم و بقیه مسخره میکنن ولی زیاد توجه نمیکنم و سعی میکنم فقط افکار عادی و اخلاقم درست باشه، بقیش اهمیت نداره.
اصلا بهش فک نکن و برات مهم نباشه اینجوری اگه پیش بری خیلی اذیت میشی
سلام آقای دکتر من ۱۰سال پیش یه بار قش کردم از اون موقع همش وسواس داشتم که مبادا اتفاقی برام بیفته اوونقدر این فکر هارو تو سرم بزرگ کرذم که الان فکرای دیگه ای بهش اضافه شده.دچار وسواس شدم حتی فکرایی که بیانش برام سخته .یه وقتا فکر میکنم ممکنه یه بلایی سر کسی بیارم .یه وقتا از آدما بدم میاد میخوام دور باشم از همشون.
با سلام آقای دکتر مشکل من اینه که من شاید نزدیک یک سال پیش خواستم معنی خیلی چیزا رو بدونم اومدم معنی هرچی رو بدونم که برام عادت شد و همیشه باید معنی همه چی رو بدونم حتی چیزایی که معنی ندارن بعدش من از این اتفاق خسته شدم و دست به خودکشی زدم و بعدش از درمان که خودکشی کرده بودم رفتم پیش دکتر روانشناس که درمان بشم که اونم منو به بیمارستان فرستاد من هم رفتم اونجا شاید درمان بشم بعدش بار اول که درمان نشدم برای بار دوم از دکتر روانشناس خواستم که برای من شوک مغزی بنویسه تا به من شوک بزنن وقتی که شوک خوردم این اتفاق برای من افتاد و اینکه این اتفاق چیه این بود که من میخواستم بدونم هر چیزی رو چطوری می نویسن منظورم کلمه،لغت،جمله خلاصه همه چی یعنی من صحبت میکردم باید اون حرفی که میزنم باید بدونم اون کلمه ها رو چطوری می نویسن و بهش فکر میکردم و تو ذهنم باید اون کلمه ها رو می نوشتم اگر اشتباه می نوشتم تو ذهنم وقتی فکر میکردم خیلی اذیت میشدم و باید درست می نوشتم تو ذهنم حتی اعداد رو هم باید حروفشون رو میدونستم یعنی هر عددی رو به حروف می نوشتم تو ذهنم وقتی فکر میکردم و اینکه کلا هر زبونی که بلد بودم مثلا فارسی، ترکی، انگلیسی رو باید نحوه نوشتنشون رو میدونستم و بهش فکر میکردم و تو ذهنم مینوشتم حتی وقتی کسی بامن یا کسی با کس دیگه ای حرف میزد باید میدونستم چطوری مینویسن که این روز به روز برام تکرار شد و داشتم دیوونه میشدم که دوباره دیگه خودکشی کردم باقرص یعنی برام عادت شده بود و اینکه حتی وقتی آهنگ گوش میدم یا فیلم نگاه میکنم باید میدونستم اون چیزایی که میان چطوری نوشته میشه آقای دکتر لطفا کمکم کنید دارم عذاب می کشم.
با سلام آقای دکتر مشکل من اینه که من شاید نزدیک یک سال پیش خواستم معنی خیلی چیزا رو بدونم اومدم معنی هرچی رو بدونم که برام عادت شد و همیشه باید معنی همه چیز رو بدونم حتی چیزایی که معنی ندارن بعدش من از این اتفاق خسته شدم و دست به خودکشی زدم و بعدش رفتم پیش روانشناس که درمان بشم اونم منو به بیمارستان فرستاد من هم رفتم اونجا شاید درمان بشم بعدش بار اول که درمان نشدم برای بار دوم از دکتر روانشناسم خواستم که برای من شوک مغزی بنویسه تا به من شوک بزنن وقتی که شوک خوردم این اتفاق برای من افتاد و اینکه این اتفاق چیه این بود که من میخواستم بدونم هر چیزی رو چطوری می نویسن منظورم کلمه،لغت،جمله، خلاصه همه چی یعنی من صحبت میکردم باید اون حرفی که میزنم باید بدونم اون کلمه هارو چطوری می نویسن و تو ذهنم بهشون فکر میکردم و تو ذهنم نحوه نوشتن رو اونجا می نوشتم حتی اعداد رو باید میدونستم به حروف چطوری می نویسن حتی وقتی کسی با من یا کسی با کس دیگه ای هم حرف میزد باید میدونستم چطوری می نویسن حتی وقتی آهنگ گوش میدم یا فیلم نگاه میکنم باید میدونستم چطوری اون کلمه ها نوشته میشه و نحوه نوشتنش حتی نباید اشتباه تو ذهنم می نوشتم باید بهش وقتی فکر میکردم درست باید می نوشتم که این روز به روز برام تکرار شد و داشتم دیوونه میشدم که دوباره دیگه خودکشی کردم با قرص یعنی برام عادت شده بود آقای دکتر لطفا کمکم کنید دارم عذاب میکشم حتی تا الان ۳ بار خودکشی کردم با قرص تا شاید بمیرم.
سلام دوست عزیز من روانشناس نیستم و یه پسر ۱۶ ساله هستم و فقط یه سری تجربیاتی داشتم که شاید بتونه بهت کمک کنه ، میدونم که حتی سر مسخره ترین و بی اهمیت ترین چیز آدم میتونه وسواس بگیره و خودش تعجب کنه که چرا چنین چیز بی اهمیتی اینقدر من رو داغون کرده و ذهنم رو درگیر کرده ولی باید بدونی که برای ذهن ما مهم نیست که به چه چیزی گیر داده و چه اهمیتی داره و فقط میخواد به خواسته خودش بپردازه . تو میتونی به خودت آرامش بدی و انقدر وضعیت خودت رو بد ندونی چون صد برابر بد تر از تو هم هست و توصیه میکنم روانشناست رو عوض کنی و خودت رو مشغول کلاس موسیقی رفتن کنی و با پزشک هایی که تحت نظرشون هستی ، کاملا در ارتباط باشی و همیشه باهاشون صحبت کنی امیدوارم زودتر خوب بشی برات دعا میکنم
سلام و خسته نباشید . یه ارتیاط وسواس گونه با آقایی دارم که تحت هیچ شرایطی کات نمی کنم شرایطی که اگه قبلا یکی تعریف می کرد برام شاید حتی توی دهنش میزدم !!!می دونم که وسواس گونه ست چون ارنباط فیزیکی اصلا تا حالا نداشتیم که بگم به این دلیله کلا ازهم دوریم هرچی هم فکر می کنم چرا ولش نمی کنم خودمم نمی دونم اصلا از چی ش خوشم میاد، شده مثل خوراکی که دوست داری اما نمی دونی دلیلش چیه؟ نمی دونم ! بیش تر از صدبار هم کانش کردم ولی دوباره برگشتم با اینکه میدونم خیانت می کنه واصلا هم بدردم نمی خوره . آیا راه درمانی برای منم هست؟
سلام اقای دکتر من مبتلا ب نوعی وسواس هستم البته نمیدونم اسمش وسواسه یا نه ولی نمیتونم اینجا مطرحش کنم چون میترسم بقیه هم فکرشون منحرف شه و گناهشون گردن من بیفته از طرفی این فکر نزدیک ۱۰روزه تو ذهنمه و داره داغونم میکنه همین الانم با گریه دارم مینویسم بنظر شما من باید چیار کنم از زندگی خستم فقط ارزوی مرگ دارم
سلام دوست عزیز من روانشناس نیستم و فقط پسری ۱۶ ساله هستم ، اینقدر ناراحت نباش ، من هم مثل تو حدود یکسال درگیر وسواس شدید بودم و کاملا درکت میکنم چون فکر میکنم تو هم مثل من وسواس در مورد چیز های جنسی یا خوشنت بار داشتی که من درگیر هر دوتاش بودم و مهم ترین عامل بهبودی من صحبت کردن مداوم با مادرم بود حالا شاید تو پدرت دوستت یا کس دیگری رو بیشتر دوست داشته باشی توصیه میکنم اصلا تو خودت نریز و عذاب روحی تو رو کاملا درک میکنم و حتما حتما برو پیش روانشناس و پدر و مادرت رو راضی کن که ببرنت پیش روانشناس و تمام حرف های دلت رو بهش بزن و این رو بدون که قطعا باید زمان بگذره و به فکر خودکشی نباش کمی در مورد مسائل مذهبی تحقیق کن و آرامش بگیر خودم هم اونقدر ناراحت بودم که تو مدرسه از زنگ اول تا آخر فقط گریه میکردم و هی معلم و مدیر میپرسیدن چی شده و کلا انگشت نمای مدریه شده بودم ولی الان که به ۴ سال پیش نگاه میکنم میبینم که چه خوب شد گذشت و من دیگه به فکر خودکشی خودم میخندم امیدوارم زود خوب بشی برات دعا میکنم
لطفا برای منم دعاکنید❤
من وقتی به این فکر میکنم خندم میگیره:
یه مدتی وسواس فکرای -۱۸ داشتم که یهویی موقع گفتن ذکر ، فحش های … یا صحنه های منحرفانه میومدن تو ذهنم؛ خیل اذیت میشدم. اما الان همزمان بری جلوگیری از بروز افکار اذیت کننده الانم، فحش های … و صحنه های مسخره تو ذهنم تصور میکنم که بتونم از تکرار کردن کارام پرهیز کنم! فکر وسواسی قبلیم تبدیل شد به دوست من موقع فکرایی که الان ازشون خوشم نمیاد! 🙂 حتی مثلا میخوام سلام بدم مثلا تو دلم میگم سلام بخوره تو کله فلانی که فقط مغزم درگیر شه!
من راه درمانی پیشنهاد ندادم پیشنهاد میکنم هرگز اینکارو نکنید چون بدتر میشید ولی گفتم که بدونید اگه یه وسواسی به اتمام برسه یعنی دیگه باهاش هیچ مشکلی ندارید. حتی فکر کردن بهشون کیف میده!
سلام من یه مشکلی داشتم یعنی خیلی به اون چیز وابسته بودم ولی رهاش کردم و اضطراب گرفتم اضطراب اینکه چیزای که دوست دارم قراه با استرس ازم گرفته بشه ویعنی هر وقت دارم کاری دوست دارم انجام هر چیزی ترس اینو دارم که استرس بگیرم ومیگیرم دیگه نمیتونم اون چیزو داشته باشم برای مثال به رمان خارجی ترجمه شده خیلی علاقه دارم خوب مشخصه مطالب باز بیان شده قبلا مشکلی نداشتم ولی حالا مغزم میگه یا نمیخونی یا استرس میگیری حقیقته فقط کافیه به چیزی علاقه داشته باشم یا منتظر باشم دیگه نمیتونم ببینمش یا بخونم استرس نابودش میکنه و همیشه ام این ترسو دارم که خوب نشه وچیزای که دوست دارم برن فقط کافیه توی کتاب یا فیلم به نقته رمانتیک برسه چنان استرسی میگیرم حتی توی کتابا اون قسمتا رو حذف کردم وجا های دیگه رو میخونم ولی استرسم خوب نمیشه در صورتی که قبلا کاملا مورد علاقم بودن و سرگرمم میکردن و اطرافیانم میگن زندگی رو سخت نگیرم ولی مغزم روش قفل شده اگه بگم داره کار خودشو میکنه و کنترلی روش ندارم دروغ نگفتم حس میکنم لای منگنه ام و دارم برای رها کردن چیزایی که دوست دارم تحت فشارم واگه به حرفش گوش ندم استرس میده
سلام اقای دکتر من ابنجوریم که هرچه که باعث موفقیتم میشه تو ذهنم میگه نمیشه مثلا میگم فلان دوره رو میرم باعث میشه مشکلم حل بشه ذهنم میگه نمیشه یا مثلا تو اون دوره دمبال یه چیزی میگردم که با اطلاعاتی که از جاهای دیگه بدست اورد در تناقض باشه بعد بخودم میگم دیدی این دور یا این کتاب بدرد نمیخوره و این اتفاق باعث میشه انگیزم از بین بره و یه مقدار ذهنم بره تو حاشیه و باخیال راحت یه کارویو انجام نتونم بدم نمیدونم اقای دکتر به این میتونم بگم وسواس یا من خودم زیاد بزرگش میگم و با توجه به اینکه مشکل اعتماد بنفس هم دارم کدوم دوره برای من در اولویته
سلام آقای دکتر
من مدت ده ساله که دچار تکرر ادرار هستم و آزمایشات و بدنم سالمه فقط به تازگی عفونت ادرار گرفتم مشکل من از جایی شروع شد که اضطراب شدید گرفتم و بعداز آن وسواس فکری و عملی و بعدش دچار تکررا درآر شدم که بدنم سالمه حالتهای وسواسم خیلی کم شده و وسواس ندارم سه ماهه دارو مصرف میکنم دکتر میگه وسواست درمان نشده و فقط شکلش عوض شده فقط تکرر منو اذیت میکنه و مواقعی حبس تمرین کگل و تمرین اضافه کردن ساعت و تحمل کردن را انجام میدم ولی فشار ادرار اذیتم میکنه و واقعا دستشویی دارم نه این که حس باشه
چیکار کنم ؟خیلی خسته شدم
۲۵ساله و دختر هستم الآن مواقعی بهترم ولی ثبات نداره و تثبیت نشده
آیا این مشکل قابل حله،من نگرانم
درود بر شما دوست عزیز بله درست تشخیص دادن وسواس شما شکلش عوض شده، اگه راه انداز وسواس شما اون اضطراب شدید باشه بله قابل درمان هست .
فواد هستم ۲۵ سالمه دو سه ماهه رفتم سربازی در خرم آباد میزان وابستگی من به خانوادم و خانه مخصوصا مادرم غیر قابل باوره تا قبل مرخصی اول شبو روز گریه میکردم و خودزنی میکردم و به گذشته خود با خانوادم فکر میکردم بعد از دو ماه این حس بر عکس شد حس میکنم از خانوادم متنفر شدم مثه یه دارو که بعد یه مدت مصرف نسبت به بدن مقاوم میشه منم احساس میکنم از مادرم بدم میاد و همه چی بر عکس شده الان احساس میکنم دوس دارم به سربازی وابسته بشم و دیگه از خانوادم متنفر بشم،و از اینکه اینجوری شدم میخوام خودکشی کنم وقتی خانوادم این همه واسم زحمت کشیدن من این حس رو نسبت بهشون پیدا کردم میخوام خودمو بکشم الان وقتی به مادرم زنگ میزنم دیگه احساس میکنم بهش وابسته نیستم و تحمل صداشو ندارم و الانم که تو مرخصی هستم احساس میکنم دیگه مثه قبل دوسشون ندارم و فقط به اون جهنم (پادگان)فکر میکنم احساس میکنم اصلا عوض شدم و یه آدم دیگه هستم میخوام یه جوری خودمو خلاص کنم.نمیدونم چه خاکی بریزم به سرم لطفا کمکم کنید.
سلام آقای دکتر خدا قوت. من برای ۲۰مهر وقت حضوری دارم از شما اما قبل اومدن سوالم اینه که چجوری میشه با دقت بالا متوجه شد که مشکل وسواس در یک نفر ژنتیکی یا همون فیزیولوژیکی هست یا نه؟ آیا آزمایشاتی برای تشخیص وجود داره؟ ممنون از شما
درود بر شما دوست عزیز، بهترین راه مصاحبه تشخیصی هست که معمولا در اولین جلسه مشخص می کنه دلیل وسواس شما چیه و فرایند درمان را مشخص می کنه.
سلام آقای دکتر خدا قوت. آقای دکتر من افکار آزاردهنده ای در مورد موضوعات مختلف دارم. تقریبا ۱۰ ساله. خیلی هاش دیگه آزار دهنده نیستن و خیلی ها هم وقتی میان تو ذهنم دیگه ترس و یا احساس گناه چندانی به من نمیدن. فقط بعضی افکار در مورد موضوعات جنسی من رو آزار میده و به احساس گناه میندازه اما سوالم اینه که آقای دکتر بعضی اوقات به صورت مقطعی و یا لحظه ای حالم خوب میشه به طوری که با قاطعیت به خودم میگم نه نه با این مزخرفات چیه و…. حتی عمدا هم بهش که فکر میکنم هیچ ناراحت نمیشم اصلا اهمیتی برام ندارن انگار و این اتفاق معمولا زمانهایی که اتفاقای خوبی برام میفته این حال خوب بدون دغدغه بهم دست میده. آقای دکتر سوالماینه که دلیل این بهبودی مقطعی چیه؟ دلیل وسواسهای من چی میتونه باشه؟ با تشکر از شما
سلام آقای دکتر من تقریبا ۱۰ ساله افکار وسواسی مختلفی رو تجربه کردم و در اوایل وسواس عملی هم داشتم. وسواسهای عملی رو بی محلی کردم و دیگه ندارم و درمان شدن و بسیاری از افکار وسواسیم هم الان یا پرتکرار نیستند و یا اگر هم بیان منو نمیترسونن و یا احساس گناه به من نمیدن فقط الان بعضی از افکار جنسی منو عذاب میدن اما سوالم اینه که دکتر من به صورت مقطعی و برای لحظاتی حالم خوب میشه و حتی اگه عمدا هم به افکار فکر کنم بازم ناراحت نمیشم انگار اصلا وسواس نداسته و ندارم دلیل این بهبودی مقطعی چیه دکتر.؟ یه سوال دیگه که دکتر من ۳۱سالمه و تا به حال هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشتم نه کلامی و نه فیزیکی آیا این میتونه دلیل این باشه که وسواس من بیشتر در مورد افکار شرم آور جنسیه؟
منم همیشه اسهال تکرار شده
سلام آقای دکتر من ۳۵ سالمه چند سالی هست که وسواس فکری دارم شاید از نوجوونی اوایل وسواس یه مدت خیلی کم شست شو داشتم مثلا مجرد که بودم حتی در مورد اینکه با همسرم چطور باید رفتار کنم تا ازم راضی باشه درگیری فکری داشتم بعد تو همون مجردی سر موضوعی که نمیتونم بگماز یکی از برادرام که خیلی هم آروم بود کینه گرفتم چون نمیتونستم به کسی هم بگم سختم بود ویه مدت تو ذهنم همش نگران بودم که نکنه تو این نبخشیدن زیاده روی کردم ولی با دلیلایی که میآوردم که مثلا الان داره تو ذهنش اینطور درموردم تصور میکنه حرص میخوردم و میگفتم حقشه یا بعد یه چند وقت تو همون مجردی به خدا و اعتقادی شک و دلهره داشتم و خیلی فکر میکردم که اونم تونستم بزارم کنار و بعدازازدواج هم همینطور دوسه بار باز به رفتارم با همسرم یا به شیطان و باز خدا و خوبی و بدی چیه همه چیزو مقایسه میکردم حالم بد بود انگار نمیتونستم زبونم قفل بود حتی وقتی خواهر شوهرم حال بد منومتوجه شد نتونستم بهش بگم انگار یه خداتو ذهنم بود که میگفت نگو، دستم به کار نمیرفتو میخوابیدم یعنی به خواب پناه میبردم و دنبال آرامش بودم همش فکر میکردم اگه بگم دیگران میگن این چی میگه و مسخرم کنن تا اینکه مادرم فوت شد و بعد اون من باردارشدم چون تازه مادرم فوت شده بودو خیلی ناراحت بودم یه وسواس فکری در مورد استرس گرفتم چون شنیده بودم استرس مادر رو بچه تاثیر میزاره یا ارثی که اونم بعد یه مدت از یاد بردم تا یکسالگی پسرم که خونه مونو عوض کردیم و اونجا من سر مسئله نجسی و پاکی در مورد مادرم وقتی مریض بود خودمو مقصر میدونستم و ایندفعه واسه مجازات خودم باز وسواس نجاست گرفتم و استرس شدید داشتم سر پسرم واسه نجسی و یا بازی کردنیای بچگیش داد میزدم با اینکه خیلی کوچیک بود وای کاش میتونستم بیشتر توضیح بدم حال بد و رفتارامو تو این مدت تا اینکه فهمیدم شوهرم با یه خانمی هست و شیشه مصرف میکنه انگار شوک بهم وارد بشه رفتارمو گذاشتمش کنار ولی هنوز یه کمعصبی بودم ، تو این دوسال من شوهرمو که رفته طرف شیشه و اون زن مقصر میدونستم تا الان که یکی دوهفتس باز وسواس فکری شدم و یه ترس و عذاب وجدان دارم احساس میکنم اگه من وسواس فکری دارم شوهرم هم دست خودش نبوده و به خاطر شیشه بوده وحالا باید یه کار خاصی بکنم و اینکه وقتی اضطراب یه آدم وسواس فکری بالا بره دیگرا نباید مسخره کنن داد بزنن چون ترسش زیاد میشه پس این همه مدت من اگه سر شوهرم داد میزدم اون ترس و دلشوره داشته و اینکه خواهرم وسواس تمیزی داره یعنی ژنتیکیه اونوقت پسرم هم وسواس فکری میگیره این منو میترسونه واینکه حس میکنم دیگه حق اظهار نظر درمورد هیچ خوبی و بدی هیچ کس رو ندارم یا تازگی تو اینستاگرام خوندم یکی به خاطر اینکه دوست دخترش رفته با یه تاجر پولدار دیوونه شده حتی به فکر اون طرف که دیوونه شده هم فکر میکنم و خیلی چیزای دیگه مثل مطلبهای مختلف وسواس روشهای مختلفی که تو اینترنت گذاشته خوندن مطلب افسردگی دوقطبی نظرای مختلف روانشناسان میشه کمکم کنید .باور کنید یه بار اونقدر فکر کردم مغزم هنگ کرد
آقای دکتر جواب منو ندادید ؟
اقای دکتر سلام من یه دختر ۲۰ ساله هستم همیشه ،تورو خدا کمکم کنید ،همیشه فکرمیکنم مریضی های بد دارم ،الان چند وقتی هست حس میکنم تومور مغزی دورازجون دارم ،و همش علائمش را که سرچ میکنم درخودم میبینم ،مثلا وقتی یکی میگوید منهم همینطور هستمچیزی نیست خیالم راحت میشود ،الان حس میکنم دوبینی دارم ،مثلا یه لایه از بالا روی کلمات توی گوشی یا تی وی میبینم یا مثلا حس میکنم یک چشمم سیاه تر از دیگری هست ،ولی بقیه میگن نه و من حس میکنم دروغ میگن تروخداااا بگید منچیکارکنم ،دارم عذاب میکشم ،دارممادرم با این افکارم پیر میکنم ،تروخدا به من بگید من چیکارکنم اروم بشم،به نظرتون من چیزیمه!؟تروخدا بگید،من دوست ندارم ام ار ای بدم!به نظرتون از آزمایش خون و ویتامین ها اگرچیزی در سر من بود متوجه میشدند یا از معاینه چشم !؟تروخدااا جوابمو بدید
سلام آقای دکتر من یه نوع وسواس فکری عملی دارم
مثلا میرم دستشویی دستمو ریکا میزنم میشورم میگم ریکا نزدم در حالی که زدم این منو مجبور میکنن تکرارش کنم که دستم کثیف نباشه
یا من پیش داداشم کار نیکنم روکش ماشین میبندم کشاشو باید دو بار ببندم من میبندم معلومه بستم یه چیزی تو سرم میگه ببند نبستی نبندی میره تو راه روکش در میاد تصادف میکنه میمیره
بیشتر از این میترسم که کارم رو درست انجام ندم و اتفاق ناخوشایندی بیوفته
موقع انجام کار با خودم میگم بشتم درسته ولش کن میدونم درست بستم یه چیز بهم میگه بازم ببند نبندی اتفاقی میافته یکی که زن و بچه داره میمیره خونش گردنت میافته بخاطر این عذاب وجدان مبگیرم
میخوام اهمیت ندم نمیشه
کارمو خیلی تمیز انجام میدم ولی میترسم دیگه
یا تو گوشی مثلا زدم رفتم تو برنامه میام بیرون دوباره نیرم میگم درست نزدم روش برم توش بد کار میکنه
یا تو اینترنت مطلبی رو سرچ میکنم میزنم رو سایت میره تو سایت دوباره میزنم بیرون میگم بد زدم رو سایت برم توش نوشته ها تغییر میکنه در صورتی که تغییر کمی کنه
یا تلویزیون فیلم نگاه میکنم یکم نکاه میکنم برم میگردونم عقبکه کلمشو دوباره بشنونم یا دوباره صحنه رو ببینم
لطفا کمکم کنید اعصابمو خورد کرده
دارم دیوونه میشم
🙏🏼🙏🏼🙏🏼🥺😓😞😥
تورخدا تو رو قران التماستون میکنم کمکم کنید🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼
سلام دکتر فکرهای مزاحم زیادی دارم هربار واسم تکرار میشه حرفا همش تو سرمه تا قرص الانزاپین و سرمنتا رو برام تجویز کردن دوست ندارم قرص مصرف کنم میخواستم بدونم این دوره وسواس فکری و عملی برای من مفیده ؟
علایم اظطراب هم دارم باعث اشفتگی ذهنی شده بعد شده وسواس
باسلام،بین اعتیادبه موادمخدرووسواس ارتباطی وجوددارد؟
با سلام خدمت آقای دکتر
شرمنده اگه وقتتون رو تلف کردم . آقای دکتر من شغلم حسابداری هستش . و ۳۶ سالمه در رشته خودم تقریبا موفق عمل کردم .فقط آقای دکتر من از همون اوایل یکم وسواس چک کردن اعداد و ارقام و حساب ها و مانده ها و غیره رو دارم . یعنی یه سند یا فاکتور که میزنم چندین بار چک میکنم . تازگیا وسواسم بیشتر شده چندین بار اسناد رو چک میکنم یه عدد مثل ۳۶۵.۶۵۴.۸۹۳ ریال رو ده بار کنترل میکنم . وهر چه به پایان وقت اداری نزدیک تر میشم چک کردنم .بیشتر میشه . امروز یه پزشک عمومی پیشنهاد کرد فلککستین بخورم .آقای دکتر موفقیت کاریم به این موضوع بستگی داره. آیا راه درمانی هست ؟ مشکل بنده حاده ؟ لطفا راهنماییم بکنین . دارم دچار مشکل میشم
سلام دکتر صبح بخیر من فرزندی دارم که به وسواس فکری شدید مبتلا شده
اونقدر اوضاعش وخیمه که یکی دو دفعه دست به خودکشی زده
من راننده خودرو سنگین هستم خیلی اوقات خونه نیستم
میترسم خدای نکرده کاری ازش سر بزنه که باعث پشیمونی مون بشه
بنده مشهد زندگی میکنم لطفا کمکم کنید
با تشکر
درود بر شما دوست عزیز در اولین اقدام به روانپزشک مراجعه کنید تا کمی شدت علایمش کنترل بشه و بعد هم جلسات روان درمانی را شروع کنید.
سلام لطفا کمکم کنید
سلام آقای دکتر.
من ۱۴ سالمه و دچار وسواس فکری _عملی شدم.
کم کم وسواس داره تمام زندگیم رو میگیره و دارم عذاب میکشم.
اولش از حمام رفتن شروع شد که روی شستن گردنم کم کم وسواس پیدا کردم و این چند وقته انقدر گردنم رو میشورم که زخم میشه.
بعدش وقتی میخام چیزی رو بخونم احساس میکنم هی دارم اشتباه میگم و هی اون کلمه رو تکرار میکنم که شاید اشتباهه و درست بشه و بعد توی کلاس های آنلاینم احساس میکنم که هی یک پیامی رو نخوندم که مهمه میگردم دنبال پیام های اون روز ولی چیزی پیدا نمیکنم و بعد کتاب هامو میخام بزارم وسواس دارم که حتما باید ۱۰.۲۰ بار هول بدم به دیوار تا جاش محکم بشه و بعد نوشتنمم دچار وسواس شده و هی احساس میکنم چیزی که نوشتم نقطه نداره یا یه مشکلی داره و وقتی تمام شد چند بار دیگر هم چک میکنم ببینم درسته یا خیر.
خوشبختانه این چند تا مشکل هرچه داره میگذره داره کمتر میشه وسواسم و دارم خودمو کنترل میکنم که این کار هارو نکنم ولی در حمام رفتن خیلی مشکل دارم و هر وقت بیرون میام گردنم زخم هست. لطفا کمکم کنید…
عرض سلام و ادب
من ۳۲ سالمه و برای ارشد روانشناسی میخونم
دکتر من فکر میکنم دچار وسواس صرفاً فکری در موضع تقارن و بخصوص دفاع داشتن حسااسانه در برابر پذیرش مفاهیم جدید هستم
بطور مثال : (دلیلی که بخاطرش اذیتم) :
در پاسخدهی به سوالات امتحانات / کنکور و همچنین در مطالعاتم بسیار کند هستم (حداقل ۲برابر دیگران به زمان نیاز دارم)
یا ذر پاسخگویی به سوالات مینه سوتا، در معیار علامت سوال (جواب ندادن به بیشتر از ۳۰ سوال) به مشکل خوردم و علت اینکه خیلی ازین سوالاتو جواب ندادم، یا در مطالعاتم حساسانه پیش میرم، بنظر خودم وسواس روی تایید و پذیرش اطلاعات و مفاهیم و درک سوالاته
آیا بنظرتون وسواس فکری رو درست تشخیص دادم؟
اگر بخواید یک راهکار خوب جهت خود درمانی بهم معرفی کنید، اون چیه؟
ممنون از پاسخگویی شما.
دکتر بنده هم یک مشکلی تو همین مایه ها دارم. موقعی که مطالعه می کنم به بحث جدیدی که میرسم اگر اون مبحث رو ازقبل بلد نبوده باشم نمیتونم به راحتی بفهمم، مغزم درباره اطلاعات جدید واکنش اضطرابی میده و به راحتی قبول نمیکنه بلکه باید چندبار بخونم،برای همین سرکلاس درسا رو نمیتونم یاد بگیرم.شما نمیدونید اسم این حالت اختلال چیه؟ نمیدونید چیکار باید کرد؟
سلام
من دختری ۱۴ ساله هستم
من ۳و۴ ساله که مبتلا هستم به وسواس فکری عملی و خیلی هم شدیده
ولی کسی از خانواده ی من ، من را نمیبره دکتر بهشون میگم مسخرم میکنن.من خیلی دارم عذاب میکشم خیلی اذیتم میشه یکی کمکم کنه .
منم همسن تو بودم داشتم میگفتم باور نمیکردن میگفتن الکی میگی سخت میگیری و… خودت برو پیش یه روانشناس وروانپزشک
من الان ۲۵ سالمه تزه میخوام برم دکتر
سلام خواهر من بشدت وسواس داره وفقط ۱۱ یازده سالشه مارو مجبور میکنه کاری رو که میخواد براش انجام بدیم و اگه انجام ندیم کل زمین و زمان رو میزاره رو سرش مجبور میشیم همکاری کنیم باهاش با اینکه میدونیم غلطه اعصاب ما هم بشدت خورد شده و هر روز دیونه میشیم قرص فلوکستین هم مصرف میکنه اوایل کمی بهتر شد ولی الان هی داره بدتر میشه چیکار باید کرد؟وسواس فکری عملی و مذهبی داره مذهبیش بصورتی که مارو مجبور میکنه باهاش روزی ۲۰ بار نماز جماعت بخونیم چون هی فکر میکنه نمازش غلط شده و میشکنتش و دوباره باید بخونیم حتی کلاس آنلاینشم نمیره تا نمازش تموم شده.و سایر وسواسیت هارو هم داره ممنون میشم راهنمایی بکنید.
سلام من حدود ۸سال پیش,به دلیل فوت دوستم دچار وسواس فکری عملی شدم به انواع مختلف ,مثلا با هر دردی از بدنم احساس بیماری میکردم که البته خوب شد ولی تقریبا همه مدل وسواس فکری عملی دیگری را تجربه کردم که ریشه آنها ترس از آسیب رساندن به خود و مخصوصا دیگران است به روانشناسان و روانپزشک های زیادی مراجعه کردم ولی به طور کامل خوب نشدم .نظر شما برای خوب شدن بنده چیست ؟
درود بر شما دوست عزیز من نمی دونم همکاران از چه روش درمانی برای شما استفاده کردند. برای تعیین بهترین روش درمان باید یک بررسی کامل تری روی مشکل شما داشتم باشم.
من ترس صدمه زدن به دخترم دارم می ترسم در پیش او از چاقو و دیگر وسایل استفاده کنم تقریبا در ۲ ماه اخیر خیلی شده ۲۰ روز است از فلووکسامین ۱۰۰ که دکتر داده استفاده می کنم فرقی نکرده
سلام خسته نباشید.
مادر من بیماری وسواس فکری عملی داشت پیش دکتر رفت و دکترش فقط قرص داد و مادرم میخورد ولی بعد از یک مدت دیگه نه دکتر رفت و نه قرص خورد و حالش بهتر شده بود. ولی تازگیا دوباره بیماریش برگشته متاسفانه. الان دوباره شروع کرده قرص هاشو میخوره ولی حالش خوب نیست واقعا داره اذیت میشه و مدام فکر میکنه یه جاهایی کثیفه
به نظر شما چیکار باید کنه ؟ و ما باید چیکار کنیم ؟😭
درود بر شما دوست عزیز
حتما درمان مادرتون را پی گیری کنید. درمان ایشون هم ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی باید باشه.
باسلام بنده ۳۵ ساله ودانشجوی دکتری هستم.بنده در ۱۲ سالگی بدلیل تنبیه پدرم درانباری قرارگرفته که احساس ترس شدید کردم وبامشت به شیشه زدم ودستم زخم شد واز آن موقع وقتی به مسافرت میرفتم و یا سوارهواپیما میشدم ویا سرامتحان این احساس ترس واینکه الان تنگی نفس میگیرم داشتم.البته این مشکلم تقریبا از ۵ سال گذشته با مواجهه بنده درموقیعیت های قبلی و اعتماد به نفس بالا خوب شد.بنده در نوجوانی هم خیلی به انواع بیماری ها حساس شده بودم به نحوی که هر علایمی دربدنم داشتم سریع فکر بیماری بد را میکردم وباید دکتر میرفتم وتا انتها پیگیری میکردم.البته این موضوع هم تقریبا از چند سال پیش خوب شده بود تا اینکه دی ماه سال۹۸ از سفر که تنها برمیگشتم درماشین پانیک بهم دست داد وچون دیگر خانواده درماشین نبودن که حواسم را پرت کنم دائم تا یک هفته به آن فکر واحساس اضطراب داشتم .رفتم روانپزشک وایشان پاروکستین تجویز کرد که تا این یکسال خوردم.اما افکار الکی یه مواقعی به نحو جدید می آید سراغم که دیگر این حالت خوب نمیشه و دیگر قابل کنترل نیست و ذهنم کلا قفل میشه روی این موضوع که وقتی این افکار رادارم دیگه حال خیلی خوب قبلم راندارم که واقعا اذیتم میکند.یجوری که ذهنم میخواد با من مبارزه کنه . مثلا ۲ماه که درگیر برنامه ها ومشغله های کاری هستم اصلا این افکار راندارم ووقتی میرم مسافرت وسرم خلوت میشه دوباره افکار واسترس هاش میاد به ذهنم وهر چه میخوام بهشون فکر نکنم بیشتر میاد تو ذهنم. قبل عید حالم خیلی خوب بود بواسطه مشغولیتم وکلی برنامه ردیف کردم که توعید انجام بدم اما حالا که اومدم شهرستان دوباره افکار منفی دارم ورمق کار ندارم من خودم احساس میکنم وسواس فکری شدید دارم.البته هرموقع مطالب مربوط به وسواس وافرادی که صحبت هاشونا گزاشتن ویا مطالبی درخصوص حس خوب وفکرای خوب میشنوم یه لحظه خوب میشم ولی دوباره فراموش میکنم ومیرم سراغ افکار واضطراب های اون .فقط دنبال راه حل میگردم.ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
تشکر بابت این مقاله ارزشمند
🙏🏻🙏🏻🌹
با سلام
من به شدت فکر های تکرار شونده دارم. شصت ال هفتاد درصد این فکر ها شامل ضربه زدن به خودم با دیگران به وسیله ی اجسام تیزه مثل چاقو، قیچی، تیغ و غیره و یا ضربه زدن با وسایلی مثل چکش و یا پتک به دیگران و خودم. ۲۰ درصد این فکر ها هم جنسی هستن. مثل روابط جنسی نادرست و…. عذاب وجدان زیادی دارم و سر درد معمولن دارم. تردید و عذاب وجدان جزو مشکلات من هستن. ۲۰ درصد تردید و شاید ۸۰ درصد عذاب وجدان.ممنون میشم اگر به من بگید که دوره هاتون به کار من میاد یانه. چون خودم فکر میکنم که وسواس شدید فکری دارم.
سلام به خاطر اضطرابت هستش،چون که به این فکرهای ناخواسته حساس هستی و اهمیت میدی،اگه بهشون بیتوجهی کنی،حداقل ۲ ۳روز و حداکثر ۱ ۲ هفته خوب میشی. سعی کن که سطح اضطرابت رو با تغذیه و ورزش بیاری پایین پایین،که ورزش بهترینه.بعد اونوقت که نسبت بهشون اضطراب نداشتی اونوقت دیگه خوب میشی.فقط سعی کن که بهشون حساس نباشی،شاید دفعه های اول سخته باشه ولی در اخر به راحتی کامل میرسی.
سلام من هم وسواس فکری دارم همش فکر وخیال های بی خودی رو تکرار تو ذهنم میگم و خیلی ذهنم رو درگیر ه به نظر شما چیکار باید انجام بدم که وسواس فکریم برطرف بشه
به نگرش خودت برمیگرده که چقدر نسبت بهش حساسی.هر چقدر نسبت بهش بیشتر حساس باشی و اضطراب نشون بدی،بیشتر میمونن تو فکرت.پس با بی اعتنایی و ورزش کردن روزی نیم ساعت که تا حدی عرق کنی میتونه عالی باشه.این فکرها خیلی علکی هستن،و وقتی تو نسبت بهش مضطرب میشی بدون که شدیدا باهاش مخالفی.
سلام اقایه دکتر خداقوت وسواس شدید گرفتم شک تردید دارم همه چیز دم نظرم نجسه لباس شستن چندین بار برام عزاب اوره شک میکنمهمش نجسم از وقتی گه بیکار شدم شدتش بیشتر شده در حدی که فکر خودکشی میکنم خیلی زندگیمو مختل کرده نمدونم دیه چکار کنم دارو مصرف کردم اثری نداشت لطفا راه حلی جلو پام قرار بدین ممنونمیشم
سلام. دوستان من خودم نزدیک به هشت سال وسواس شدید داشتم خیلی بیماری وسواسی وحشتناکی داشتم شستشو دست و چک کردن و غیره . آخرشم خودم خودم درمان کردم بدون قرص . قرص حالم بدتر میکرد وقتی میخوردم راهکار بهتون میگم . فقط باید مقاومت کنید در مقابل بیماری از هر نوع وسواسی که ترس دارید فقط خودتون تو اون موفقیت قرار بدید مثلاً از چیزای آلوده میترسید دستتون کثیفه دست تون نشورید دهنتون هی قوی میشه . و آخرش دیگه حساسیت ون از بین میره رو اون مثله . البته خیلی سخته اما میشه اوالشم چند بار شکست میخورید اما موفق میشوید . و به آرامش میرسید .
باسلام آقای دکتر
دوستانی که وسواس دارن لطفا کامنت منو نخونن چون من هم با خوندن این وسواس،وسواس پیدا کردم پس لطفا نخونید جملات زیر رو:
آقای دکتر بنده به نفس کشیدن وسواس پیدا کردم و باخودم میگم چرا نفس میکشیم و چرا این فرایند خودکار و از این قبیل افکار تا اینکه به خودم استرس و اضظراب میدم بعدش بدنم شروع به لرزیدن میکنه و صبح تا شب این فکر با منه حتی نمیتونم راحت بخوابم و فکر میکنم که میمیرم
خیلی وسواس بدیه ، ذهنو بدجوری درگیر میکنه
سلام. من همش احساس میکنم که توی ذهنم به مقدسات توهین میکنم در صورتی که اصلا نمیخوام بهش فکر کنم هی بیشتر میشه و حتی بعضی وقتا جوری روی عصابم میرن که گریم میگیره.علاوه بر این موضوعات دیگه هم بعضی اوقات ذهنما درگیر میکنن و نمیدونم واقعا چی کار کنم و هر وقت موضوعی تموم میشه موضوع دیگه ای میاد توی ذهنم.
ببیند آقای دکتر همه نظرات شما وهمکارانتون مثل همه ناراحت نشید ولی چند سالیه که من درگیر این وسواس هستم هیچکدامتون از درمان واقعی که کسی درمان شده باشد رو صحبت نکردید نمیدونی ومن قطع به یقین میدونم که کسی مداوا نشده پس مسیری رو که شماها میرید اشتباه محضه
و این بیماری جز بیماران صعبالعلاجه پس بیخود دست وپا نزنید
درود بر شما دوست عزیز، نمی دونم شما چطوری به این نتیجه رسیدید که وسواس صعب العلاجه؟ چون مشکل شما هنوز حل نشده پس وسواس هیچ کس خوب نمیشه؟یعنی معیار و ملاک برای درمان پذیر بودن یا نبودن وسواس شما هستید؟!!
شاید شما درمان درستی تا حالا نداشتید شاید وسواس شما جزو وسواس های ژنتیکی باشه که درمان نمی شن البته بسیاری از وسواس های ژنتیکی هم کاملا درمان می شن. شاید شما دوره درمان تون را کامل نکردید . دلایل متعددی می تونه باعث عدم درمان شما باشه. اما شما نا امیدی خودتون را از درمان به همه افراد تعمیم دادید که نمی تونه یک نتیجه گیری منطقی و علمی باشه.
من از شما دعوت می کنم که چند روز تشریف بیارید مطب و با مراجعانی که اختلال وسواس داشتند صحبت کنید تا ببینید یک قاعده کلی برای همه افراد وجود نداره. بسیاری مشکل وسواس شون درمان شده ، خیلی از مراجعین هم وسواس شون کنترل شده.
سلام آقای دکتر خسته نباشید من یه سال با همسرم قبل ازدواج دوست بودیم الان ۶ ماهه نامزد کردیم من قبل همسرم با دوست صمیمی ایشون رابطه داشتم ولی بعد از جدایی با دوست همسرم با ایشون رابطه شروع کردم در کل باید بگم اتفاقات ناخوشایندی در گذشته من بوده که همسرم از همشون خبردار هست که من خودم بهشون گفتم و ایشون هم با همه اینها با من ازدواج کردن ما الان در این مورد مشکل خاصی نداریم ولی من حس میکنم با اینکه همسرم به من اعتماد دارن ولی حساس هستن چون بعضی اوقات گروههای درسی منو چک میکنن وقتی تلفنم مشغوله از من سوال میپرسن با کی صحبت میکردی درسته که به من گیر نمیدن و من راحتم ولی حس میکنم این افکار ایشونو اذیت میکنه ایشون حتی میترسن که دوستشون بخاطر لج بازی بیاد و به خانوادش بگه که من با عروس شما ارتباط داشتم و زندگی مون نابود بشه و من حس میکنم اعتماد کامل به من ندارن البته اینم بگم در دوران دوستی در مورد گذشته خیلی به من سرکوفت میزدن و منو خیلی اذیت میکردن ولی بعد ازدواج اصلاااااااا اذیتم نمیکنن
میخاستم بدونم آیا امکانش هست که همسرم وسواس یا پارانویید داشته باشن ؟
و اینکه آقای دکتر حس میکنم این افکار همسرم و اتفاقات گذشته که همسرم در دوران دوستی به خاطرشون منو بسیار آزار دادن و میخاستن منو ترک کنن
باعث شده من وسواس بگیرم اینجوری که همش به افکار مزاحم وادارم میکنه به جنس مخالف نگاه کنم و چشمم اینور اونور باشه نمیتونم خودمو کنترل کنم که به اقایون نگاه نکنم این موضوع دو بار هم باعث رنجش همسرم شده و حس میکنم این رفتار من نتیجه رفتار نامناسب همسرم تو دوران دوستیه
میخاستم بهم کمک کنین و بگید که من یا همسرم آیا مبتلا به وسواس هستیم یا نه
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
18 سالمه و فکر کنم دو سال هس که وسواس فکری شدیدی پیدا کردم این موضوع خیلی روی درس خوندن تاثیر گذاشته . مثلا موقع درس خوندن به جزییات خیلی گیر میدهم و و وقتی یه چیزی رو یاد میگیرم با خودم میگویم یاد نگرفتم و باید از اول بخونم و حتی ۲۰ بار هم بخونم یه احساسی بهم میگه که یاد نگرفتی و این موضوع خیلی وقت ازم میگیره و کلافه شدم … اقای دکتر حتی چند باری هم فکر خودکشی به سرم زده چون وقتی این موضوع رو به خانواده ام میگم جدی نمیگیرن و بعضی وقتا میخندن . به نظرتون برای درمان چه اقدامی کنم
ممنون میشم جوابمو بدید
سلام و عرض ادب اقای بهشتیان من چند و قته افکار بدی مثل قتل عزیزان یا خود کشی به ذهنم خطور می کنه و واقعامن رو کلافه می کنه به طوری که همش احساس گناه می کنم شما جه راه درمانی رو معرفی می کنین با سپاس
یا ابرفض😶😶😶😅🤐🤐
سلام من میخام ازدواج کنم خواستگار اومده طرف مقابل خیلی به دلم نشسته ولی بعدش احساس پشیمانی میکنم و یه استرسی میگیرم که تا این مسئله فسخ نشه آروم نمیشم وبعدشم کلا اشتهام کور میشه لاغر میشم
باسلام بنده ۳۵ ساله ودانشجوی دکتری هستم.بنده در ۱۲ سالگی بدلیل تنبیه پدرم درانباری قرارگرفته که احساس ترس شدید کردم وبامشت به شیشه زدم ودستم زخم شد واز آن موقع وقتی به مسافرت میرفتم و یا سوارهواپیما میشدم ویا سرامتحان این احساس ترس واینکه الان تنگی نفس میگیرم داشتم.البته این مشکلم تقریبا از ۵ سال گذشته با مواجهه بنده درموقیعیت های قبلی و اعتماد به نفس بالا خوب شد.بنده در نوجوانی هم خیلی به انواع بیماری ها حساس شده بودم به نحوی که هر علایمی دربدنم داشتم سریع فکر بیماری بد را میکردم وباید دکتر میرفتم وتا انتها پیگیری میکردم.البته این موضوع هم تقریبا از چند سال پیش خوب شده بود تا اینکه دی ماه سال۹۸ از سفر که تنها برمیگشتم درماشین پانیک بهم دست داد وچون دیگر خانواده درماشین نبودن که حواسم را پرت کنم دائم تا یک هفته به آن فکر واحساس اضطراب داشتم .رفتم روانپزشک وایشان پاروکستین تجویز کرد که تا این یکسال خوردم.اما افکار الکی یه مواقعی به نحو جدید می آید سراغم که دیگر این حالت خوب نمیشه و دیگر قابل کنترل نیست و ذهنم کلا قفل میشه روی این موضوع که وقتی این افکار رادارم دیگه حال خیلی خوب قبلم راندارم که واقعا اذیتم میکند.یجوری که ذهنم میخواد با من مبارزه کنه .من خودم احساس میکنم وسواس فکری شدید دارم.فقط دنبال راه حل میگردم.ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
من یه اخلاقی دارم که نمی دونم وسواس فکری حساب میشه یانه اونم اینه که خیلی به دکور و وسایل خونه فکر می کنم اینکه چی کجا باشه که قشنگ تر بشه آنقدر که خودمم دیگه کلافه شدم اگر یه تابلویی روی دیوار یه میلیمتر اینور اونور بشه خوابم نمی بره تا درستش کنم همه چیز باید ست باشه مبل با میز میز با کمد گاهی از یه چیزی خوشم میاد می خرمش میام خونه می بینم به وسایل دیگه نمیاد هر چقدر پول داده باشم مهم نیست اونو استفاده نمی کنم آنقدر که برا این چیزا وقت می ذارم برا خودم وقت نمی دارم یه مرضی دارم که به کاری که می خوام بکنم آنقدر فکر می کنم همین که اون کار انجام شد نهایتش دو روز پایداری و دوباره به چیدمان جدید میاد توی ذهنم و دوباره به اون فکر می کنم البته خیلی چیزی نمی خرم عاشق خرید و این چیزها نیستم فقط چیدمان و ست کردن همین چیزایی که دارم البته یه مدتی خیلی عضو پیچ های خانه داری بودم الان خدارو شکر خودمو ترک دادم ولی این عادت بد هر روز داره تشدید میشه امروز از ناراحتی گریه کردم نمی دونم چیکار کنم هیچ وقت ذهنم آروم و راضی نمیشه چیکار کنم؟؟؟
سلام
من تست گرفتم توی نت اضطراب متوسط و افسردگی خفیف داشتم، چندین ساله از سال ۹۴،بعد از یک رابطه مجازی، الان ۲۲سالمه، اون سال ۶ماه گریه کردم و اصلا برای کنکور نخوندم، این چند سال همش کنکور دادم و درسم خوب نشد نوه رتبه های خوبی،نمیدونم چطور برگردم به تمرکز اون زمان، اصلا نمیتونم فکرم رو رو.درس بذارم، دوست دارم بخونم اما یا انرژی نذاره یا همش فکر های بیهوده،همش نگرانم، با هر اتفاقی تمام وجودم میشه ترس استرس. وحشت، میترسم از آینده و از گذشته متنفرم، چه کار کنم، نمیدونم خودم رو مقصر وضعیت خانواده میدانم، برم روانپزشک؟ ی مدت ۱۳ سالگی وسواس عملی بدی داشتم که رفع شد، الان اما استرس کرونا هم اضافه شده، با هر اتفاقی حالم بدتر میشه
سلام وقت بخیر
من و نامزدم تقریبا ۷ سالی با هم دوست بودیم، ایشون امسال اومدن خاستگاری، سر مهریه خانواده ها بحثشون شد، توی این مدت ۷ سال هم من و ایشون بحث زیاد داشتیم. این که با توجه به این ک خانواده ها مشکل پیدا کردن و خودمونم بحٍث داشتیم در استانه جدایی قرار گرفتیم ، بعد از اون من متوجه رفتارای اشتباهم شدم، ولی ایشون بعد از حدود ۲ ماه از اون جریانا همش میگه میترسم باز این مشکلات پیش بیاد میترسم و این حرفا، هرچقد میگم ک ما میتونیم همه چیزو درست کنیم ، میگه من دوست دارم ولی نمیتونم به این چیزا فک نکنم همین چیزا باعث میشه اونی که باید نباشم، من دارم فرار میکنم از این شرایط، در کل من حس میکنم وسواس فکری گرفته با توجه به این توضیحات، میفرمایین ایا درسته؟
دوستان عزیز وسواس یک بیماری خیلی سخته و قابل درمانه فقط باید صبر داشته باشین و نترسین و حتما به روانپزشک مراجعه کنین و دارو مصرف کنید هر چقدر زودتر به پزشک مراجعه کنید به نفعتونه من ۶ سال عمرمو با استرس کامل و این افکار مزاحم تباه کردم ومتاسفانه فکر میکردم هر کی بره روانپزشک ببیندش دیوونس که همین دیدگاه غلط باعث شد بیماری کاملا منو ضعیف کنه و نهایتا به دکتر مراجعه کردم و با یکسال مصرف دارو حالم خوب شد . مطمئن باشید که قابل درمانه فقط توکل داشته باشین و صبور باشین . بعد از درمانتون هم مواظب باشین که خودت ن رو در موقعیت های استرس زای طولانی قرار ندین چون باز هم بر میگرده
سلام آقای دکتر من وسواس فکری در مورد اینکه یکی رو گمراه کنم یا اینکه عده زیادی رو گمراه کنم من چه کار باید انجام بدم روانشناس هم رفتم جواب نداد
میشه تروخدا جواب منو بدید
سلام وقت بخیر
ممنون از مطالبتون آقای دکتر بهشتیان
من ۱۷ سالمه
همش تو گوگل میچرخم
درمورد ترنس ها و دوجنسیتی ها تحقیق میکنم وسایر بیماری ها و . . .
یک جا خوندم نوشته دو جنسیتی هم پسره هم دختر من امتحانی یک تست دادم امتیازم شد ۱۷۰
از ۱۶۹ تا ۲۲۱ یعنی دوجنسیتی ولی مجدد دقیق تر سوال دادم امتیازم شد ۱۰۷
ولی اون تست اول بهم یک شک خیلی بدی داد همش میگم نکنه من جنسیتم اشتباه باشه همش فکر میکنم جنسیت مخالفم ولی اخلاقم و کارام کاملا پسرونه و از جنسیتم راضی هستم ولی همین افکار همش تو ذهنم میاد و باعث افسردگیم شده و دچار شک میشم
درضمن قبل این کار همش ۳ الی ۴ بار در رو چک میکردم که قفله و ۳ بار دستمو بعد دستشویی میشورم و از دست خواهرم چیزی نمیخورم و همش منفی فکر میکنم مثلا تو ماشین میگم از دره نیفتیم پایین و . . .
ممکنه این علائم وسواس فکری باشه ؟ این مشکللم وسواس فکری؟
لطفا جواب بدید آقای بهشتیان ممنونم
لطفا
آره عزیزم وسواس فکریه خیلی چیز بدیه آدمو آزار میده
من هم وسواس فکری دارم و افسرده هم شدم طوری که نمیتونم درسمم بخونم.
ودارم عذاب میکشم😔😔😔
سلام، پسری دارم ۱۵ ساله چند ماه هست که در نمازش روی تلفظ بعضی کلمات هنگ میکنه واون کلمه رو ده شاید بیشتر تکرار میکنه میگه همش فکر میکنم اشتباه تلفظ کردم
وقتی از روی دم دری رد میشه دم دری رو همش درست میکنه که دقیقا از دو طرف فاصله اش با دیوار یکی باشه
اعداد فرد رو هیچ جایی نمیپذیرد حتما باید زوج باشه
دکتر فلووکسامین رو تجویز کرد بعد مدتی که خیلی بهتر شده بود متوجه شدم این دارو باعث افزایش فشار ریوی قلب وتپش قلب میشه
وچون پسرم مشکل قلبی داره وفشار ریوی قلبش بالاست وداروی قلبی میخوره به دکترش اطلاع دادم آسنترا شروع کردن وفلووکسامین رو قطع کردند الان ۴۰ روز هست آسنترا استفاده میکنه ولی بهتر نشده که هیچ بد تر هم شده وسواسش
کم خواب هم شده وگاهی خیلی عصبی وبهانه گیر هم میشود وگریه میکند
تک فرزند هست وبا این اوضاع کرونا هیچ ورزش وتفریح هم ندارد وتمام روز در خانه فقط درگیر درسهایش هست پایه ی دهم هست وذهنش خیلی درگیر درس وشغل آینده اش هست
وزیاد فکر میکند
چه کنم آسنترا را ادامه بدهم ضمنا روزی دو بار آسنترای ۱۰۰ میخورد
سلام من وسواس دارم که امروز باکی صحبت کردم مثلا چیکار کردم کجا رفتم به تمام این جزییات فکر می کنم یهنی جوری فکر می کنم سرم درد می گیره با خودم میگم کار اشتباهی نکرده باشم خیلی کلافه هستم خسته شدم واقع
سلام علی جان من هم همچین مشکلی دارم همش به اتفاقات و حرف هایی که زدم فکر میکنم مثلا میگم نکنه ازم ناراحت بشن نکنه منو طرد کنن نکنه حرف اشتباهی زدم و واقعا خیلی اذیت کنندس
سعی کنید همواره ۲ الی ۳ ساعت در بیرون خونه فعالیت بدنی-تفریحی داشته باشد. از غذاهای سرد و خشک به ویژه چای، ماست و مرغ پرهیز شود (سینه بوقلمون، بادام، شیر گاو، زردالو خشک،انار شیرین و ملس و انواع خورشت ها با لیموی ترش و بوییدن عمیق گلاب در کاهش وسواس مفید است)
سلام اقای دکتر من تقریبا چند ماهیه که به وسواس فکری مبتلا شدم شاید مسخره و خنده دار باشه ولی من روی قورت دادن و بلع غذا وسواس پیدا کردم و وقتی دارم غذا میخورم بیش از حد روی بلع غذا تمرکز میکنم و همین باعث میشه چون حساس شدم نتونم خوب غذا بخورم و خیلی انرژی زیادی رو صرف غذا خوردن میکنم.وای به اینکه اگه مشغول غذا خوردن باشم و کسی حرفی نزنه یا صدایی نیاد دیگه من احساس میکنم همه دارن به غذاخوردن من توجه میکنن.خیلی با خودم کلنجار میرم که واقعا چیز خاصی نیست و همش بخاطر تمرکز بیش از حدمه ولی هرکار میکنم تا اسم غذاخوردن میاد بلافاصله میاد تو ذهنم
البته بگم که من مبتلا به اضطراب اجتماعی یا همون سوشال فوبیا هم هستم اما خیلی سعی میکنم که این رفتارمو تو جامعه نشون ندم حالا بماند که چه آسیب های روحی و روانی که بابت همین اضطراب اجتماعی بهم وارد شده نمیدونم این موضوع تاثیرگذاره یا نه ولی الان واقعا همین موضوع فوبیای بلع غذا داره آزارم میده همش به خودم میگم اینو واسه خودت نکن یه مشکل بزرگ مثل قبل باش که راحت میتونستی غذاتو بخوری بدون هیچ دغدغه ای اما کلا شب و روزم شده فک کردن ب این قضیه واقعا کلافه کنندست بعضی موقع ها دوس دارم فقط بخوابم که به این چیزا فک نکنم شاید باور نکنید اما افکار خودکشی رو هم دارم اضطراب اجتماعی یه طرف که زندگیمو مختل کرده این مشکل هم یه طرف اقای دکتر خواهش میکنم راهنماییم کنید واقعا تحمل این مشکل مسخره و آزاردهنده رو دیگه ندارم خسته شدم بخدااا
درود بر شما دوست عزیز مشکل وسواس شما با دوره درمان وسواس قابل درمان هست.
توضیحات دوره درمان وسواس در بخش دوره های درمان غیرحضوری را مطالعه کنید
باسلام
آقای دکتر من چند وقتییه که به وسواس فکری شدید درباره اعداد و ربط آنها به مسایل زندگییم شده ام و هر شماره یا عددی رو به اتفاقی که پیش نیامده است ربط میدهم گاهی بهشون توجه نمیکنم اما بعضی مواقع اذیتم میکنه و اعصابمو بهم میریزه تورو خدا راهنماییم کنید باسپاس
باسلام آقای دکتر من دچار وسواس فکری درباره اعداد شدم و به اتفاقهای بد که شاید درزندگییم اتفاق بیوفته ربط میدهم مثلابازای هر شماره تلفن یا عددی زمان مربوط به اون اتفاقو تو ذهنم پرورش میدم البته قبلا شدید نبود اما الان زیاد شده است بنحویکه اذیت میشم لطفا کمکم کنید سپاس بیکران
سلام
سلام اقای دکتر دختر من ۱۹ سالشه کنکور ۹۹رد شد بهم ریخته با امدن کرونا وسواس شده بود کنکور شد قوز بالا قوزالان از خانه بیرون نمیره از فامیل خودشو پنهان میکنه دوماهه حمام نکرده به ظاهرش اهمیت نمیده شبا خواب نداره روزا تورختخوابه صبونه ونهارو ترک کرده بارها پیش روانپزشک رفتم ولی اصلا نه دارو میخوره نه ازمایش میده با پا دستگیره در ها رو باز میکنه تو دستشویی خیلی معطل میشه زندگیمون بهم ریخته احساس میکنم هم اختلال وسواس داره هم افسردگی چون از خودکشی هم حرف میزنه احساس میکنه براش توطیه میکنیم جرات نداریم تلفنی حرف بزنیم میگه در باره من حرف میزنید متاسفانه تو رختخواب لخت میخوابه میگه گرمه چکار کنیم حتی حاصر نیست پیش روانشناس بره یا روانشناس بیا خونه تورو خدا کمک کنید چکار کنیم
سلام دکتر خسته نباشید من مدتیه از وسواس فکری رنج میبرم مثلا گوشیمو بخوام کنارم بزارم حتما باید صافش کنم و تازگیا در غسل و شستشو دچار وسواس شدم و خیلی شک و تردید در مورد کارها برام پیش میاد و مثلا به خاطر یه کاری که قبلا کردم میترسم که درآینده برام مشکلی پیش بیاد یا وقتی صدای تلویزیونو زیاد میکنم باید روی عدد زوج قرار بگیره یه مدتی هم هست از زندگی نا امید شدم و همش احساس کمبود میکنم.مسئله ترس از آینده و اینکه بخوام به یک چیزی دوبار دست بزنم خیلی اذیتم میکنه و اینکه خیلی از ترس هام بدون مورد هست. یه مورد دیگه هم اینه که اعتماد به نفسم بشدت پایینه و احساس حقارت میکنم فکر میکنم دیگران از من بدشون میاد. لطفا اگه میشه راهنماییم بکنید چکار کنم خیلی دارم اذیت میشم. آیا میشه بدون مراجعه به روانپزشک یا روانشناس این موارد رو درست کرد؟
سلام وقتتون بخیر
من دچار وسواس جا به جا کردن وسایل اتاقم شدم و دائما دارم وسایلو جا به جا میکنم حتی سه ماه پیش اتاقمو کلا عوض کردم ولی هنوزم با چیدمان اطرافم مشکل دارم
سلام آقای دکتر اظطراب شدید همراه با علایم آشکار دارم بطوری که باعث سردرد عصبی ،وسواس،و…شده کدوم پک مشاوره ای تون رو باید تهیه کنم؟
درود بر شما دوست عزیز بله دوره درمان وسواس می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
سلام خسته نباشید من دچار وسواس فکری هستم همش گوشیمو چک میکنم میگم نکنه دستم بخوره ی چیزی ی عکسی تو اینستاگرام یا تلگرام ب پی وی کسی بفرستم خیلی اذیتم میکنه این رفتارم
سلام آقای دکتر خسته نباشید من وسواس فکری دارم الان ۶ ماه میشه دکتر رفتم دارو داد بهم ولی خوب نشدم به افسردگی شدید مبتلا شدم من از سال ۹۳ مبتلا بودم ولی نمیدونستم که وسواس فکریه سال ۹۵ رفتم یه دوره ای خوب شدم ولی الان که ۶ ماه برگشته بخدا حالم خیلی بده نمیتونم درس بخونم آقای دکتر قرص ها به جز عوارضشون هیچ فایده ی دیگه ای نداره
حالم داره هرروز بدتر میشه تو رو خدا بگید چیکار کنم مغزم از کار افتاده همش تو فکرم اصلا فکرم آروم نمیشینه تورو به فاطمه زهرا قسم یه راهکار بدید دکتر بهم گفته برم پیش روانشناس ولی اونقدر حالم بده که نمیتونم درسامو بخونم چه برسه که برم پیش روانشناس بخدا رسیدم به آخر خط تورو خدا کمکم کنیددددد😔😔😞😭
سلام منم دچار وسواس فکری شدید هستم جوریه که هرکی هر حرفی میزنه تو گوشی یاداش میکنم و شبا تو معزم تکرار میشه خوابو ازم سلب میکنه تا صب گریه میکنم دکتر رفتم قرص دادن ولی از بینشون فق کلونازپام خوردم شما کدوم شهری چون منم حالم داره روز ب روز بدمیشه
سلام اقای دکتر بهشتیان
من وسواش شست وشو دارم و یک وسواس ذهنی دارم مثلا اب دهانم را که قورت میدهم باید در قسمتی از جایی که هیچ کس نیس قورت بدهم سپس فکری در ذهنم می اید و باید طبق ان انجام دهم تا به فکر مد نظر برسم درصورتی نرسیدن باید انجام دهم تا کامل شود و فکرهایی مثل اتفاقات بد در ذهنم میاد باید دوباره همان مراحل راتکرار کنم
لطفا مرا راهنمایی کنید….
برای تمسخر نگرفتنم از سوی خانواده باان ها در میان نگذاشته ام
باتشکر
سلام…ما تو خونوادمون سابقه زود سفید شدن مو رو داریم..منم تعدادی از موهام سفید شده با وجود سن کمم..یک بار دوستم به من گف که سه شاخ جلو موهاش سفید شده و من پیش خودم گفتم خداروشکر برا من اینجوری نشده و یک هفته بعدش یا شاید بیشتر این اتفاق افتاد.. ازونموقه هی این جمله خداروشکر موهاش خیلی سفید نیس میاد تو ذهنم و بلافاصله به تخته میکوبم…مخصوصا در طول خواب مدام به تختم میزنم و این خیلی ازار دهندس… بنظرتون روانپزشک میتونه موثر باشه؟ چون شرایط رواندرمانی رو ندارم..و اینکه این افکار میتونه درجه ای صحت داشته باشه؟
سلام خسته نباشید، من وسواس شستشو دارم یعنی هر روز باید حموم برم اگه نرم احساس بدی پیدا میکنم، دستامو زیاد میشورم، یا اگه مهمونی جایی به مدت تایم زیاد بمونم حتما باید بعدش به حمام برم. بارها سعی کردم و تونستم بعضی عاداتمو کمتر کنم ولی بازم این رفتارا اذیتم میکنن. چیکار میتونم بکنم؟
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس فکری را از بخش های دوره های درمان غیرحضوری سایت تهیه کنید.
سلام دکتر من بیست سالمه
و تقریبا چند سالی میشه ک دچار این بیماری شدم
شاید از ده سالگی
رفته رفته کنترلش میکردم تو یه زمانهایی کلا دیگه انگار خوب میشدم و اما دوباره شروع میشد الانم درگیرشم فکرای مزخرف میاد سراغم مثل بی احترامی به قرآن و مقدسات و یه سری تصاویر و فکرای مبتذل اذیتم میکنن ب طوری ک مدام از صبح تا شب شیطون رو لعنت میکنم با فشار روحی و جسمی عجیب این مشکل باعث شده نتونم رو درسم تمرکز کنم و دانشجو هم هستم تو یکی از سخت گیر ترین دانشگاه های کشور درس میخونم این مشکل واس خوندن کنکورم خیلی اذیتم میکرد و از طرفی مشکلات عصبی جسمی مثل معده درد و سر درد سراغم میاد خودم میدونم ک تمام اینا احمقانست ولی نمیدونم چطوری ذهنمو ازین افکار خالی کنم دلم میخواد مث بقیه زندگی کنم خسته شدم ازینکارای بیهوده ک ب روحو جسمم آسیب میزنه نمیدونم چطوری از شر این افکارو این وسواس عملی خلاص شم هیچوقتم ب دکتر مراجعه نکردم در این خصوص
ببخشید اقای دکترراهنماییم کنیدلطف
سلام ۳۹سالمه سالهاست باوسواس فکری دارم دست وپنجه نرم میکنم داغونم به یه شخص بدبین شدم ومیدونم بدبینیم بی مورده اما ازذهنم نمیره وزندگیم روداره مختل میکنه همشتاکاری انجام میدم فکرم میگع نکن وگرمه اله نشه بله نشه خسته شدم وعصبی زودازکوره درمیرم واصلا دوست ندارم دارومصرف کنم اقای دکارراهنماییم کنیدلطفا
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان غیرحضوری وسواس در بخش دوره های سایت می تونه مشکل تون را حل کنه
سلام من بعد از چندماه که اینطور شدم افکار عجیبی به سرم میزنه مثلا فکر میکنم که شب توی خواب اونکاری که ازش میترسم رو انجام میدم. با اینکه هیچوقت نه تنها خودم بلکه هیچکسی رو ندیدم که در خواب راه بره یه چیز دیگه ای
انگار که به خودم شک دارم و میترسم نکنه کار غیرمنطقی بکنم
سلام خسته نباشید
من حدود دو سه ماه بعد از شیوع کرونا در کشور مبتلا به ocdشدم از طرفی اصلا شرایط مراجعه حضوری به دکتر رو هم ندارم.
این بیماری در خانواده خودم نه ولی در بعضی از بستگانم دیده شده. با توجه به اینکه من هنوز ۱۸سالم نشده و در شرایط حساس تحصیلی هستم شما چه چیزی رو پیشنهاد می کنید؟
مال منم از همون موقع شد خدا ازشون نگذره که مارو به این روز انداختن
سلام ، ممنون از سایت خوبتون
من همیشه سر چیزای خیلی عادی و کوچیک زود ذهنم درگیر میشه ، مثلا همش باید یه چیزی رو برای مثال (واتس اپ یا اینستاگرامم) رو بارها چک کنم ک نکنه یه موقعه چیز اشتباهی پست گذاشته باشم یا اشتباهی استوری اشتباهی چیزی بزارم ، یا مداااام باید توی ذهنم باهاش بجنگم و قانعش کنم ، همیشه باید کارامو و برنامه هامو یه جایی بنویسم تا یکم اروم بگیرم و هرموقعه دوباره بیاد سراغم یاد اون نوشته بیوفتم و اروم بشم ، اما بازم خیلی اذیتم ، من ۱۸ سالمه و تازه دانشجو شدم و برای مثال هم توی درسام و امتحانام خیلی اذیت میشم ، مدام باید یه چیزی رو چک کنم و توی ذهنم تحلیلش کنم …. آقای دکتر خیلی اذیتم و اینکه حس میکنم این جور رفتارام اصلا عادی نیست و جدیدا اینجوری شدم ، قبلا کمتر بود ولی الان بیشتر شده ، همش حس میکنم هر اتفاقی ک میوفته رو باید واسه خودم دوباره توضیحش بدم یا برای مثال وقتی یه فیلمی رو نگاه میکنم و تموم میشه بعدش حتما باید واسه خودم دوباره تکرارش کنم ، یا مثلا باید یه کاری رو بارها و بارها چک کنم و درضمن من با خودم هم خیلی حرف میزنم و حتی سئوال هم میپرسم و جواب خودم هم میدم ، نمیدونم شاید فکر کنید من دیوونم اما واقعا نمیدونم چرا جدیدا اینجوری شدم؟! اما اینو بگم اون قضیه حرف زدن شدید با خودم از بچگی بوده و توی خانوادم هم سابقه نداشته ، و متاسفانه به کسی هم میگم جدیش نمیگیره این قضیه رو…. واسه همین گفتم خودم برم دنبالش…
با سلام و خدا قوت جناب دکتر
پسر من ۱۴ سالش هست و به نظرم با مطلعاتی که داشتم درگیر بیماری وسواس و یا همان ocd هست و دایما دستها و نوک انگشتان خودش را کنترل میکند و وسایلش را مرتب میکند و دایم چک میکند و از جایی که نشسته وقتی بلند میشود چند بار چک میکند
میخواستم بدونم چکار باید بکنم مخصوصا با این وضعیت کرونا به هیچ عنوان راضی نمیشه بیاد بیرون برای مراجعه به پزشک
من شهسوار زندگی میکنم مدت ۶ ماه هستکه اینجا هستم و میخواستم بدونم که این وضعیت را چگونه باید درمان کنم
درود بر شما دوست عزیز دوره درمان غیرحضوری وسواس می تونه به ایشون کمک کنه مشکل شون را حل کنن
سلام دکتر. من ۲۶ سالم هست و وقتی مثلاً عصبی میشم یا استرسی به صورت خودکار از ۴۰ به عقب میشمارم یا کلمات را هر چی شد میشمارم مثال راز که ۱ نقطه دارد یا ۳کلمه ست تا ۷ بار یا بیشتر و کلماتی از این قبیل هر چه آن لحظه به ذهنم میرسه چکار کنم بهتر شوم
درود بر شما دوست عزیز دوره درمان وسواس در بخش های دوره های درمان غیر حضوری می تونه به شما کمک کنه
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر .خانمم وسواس هست در آب کشیدن حتی در نجس و پاکی و حتی در نماز خوندن شاید هر وضو و نمازش به ساعتها بکشه و آخرم باز میگه درست نبود .سن هردو مابالای ۴۰ هست .بچه هم نداریم .با این وضعیت میتونیم بچه دار بشیم .درمان خانمم زمان بره .بعد یه چیز دیگه خودمم از قرص متنفرم .خواهشا راهنمای بفرمایید ممنون
درود بر شما دوست عزیز تا قبل از درمان همسرتون بهتره به فکر بچه دار شدن نباشید چون ممکنه به خاطر فشاری دوران بارداری و بعد از اون مشکل ایشون تشدید بشه
سلام آقای دکتر من یه چند وقته دچار وسواس فکری شدم
وقتی دارم درس میخونم اگه یه کلمه رو اشتباه بگم یا حتی مکث کنم باید برم دوباره از اول بدون مکث بخونم شده گاهی روزا من پنج ساعت داشتم فقط یه جمله رو میخوندم یا مواقعی که با دیگران صحبت میکنم خیلی فکرم درگیر میشه شده بعضی مواقع به خاطر یه سلام دادن یه ماه یا بیشتر کلا ذهنم مشغول بوده همش فکر میکردم لحنم چجوری بوده و این چیزا .. حتی مواقعی که با مامان و بابام هم صحبت میکنم هم اینجوریم و رو حرکاتم خیلی حساسم . این که همشون دقیق انجام بدم یا موقع راه رفتن باید قدمام یکی باشه یا فاصله هاشون با هم برابر باشه و به خاطر این موقع بیرون رفتن خیلی اذیت میشم . از اینکه عزایزانم و از دست بدم خیلی میترسم و بعضی شب حتی وقتی که خوابم یهو از خواب پا میشم و میرم صداشون میکنم ببینم هستن یا نه تو اینجور مواقع هم واقعا کلافه میشم و دست دارم چیزی و بشکنم و تا حالا چند باری هم شده کل کتابامو پاره کردم .و این که تو کتاب باید مطالبی که یاد داشت میکنم همشون بانظم و ترتیب باشن حتی اگه یه حرف هم یه کمی کج و کوله شد همه ی مطالبی که تو کتاب نوشتم و پاک میکنم دوباره مینویسم
ممنون میشم اگه کمک کنین
سلام.دوستان.اول تشکر از آقای دکتر بهشتیان.دوم تشکر از دوستان که نظرات و نوع وسواس در رفتار و فکرشون رو تو سایت گذاشتن… یه معذرت خواهی می کنم که به رفتار بعضی ها خندیدم.البته بگم که خودم هم از این اعمال و افکار رو بعضیا شو دارم….همون طور که گفتم من از وسواس عملی و وسواس فکری بعضی ها خندیم ،اول که منو ببخشید و دوم اینکه خیلی خیلی خیلی خیلی خوبه …….خوبه.اره ..من وقتی خندیم به وسواس ها چه اونایی که خودم داشتم و نداشتم، فهمیدم که چه قدر الکی هستن .الان یه حس خوبی دارم…و انگار وسواسم بر طرف شد…….. پیش نهاد میکنم شما هم خودتون به نظرات نگاه کنین و بخندید. من خودم وسواس فکری داشتم.چرا میگم داشتم، چون همین الان حس می کنم بر طرف شد و ندارم..اره با نگاه کردن به نظرات حس میکنم یه تغیری توم ایجاد شد…من خودم همش فکر هایی وحرف هایی خلاف اعتقاد هام تو فکرم می یومد..قبلا…
سلام وخسته نباشیدخدمت شما.من قبل ازعیدبه روانپزشک مراجعه کردم وباتشخیص خودم احساس کردم وسواس فکری دارم وبه دکترگفتم وسواس فکری دارم وایشون هم گفت وسواس فکری یعنی چی ومن هم گفتم فکرای بیهوده والکی میادتوذهنم البته اذیت نمیشدم وگذرابودن.وایشون هم دوعددقرص برام تجویزکردن فلوکستین واس سیتالوپرام من روزاول ازهرکدام یکی به تجویزدکترخوردم.شب بشدت حالم بدشدوحالت فراربهم دست میداددوست داشتم ازخونه بزنم بیرون وفقط فرارکنم یه حالت برانگیختگی شدیدواضطراب شدید.روزبعدتماس گرفتم گفتن اس سیتالوپرامو نصف بخورین منم نصف خوردم ویک فلوکسیتن وبازحالم بدشدوگذاشتم کنار.چون فکرآسیب به دیگران وخودم توذهنم اومدحمله پانیک گرفتم واختلال توخابم بوجوداومده حالانمیدونم چیکارکنم.لطفاراهنماییم کنید
درود بر شما دوست عزیز
شما قبل از شروع مصرف قرص باید اول یک بررسی دقیق تری روی مشکل تون توسط روانشناس میشد و بعد بر اساس اون یک برنامه درمانی دقیق تری براتون تدوین میشد.
الان هم اگه قرص ها را مصرف نمی کنید با منشی هماهنگ کنید تا یک جلسه مسال تون را دقیق تر بررسی کنم البته اگه چند روز قرص ها را ادامه میداید بدن تون عادت می کرد و مشکلی ایجاد نمی شد
سلام جناب دکتر بهشتیان
بنده بابت اقدام به بارداری حدود یکسال هست که دچار مشکل شده آیم و دقیقا زمان اقدام به بارداری و قبل آن درگیر افکار جنسی یا اعتقادی مخرب میشوم و سبب میشه که این اقدام به تعویق بیندازیم چون به دلیل وسواس فکری که از ۱۵ سال پیش داشتم اینگونه وانمود میشه که بوجود آمدن این نطفه از این طریق درست نیست و گناه داره و عذاب وجدان شدیدی برام داره
لطفا راهکاری را بیان کنید چون از وسواس بودن موضوع مطلع هستم
ممنون از شما
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس می تونه مشکل تون را حل کنه
سلام.من ۳۴ساله هستم.دچاروسواس فکری.این وسواس ازسنین کودکی تاالان به گونه های مختلف همراه من بوده.الان هم دچاروسواس قفل کردن درها،کشوها، خاموش بودن گاز ,…..هستم.درمان دارویی هم کردم اماموثرواقع نشد.وسواس به حدی است که کل روز ذهن من رودرگیرمیکنه ودچارضربان قلب میشم واحساس میکنم الان سرم منفجرمیشه.این وسواس روی دختر۷ساله من هم داره اثرمیگذاره.خواش میکنم من روراهنمایی کنید.
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس را در سایت تهیه کنید.
خواهش میکنم کمکم کنید😫😫😭😭😭🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام دکتر وقتتون بخیر.من ۱۸ سالمه و تقریبا از ۴،۵ سال پیش مشخص شد که وسواس فکری و تا حدی عملی دارم.(توسط بازی نهنگ ابی مشخص شد.منتهی به نصبکردن یا بازی کردن نرسید) من از اون موقع تحت درمان دارویی و گفتار درمانی قرار گرفتم.و خب درسمم خیلی زیاد افت کرد.رشته تجربی خوندم و اولش پزشکی میخواستم.اما درمانگری که روی من کار میکرد گفت اصلا به درد تو نمیخوره(منم چون اون موقع تو دوره بدی بودم و هر چی امید و ارزو و هدف بود؛از دست داده بودم خودم رو قانع کردم که دیگه پزشکی رو دوست ندارم) من متوجه میشم که رفتارهایی که دارم از روی وسواس هستن. الان میخوام روانشناسی بخونم؛ ولی امروز یه خبری خوندن درباره یه مواد مخدر و تاثیراتش روی شخص،بعد الان نمیدونم باید روانشناسی بخونم؟به خودم میگم منی که اینطوریم و با یه فکر بهم میریزم چطوری به یه شخص مثل خودم کمک کنم..ولی من واقعا روانشناسی رو دوست دارم.نمیدونم چی کار کنم😫
درود بر شما دوست عزیز، شما وسواس فکری دارید که در هر مقطعی روی یک چیزی متمرکز میشه
دوره درمان وسواس می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
سلام اقای دکتر
من از سال ۹۴ (الان ۲۲سالمه) بعد از یک شکست عاطفی یک طرفه دچار ۱ماه افسرگی شدم و بعدش به یک باره دچار وسواس فکری شدید در مورد خودم که کی هستم چی هستم و انگار خودم رو تشخیص نمیدادم و جلو اینه که میرفتم خودم رو نمیشناختم انگار و بسیار وحشتناک بود این شرایط، بعد از چند ماه خیلی بهتر شدم اما این شرایط رو داشتم بازم تا الان این وسواس فکری به شکل های مختلفی بعد هر ناراحتی شدید سراغم میاد یک بار به شکل فکر کردن در وجود خدا که اذیتم میکرد بعد که سیستم بدنم چجوریه و راجب تمام اعضای بدنم سرچ میکردم که چقدر عجیب و بدن انسان چجوری کار میکنه، همش در مورد خودم هستش در کل و اینکه ۲سال به شدت کم شده بود اما دوباره بعد یک افسردگی یک ماهم الان خیلی عود کرده که باز حس میکنم خودم نمیشناسم یا تشخیص نمیدم یا همش میگم من انسانم؟ یا همش باید برم جلو اینه ببینم خودم رو میشناسم یا نه و
اینم بگم متاسفانه به شدت وقتایی که حالم خوب بود از خودم ایراد میگرفتم که من قدم خوبه؟ وزنم خوبه؟ من لایقم یا نه در کل خیلی کمال گرا هستم توی این مدت افسردگی یک ماهم همش از خودم بدم میومد احساس میکردم خوب نیستم که اون کسی که دوسش داشتم منو دوست نداشت بعد این احساسات دوباره وسواس م برگشت، این رو هم بگم من تحت نظر دکتر روانشناس هستم از سال۹۵،و ایشون گفتن دیگه باید یک تا دوماه تحت نظر روانپزشک دارو مصرف کنم تا کاملا خوب بشم، خواستم بپرسم اقای دکتر من کاملا خوب میشم اگر درمانم رو کامل ادامه بدم و اینکه شماا دارو درمانی پیشنهاد میکنید؟
و اینم بگم همش استرس دارم که نکنه واقعا دیونه بشم و دیگه خودم رو تشخیص ندم این بیشتر اذیتم میکنه حتی وقتی بهترم،
خواهش میکنم جواب بدین🙏🏻🙏🏻🙏🏻
درود بر شما دوست عزیز
نمی تونم دقیقا بگم فرایند درمان مشکل تون به چه صورت خواهد بود چون نمی دونم روانشناسی که بهشون مراجعه می کنید از چه روش درمانی استفاده می کنن و اینکه ریشه و دلایل مشکل شما را دقیقا نمی دونم
اما اینکه از سال ۹۵ تحت نظر روانشناس بودید باید تا حالا تغییرات زیادی کرده باشید.
سلام بنده حدودا ۲ ماه پیش دچار تیک عصبی شدم و تا اکنون ادامه داره و تمام تیک ها ام هم تغییر میکنن یعنی یک تیک جدا نیست یعنی به هر چیزی فکر کنم کمی و بهش گیر بدم برایم اتفاق میوفته و تبدیل به تیک میشه ایا این مشکلم ربطی به وسواس فکری داره؟
تیک میتونه به وسواس برسه من تجربه کردم و وقتی تیکام داشتن دیگه محو میشدن وسواس اومد و گند زد تو زندگیم پس پیشنهاد میکنم به فکر درمان باشید.
سلامآقای دکتر من یه پسر ۲۲ ساله هستم و به همجنس های خودم خیلی علاقه دارم و به دخترا علاقه ای ندارم البته چندین بار مورد سو استفاده ی جنسی قرار گرفتم افسردگی هم دارم
به خواهرم حسودیم میشه چون که شوهر داره و زندگیه خوبی داره حسودیم به خاطر رفاهی نیست حسودیم اینه که کاش من جای خواهرم بودم آیا این بیماری میتونه وسواس باشه ؟؟!
آقای دکتر خیلی خستم دیگه بریدم😣😔 اعتماد به نفس ندارم چیکار کنم تا درمان شم ؟!
درود بر شما دوست عزیز لزوما وسواس نیست باید مشکل شما بررسی بشه لزوما هر نوع تمایل به هم جنسی اختلال نیست.
با سلام خدمت شما
آقای دکتر من ۱۴ سال دچار وسواس فکری در رابطه با رانندگی (نکند به کسی زده باشم)شده ام و پس از آن نیز یک مدتی است که در رابطه با بیماریهای هپاتیت و ایدز نیز دچار وسواس شده ام و نمی توانم دست به دستگیره سرویس بهداشتی عمومی یا شیرآلات آنها بزنم و اگر دست زدم تا یک مدت فکر میکنم نکند قبل از من کسی دستش بریده باشد و دستگیره یا شیر را گرفته باشد. قرص فلوکسامین را یکسال مصرف کردم و یک دوره ۱۵ جلسه ای هم دستگاه tmcرا نیز امتحان کردم .واقعا خسته شدم و زندگی برام سخت شده عاجزانه خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید.از شما تشکر میکنم.
سلام اقادکتر من چند وقت پیش به یک روانشناس مراجعه کردم وفکر می کردم مشکلم عادی وبا چند جلسه حل میشه ولی وقتی در مورد این که خیلی خیال پردازی می کنم وبا این افراد حرف میزنم من رو به یک روانپزشک معرفی کرد ونوار مغز نوشت من از وقتی به این حرف ها بهم گفته شد واقعا می ترسم ایاواقعا نیازه که این کار هارو انجام بدم واینکه بیشترین دلیل که من به خاطرش مراجعه کردم اضطراب بوده
اقای دکتر ممنون میشم راهنماییم کنید
درود بر شما دوست عزیز
نمی تونم درباره مشکل تون نظر بدم باید بررسی دقیق تری انجام بدم
سلام خدمت شما
بنده دچار وسواس شدید هستم
مثلا در خرید وسایل و لباس هستم به طوری که اگر بهترینا رو هم بخرم بعداز خرید پشیمون میشم…
یا وقتی یاد یه مکالمه برا گذشته میفتم باخودم میگم من چی گفته بودم آیا اینو گفتم یا نه…. مدام بابت هرچیزی خود خوری میکنم…. میشه توضیح بدید که باید چی کار کنم؟
چون واقعا داره اذیتم میکنه
درود بر شما دوست عزیز دوره درمان وسواس در بخش دوره های درمان غیرحضوری سایت می تونه بهتون کمک کنه مشکلتون را حل کنید
سلام دکتر من وقتی ذهنم درگیر بد یا خوب بودن چیزی میشه اصلا نمی تونم فکرم رو ازش بردارم ومدام در ذهنم تکرار میکنم بدون اینکه خودم بخوام همش ذهنم در گیره ومنو به شدت اذیت میکنه ایا اینم وسواس فکری یا عملیه
درود بر شما دوست عزیز
بله این هم وسواس فکری هست
سلام روزوتون بخیر
من مدت طولانی دچار پنیک بودم و هستم و بعد از کلی درمان و دارو و دارو تونستم مقدار خیلی زیادی کم رنگش کنم اما بعد اون ترس اسیب زدن به خود و صورت وارد ذهنم شده حالا نمیدونم میخوام اینکارو انجام بدم یا نه میترسم که انجام بدم نمیدونم باید چیکار کنم و زندگیم کاملا مختل شده و بعد از اومدن این وسواس فکری پست سرش از ترس حمله پنیک میگیرم به طوری که حتی نمیتونم به چاقوی میوه خوری دست بزنم.من خیلی چیزا تو زندگیم بوده که دوست نداشتم انجام بدم اما الان دارم انجام میدم البته اونا کار های متداولی هستن که ازار دهنده نیست ولی میترسم نکنه روزی برسه این وسواس رو هم نتونم کنترل کنم و انجامش بدم.به طور کل زندگیم مختل شده چکار باید بکنم
باسلام.ایانوروفیدبک دردرمان وسواس فکری تاثیری داره؟
درود بر شما دوست عزیز
نوروفیدبک وسواس را درمان نمی کنه اما متاسفانه خیلی از افراد به خاطر هزینه بالایی که از بیماران می گیرن این ادعا را دارن
سلام
من یه دوست صمیمی دارم ک توو این دوران کرونا شدیدا وسواس فکری وعملی داره..دائما دست میشوره..با یه بار بیرون رفتن ازخونه باماشین شخصی حتی اگه جایی پیاده نشه موقع برگشت حتما دوش میگیره..یه صندلی توو یه گوشه ی خونه داره ورختخوابش ک فقط این دو جا آرومه..اگه لباسش به جایی بخوره حتما باید عوضش کنه یا دوش بگیره..هرچی میگم ک به مشاور نیاز داری زیربار نمیره..و خیلی رفتارای دیگه..خودش خیلی داره اذیت میشه تمام دست وانگشتاش زخمه..خیلی دلم میخواد کمکش کنم..لطفا بهم بگید چکارمیتونم براش بکنم
باسلام.ایانوروفیدبک دردرمان وسواس فکری تاثیرداره؟چون خواهرم به روانشناس مراجعه کرده وچندجلسه است دارن نوروفیدبک انجام میدن وگفتن که حداقل ده جلسه طول میکشه وبعدازان هم مشاوره ورمان درمانی کارمیکنن.
سلام خسته نباشید
بنده یه مشکلی دارم اینکه هیچ وقت نمیتونم زیر تابلو یا قاب عکسی بشینم و همش حس میکنم الان میخوره توی سرم و یا حتی از زیر ساختمون های درحال ساز هم نمیتونم رد بشم مدام فکر میکنم الان آوار میشه روی سرم، تازگیا نسبت به سقف هم همینطور شدم و خوب خیلی آزار دهندس و باعث اظطراب و استرس زیادی واسم شده حتی توی کارای روزمره ام هم دائم به مشکل میخورم، هرکار هم میکنم فایده نداره و درمان نمیشه نیازه برم پیش روانپزشک؟
سلام. من وسوا فکری-بدنی دارم. مثلا فکر میکنم بینیم کجه. یا همش به خودم تلقین میکنم پای راستم از پای چپم بلند تره ، تا جایی که هنگام راه رفتن در پای راستم احساس سنگینی دارم. مثلا بیشتر از پای چپم با زمین در تماسه. در ضمن وسواس نجاست هم دارم. آیا میتوانم خودم را درمان کنم ؟ ممنون
سلام میخاستم بدنم ایا وسواس فکری با دارو و rtms و هیبنوتیزم همزمان درمان بالای ۹۵
% امکانش هست یا این بیماری درمان ۱۰۰% نداره؟
درود بر شما دوست عزیز
rtms اثر چندانی نداره اما با دارو درمانی و روان درمانی امکان درمان کاملش هست باید بررسی بیشتری روی مشکل تون بشه
مرسی از باسختون.بس میشه گفت در بهترین حالت درمان ۱۰۰% برای وسواس فکری وجود داره ؟ ولی من ۲۰ جلسه tms رفام بدن هیچ دارویی و افسردگی هم داشتم واسه جفتش جواب داد ۳۰ ۴۰ %
بله امکان درمان کامل وسواس وجود داره البته باید بررسی دقیق تری بشه
سلام اقای دکتر. من ۵ سال پیش متوجه شدم همسرم با خانمی که قبلا به خواستگاریش رفته ارتباط تلفنی داشته . بعد گفتش که من یک بار بیشتر باهاش حرف نزدم . الان حدود ۲ ساله که دچار وسواس فکری راجع به بیماریهای جنسی شدم مثل زگیل و تبخال و …. تاحالا ازمایش های مربوطه هم انجام دادم منفی بوده . الان ۶ ماهه که وسواسم خیلی زیاد شده به حدی که مدام خودم را نگاه می کنم که ببینم زگیل یا تبخال تناسلی دارم یا نه و اینکار ازارم میده و استرسمو بالا می بره شاید ۳۰ بار در روز این کار رو می کنم .
تو این چند سال قرص الونتا ۷۵ و پوکساید و اریپیپرازول رو می خوردم که ۶ ماهه اریپیپرازول رو قطع کردم . که حالم خیلی بد شده و وسواسم بیشتر شده . لطفا منو راهنمایی کنین
اقای دکتر سلام و تشکر از وقتتون
وسواس فکری در حال از هم پاشیدن زندگی کاری خصوصی و اجتماعی من می باشد و از بنده فردی افسرده و بی انگیزه ساخته است.
بنده هم در زندگی کاری هم خصوصی موفق بودم و هنوز هم شاید هستم ولی شدیدا دستخوش این موضوع قرار گرفته است. شاید خنده دار باشد ولی وسواس من به سایز لباس است و در طول روز شاید چندین ساعت فقط به این فکر میکنم که آیا اگر مثلا شلوارم تنگ تر بود بهتر نبود؟
درمان این حالت برای من به ارزش یک دنیا است.
برای درمان روده تحریک پذیر حدود ۲ سال سیتالوپرام و کلروپیرامین مصرف میکردم و ۲ سال پیش دفعتا مصرف آن را قطع کردم و روز به روز وسواس فکری من بیشتر می شود.
ممنون مفید بود .من یه کنکویم و متاسفانه وسواس فکری دارم به امید خدا با استفاده از دوره های شما وسواسم رو درمان میکنم و در کنکور به هدفم میرسم و باعث خوشحالی پدر و مادرم میشم و میتونم گوشه ای از زحماتشون رو جبران کنم
سلام آقای دکترخسته نباشید من ۱۹ سالمه وسواس فکری شدیدهمراه بااضطراب دارم واسواس فکری من زنجیره ای هس هرکاری که بخام انجام بدم مثلن قراره برم مانتوبخرم ۲۰بارفکرمیکنم باورم اینه اگه فکرنکنم یادم میره و نمیتونم به کارام برسم من بایددکترچیکارکنم خیلی دارم زجرمیکشم
سلام آقای دکتر من نمیدونم چرا یک موقع هایی توی ذهنم به مقدسات توهین می شه دست خودمم نیست یک چیز در مورد بی احترامی به مقدسات از ذهنم رد میشه خیلی هم از این بابت ناراحت میشم و فکر می کنم که دیگه راهی برام نمونده میشه راهنماییم کنین ممنون
هیچ ایرادی نداره من این مشکلو داشتم کم کم بی توجه شدم حس گناه زیاد میشه اما بعد از یه مدت این افکار کم کم دیگه میرن و نمیان و اگه بیان هم واکنشی نشون نمیدید. من الان یه وسواس خاص دارم که در حدی شدیده که برای اینکه حواس مغزمو پرت کنم به مقدسات بعضی وقتا مخصوصا فحش میدم مغزم حواسش کلا پرت میشه بعدا تو دلم استغفار میکنم. هیچ وقت اون موقع فکر نمیکردم که وسواسی بگیرم که از توهین ناخواسته به مقدسات شدید تر باشه!
سلام اقای دکتر من یه ۸ ماهی است که دچار ocd فکری شدم مثلا دستشویی رفتن واسم سخت شده هی حس میکنم تو دستشویی بدنم نجس میشه و یا لباسم مه باعث شده من هر روز حموم میرم واقعا کلافه شدم چطور میتونم این وسواس لعنتی رو کنار بزارم ؟؟
سلام آقای دکتر
خسته نباشید
وقت بخیر
آقای دکتر بنده در خانواده هم فرد وسواسی داشتیم.به طوری که چند نفر هستند.متاسفانه طی اتفاقات اخیری که برام اتفاق افتاد بنده هم به شدت دچار وسواس هم فکری و هم عملی شدم.یک فردی مدام در ذهنم میگه که باید به حرفاش عمل کنم و الا اتفاق بدی برای خودم یا خانوادم میوفته.آقای دکتر وقتی تو خیابون ماشینی بوق میزنه حس میکنه با من کاری داره یا میخواد چیزی بهم بفهمونه.(البته این حس کم شده ولی هستش)
انگار این فرد داره به من میگه که باید به دستوراتم عمل کنی و گرنه …..
حتی مشکل جسمی برام پیش میاره جوری که
احساس نفس تنگی میگیرم
دست ها و پاهام یخ میکنه
فشار خونم بالا میره
ضربان قلبم بالا و پایین میشه
آقای دکتر فرصت درس خوندن
زندگی کردن هم ازم گرفته!!!!!!!!
آقای دکتر کمک کنید واقعا داره دیوانم میکنه
سلام کن چند ساله وسواس فکری دارم در حالا حاضر کلوموپرامین مصرف میکنم بچم هم مریضه استرس زیادی دارم و مقداری ژنتیکی هم هست لطفا راهنمایی کنیند
سلام. پسر من سال اول دبیرستانه و کنکوریه. پدرش مدام ازش میپرسه چقد خوندی و چنتا تست زدی.مادر منم وسواس پاک ونجس داره.
خیلی زود باوره. تو دوره راهنمایی هرروز میومد خونه و میگفت هم کلاسیام اذیتم میکنن. تا میفهمیدن روچیزی حساسه مرتب اون کارو تکرار میکردن. یا تیم میشدن میزدنش یا وسایلشو خراب میکردن یا اون تودرسا بهشون کمک میکرد ولی وقتی ازهمون ادم کمک میخواد دروغ میگه بلدنیستم.واینکه خیلی بی ادب هستن و الفاظ رکیک و جنسی زیاد میگن و من خندم نمیگیره. بعد برای اینکه بتونه باهاشون قاطی بشه یمدت الکی به جوکا و حرفاشون میخندید و سعی میکرد درمورد روابط جنسی بیشتربدونه و وقتی به اصطلاح چشم وگوشش بازشد میگفت کنترل فکرمو ندارم و مدام به این چیزا فکر میکنم وهمین باعث شده سرعت ذهنم و درس خوندنم وحافظم ضعیف بشه. هروقتم یکی درحقش بی معرفتی میکرد امتحان اون روزو خراب میکرد. بعداز دوسال ناگهان به شدت آروم و مبادی اداب و مذهبی شد و دیگه حدس بزنید ک بچهای مدرسه هم شورشو دراوردن.میگفت اینا میخان ازعمد فرهنگ منو خراب کنن و نتونم خوب درس بخونم.خیلی هم روی دین و چیزای مقدس حساسه اگر حتی به شوخی چیزی بگیم تا مدتی میگه برای من خاطره بدشده و اون موقع خندیدم وگناه کردم.
تابستون خیلی درس خوند و حالا مدرسه خوب قبول شده.
ولی بشدت دچار استرس شد و حتی یک جلسه مدرسه نرفت و نمازهای مستحبی میخوند ک مدارس بازنشه و نره مدرسه ک دوباره همون بلاها سرش نیاد وبچه ها اذیتش نکنن. پدرشم موقتا مریض شد.و تو خونه ما بعضی وقتا تنش هست. الان مشکل عمده اینه که میگه از درس خوندن خوشم نمیاد و از هرچی ک خندش بگیره چه افکار خودش چه حرفای ما چه مثبت چه منفی ازخودش صدادرمیاره و دست و پاشو تکون میده که نخنده ک احتمالا گناه نکنه و سرعت ذهنش کم نشه وازنظر مذهبی بره بالا.همشم میگه فکر میکنم امروز یه گناهی کردم توبه نکردم.هروقتم سعی میکنه بیخیال بشه وبخنده بعدش میگه اعصابم خورده. بهش میگیم امتحان کن ببین نمیخندی. یااینکه اینطوری دست وپات درد میگیره.
خیلی نگرانیم و نمیدونیم باید دارو بخوره یانه وبخاطر کرونا اصلا جرات نمیکنیم هیچ دکتری ببریمش. اگرمیشه بگید فعلا رفتار خودمون باهاش چطورباید باشه. وآیا باید بره دکتر یا میشه تا سال آینده صبرکرد؟ ممنون.
سلام من مبتلا به وسواس فکری هستم افکار روزانه تکرار میشه در ذهنم در کنارش قرص فلوکستین.و قرص الپرولازام ۱۰برای خوابم آیا وسواس فکری که من دچارش قابل حل با قرص و اینک باید تو آخر عمرم دارو استفاده کنم
درود بر شما دوست عزیز
نمی شه با قعطیت گفت تا کی باید دارو مصرف کنید
باید علایم شما را بررسی بیشتری بکنم تا بر اساس اون بهتون بگم مشکل شما قابل درمان هست یا نه
من به اندازهی خودم ادم مذهبی ای هستم و تا جایی که ازم بر بیاد سعی میکنم که به احکامی که برام تعریف شده عمل کنم.
اما گاها یک سری افکار زشت، مثل توهین به مقدسات یا ائمه، یا یک سری گناهان کبیره به ذهنم میرسه که شخصا کوچکترین تمایلی به انجامشون ندارم، اما انگار یک نفر دائما این رو توی ذهنم میخونه، و از هر کدوم هم خلاص میشم اون یکی به سراغم میاد، مثلا یک مدت از نگاه کردن به جنس مخالف خودم پرهیز میکردم چون احساس میکردم حتی با کوچک ترین نگاهی ممکنه مرتکب گناه بشم، کارم به جایی رسیده بود که اگر یک ثانیه به نامحرم نگاه میکردم احساس میکردم گناه کبیره کردم. تا بیام از این موضوع خلاص بشم انگار که یک صدایی توی ذهنم بهم گفت نه تو هم جنس خودت رو دوست داری. بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم که من تا به حال توی عمرم کوچکترین تمایلی به هم جنس خودم نداشتم اومدم از این فکر خلاص بشم که دوباره افکار زشت تر و گناهان وحشتناک تر به ذهنم رسید. من هیچ کدوم این اعمال رو مرتکب نشدم اما دائم احساس گناه میکنم، یا دائم ترس از انجام گناه دارم، مثلا جدیدا حتی از نگاه کردن به مادر خودم و یا حتی نگاه کردن به کودکان هم میترسم، میترسم نکنه افکار شیطانی به ذهنم برسه. یا حتی در مورد اینکه به خدا و قیامت ایمان دارم با خودم بحث و کلنجار دارم، انگار یک نفر میخواد بهم به زور بگه که تو کلا آدم کافر و گناهکاری هستی. از یاد کردن اسم ائمه حتی میترسم که مبادا بهشون توی ذهنم بی احترامی ای بکنم. یا با شنیدن یک کلمهای که معانی مختلفی میتونه داشته باشه، بدترین معنی اون کلمه به ذهنم میاد و باعث میشه چند ساعتی از روز خودم رو شماتت کنم که چرا این معنی به ذهنت رسید. یا مثلا هر صفت زشتی رو که میشنوم، مثل منافق یا قاتل، تو ناخودآگاه خودم به خودم نسبتش میدم و این باعث میشه شخصیتم به شدت تحقیر بشه و از خودم بدم بیاد، در حالی که من هیچ کار نفاق آوری انجام ندادم، یا تا به حال توی زندگیم مرتکب قتل نشدم.
قبلا هم اصلا اینطور نبودم، چند ماهه که انقدر درگیر این مساله شدم و انگار یک من مثبت وجودم با یک من منفی وجودم دائما توی جنگ هستیم. از اینکه احساس گناه میکنم و از خودم بدم میاد رنج میکشم، در حالی که مرتکب هیچ اشتباهی نشدم.
منم این مشکلو داشتم، اما متعصب نبودم. تو دوره وسواسم همیشه فکر میکردم فقط من اینجوریم و خیلی کثیف و جنایت کارم، تو ذهنم یه دیالوگایی میومد که فعلشون غلط بودش مثلا فلان فحش به مقدسات میومد من فعل نداریم رو میذاشتم جلوش که خنثی شه، کم کم گفتم اگه مثبت بزارم چی میشه؟ من که واقعا همچین چیزی نمیخوام فقط مغزم اذیت میکنه. بی توجه شدم و خیلی به سختی به سختی اینکارو کردم. یا حتی مثلا ذهنم یهدیی موقع برداشتن یه وسیله میگفت اگه تا ۱۰ ثانیه دیگه نزاریش سر جایی که بهت گفتن، خانوادت میمیرن. من انجام میدادم. اما کم کم با بی اهمیتی کردن به فکرای کوچیک تر مثل اگه فلان کارو کنی، دستت قطع میشه شروع کردم. کم کم وقتی دیدم این اتفاقا نمیوفتن، دیگه به مسائل بزرک تر مثل اینکه اگه دستتو ببری سمت پریز یهویی میره توش برق میگیرتت و اگه اینکارو کنی خانوادت میمیرن و اینا هم توجه نکردم. توهین به مقدسات هم اگه بدون میل باشه هیچ ایرادی نداره. من فحش های ناموسی و … به پیامبران میومد تو ذهنم. تنها راهش اینه که معنی صفت رحمان رو بشناسی. بخشنده. تو خودتو بزار جای خدا، یه بندت بدون اینکه اختیارش دست خودش باشه داره به تو فحش میده و شدیدا حس گناه داره و ناراحته که همچین افکاری داره و از خودش بیزاره. تو همچین بنده ای رو عذاب میکنی؟؟؟ خواسته خودش نیست و فقط این فکرا اذیتش میکنن. تو اختیار یه کاریو نداری و یکی داره تورو به سمت اون کار میبره حتی اگه اون یارو ذهنت باشه، تو تقصیری نداری. عذر میخوام مجبورم همچین اصطلاحی استفاده کنم، تورو چاقو بکنن دستت فلجت کنن لالت کنن که کمک نخوای ببرنت با دستت بزنن یکیو بکشن، تو هیچ تقصیری نداری. تو خیلی بالاتر از این حرفایی که گول مغزتو بخوری، درضمن، مغز عضوی از بدنه و اینجوری نیست که از مغزت نفرت داشته باشی، یه سری اطلاعات داری که تو تصوراتت از اون یه زنجیره ساختی. اگه خودتونو دوست داشته باشید، موقع مواجه شدن با همچین افکاری دیگه هیچ استرسی نمیگیرین و تموم میشه.
من ۱ نفر دوهفته پیش دیدم بعد یارو فوت شده عذاب وجدان داره منو میخوره
تو میدون روستا دیدمش بعد اون خدابیامرز خیلی خوب احوالپرسی میکرد منم البته همینطور ولی چون شلوغ بود من مجبور شدم خودمو بزنم ب اون راه حتی با سرمم سلام ندادم
اون دوسال پیش پسرشو از داد و قلبش مریض شد کلی بستری شد و با عصا راه میرفت ۱مدت
بعد اون روز بعد مدتها دیدم ک خودش راه میره و میخندید تو دلم گفتم خداروشکر خوب شده و ب روال برگشته
حالا فهمیدم فردا پس فردای روزی ک دیدمش رفته بیمارستان و بعد دو هفته فوت شد همش فک میکنم من چشمش زدم
سلام آقای دکتر . زنی ۴۵ ساله هستم و از دوران کودکی دچار وسواس فکری عملی هستم. مادرم شیزوفرنی و خاله ام وسواس و پارانویا ادواری دارد و هرسه دارو مصرف میکنیم. من از ۲۲ سالگی دارو مصرف میکنم اکنون روزی ۳۰۰ میلی فلووکسامین.. ۱میلی یعنی یک چهارم پیموزایدوشبی یک لاموتریژین وصبح یک متیل فنیدات مصرف میکنم. وسواس موکندن هم از۱۷سالگی دارم. بامصرف داروخیلی بهترشدم.اماازبچگی دچاراضطراب اجتماعی بودم.همش فکرمیکنم دیگران درمورد من چه فکرمیکنندوصحبتهای خودم باآنهاراحتی درخانه مرورمیکنم. شوهروبچه های خوب وسالمی دارم.
بسیار عالی و مفید. خواهشمندم مشکل مرا که به ایمیل آقای دکتر بهشتیان ارسال کردم مطرح و پاسخ دهید. باتشکرفراوان
سلام و خسته نباشید خدمت شما ، من یک مقدار عادت های وسواسی هم فکری و هم فکری عملی ، شامل شستشو دارم و اما موضوع اصلی که من رو آزاد میده این هست که تصور میکنم در کودکی به من تجاوز شده در صورتی که هیچ چیزی در این مورد به خاطر ندارم. در سن ۱۴ سالگی در معرض تجاوز قرار داشتم که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. در مدرسه هم وقتی بچه ها شوخی های جنسی میکردن من خیلی بدم میومد و اگر با من این شوخی انجام میشد بلافاصله تلافی می کردم چون من پسر خوبی بودم و از حرف های رکیک و شوخی های جنسی خیلی بدم میومد ، همیشه استرس داشتم که نکنه کسی به شوخی به پشت من دست بزنه. برای همین معمولا ته کلاس می نشستم که کسی پشت من نباشه. فکری که در حال حاضر خیلی من رو اذیت می کنه این هست که نکنه مثلا در سن ۲ یا ۳ سالگی که به خاطر اوردن اون برای همه مشکل هست به من تجاوز شده باشه یا من رو بیهوش کرده باشن! هیچ سندی دال بر این افکار ندارم اما به طور مکرر این افکار ۲۰ روز هست که من رو آزار میده. آیا واقعا ممکن هست که به من تجاوز شده باشه؟ مشکل من چه چیزی هست و چطور درمان میشم؟ با تشکر از ما
سلام اقای دکتر
من ۱۴سال دارم و شدید وسواس فکری دارم تا دو سال پیش هم عملی هم فکری داشتم الان فقط وسواس فکری دارم در ذهنم هی اشتباهات گذشته مرور میشه و نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم
ایا یک درمان قطعی وجود داره؟؟
سلام آقای دکتر خسته نباشین من وقتی بچه بودم مادرم رو از دست دادم از اون زمان به خاطر نبود مادرم شرایط خونمون اصلا خوب نبود الان که بیستو پنج سالمه خیلی فکرای مزاحم میاد تو سرم ترس از دست دادن عزیزانم .چندبار یه چیزی روچک میکنم .همش استرس دارم تو محل کارم که کارامو خوب انجام دادم .الان حالم خوبه خوشحالم عصر میخابم بیدارکه میشم افسرده ام حالم بده تاچند ساعت میخاستم ببینم خودم میتونم خودم رو درمان کنم باروش هایی که توضیح دادین یانه
درود بر شما دوست عزیز
ترس از دست دادن در شما تبدیل به وسواس جک کردن شدهف متاسفانه با راهکارهای گفته شده امکان درمان مشکل تون نیست. در این موارد درمان روانپویشی می تونه کمک کننده باشه
سپاسگذارم
سلام جناب دکتر باز مراحم شدم دکتر رفتیم قرص اس سیتالوپرام (لگزوپرام ) و کلرو دیاسپوکساید و دپاکین و رسپریدون بهش دادن و گفتن نورو تراپی انجام بده نروو تراپی روش خوبی هست یا خیر داروها چی ؟ ممنون میشم دوباره راهنمایی بفرمایید
درود بر شما دوست عزیز
نوروتراپی اثر درمانی نداره و فقط هزینه کردن ی اثر هست اما داروها را مصرف کنید.
۱۰ ساله اینطوریه
سلام مادر من شدید وسواس فکری داره لطفا کمکش کنید چند سال به روان پزشک مراجعه کرد و دارو میخورد ولی الان دارو نمیخوره و الان داغون و مریضه فک کنم باید با روان درمانی مشکلش حل بشه لطفا بگین چیکار کنم؟ من از تبریزم
درود بر شما دوست عزیز
لطفا با شماره ۰۹۱۰۹۱۰۵۰۱۰ هماهنگ کنید.
سلام دکتر بهشتیان
من یک مدت افسردگی داشتم و بعد از آون دچار وسواس فکری شدم، همش فک میکنم مریض شدم آگه سرم درد بگیره همش فک میکنم تومور چیزی دارم آگه معد درد بگیرم میگم حتما سرطان و…. قبلا خیلی شدید بوده ولی الان کمتر شده ولی هنوز این وسواس و ترس به سراغم میاد برای مواجه با این مشکل چیکار کنم؟؟
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس می تون بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
جناب دکتر عزیز البته میدونم برای تجویز دارو باید پرداخت ویزیت انجام بشه احتمالا 🌹
درود بر شما دوست عزیز
دارو باید توسط روان پزشک تجویز بشه
سپاس از شما
سلام من رو عدم تقارن گوشام حساس شدم هر چند این عدم تقارن جزئیه ولی خیلی منو آزار میده و باعث ناشکیبایی و کمبود فعالیت من شده تو خانوادمون هم چنین چیزی ندیدم.لطفا بگید که چه روش درمانی مناسبه؟
درود بر شما دوست عزیز
مشکل وسواس فکری تون با روان درمانی قابل حله، دوره درمان وسواس در بخش دوره های درمانی سایت هم می تونه بهتون کمک کنه
سلام از پاسخگویی شما خیلی خوشم امد امکان تماس وجود داره ممنون میشم
سلام
من مدتی هست که انواع و اقسام افکار زشت و بی منطق اذیتم میکنه، مثلا یک مدت از نگاه کردن به جنس مخالف اجتناب میکردم که مبادا یک وقت تحریک بشم، یه مدت وقتی به هم جنس خودم نگاه میکردم عذاب وجدان میگرفتم که نکنه یه وقت با دید جنسی بهش نگاه کنم و منجر به هم جنس گرایی بشه، در حالی که من اصلا هیچ تمایلی به هم جنس خودم در طول عمرم نداشتم. یا گاها توهین به مقدسات، و یا هنگام نماز خوندن افکار بد میاد توی ذهنم. احساس میکنم یک نفر داره اذیتم میکنه، یک نفر دائم بهم میگه تو همجنس گرایی، بهش توجه نکنم از یه در دیگه وارد میشه میگه تو کافری، یا مثلا میگه تو زشتی، یا اینکه تو با دیدن هر مردی تحریک میشی. جدیدا هم افکار جنسی خیلی اذیتم میکنه، با اینکه هیچ رغبتی به فکر کردن بهشون ندارم ولی دائم توی ذهنم هستن و باعث اذیتم میشن. گاها باعث میشن در مورد دیگران فکر بد کنم یا ناخواسته قضاوتشون کنم، مثلا اگر یک خانم و آقا تنها با هم جایی باشن دائم با خودم فکر میکنم نکنه با هم کاری کنن، در حالی که خودم میدونم نه اون خانم اهل گناه کردن هست نه اون آقا.
سلام من افکار مثل شمارو دارم واقعا داغون شدم روانپزشک وروانشناسم رفتم اماخوب نشدم ازخودم بدم میاد میخوام چندسوال ازشمابپرسم که آیاشماهم شبیه من هست دقیق افکارتون واحساستون؟
ببخشید شما مشاوره انلاین هم در این زمینه دارید
درود بر شما دوست عزیز
بله امکان مشاوره تلفنی و آنلاین هست.
سلام آقای دکتر خسته نباشید
آقای دکتر بنده در رابطه ای عاطفی هستم و همه چیز به شکل ایده آل هستش در حال حاضر ولی بنده مدام به اتفاقای گذشته شک میکنم و بعضا اتفاقایی که قبل از رابطه افتاده برا شریک عاطفیم و ازش سوال میپرسم طوری که به ایشون حس بی اعتمادی میده و من دائم میخوام جواب سوالات ذهنمو بدم که راجع به این موضوعات هست و این فکر ها تمام ذهنمو موقع انجام دادن کارهام میگیره و حتی یه موقع ها خیلی استرس میگیرم و حالم خراب میشه و فشار میارم روی طرف مقابلم و دلم میخواد تلگرامشو چک کنم که سر از موضوعات در بیارم و جواب سوالامو بدم ولی هر توضیحی ایشونم میدن بنده سوالای جدید برام ایجاد میشه
میخواستم بپرسم آقای دکتر بنده به وسواس مبتلا هستم یا ممکنه شخصیت پارانوئید باشه؟
دوم اینکه به نظرتون دوره وسواس اگر تشخیص وسواس دارید میتونه کمکم کنه؟
و اینکه آینده رابطمون چی میشه؟ به نظرتون اگر وسواس باشه و درمان شه میتونیم کنارهم بمونیم و زندگی خوبی که الان داریمو بدون دغدغه ی بنده از گذشته ادامه دهیم؟
ممنون از پاسخگوییتون
درود بر شما دوست عزیز
نمیشه با قعطیت گفت شما وسواس دارید یا پارانویید. باید بررسی بیشتری انجام بشه و ریشه های شک های شما بررسی بشه ممکنه مشکل شما به خاطر عزت نفس پایین باشه یا وسواس یا پارانویید
بعد از تشخیص دقیق تر میشه بهترین فرایند درمان را تعیین کرد.
سلام
من اوایل دچار وسواس عملی بودم ولی بعد از مدتها دچار وسواس فکری هم شدم
بنظرتون اگه وسواس عملیم درمان بشه تاثیری روی درمان وسواس فکریم هم داره؟
درود بر شما دوست عزیز
نه لزوما درمان وسواس عملی باعث درمان وسواس فکری نمیشه، اما می تونه شدت اون را کاهش بده
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
آقای دکتر بنده داخل رابطه ای هستم با یک خانومی و کاملا همه چیز خوبه بین ما در زمان حال
اما من دائما افکارم نسبت به اتفاقات گذشته که حتی بعضی از انها خارج از رابطمون بوده از ایشون سوال میپرسم و بهشون شک میکنم و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم گاها تلگرامشونو چک میکنم تا مطمئن شم و مجددا سوالات مختلف برام ایجاد میشه که همه مربوط به گذشته هست
دوتا سولل داشتم شما این رو وسواس میدونید؟ و اینکه ایا میتونه رابطه ما بعد از درمان وسواس شکل درستی یه خودش بگیرد ؟ و بنده از فکر در مورد گذشته رهایی پیدا میکنم؟
رابط رو قطع کن خوب میشی
لطف بفرمایید جناب دکتر راهنمایی بفرمایید خیلی مسئله سخت و غیر قابل حل شده
درود بر شما دوست عزیز
درمان مشکل برادر شما بیشتر از طریق دارو درمانی هست
سلام دکتر ممنون از راهنماییتون دارو باید چه داروهابی رو مصرف کنه لطف میفرمایید راهنمایی بفرمتیید
با عرض سلام و درود من یک برادر دادم که فکر میکنم دچار وسواس فکری شدید شده زیاد تکرار میکنه یک فکر میاد سراغش هی تکرارش میکنه واز ما می خواد که بهش اطمینان بدیم که مسئله ای که تو ذهنشه حل میشه وایقدر این کار رو تکرار میکنه مثلا پارکینگ خونش یک ماشین دیگه اشعال کرده هی تکرار میکنه بربن پارکینگ رو چک کنین با ریس ساختما تماس بگیرین ده هزار بار تکرار میکنه و بی تاب و بیقراری شدید داره دائم از سر کار یا خونه زنگ میزنه یک مسئله کوچکی براش باعث تکرار میشه و سخته براش
در ضمن پیش دکتر هم رفته فلوکستین خورده با فلورو پرازین و کلرو دیازپوکساید اولش مقداری خوب شد ولی بعدش به دلیل آزمایشی که داشت دوباره دچار ترس از ببخشید اردار کردن شده و دوباره رفت دکتر بهش یک قرص از خانواده بوپرپیون خوورد اولش هیدرو کراید داشت اسمش دقیق یادم نیست حالش خیلی بد شد بعد از ۷ روز قطع کرد و بعد از اونم هر چی فلوکستین خورد جواب نداد بعد دوباره دکتر اسنترا داد با قرص اوراپ بازم خوب نشده و دائم تکرار میکنه افکارش رو یه فکر میاد فکر بعدی
با عرض سلام و درود برادر من دچار وسواس شده فک کنم وسواس فکری شدید دائم تکرار میکنه فکرش رو و از ما میخواد که بهش اطمینان بدیم که اینکار انجام میشه مثلا قضیه پارکینگ ماشینش یه ماشین میاد جاش پارک میکنه نمیتونه ناشینش رو پارک کنه این براش مسئله شده روزی سی بار زنگ میزنه از محل کارش از خونه که برید دم خونه من پارکینگ رو چک کنید با ریس ساختمان تماس بگیرید هر راهی براش میزنیم لازم نگرتنه و تکرار میکنه فوق العاده بیقرار و بی تاب هست داره خودش نابود میکنه باید چکار کنیم جناب دکتر لطف کنید راهنمایی بفرمابید
سلام وقتتون بخیر
این بیماری میتونه یه صورت دوره ای کلا حذف بشه و بعد تحت شرایطی خیلی شدت پیدا کنه؟
من تقریبا دیگه به نداشتن یک هدف و نظر ثابت عادت کردم
هم وسواس فکری دارم هم لحظه به لحظه تصمیمات و احساساتم عوض میشه
این چه مدل اختلالی هست؟؟
سلام آقای دکتر، من حدود ۱ سال میشه که به یک خواب بد فکر میکنم. به این فکر میکنم که تو خواب دندون شکسته یا افتادن دندون ببینم و وحشت من زمانیه که به تعبیرش فکر میکنم😔 یه شب اونقدر فکرر کردم که دقیقا تو خواب دیدمش، بعد از مدتی دو تا از عموهامو از دست دادم. الان از خوابیدن توی شب میترسم. دوست دارم شبا بیدار باشم روزا بخوابم، احساس میکنم امنیت دارم تو خواب روز. البته این افکار منفی رو قبلا هم داشتم و مدام نوع فکر تغییر میکنه، پیش روانپزشکم رفتم و برام دارو تجویز کردن، ی مدت بهتر شدم اما بازم ازش رنج میبرم. بعضی شبا یواشکی گریه میکنم، هر صحنه بدی که تو فیلما میبینم، خودمو و عزیزانمو دور از جونشون تو اون صحنه تصور میکنم.
آقای دکتر لطفاً جوابمو بدین چون واقعا خیلی گیر کردم نمیدونم باید چه کار کنم
سلام
من چند سالی میشه که روی بعضی از چیز ها حساسیت نشون میدم
مثلا صدای تلویزیون رو روی یه عدد خاص میزارم و اگه اون عدد رو تغییر بدم فکر میکنم اتفاق بدی میفته
یا موقعی که میخوام چیزی رو روی برگه بنویسم دقیقا روی نوشته ها تمرکز میکنم و چند بار روی نوشته ها رو پررنگ میکنم چون اگه این کارو نکنم واقعا اذیت میشم و حس بدی بهم دست میده
حتی بعضی وقتا دچار یه حساسیت خاصی میشم یا فکر میکنم که ممکنه به اطرافیانم صدمه بزنم واسه همین ازشون دوری میکنم تا حدی که بعضی وقتا از دست این فکرا عصبی میشمو سرمو به دیوار میکوبم یا موهامو میکشم واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنم که از دست این فکرا راحت بشم
بعضی وقتا میخوام بهشون توجه نکنم ولی نمیشه حس بدی پیدا میکنم استرس و اضطرابم نمیزاره که بیخیالشون بشم
الان یعنی من دچار وسواس فکری شدید شدم؟🤔
درود بر شما دوست عزیز
بله شما وسواس فکری دارید
سلام آقای دکتر بنده بسیار آدم غمگینی هستم همیشه و به همه چیز شک دارم
سلام آقای دکتر بنده از زندگیم بدم میاد خیلی غمگینم نامیدم به همه چیز شک دارم و عاشق مرگم من باید چه کار کنم
یه چیز دیگه هم یادم رفت اونم اینه که من همیشه ی خدا غمگینم ، حرف دیگران برامم خیلی خیلی مهمه و اینکه چون یک آدم مذهبی هم هستم آنقدر کتاب های مذهبی میخونم تا نفسم رو شکست بدم نمیتونم چون ارادمم خیلی خیلی ضعیفه به نظر شما من باید چه کار کنم تازه بعضی مواقع فقط به مرگ فکر میکنم
سلام آقای دکتر من کلا تو همه چی وسواس دارم نه تنها وسواس دارم بلکه استرس و اضطراب خیلی شدیدی میگیرم به طوری که شاید اون کار رو ول کنم مثلاً تصمیم میگیرم آدم خوبی بشم ولی نمیتونم چون آنقدر ذهنم اذیتم میکنه که میخوام روانی بشم
درود بر شما دوست عزیز مشکل وسواس و افسردگی شما با روان درمانی قابل حل هست.
سلام به شدت احتیاج به کمک دارم و اینجا نمیتونم صحبت کنم لطفا به ایمیل من پیام بدید
سلام آقای دکتر من وسواس دارم وقتی ی حیوان یا مورچه میبینم یا میخام ی جای شلوق برم عادت دارم بطری آب میبرم و هی قطره قطره آب میخورم ک از استرسم کم کنم دست خودمم نیست وقتی آب نمیخورم بالا میارم
ممنون میشم اگ کمکم کنید
باتشکر
سلام من هم اعتماد بنفس کمی دارم هم اضطراب گسترده هم وسواس فکری دارم
من از رانندگی میترسم مشکل تمرکز دارم و ترس از اینکه تصادف کنم
چک کردن بستن گاز گم کردن وسیله
بابت شغل مشکل دارم کارهام بنظرم بی ارزش هستن از سوال پرسیدن میترسم از اینکه اشتباه انجام بدم و یا دیر برسونم کارم رو
افکار وسواسی ممنوعه و ترس از اینکه توی خواب حرف بزنم یا بلند بلند افکارم رو توی روز بگم
موقع حرف زدنم با دیگران اینکه در موردم چه فکری میکنن فکر وسواسی دارم تعریف ها رو باور نمیکنم سخنرانی توی جمع بخام بکنم اضطراب دارم
مدتی سرگیجه داشتم الان خوبم و یه مدتی از ارتفاع میترسیدم الان فقط از دره میترسم
و همه اینها بخاطر تجربه تحقیر سرزنش شدن یارفتار اشتباه دیگران (یکی از اعضای خانوادم هم اختلال روان ایی داره که دقیق نمیدونم) یا تحمیل شدن نظر دیگران بهم هست ( زمینه شغلم رو دوست نداشتم اولویتم یاد گرفتن رانندگی نبود )
و از بچگی شروع شد. همون هشت سالگیم دوست داشتم با روانشناس حل کنم مشکل رو و سوال بپرسم ازش ( که بابت مشکلات اطرافیانم آسیب نبینم ) اما خانوادم و شرایط اجازه نمیداد و متاسفانه افسردگی و اعتماد بنفس کم و وسواس فکری در من مزمن شد
بتازگی تونستم مقابل خانوادم مرزبندی درست کنم و خودم سبک زندگیم رو تا حد زیادی انتخاب کنم از شدت مشکلاتم کمتر شده اما باز هم خوب نیست
شغلم رو عوض کردم و دارم یاد میگرم هنوز
اما الان هم در طول روز بعضی وقتها گفتگو توی ذهنم زیاد میاد اینکه چی بگم فردا به فلانی یا باید چی میگفتم یا درباره ایده ها و کارهای شغلم انگار که زیادی هیجان زدم و مضطرب که زودتر مستقل مالی شم
الان بنظرتون اعتماد بنفسم رو درمان کنم یا وسواس یا اضطراب
درود بر شما دوست عزیز
همه مشکلات شما به هم مربوط هستند و در روان درمانی مشکلات شما با هم حل میشن
سلام آقای دکتر من۲۹سالمه بچه دوماه دارم خیلی وسواس عملی وفکری دارم مخصوصا عملی قبلا وسایل محل کارم رو مرتب چک میکردم فکرمیکردم وظیفست حالا که توخونه خودم هستم هم داره وسواسم شدیدترمیشه همش میرم وسایل خونه رو چک میکنم مثلا ظرفای داخل آشپزخونه یامدارکام یا لباسای خودم و لباسای پسرم میخوام همه چی سرجای خودش ومرتب باشه وخیلی هم وسواس تمیزکردن وشستشودارم به طوری که دستام زخم شدن اصلاجایی نمیرم بخاطرکرونا مدام لباساخودم وپسرم عوض میکنم همش درحال اینکارام…خواهش میکنم کمکم کنسدممکنه به زندگیم آسیب برسه
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس فکری عملی می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید.
سلام اقای دکتر من ۱۷سالم هست و توی درس خوندنم واقعا به مشکل خوردم به طوری که کافیه مثلا یه جلسرو غایب باشم یا جزوم کامل نباشه کلا نمیتونم بخونمش و امسال کنکور دارم و انقد که وسواس به خرج دادم اون در اون رشته ای که علاقمه مشغول به تحصیل نیستم از یه طرف تو روابطم انقد حرفی که میخوام بزنم رو بالا پایین میکنم که واقعا خسته میشم و ترجیح میدم کلا صحبت نکنم یا مثلا توی چرخه مخرب هر روز برای خودم میگم امروز بهترین خودم میشم و با کوچکترین چیز غیر قابل پیش بینی یا… جا میزنم و دوباره میگم از فردا کلا از بچگی خیلی شلخته بودم و باید میدونستم دقیقا چه چیزیو کجا بزارم مثلا وگرنه مرنتب نمیکردم اتاقمو درمورد چیزهایی که تو مطلبتون ذکر کردین مثل دین و شست و شو اینها وسواس ندارم گاهی فقط چک کردن که اونقدر نیست که بشه وسواس گفت فقط شاید گاهی عواقب همه چیو برای خودم پیش بینی میکنم در مورد مواردی که اول گفتم بنظرتون میتونه وسواس باشه یا کمال طلبی بیش از حده؟ به هر حال زندگیمو مختل کرده و تتاگرا حد زیادی ام نشحوخوار دارم اگر با دارودرمانی یا مشاور میشه بهم کمک کرد لطفا راهنماییم کنید
لطفا جواب من رو هم بدین
باسلام آقای دکتر بنده دوران کودکی ذومیانسالی رو اینقد به خودم سخت گرفتم و بعضی عواملم خیلی تشدیدش کرد الانم کنکوریم و اصلا روی موضوعات کتاب تمرکز ندارم و کیفیت خیلی پایینه .
پارسال افسردگی خفیف و متوسط داشتم که خدا رو شکر درمان شد اما فی الحال ،کارهایی اومده سراغم که کلافه ام کرده،مثل فکر کردن در مورد چیزهای کوچک،ریز بین شدن و علاوه بر افکار بر عملم هم تاثیر گذاشته بطوری که یک چیزو هزاران مرتبه چک میکنم.
بگذریم از این حرفا من میتونم برای سال کنکور دارو مصرف کنم وبعدار کنکور برم سراغ درمان ..وچه دارویی پیشنهاد میکنید؟
درود بر شما دوست عزیز
بله دارو درمانی می تونه کمک کنه اما نوع دارو را باید روانپزشک تجویزه کنه
سلام پسرم ۱۹سالشه دو سه سالی هست وسواس داشت از یکماه پیش شدت گرفت به روانشناس مراجعه کردیم دارو سراتو ۵۰ وفلوکسا۵۰ داد بایه برنامه الان بعد یک ماه همه چیزش بههم ریخته درس نمیخونه هیچکاری نمیتونه بکنه رفتارهای شستشو بیشتر شده افکار جبریش هم شدید تر شده به طوری که سردردمیگیره عرق میکنه دستاش میلرزه، ایاشمادرمان مغناتیسی رو سلاح میدونید،
سلام اقای دکتر من به شدت راجب ظاهرم وسواس فکری دارم و باید دائم توسط دیگران تایید بشم تا حالم خوب شه یا به طرز فجیعی به فضای مجازی مثل اینستاگرام اعتیاد دارم چون حس میکنم میتونم اونجا با عکس و… خودم رو برتر نشون بدم و تایید شم، مدام هم خودمو با دیگران مقایسه میکنم به نظرتون چیکار کنم؟
درود بر شما مشکل تون می تونه دلایل مختلفی داشته باشه ، شاید وسواس باشه شاید تله تایید طلبی باشه و شاید هم دلایل دیگه
باید علایم تون بیشتر بررسی بشه تا بتونم خدمت تون بگم مشکل تون چی هست و چه روشی برای حل اون مناسب تر هست
سلام آقای دکتر من ۲۹سالمه قبلا نسبتاوسواس عملی کمی داشتم وسایل محل کارم رو چندین بارچک میکردم فکرمیکردم وظیفست اماالان که متاهلم و یه بچه ۲ماه دارم توزندگیم وسواسم خیلی زیادشده و روز به روز بیشترمیشه همش میخوام خونه مرتب ومنظم باشه همش میرم وسایل خونه روچک میکنم مثل ظرفا داخل آشپزخونه وسایل یخچال لباسا خودم و بچه که هستن و مرتب باشن مدارکام باشن چندین بار در روز میرم چک میکنم اینکارخیلی داره عذابم میده علاوه براینکه نظافت شخصی هم مخصوصاازروزی کرونااومده شدیدشده همش میخوام توخونه باشم جایی نرم دستام خیلی میشورم به طوری که زخم شده لباسا خودم و بچه رو همش عوض میکنم که مبادا کثیف باشن …بیشترین چیزی عذابم میده چک کردن وسایل خونه و مرتب بودنشونه ….خواهش میکنم کمکم کنید اینکارا باعث عذاب خودم و همسرم شده که خیلی کارام رو تحمل میکنه لطفا راهنمایی ام کنید
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس می تونه بهتون کمک کنه مشکل وسواس تون را درمان کنید.
سلام و وقتبخیر
۱۶ سال هست دچار وسواس عملی در شست و شو هستم البته گاهی وسواس فکری سراغم میاد، علیالخصوص در تصمیمگیریها و انتخاب خیلی وسواس دارم. ۸ سال پیش مدت به مدت ۱ ماه بیوواکسامین یا همون فلوکسامین مصرف کردم که تاثیری ندیدم و رهاش کردم. کلا هر سال بدتر شدم و مثلا تایم حمام و دسشوییام بیشتر طول کشید. وسواس در ارثمون هست بطوری که هم در عمهها و هم خالهها حداقل یک نفر بصورت جدی درگیر این موضوع هستن اما گاهی وسواس شست و شو و تمیزی در خانمها امری طبیعی و غیراذیت کننده به شمار میاد اما در آقایون اعمال وسواسی شستوشو جز تمسخر و تحقیر اطرافیان چیزی رو در پی نداره و هیچکس درک نمیکنه که خود فرد وسواسی از همه بیشتر در رنج و عذابه که یک دسشویی رفتن ساده ۲۰ دقیقه از عمری که میتونه خیلی مفید باشه رو هدر میده!
تو رو خدا راهنمایی کنید که آیا درمان قطعی براش وجود داره یا خیر من اینقدر از این اوضاع و تحقیر دیگران خسته هستم که حتی حاضر به عمل جراحی مغز یا شوک الکتریکی به مغز هم برای درمان هستم پارسال به گفته دوستی که پزشک هست نه روانپزشک چند روزی قرص جدید ازیپم رو مصرف کردم اما در همون دو روز دوبار دچار حمله عجیب وحشت و اضطراب شدم به نوعی که در پانیکهای که تجربه کرده بودم هم نداشتم حالا هگ از عوارض قرصها علیالخصوص همین حملههاب عصبی و تقویت افکار خودکشی خیلی میترسم. با سطح تحصیلات بالا الان چند سالی هست که میخوام ازدواج کنم اما بخاطر این مشکل دست نگه داشتم. فقط میخوامبدونم درمان قطعی برای من وجود داره و با توجه به شدت این درمان چقدر طول خواهد کشید.
ممنون از شما
درود بر شما دوست عزیز
باید بررسی دقیق تری روی مشکل شما انجام بشه تا بشه دقیق تر گفت مدت زمان درمان شما چقدر خواهد بود و اینکه آیا مشکل شما قطعا درمان میشه یا نه
سلام آقای دکتر،من تقریبا ۶ ساله مبتلا به وسواس فکری از نوع ترس از اتفاق یه چیزی دارم،تا پارسال فلوکستین بیست روزی دوتا خوب شدم،بعد با نظر دکترم قط کردم چون کاملا خوب شده بودم،اما بعد از سه ماه دوباره شروع شد همراه با پانیک شبانه، دوباره شروع به مصرف فلوکستین با نظر دکترم کردم اما خوب نشدم بعد بهم سرترالین داد الان روزی ۱۵۰ میخورم و شب موقع خواب کلومی پرامین ۲۵ ولی کاملا خوب نشدم
درود بر شما دوست عزیز
وسواس معمولا با دارو درمانی بازگشت پذیره باید دلیل وسواس تون را به کمک روان درمانگر شناسایی و درمان کنید تا مشکل تون حل بشه
دوره درمان وسواس یا مراجعه به روان درمانگر متحبر می تونه بهتون در این زمینه کمک کنه
سلام و خسته نباشید خدمت آقای دکتر بهشتیان
مشکلی که من دارم این هست که در حمام بارها و بارها دستم رو می شویم(هر چند دقیقه یکبار) و روی شستن داخل گوش خیلی حساس هستم ، بارها و بارها این کار رو می کنم تا خیالم راحت بشه که تمییز هست ، یا اندام جنسی رو بارها می شورم . ولی بعد از حمام این مشکل برطرف میشه. یک مشکل دیگه هم با همسرم بارها سکس دهانی داشتم و الان همش این فکر میاد سراغ من که کار اشتباهی بوده و این که یک مرد نباید این کار رو می کرده و احساس پوچی میکنم. با اینکه دیگه این کار روانجام نمی دم اما اندوه گذشته من رو رها نمی کنه گرچه فکر میکنم که کار بدی نکردم و این رابطه بین زوجین معمول هست. چرا به این رابطه انقدر حساسیت دارم؟ مشکل من دقیقا چه هست؟ آیا وسواس فکری دارم؟ با تشکر
درود بر شما دوست عزیز شما وسواس فکری عملی دارید و دوره درمان وسواس در سایت می تونه به حل مشکل تون کمک کنه
سلام و خسته نباشید خدمت آقای دکتر
من ۳ سال هست که ازدواج کردم و مشکل من این هست که با همسرم بارها سکس دهانی داشتم (البته تصور میکنم که بین زوجین این نوع رابطه معمول هست) اما خیلی خودم رو سرزنش میکنم که چرا این کار رو کردم و شخصیتم رو پایین اوردم و یک مرد نباید این کار رو بکنه و حالا احساس حقیر و پوچ بودن میکنم و این احساس خیلی منو اذیت میکنه. فکر میکنم افکارم اشتباه هست اما نمیتونم جلوی احساس بدمو بگیرم با این که مدتی میشه که دیگه این نوع رابطه رو ندارم. رابطمم هم خیلی معمولی بوده ، نه بازور بوده و نه با آزار و نه … ، کاملا داوطلبانه بوده.
درود بر شما دوست عزیز
ممکنه این افکار به خاطر وسواس فکری در شما باشه که اگه فقط همین مورد فکر وسواسی را دارید به سادگی با دوره درمانی وسواس مشکل تون حل میشه
سلام
درود بر شما
بیشتر کتابهایی که درباره وسواس نوشته شده برای مبتلایان و متخصصین هست. آیا کتابی برای اطرافیان فرد مبتلا وجود داره؟ مثلا من که پدر یک فرد وسواسی هستم باید چیکار کنم؟ خصوصا زمانی که فرزندم حاضر به مراجعه به مشاور نمیشه، چجوری میتونم کمکش کنم؟
با تشکر
درود بر شما دوست عزیز
معمولا در اکثر کتاب های خودیاری وسواس یک فصل هم درباره راهنمای والدین داره. فرزند شما چند سالشونه؟
سلام خسته نباشید
من خیلی روی عزیزانم حساسم این حساسیت ب قدری زیاد است ک آرامش شبانه روزی منو گرفته و مدام نفس کشیدن عزیزانم رو چک میکنم و مدام برای آنها نذر های مذهبی میکنم و فکر میکنم اگر این دعاها را کامل و خوب انجام ندهم خدا بلایی بد به سرم میاره این قضیه ب حدی برای من جدیه ک حتی یک سر درد ساده یا سرما خوردگیه ساده عزیزانم در من استرس و اضطراب و ترس عجیبی ایجاد میکنه و همیشه استرس دارم و وابستگی شدیدی بهشون دارم بطوری ک نمیتونم حتی یه روز ازشون جدا بشم و این قضیه خیلی منو اذیت میکنه
سلام دکتر
من از وقتی کرونا اومده به دلایل مختلف بینی خودمو کف می زنم و شورمدچون دانشمندا میگن تو بینی سریع تر رشد می کنه و من واقعا از مرگ بر اثر کرونا و عواقب اون می ترسم. چند روزه بیش از ۴ بار در روز بینی خودمو می شورم و این اعصاب خودم و اطرافیانمو خرد می کنه و غز طرفی هم به خعطر کرونا امکان رفت و آمد به بیرون ندارم. زندگی برام مثل جهنم شده و مدام در طول روز اضطراب دارم. تو رو خدا بهم کمک کنین خیلی احساس عجز می کنم. من فقط ۱۸ سالمه.
درود بر شما دوست عزیز
شما مبتلا به وسواس هستید دوره درمان وسواس می تونه بهتون کمک کنه بر مشکل تون غلبه کنید.
دکتر جواب منو ندادید. بالا مشکل من چیه؟
سلام اقای دکتر من ۱۷ سالمه من هیچ موقع هیچ کار بدی نکردم و درسم هم خوبه اما وقتی یکی میاد تو ذهنم بیرون نمیره مثلا یه پسره اومد تو ذهنم که یه نسبت با معلمم داره و جزو خانوادش هست همش فکر میکنم از این خوشم میاد بعد یک ثانیه میگم بدم میاد و از کتابی که او درس میده بدم نمیاد ولی چون اون معلمشه استرس دارم قبل ها کسان دیگر بودن ایا این وسواسه؟
درود بر شما دوست عزیز
بله نوعی وسواس فکری هست البته شدتش زیاد نیست
سلام
من ۱۹ سالمه و دقیقا یک ساله که مبتلا به وسواس فکریم😔دقیقا از وقتی که کنکور رو شروع کرده بودم بخونم و استرس و اظطراب داشتم این بیماری تو وجودم ریشه انداخت،قبل از کنکور من رفتار های وسواسی مثل شستن زیاد دست و مرتب کردن زیاد مو و ابرو و لباس و … رو داشتم ولی این رفتار ها فقط عملی بودن و فکرم رو مشغول نمیکردن،من دقیقا یادمه که این بیماری از چه زمانی و به خاطر چه اتفاقی به وجود اومد ولی هنوزم که هنوز دلیل این همه فکر غیر منطقی رو درک نکردم،آقای دکتر من بعد از کنکور و کلی اصرار و التماس به خانواده رفتم پیش روان پزشک و از اونجایی که تو منطقه محروم زندگی میکنم فقط یه روان پزشک تو بیمارستانمون بود و ایشون قرص سرترالین و ریسپیدون رو بهم تجویز کردن که پس از پنج ماه فکر کردم که حالم خوب شده و با هم فکری با دکتر دارو رو قطع کردم و رفتم دانشگاه که اون موقع هم درگیر این بودم که خوب شدم یا نه😔،تو دانشگاه هم چند باری بیماری به خاطر عواملی شدت گرفت ولی نسبتا حالم در مقایسه با دوران کنکور خوب بود، حدودا ۵ ماهه که بیماریم باز شدت گرفته ،یعنی از دوران قرنطینه ک برگشتم به خونه و …
آقای دکتر منطقه ما اصلا دکتر نداره (نه روان شناس و نه روان پزشک) دکتر قبلیم هم گذاشته رفته و بخدا دستم به جایی بند نیست بجز اراده خودم واسه جنگ با این بیماری
کسی نیست که درکم کنه بخدا دیگه کلافه شدم و همش راه آزادی خودکشی به سرم میزنه و بس ولی با این همه هنوز دارم جنگ میکنم،کمکم کنین دکتر
یه سوال هم اینکه آیا میتونم قرص های ریسپیدون و سرترالین که دکتر بهم تجویز کرده بود رو برم از داروخانه تهیه کنم و طبق قبل مصرف کنم تا وقتی که دانشگاه ها باز بشه و برم او شهر پیش دکتر.
ممنون میشم اگه وقت بزارین بخونین🙏🌹
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس می تونه به شما کمک کنه مشکل تون را حل کنید.
سلام وقت به خیر پیشاپیش به خاطر طولانی بودن متن عذر خواهی میکنم
نوزده سالم هست یک سالی ميشه که فکر نفرین به عزيزانم به سراغم مياد مثلا بدون دلیل یا با کوچک ترین رنجش از کسی توی ذهنم ميگم سرطان بگیری یا بمیری و بعد همش میترسم که
این اتفاق واقعا بیوفته و ضربان قلبم به شدت تند میزنه و هر روز سر درد تحمل میکنم و بعد همش دعا میکنم که برای اون فرد اتفاقی نیوفته
و یکی هم اگه تو فامیل برای کسی اتفاقی بیوفته یا فوت بشه من خودمو مقصر ميدونم که به خاطر فکر من همچين اتفاقی افتاده
امسال پشت کنکور بودم ولی به خاطر این فکرا اصلا نميتونم درس بخونم
آیا این وسواس فکری هست؟
میشه لطفا کمکم کنید
درود بر شما دوست عزیز
بله مشکل شما وسواس هست
و با روان درمانی قابل حله
دوره درمان وسواس می تونه بهتون کمک کنه
سلام وقت بخیر
آقای دکتر ۱۰ سال هست که وسواس فکری و عملی دارم البته وسواس عملی و از بچگی داشتم ۲ سال قرص خوردم طبق نظر روانپزشکم قطع کردم قرصو، ولی الان ۱ ساله که دوباره وقتی لباس میپوشم فکره میاد تو ذهنم لباسمو عوض می کنم عوض نکنم اذیت میشم توی کارهای دیگمم اختلال ایجاد کرده از خوردن دوباره قرص هم میترسم به شدت چاقم میکنه. ممنون میشم راهنماییم کنید
درود بر شما دوست عزیز
دارو درمانی همانطور که در مقاله هم گفتم میتونه نشانه ها را کاهش بده اما باعث درمان نمی شه روان درمانی یا دوره درمان وسواس در سایت می تونه به شما کمک کنه مشکل تون را حل کنید
سلام وقت بخیر آقای دکتر
آقای دکتر ۱۰ سال وسواس فکری و عملی و وسواس جنسی داشتم البته وسواس تمیزی و از بچگی داشتم ۲ سال قرص خوردم طبق نظر روانپزشکم بعد دو سال قطعش کردم ولی الان ۱ سال دوباره شروع شده یه فکری میاد تو ذهنم باعث میشه دستامو بشورم موقع لباس پوشیدن میاد تو ذهنم لباسمو عوض میکنم تایپ کردن حموم کردن.. تو همه چی تأثیر میذاره واقعا دیگه نمیدونم از قرصم می ترسم خیلی چاقم میکنه ممنون میشم راهنماییم کنید
درود بر شما دوست عزیز اینکه داروها روی وسواس شما اثر مثبت داشته نشونه خوبیه
در بخش نظرات دوره درمان وسواس زمان شروع و علت ایجاد مشکل تون را بفرمایید تا خدمت شما بگم آیا دوره درمان وسواس می تونه برای تون مفید باشه یا اینکه باید از روش دیگه ای برای درمان مشکل تون استفاده کنید.
سلام دکتر ممنون من الان تو این مرحله با توجه به مطالبی که تو کامنت قبلی گفتم چه کاری باید انجام بدم میشه راهنمایی کنید؟من یه مشکلی که دارم یک سری کارها رو باید به یه تعداد دفعه انجام بدم و وقتی که انجام بدم این کار به کارهای دیگه هم سرایت میکنه یه دفعه میبینم که هر کاری که میکنم و دارم میشمرم اگه هم انجام ندم میره تو ذهنم توان فکر کردن به کار دیگه رو ازم میگیره به خاطر همین مجبور میشم انجام بدم تا خلاص شم لطفا کمکم کنید
دوست دارم مغز مو خاموش کنم خسته شدم
سلام خسته نباشید من ۱۰ سالی است که درگیر وسواس فکری هستم وسواس هایی مثل شستشو، شمارش کارها، انجام کارهای خاص ،موقعی که یک متنی رو میخونم به اسم خدا که میرسم میترسم بی احترامی کرده باشم چندین بار معذرت خواهی میکنم،موقعی که یک کاری انجام میدم مدام به ذهنم میاد که با فلان کارم به خدا بی احترامی کردم مجبور میشم معذرت خواهی کنم اگه نکنم تمام ذهنم درگیر میکنه طوری که دیگه نمیتونم رو کارم تمرکز کنم ،مثلا به فکرم میاد که خانوادم دچار مشکلی شدن اگه یه کار خاصی رو انجام ندم احساس میکنم اتفاق بدی میفته.
در زمینه مقابله هم کارهایی کردم توی یک سری هاشونم موفق شدم جلوشونو بگیرم مثلا در مورد وسواس شستشو تعداد دفعات و مقدارش به ۲ دفعه رسوندم ولی در مورد این آخریه که گفتم موقع کار افکار مزاحم میاد به ذهنم و ازم میخواد کارهای خاصی رو انجام بدم موفق نبودم میشه راهنمایی کنید؟ممنون
درود بر شما امیر عزیز
همینکه به تنهایی تونستید تا حدی به وسواس خودتون غلبه کنید نشونه خوبیه و می تونید با دوره درمان غیرحضوری وسواس مشکل تون را در عرض چند هفته درمان کنید
سلام ممنون میشه واسه بقیه مشکلام راهکار بدین چیکار کنم؟
سلام وقت بخیر
من مشکل استرس شدید سرویس بهداشتی دارم یعنی جایی که سرویس نباشه یا مسافرت توی راه یا هر. حایی که اخساس کنم الان اگه دستشویی نباشه من نمیتونم خودمو. کنترل کنم استرس و اضطراب شدید میگیرم و با این اضطراب واقعا به دستشویی هم نیاز دارم مگه اینکه همون موقع از اون مکان فرار کنم و تنها باشم کلا همه چی درست میشه نمیدونم باید چیکار کنم الان ۱۰ساله این مشکل رو دارم ولی هی شدیدتر میشه
با عرض سلام خدمت اقای دکتر.من یه دختر پنج ساله دارم.بتازگی مادرمو از دست دادم بخاطر بیماری سرطان،روزای بدی رو گذروندیم و بتازگی متوجه رفتار وسواسی دخترم شدم،مدام حرفای بپی رو میاد راجب دیگران من یا حتی خودش در گوشم میگه.و خودشم کاملا ناراحته و خودشو سرزنش هم میکنه بابت این حرف چون سریعا بعدش عذر خواهی میکنه و میگه ی صدایی توی سرم این حرفها رو میزنه و منم باید بگم بهت اشکالی نداره این حرفها رو بزنم؟…اینو هم بگم ک بخاطر مهد رفتن و شرایط فعلی کرونا یمقدار وسواس تمیزی داشت ولی احساس میکنم برای ضربه ای ک بخاطر مرگ مادربزرگش خورده این وسواس شدیدتر شده، لطفا راهنماییم کنید چطوری باهاش رفتار کنم و کمکش کنم وسواسش از بین بره ممنون میشم…
درود بر شما دوست عزیز
مطالعه کتاب چیرگی بر وسواس داون هیوبنر انتشارات ارجمند ویژه وسواس کودکان هست که مطالعه اون برای دخترتون می تونه بهش کمک کنه.
پس از مطالعه کتاب اگه مشکلش حل نشد بفرمایید تا اقدام بعدی را خدمت تون بگم
سلام آقای دکتر من ۲۶سالمه و واسه کنکور ارشدروانشناسی میخوندم وانقدرباانگیزه بودم که احساس میکردم واقعا یه رتبه خوب میارم تااینکه یه شب یه فیلم دیدم که به صحنه وحشتناک توش داشت وپن ازاونجامدام فکرمیکردم نکنه منم اونکاروانجام بدم راستش توی اون فیلم باچاقوزد توی سر به نفرمنم همش نگران بودم نکنه اونکاروبکنم من یه دختر۳ساله هم دارم همش میترسم نکنه به خانوادم صدمه بزنم وخلاصه هی داره بدترمیشه میگم نکنه من دیوونه بشم وعقلموازدست بدم و… حدود۶ماهه اینطوری شدم پیش یه مشاورم رفتم فقط بهم یه سی دی ریلکسیشن دادن اما بهتر نشدم ودیگه درس نخوندم وکنکورم روخیلی بد دادم ونمیدونم چکارکنم توی خانواده هم هیچکس مشکل منو نداره وهمه بهم میگن بهش فکرنکن امانمیتونم من بایدچکارکنم؟ ممنونم
درود بر شما دوست عزیز
شما مشکل وسواس فکری دارید که با ریلکسیشن به تنهایی قابل درمان نیست. دوره درمان وسواس در سایت می تون بهتون کمک کنه مشکل تون را درمان کنید.
هیچ اقدامی نکردم .تازه اینطوری شدم .مشکل اینجاست که هنگام نمازهم این مشکل رو دارم.
دوره درمان وسواس فکری در بخش دوره های سایت می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید.
سلام آقای دکتر من هروقت یه فیلم یا یه چیز دلخراشی نگاه میکنم بعدش باخودم فکرمیکنم اگه دوباره نگاه نکنم به عزیزام یع اتفاقی میافته و خدای نکرده نمیبینمشون منظورم خانوادم هستش.براهمین منم واسه آسودگی خاطر میرم همون فیلم یا همون مطلب رو دوباره میبینم.چیکارکنم آخه واقعا خسته شدم.یه چیزی بهم بگین شایدترک کردم.
درود بر شما آیدای عزیز
مشکل شما علامت وسواس فکری هست. تا حالا چه اقداماتی برای درمان مشکل تون انجام دادید
سلام دکتر
من دختر ۳۰ساله هستم که وقتی به دستشویی میرم همش فکر میکنم ادرار به کف توالت میخوره و به ب ا س ن من ترشح میشه قطراتی…بعد میام اینا را بشورم دیگه خیلی زمان بر و طاقت فرسا میشه دستشویی رفتنم…باید چیکار کنم مشکلم حل بشه؟
حتی گاهی میگم این فقط یک فکر هست واقعیت نداره ولی باز هم بعد چن روز میگم نه حتما ادرار بهم پاشیده و من نجس بودم و همه جا را نجس کردم!!!
درود بر شما دوست عزیز
تا حالا چه اقداماتی درمانی برای حل مشکل تون انجام دادید؟
سلام آقای دکتر بهشتیان
من ۴۵ ساله هستم و ۳۰ ساله که گرفتار انواع مختلف وسواس هستم یعنی از ۵۰ مورد انواع وسواس فکری و عملی که در سایت آوردید من بدون اغراق عرض می کنم ۴۵ مورد رو در دوره های مختلف باشدت و ضعف متفاوت، از یه آبکشی یا شمارش ساده تا از شدت فشار افکار ، دیوانگی و سربه بیابان گذاشتن، ترس از صدمه به خود یا دیگران، وسواس های جنسی و تلقین های آزارنده مذهبی و … را تجربه کردم. مادربزرگ مادری من هم وسواس بودن.
خیلی هم دنبال درمان بودم حتی خدمت شما هم در مرکز مشاوره بیدار چند جلسه رسیدم اما با یک شیب صعودی دائم حالم بدتر و وسواسم عمیقتر و ریشه دارتر می شد تا این که متوجه شدم که من باید ریشه یا علت این بیماری رو پیدا کنم و با مشاوره و دارو درمانی به جایی نمی رسم به مرور زمان متوجه شدم زمان هایی که توی کارم موفقم حالم بهتره از اونجایی که متاسفانه من آدم بسیار بسیار بسیار بی انگیره ای هستم و از ۹۰ درصد کارهام اخراج شدم و این قدر بی انگیزه و بی حال بودم که حاضر بودم هر بلایی سرم بیاد ایمان و شرافتم زیر سوال بره اما تن به کار ندم پس حاضر به قبول این نشدم که کار کنم و به مرور از همون جا وسواسم تصاعدی بدتر شد تا جایی که از شدت افکار آزارنده فیزیولوژی بدنم به هم ریخته بود و هر آن از شدت فشار احساس سکته مغزی یا قلبی می کردم خدا رو شکر البته الان ۵ ماهه که مقاومت رو کنار گذاشتم و شروع به کار کردم و به مراتب حالم خیلی بهتره و خیلی با انگیزه تر از ۵ ماه قبلم اما تا درمان کامل و حذف افکار آزارنده خیلی راه دارم
حالا تصمیم اکید گرفتم که این بیماری رو ریشه کن کنم خواستم بدونم من با چه روشی درمان رو شروع کنم بهتره (البته درمان قطعیه من اینه که آدم به شدت با انگیزه ای بشم و نذارم به هیچ قیمتی بی کار بمونم که انگیزه هم خود به خود تولید نمیشه) و هدفم از مراجعه اینه که با کمک گرفتن از شما طول درمان رو کوتاه تر کنم
آیا تشخیصم درسته که اگر در کارم موفق یشم وسواسم درمان میشه
درمان حضوری بهتر و موثر تره یا با درمان های غیر حضوری هم ممکنه درمانم تسریع شه؟
آیا شما درمان به روش روان پویشی انجام میدید؟ اگر نه جایی رو سراغ دارید که معرفی کنید
مشکلی که الان باهاش درگیرم اینه که از وقتی که فهمیدم مشکلم رو کار کردن حل میکنه و من مقاومت می کردم افکار آزارندم عود کرد و به این سمت رفتن که تو باید کار کنی اگه کار نکنی مثل این می مونه که باید آلت جنسی فلان شخص مقدس رو بخوری باید با فلان شخس مقدس تو ذهنت رابطه جنسی برقرار کنی(تصویر سازی ذهنی) و این یه حرف خالی نبود و از من تایید تصدیق قلبی و رضایت به اون کار رو می خواد به مرور که من از طرفی در برابر افکار آزارنده مقاومت می کردم و ازطرفی حاضر به کارکردن هم نبودم وضعیت بدتر شد و افکار به این سمت هدایت شد که اگه حاضر نیستی کار کنی نباید فلان چیز رو که دوست داری بخوری یا فلان چیز رو که دوست داری بخری و وقتی گوش نمی دادم و آنچه را که منع می کرد انجام میدادم توهین به مقدسات به شرح بالا شروع می شد و بعلاوه چنان فشاری به من می آورد که دچار دل درد شدید تپش قلب شدید و سردرد شدیدی می شدم که احساس خطر مرگ می کردم و انجام اون کار رو ترک می کردم تا درد هام آروم شه
الان که کار می کنم حالم بهتره بعضی از اون ممنوعیت های غذایی حذف شده اما همچنان بسیاری ممنوعیت های دیگه باقی هست
مطلب دیگه این که به نظرم اگه به جای کلمه ” کمال گرایی” که یه صفت مثبت هست از کلمه “کامل گرایی” یا “کامل طلبی” استفاده بشه درست تر هست چون فرد وسواس دنیا رو سیاه و سفید میبینه و به نوعی جزم گراست و برای کاهش اضطراب درونیش همه یک چیز رو می خواد
ممنون می شوم همه سوال هام رو پاسخ بدید
با سپاس فراوان
درود بر شما دوست عزیز
در یک فایل صوتی که که تا سه روز دیگه در سایت در بخش دوره درمان وسواس (قسمت معرفی دوره) بارگذاری میشه توضیحات مفصلی درباره اینکه در طول دوره چه اقداماتی انجام میشه و مقایسه ای بین دوره حضوری و غیرحضوری داده شده.
در مجموع تشخیص شما درسته و تا زمانی که ریشه وسواس شما شناسایی و حل نشه با این مشکل دست به یقه خواهید بود.
سلام من ۳۴سالمه و مجرد هستم چند وقت پیش یک کتاب در مورد کسایی که ایست قلبی میکنو و بعد به زندگی برمیگردن خوندم و روم تاثیر بد گذاشت و فشار خونم بالارفت و دچار اضطراب شدم از خوندن کتاب تا به حالا حدود ۶ماه میگذره و همیشه تو یکسری موقعیت ها مخصوصا وقتی تنهام توجهم میره سمت قلبم و استرس این رو دارم که نکنه الان قلبم وایسه و این فکر اکثر اوقات با منه و تمرکزمو تو کارای روزمره از دست دادم و پیش هر دکتری که رفتم گفتند شما هیچ مشکلی نداری فقط استرس داری لطفا راهنمایی بفرمایید.
درود بر شما زهرای عزیز
قبل از مطالعه این کتاب مشکل دیگه ای نداشتید؟ قبل از این ماجراها شدت اضطراب تون چقدر بود؟
سلام وقت بخیر همسر بنده تو گدشته همش سیر میکنه و باعث شده رفتارهای بدی ازش سر بزنه حتی راضی به دکتر هم نمیشه و میگه مشکلی ندارم خیلی نیاز به کمک دارم یهو سرد میشه باهام میگه من ادم زندگی نیستم تو را بدبخت کردم و فکر میکنه تو گذشته خطایی با من مرتکب شده
سلام
خاله ی من ۴۷ ساله دارم که مجرد است و علاقه ایی به ازدواج کردن ندارد تا کلاس ۵ ابتدایی درس خونده و نتونست درس بخونه از همون موقعه افسردگی گرفته
دائم در حال شستن دست و صورت خودش است و ففط به بهداشت فردیش خیلی اهمیت میده ولی به بهداشت خانه و دگر جاها اهمیت نمیده
نمیتونه به خوبی صحبت کنه و اعتماد به نفس پایینی داره
ادمی هم نیست که وسواس خودش را قبول کند
و قبول نمیکنه که بیاد دکتر
اگه میشه یه راه حل به من بگید که بتونم بهش کمک کنم
ممنون.
درود بر شما دوست عزیز
بهترین راه حل با توجه شرایط خالتون مراجعه به روانپزشک و تجویز دارو هست.
سلام
من در کلاس دوم دبستان که بودم فکر هایه بدی میآمد در سرم و همش به خدا کفر میگفتم و اصلا دسته خودم نبود از بقیه کمک میخواستم میگفتن فکر نکن ولی من نمیتونستم بعد از صحبت با مادر ایشون به من گفتن که اگه به زبون نیاری این حرفارو گناه نداره و من چون مذهبی بودم در اون سالها از گناه میترسیدم بعد تموم شد ولی همیشه موقعی که مثلا چیزی میخواستم باید اونو بدست میآوردم اگه نه عذاب میکشیدم توسط فکرم و اصلا دست خودم نبود از یه وقت به بعد راجب سرطان بیشتر دونستم و کم کم تبدیل به ترس شد در من و خیلی خیلی فکر و خیال ترس اضطراب راجبش داشتم تا بالاخره با مراجعه به چهار پزشک حل شد چون آخری گفت اینها مربوط به فکره
قبل این سرطان یمدت فکر میکردم همجنسگرام و خیلی ازش میترسیدم تا این قضیه سرطان شرو شد او رفت کنار و کلا گاهی بهش فک میکردم میخندیدم بخودم اما الان دوباره شروع شده و اول بشدت منو عذاب میداد تا اینکه در اینترنت راجب وسواس خوندم و متاسفانه بعدش راجب فوبیای درونی خوندم از اون به بعد ذهنم به من میگه تو میترسید و خودتو مخفی کرده بود و حتی الان که برایه شما تایپ میکنم همین میاد تو ذهنم که داری فرار میکنی هر بارم میخوام فرار کنم ازش اون یک صلاح داره و اونم اینه که من چهار بار با همجنسگرایی خودارضایی کردم در حالی که هیچکدومش در حالت عادی و با فکر راحتم نبوده و اون زمان استرس داشتم که نکنه همجنسگرا باشم، درحالی که موقعی که این فکرا در من نبود من خودارضاییم دگرجنس گرایی بود
(من اعتیاد به خودارضایی دارم_خجالتی خیلی زیاد_اعتماد به نفس کم)
تورو خداااا کمکم کنین من نمیدونم چیکار کنم
درود بر شما دوست عزیز
شما علایم وسواس فکری و عزت نفس پایین را دارید.
اول باید روی وسواس فکری تون کار کنید
دوره درمان وسواس فکری می تونه بهتون کمک کنه
سلام آقای دکتر
من ۱۲ سالگی آدم مذهبی بودم و اون زمان موقع نماز خوندن و یا در کل شرک راجب خدا میومد تویه ذهنم بعد صحبت با چند نفر که اونا برات گناه نیست و اینجور چیزا کمرنگ و خوب شد
بعد فکر مبتلا شدن به سرطان زد به سرم هر روز خودمو چک میکردم فرقی هم نداشته یک هفته فک میکردم سرطان معده دارم با اینکه یک دل درد ساده بود یک ماه فک میکردم سرطان کلیه دارم
یا حتی یه زمانی شیشه رفته بود تو دستم فک میکردم ایدز گرفتم بعد رفتن پیش چهار پزشک نفر اخر بهم گفت که اینا فکره و اصلا کاریت نیست
اما حالا که بنظرم از همه عذاب آور تره اینه که یک روز داخل یه پیجی بودم با یک زمینه ای که در ذهنم داشتم جرقه این خورد که نکنه ترنس باشم تا دوهفته خیلی سخت با این درگیر بودم تا خودمو قانع کردم اینطور نیس و بعدش رفت رو اینکه همجنسگرام حتی همین الان که برایه شما دارم مینویسم در ذهنم میاد که تو چون میترسی میخوای فرار کنی از خودت (قضیه اینکه تو میترسی از همجنسگرایی از زمانی شروع شد که رفتم در اینترنت خوندم بعضی از همجنسگرا خودشون مخفی میکنن) از اون زمان تویه ذهنم شرو شده که تو همجنسگرایی و داری فرار میکنی و اینجور چیزا
19سالمه، اعتماد به نفس پایین، خجالتی بودن زیاد هم به اینا اضافه کنین، تا حالا متاسفانه راوانشناسم نرفتم تروخدااا یک جواب بدین،ممنون❤️
درود بر شما مهدی عزیز
شما علایم وسواس فکری را دارید. معمولا وسواس ها در طول زمان جابجا میشن و از یک موضوع به یک موضوع دیگه میرن.
اما ساختار کلی درمان اونها مثل هم هست.
تا حالا چه اقداماتی برای درمان مشکل تون انجام دادید؟
ممنون از پاسخگوییتون
من چون کنکور داشتم و جدیدا متوجه شدم این وسواس فکریه نرفتم پیش روانشناس اما حالا که کنکور تموم شده و میخوام پیش روانشناس برم میترسم که اون منظور منو نفهمه، یا من نتونم دقیقا توضیح بدم و اون برداشت اشتباه داشته باشه
درود بر شما
این مساله هم می تونه ناشی از وسواس فکری شما باشه؛ اگه به روانشناس با تجربه مراجعه کنید حتما می تونه بهتون کمک کنه
سلام
من دانش آموز کنکوریم . مرتبا احساس میکنم به هیچ وجه نمیتوانم موفق بشم از پارسال که شروعب ه درس خواندن کردم این حس بامن بوده تا همین هفته پیش تو ذهنم همش این بود که تو حتی اگه از یک ماه پیش هم برای کنکور بیشتر میخواندی موفق میشدی ولی بازهم با اینکه کنکور عقب افتاد و من طبق برنامه ریزی میدونم که میتونم جمع بندی ها رو کامل کنم ولی بازم تا شروع میکنم به درس خواندن همش این فکر توی ذهنمه پس اونایی که بیشتر خواندن چی ؟ و همش انگار ذهنم بهم میگه برای مفقیت دیره . آیا من دچار وسواس فکری هستم ؟؟
درود بر شما دوست عزیز ، ترس های شما می تونه سه دلیل داشته باشه. عزت نفس پایین ، اضطراب امتحان و یا افسردگی
هر سه تست افسردگی ، اضطراب و عزت نفس پایین در سایت هست اونها را تکمیل کنید در هر کدام که نمره بالایی گرفتید می تونید از دوره های درمانی که در بخش دوره ها هست کمک بگیرید.
سلام جناب دکتر بهشتیان،پسر ۲۷ ساله من حدود دو ساله که وسواس عملی انجام مراسم شستشوی پتو و حوله لباس خاص داره.پیش دکتر و روانشناس هم نماید.مگه فایده نداره.منو خسته و عصبی کرده.چکار میتوانم بکنم لطفا راهنمایی کنید.با پدرش مشکل شدید داره ماههاست قرن.
سلام جناب دکتر بهشتیان،پسر ۲۷ ساله من حدود دو ساله که وسواس عملی انجام مراسم شستشوی پتو و حوله لباس خاص داره.پیش دکتر و روانشناس هم نمیاد.میگه فایده نداره.منو خسته و عصبی کرده.چکار میتوانم بکنم لطفا راهنمایی کنید.با پدرش مشکل شدید داره ماههاست قهرن.
درود بر شما دوست عزیز
اگه به روانشناس مراجعه نمی کنن احتمالا روش های خودیاری مثل مطالعه کتاب را هم نمی پذیرن و تنها راه یا مراجعه به روانپزشک و گرفتن دارو هست
سلام آقای دکتر من ۳۱سالمه از وقتی یادم میاد من خیلی حساس بودم توزندگی سر هرچیزی ناراحت میشدم و میشم ده ساله که قرص فلوکسامین مصرف میکنم مثلا وقتی بایکی بحث میکنم مدتها توذهنم میمونه از اون طرف کینه بدل میگیرم بعدش باید همیشه خونمون مرتب و تمیزباشه ک اگه اینجوری نباشه اعصابم بهم میریزه انگاری ک یکی تو ذهنم ب من دستور میده یا حرف میزنه منم عین اون رفتار میکنم
سلام خدمت شما …
من ۲۲ سالمه و طبق نوشته های شما انگاری تقریبا دوسالی هست که به اینجور وسواسها مبتلام .
مثلا اینکه شماره ی کسی که ازش متنفرم رو به شدت حفظم و تو حافظه ام مونده و بابت این مدام خودم رو شماتت می کردم که چرا خیلی چیزا تو ذهنت نیست ولی اون شماره مدام هست ؟؟
صبر کنید
شاید پیشینه قبلی تر هم داشتم .مثلا من در ۱۴ سالگیم اتفاقی یک تصویر ترسناک از چهره دختری دیدم و شاید باورتون نشه تو اون سن با خواهرم گفتم و گریه می کردم و می گفتم باید برم روانشناس ولی کسی محل نداد و گفتن جدی نیست .در حالیکه فکرم شاید ۱۰ دقیقه هم از اون تصویر پاک نمیشد و مظطرب می شدم .
و شاید بیش از یکسال ادامه داشت .
اما دیگه چیزی یادم نیست تا همین ۲۰ تا ۲۲ سالگیم که :
مثلا شبا حتما باید به نقطه خاصی از حیاط رو ببینم و بعد درو ببندم .
و یا تو ذهنم تصویر دو نفر بازیگر مثلا بیاد همزمان با دیدن اون نقطه .و اگه نیومد باز تکرار میشه و تکرار و تکرار …
باورتون میشه الان بغضم گرفت .من حتی تو عقد خاهرم که قند سابیدم بالا سرش .الان فکرای احمقاااانههه ای دارم که چرا پشت سرشون ایستادم .باید اون لحظه رو از جلو می دیدم .با اینکه می دونم خب چه فرقی داره ؟؟
هیچی ولی تو ذهنم هستن اینا …
درضمن من یکی از بهترین دانشجوهای دانشگاهمونم برای مثال .ولی می دونم که روانم واقعا رنجوره .
تدبیر شما چیه ؟؟؟
لطفا یاری برسونید حالا که خدا شما رو نشونم داده .
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس فکری در بخش دوره های سایت می تونه بهتون کمک کنه بر مشکل تون غلبه کنید.
سلام آقای دکتر
من وسواس فکری گرفتم در مورد یک درگیری و حرفهایی که ردوبدل شد. حالا نمیدونم وچه کار کنم. بیشتر از یک سال از قضیه میگذره و همچنان درگیر این مسئله هستم. ممنون میشم کمکم کنید
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس فکری می تونه بهتون کمک کنه مشکل را حل کنید
تمرینات عملی مفصلی برای درمان ریشه این مشکلات در دوره وجود داره که می تونه بهتون کمک کنه
پدر و مادرم تصادف کردند و یکی از بستگان این خبر رو ناگهانی به من گفت و از اون به بعد استرس و افکار منفی سراغم اومدن و روز به روز بدتر شدم. یه شب از استرس و افکار منفی حسی شبیه حس مرگ بهم دست داد و از اون به بعد من همش به مرگ فکر میکنم
سلام اقای دکتر من وسواس نسبت به ابرو دارم همش فکر میکنم هرکاری میکنم یکی میخواد ازم فیلم یا عکس بگیره یا مثلا قبلا گرفته میخواد ازش سو استفاده کنه
کلافه شدم دیگه .
درود بر شما دوست عزیز
دوره درمان وسواس فکری می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
سلام من ۱۵ سالمه و بعد از اتفاقاتی خیلی به مرگ فکر میکنم. همش میگم اگه قراره یه روز بمیریم پس زندگی معنایی نداره.نمیتونم از سرم بیرونش کنم. و هرروز دارم عذاب میکشم. از مرگ خودم و اطرافیانم میترسم. حتی وقتی به این فکر میکنم که با مرگ از خانوادم جدا میشم گریم میگیره. توروخدا کمکم کنید من دیگه نمیتونم از زندگیم لذت ببرم…
درود بر شما دوست عزیز
چه اتفاقای باعث شروع این مشکل در شما شده ؟
پدر و مادرم تصادف کردند و یکی از بستگان این خبر رو ناگهانی به من گفت و از اون به بعد من ترس و استرس گرفتم،بعد از اون افکار منفی سراغم اومدن. و روز به روز بدتر میشدن. تا اینکه یه روز از شدت استرس و افکار منفی حسی شبیه مرگ بهم دست داد. و فکر کردن بیش از اندازه به مرگ شروع شد تا الان. خواهش میکنم ازتون بهم بگید چجوری از ذهنم بیرونش کنم.
درود بر شما دوست عزیز
شما یک اضطراب درونی زیاد دارید که تبدیل شده به افکار وسواسی اگه این اضطراب درمان بشه وسواس تون هم خودبخود خوب میشه
در دروه درمان وسواس فکری تمرینات عملی مفصلی برای درمان مشکل تون هست که می تونه بهتون کمک کنه
سلام جناب دکتر عزیز ۳۰ سالمه حدود ۱۱ سال گونه های مختلف وسواسی دچارم از تکرار دعا خوندن تا الان که عملیه و شدید
افکار منفی میاد ذهنم در مورد آدما چهرشون و بخوام ردش کنم حتما باید اعداد خاص و رفتارای خاصی تکرار کنم تا خلاص شم تقریبا همه اعداد و فکرای پلید میاد ذهنم از برخوردم با دیگران و احساس میکنم طرفای مقابلن میفهمن که بیمارم
از همه مهمتر هر روزم میگم که دیگه این آخرین بار ، اما از اول صبح یکبار که استارت میخوره شروع میشه تا شب
لطفا راهنمایی بفرمایید خلاص شم
درود بر شما دوست عزیز
شما به وسواس فکری مبتلا هستید.
تا الان چه اقداماتی برای حل مشکل خودتون انجام دادید؟
هیچکاری
همیشه به خودم میگم درستش میکنم و نیازی به دکتر نیست اما بازم شروع میشه
بدجوری درگیر میشم و رفتارای عجیب میکنم که اطرافیانم همه فهمیدن
سلام اقاي دكتر
از بابت مطالب بسيار مفيدي كه گزاشتيد از شما سپاسگذارم
اقاي دكتر من ٢١سال سن دارم و ازدواج كردم،الان مدت ١سال و خورده اي هست ك دچار اختلالات فكري ميشم،از اول در رابطه با مسايل جنسي افكار منفي توي ذهنم ميومد تونستم اين موضوع رو از ذهنم بيرون كنم و با خودم حلش كنم اما الان مدتيه ك نميتونم با هيچ مرد غريبه اي حتي صحبت كنم
الكاري مياد توي ذهنم كه اگر من صحبت كردم يا خنديدم به شوهرم خيانت كردم،خواستم ك اگ ميشه راهنماييم كنيد
خيلي خيلي ممنون ميشم
درود برشما دوست عزیز
این افکار وسواس فکری هستند. روش درمان مشکل تون بستگی به این داره که آیا قبلا هم وسواس های فکری دیگه ای داشتید؟ در یک سال اخیر چه چیزهایی در زندگی شما را مضطرب می کنه؟ و آیا مشکلی در رابطه جنسی با همسرتون دارید یا نه
سلام!
من۱۹سالمه و ی مدته از ی سری فکروخیالای توذهنم اذیت میشم.
مثلا موقعی ک دارم دستامومیشورم چیزای بدی میاد به ذهنم.بیماری های بد.اتفاقات بد.و یجوری انگاردستاموبه نیت این میشورم ک اون اتفاقه بیوفته ووقتی اینطوری میشه فک میکنم اگه ادامه بدم ودستاموبشورم اون اتفاقات میوفتن چون به نیت اونا دستاموشستم بخاطرهمین دوباره میشورم اینکاروتکرارمیکنم و سعی میکنم بهشون فک نکنم وقتی ک بهشون فک نکنم و دستاموشسته باشم اونموقع خیالم راحته.
یاموقع نمازوقتی شروع میکنم به نمازخوندن نیت ک میکنم فک میکنم ب نیت انجام اون فکرای بد دارم نمازمیخونم.ک البته خیلی سعی کردم بی تفاوت باشم و نمازموبخونم وخداروشکری مدته این فکراموقع نمازکمرنگ ترشدن یاحدااقل من نمازمومیخونم و بهشون توجه نمیکنم.
موقع پیام دادن به محض اینکه میخوام ارسالش کنم فکربدی میادتوسرم و فک میکنم چون به محض ارسال کردن پیام این فکراومده پس به نیت انجام شدن اون فکرپیاموارسال کردم بنابراین پیاموپاک میکنم ودوباره از اول میفرستم.
خیلی وقتا درحالت عادی فکرای بدی به ذهنم میاد باید استغفرالله رو بگم وفک میکنم اگ نگم گناه کردمو اتفاق بدی میوفته…
به بیماری های بدفک میکنم به اتفاقای بد.
اقای دکتراگه میشه راهنماییم کنیدوقتی این حرفارومینویسم برای خودمم مسخره ان ولی درحالت عادی وقتی به زبونشون نمیارم ی جورایی دارم انجامشون میدم.
مشکل من وسواسه فکریه یا همه اینا ناشی ازترس و استرسه؟
خودم فک میکنم این موضوع ازموقع شروع شدن کرونا شدیدشده حالا اینکه قبلش وجودداشتن یا ن رو نمیدونم
اضطراب می تونه باعث تشدید وسواس بشه
اگه می تونید خودتون روی کاهش اضطراب هاتون کار کنید. با کاهش اضطراب میزان وسواس تون هم کاهش پیدا می کنه
اما اگه انجام اون به تنهایی براتون سخته بهتره از دوره درمان وسواس فکری که در سایت هست کمک بگیرید .
سلام اقای دکتر من ۲۸ سالمه
جدا از فکرهای نامربوط و وحشتناک مثل تصادف یا اتافاقی ناگهانی برای عزیزان و یا ترس از انجام کارهایی در شرایط نا مناسب مثل جیغ کشیدن توی یک جمع جدی، و … چیز دیگه ای که منو اذیت میگنه این تفکره که کارهایی که انجام میدم به قدری خوب نیستند که بابتشون پولی دریافت کنم. مثلن اگر یک چیزی رو تولید میکنم به صورت دستی فکر میکنم اصلن ارزش رونمایی برای دیگران رو نداره چه برسه به اینکه بخام در ازاش پولی دریافت کنم.
این حس همیشه با من بوده. همیشه فکر میکنم چیزی که از سمت من تولید میشه توی هر زمینه ای ارزشمند نیست.
درود بر شما دوست عزیز
شما علایم وسواس فکری دارید
دوره درمان وسواس فکری می تونه بهتون کمک کنه بر مشکل تون غلبه کنید.
درود بر شما دوست عزیز
این ها همگی از علایم وسواس فکری هستند و و خوشبختانه قابل درمانه
دوره درمان وسواس فکری که از اول شهریور در سایت فعال میشه می تونه به حل مشکلتون کمک کنه
آقای دکتر ذهن من همش در فعالیت هست
مدام به مبتلا نشدن به ویروس کورونا
به تمیز کردن سطوح
حتی به نمردن پدر مادرم فکر میکنم
در طول روز دقایق طولانی ای به فکر فرو می روم و تا حدی که فشارم پایین میاید.
و بابت بیکار شدنم از شغلم و چیزای دیگه خودم رو ملامت میکنم. نمیدونم باید چیکار بکنم. کمکم کنید لطفا🙏
درود بر شما دوست عزیز
شما وسواس فکری داری. نمی دونم چه مدت هست که به این مشکل دچار شدید و تا حالا چه اقدامی براش انجام داید و آیا فرد دیگه ای در خانواده هم هست که این مشکل را داشته باشه؟ بر اساس این اطلاعات می تونم خدمت تون بگم چه اقدامی بکنید.
سلام آقای دکتر
من وقتی با دیگران صحبت میکنم مکالمات خودم مدام توی ذهنم تکرار میشه البته نه با همه با یه عدن خاصی که مهمن برام و اگه صحبتم به بحث بکشه که دیگه بدتر. در حالت عادی هم مکالمات روزمره قدیمی یا جدید یا حتی خیالی توی ذهنم همینجوری میاد و میره. این جزو کدوم مورد هست و چطور میشه درمانش کرد؟
درود بر شما دوست عزیز
اگر شما بعد از صحبت کردن با اون فرد ناراحت شده باشید و احساس کنید که باید پاسخ هایی می دادید که نتونستید مثلا نتونستید از حق خودتون دفاع کنید یا اون طرف حرف هایی زده که شما را ناراحت کرده تکرار حرف های اون فرد در ذهن شما وسواس نیست اما اگه این کار خیلی طول بکشه یا اینکه در هر صبحتی این اتفاق می افته می تونه وسواس باشه
دوره درمان وسواس که در سایت معرفی شده و از اول شهریور فعال میشه می تونه به حل مشکل تون کمک کنه
سلام اقای دکتر ،،وقتتون بخیر تقریبا ۲۷ سالی میشه در وسواس عملی وفکری هستم که از داروهای فلووکسامین ۱۰۰روز ۲وبعدا روز ۳تجویز شدم بعد داروی کلومپرامین اسفاده داشتم والان از دارو سرترلین خارجی ۱۰۰ روزی۲تا استفاده میکنم ولی نتیجه نداده نا گفته نماند که شروع وسواس عملی داشتم خیلی زیاد بوده الان میتونم بگم ۸۰ درصد بهتر شدم لیکن از نظر فکری نه خیلی اذیت میشم وشغلم کاسب در دبی هستم ویک چیزه دیگه که است وقتی شکمم کار نمیکنه بیشتر اذیت میشم با تشکر از اقای دکتر بزگوار رنجبر هستم
درود برشما دوست عزیز
من درست متوجه منظور شما نشدم. الان به خاطر مصرف سرترالین ۸۰ درصد بهتر شدید یا دلایل دیگه ای داشته. و اینکه وسواس عملی شما در چه زمینه ای هست و آیا وسواس فکری بدون وسواس عملی هم دارید؟
سلام خسته نباشید ،همسر من ۲ تا۳ ساله که دچار وسواس فکری شدن مثل اینکه قبل هرکاری باید کل خونه و ماشین و…تمیز و مرتب باشه ،صدای تلوزیون باید روی یک عدد خاص مثلا عدد زوج باشه و در پیام هاش نباید غلط املایی باشه و اگه در پیام های دیگران هم باشه اذیتش میکنه…
این روش ها تاثیر قطعی داره؟اصلا علت وسواس چیه؟
درود بر شما دوست عزیز
هیچ روش درمانی را تا قبل از بررسی علل و شدت مشکل نمی شه گفت که آیا تاثیر قطعی داره یا نه؟
علل مختلفی باعث ابتلا به وسواس میشن که در مقاله بیشتر توضیح دادم
سلام اقای دکتر من موقع نمازهمین که نیت میکنم فکرای بدمیادبه ذهنم وفک میکنم ک حالا ک موقع نیت این فکراومده توی سرم پس اگه نمازم روادامه بدم اون اتفاق میوفته یجورایی فک میکنم به نیت اینکه اون کاراتفاق بیوفته دارم نمازمیخونم واین باعث میشه چندبارنمازموبشکنم و واقعا خودمم ازاین موضوع ناراحتم میشه لطفابگیدکه ایااین حساسیت از روی وسواسه؟
درود بر شما دوست عزیز
بله کارهایی که شما در موقع نماز خوندن انجام میدید جزو وسواس های مذهبی قرار می گیره.
سلام دخترم ۱۰ ساله است ولی از روزی که دنیا امده مادرش رحمت خدا رفته و پیش مادرم بزرگ شده الان دچار یه نوع وسواس شده که تمامی وسایل رو می بره تو اتاق و درب رو قفل می کنه وسایل دیگران رو بهشون می گوید اگر بهش ندهند این قدر گریه می کنه تا بهش بدهند بعد می خنده و می بره تو اتاقش نمی دونم باید چکار کنم من مطالب سایت رو خواندم و فهمیدم که اول باید بدونم که چه وسواسی دارد و دلایل استرس های تو خونه رو شناسایی کنم اقای دکتر بهم کمک می کنید.
درود بر شما دوست عزیز
دلیل اینکه این کار را می کنه را می دونید چیه؟وقتی باهاش در این مورد صحبت می کنید چی میگه؟
سلام خسته نباشید من بعضی افکار اذیتم میکنه به شدت! خنده داره مثلا تو ذهنم یکی فحش میده به مقدسات و این فکر و تصاویر های ذهنی و آزار دهنده بارها و بارها تکرار میشه جوری که قلبم تپش نامنظم پیدا میکنه و روحم رو میخراشه و اضطراب و عذاب وجدان هم است
درود بر شما دوست عزیز
شما وسواس فکری درباره امور مذهبی دارید.
از چه زمانی وسواس تون شروع شده؟
سلام وقت بخیر
با تشکر مطلب مفیدتون
سوالی داشتم
اینکه یک مسئله ی به ظاهر کوچک به شدت ذهن منو درگیر میکنه ،راجعش فکر میکنم، ریز میشم و حتی خیلی بهم میریزم هم وسواس فکریه؟یه مشکل کوچیک خانوادگی یا مثلا صحبت کردن طولانی مدت همسرم با خانمهای دیگه حتی اگه این صحبت ها طولانی باشه … اینا ذهن منو به شدت بهم میریزه و گاهی تا یکی دوروز حال روحیم خرابه … آیا اینم وسواس فکریه؟
سپاسگزارم اگر پاسخ بدید
درود بر شما دوست عزیز
بستگی داره حساسیت های شما در چه زمینه هایی باشه اگه فقط درباره ارتباط همسرتون با خانم ها باشه و ذهن تون را این مساله مشغول کرده باشه با اینکه علایم مشکل تون شبیه وسواس هست اما دلیل این نگرانی ها و حساسیت ها باید شناسایی و درمان بشه (مثلا ممکنه دلیل مشکل ترس از رها شدگی یا دلایل دیگه باشه) و لزوما درمان های استاندارد وسواس به حل مشکل شما کمکی نمی کنه.