۸ راه کار برای اینکه بعد از جدایی حس بهتری داشته باشید.
همه ما در یک نقطه از زندگی خود تجربه اش را داشته ایم ( آن روزهای افتضاح و تلخ بعد از پایان یک رابطه)، زمانی که تمام کاری که می خواهید انجام دهید این است که در رختخواب بمانید و پتو را روی سر خود بکشید. به هر حال ، جدا از اینکه شما پایان دهنده ی رابطه بوده باشید یا خیر، جدایی هرگز آسان نیست. در ادامه این مطلب از دپارتمان روابط عاطفی و ازدواج مجله دکتر بهشتیان با ۸ راه برای داشتن حس بهتر بعد از جدایی می پردازیم.
مانند اکثر آدمها، احتمالا شما هم به شکل درستی با جدایی کنار نمی آیید. ممکن است برای فرار از غم و اندوه به نوشیدن الکل و یا غذای فراوان متوسل شوید. یا شاید از آن دسته آدم هایی باشید که برای همه چیزهایی که اتفاق افتاده خود را مقصر دانسته و نمی توانید دست از سرزنش خود بردارید.
مکانیسم های مقابله ای فعلی شما هرچه هست، احتمالاً از خود می پرسید که آیا راهی بهتر برای عبور از این وضعیت وجود دارد؟
برای اینکه بتوانید گذشته را پشت سر بگذارید و به زندگی ادامه دهید، لیستی از هشت کاری را که اکنون می توانید انجام دهید تا قلب شکسته خود را التیام بخشید و احساس بهتری داشته باشید، آماده کرده ایم. بنابراین، یک ثانیه دیگر را با سرگردانی در گذشته هدر ندهید و در حال حاضر برای بهتر شدن گام بردارید.
۱- احساسات خود را بپذیرید
اگر چه طبیعی است که بخواهید مسایل پیش آمده را فراموش کنید و احساس بهتری داشته باشید، اما لزومی ندارد که احساسات تان را در خود تلنبار کرده و یا حتی وجود آنها را انکار کنید. بخشی از فرایند بهبودی، پذیرفتن احساس شما و اجازه دادن به خود برای غصه خوردن است.
این فرایند به ویژه در صورت اتمام یک رابطه طولانی مدت بسیار با اهمیت است. حتی اگر رابطه مملو از مسائل و مشکلات بوده، باز هم طبیعی است که احساس کنید بخشی از وجود شما گم شده است.
همچنین مهم است که به خودتان فضا و زمانی برای گریه بدهید. گریه کردن باعث تخلیه احساسات دردناک شما می شود و در واقع موجب بهبود خلق و خوی شما شده و به شما کمک می کند تا در طولانی مدت احساس بهتری داشته باشید.
کلید بهبودی شما ماندن در این مرحله تا زمان لازم است. در نتیجه، شما باید چند روز یا شاید حتی یک هفته به خودتان اجازه دهید تا آنچه را که اتفاق افتاده مرور کنید و بپذیرید، اما بعدش دیگر وقت آن است که خودتان را جمع و جور کنید و به زندگی ادامه دهید.
البته، پذیرفتن و ادامه زندگی به این معنا نیست که غم و اندوه هراز گاهی به سراغتان نیاید و غافلگیرتان نکند و این مساله طبیعی است، اما نباید فراموش کرد که ماندن زیاد در مرحله سوگواری و روزها و روزها گریه کردن و اندوه می تواند برای روند بهبودی نتیجه ی معکوس داشته باشد.
اگر متوجه شدید که نمی توانید گریه کردن و اندوهتان را متوقف کنید یا بدون دلیل گریه می کنید، باید با روانشناس یا مشاور خود صحبت کنید. گاهی اوقات یک جدایی آسیب زا (تروماتیک) می تواند موجب بروز افسردگی در برخی افراد شود و یا یک مشکل روانی را در فرد دوباره زنده کند.
۲- چیزهایی که شما را به یاد طرف مقابل می اندازد حذف کنید
هنگام جدایی ، یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید پاکسازی خانه یا آپارتمان از تمام خاطرات و یادآورهای طرف مقابلتان است. به هر حال، اگر هنوز عکس طرف مقابلتان را در موبایل خود دارید یا اگر ژاکت قدیمی او را می پوشید و می خوابید، حرکت به سمت جلو و بهبودی به نوعی دشوار خواهد بود. در نتیجه، وقت بگذارید و تمام یادآورهای آنها را از خانه خود حذف کنید.
البته این بدان معنا نیست که شما باید وسایل او را بسوزانید، آنها را به خیابان بیندازید و یا هر آنچه را که به شما داده بفروشید، اما حداقل باید این وسایل را جمع کنید و از پیش چشم بردارید. در صورت تمایل هرچه متعلق به او است را به خودش پس دهید یا به خیریه اهدا کنید. انتخاب باشماست.
اما باید بدانید که که داشتن یادگاری های شخص مقابل که به راحتی در دسترس هستند مانع بهبودی شما می شود. پس به خود لطف کرده و حداقل آنها را در انبار قرار دهید. همزمان باید طرف مقابل خود را از حساب های شبکه های اجتماعی خود نیز حذف کنید.
با اینکه ممکن است در مورد اینکه او چه کار می کند و زندگیش چطور پیش می رود کنجکاو باشید، اما بدانید که دیدن مداوم عکس ها و پست های طرف مقابل تنها باعث می شود که شما در گذشته گیر کرده و نتوانید فراموش کنید.
در ضمن اگر طرف مقابلتان را با یک شریک جدید ببینید ممکن است برایتان خیلی دردناک هم باشد. بنابراین، هرچند که انجامش خیلی سخت هم باشد، در اسرع وقت او را آنفالو کنید. حتی ممکن است بخواهید جلوی دیدن پست ها و به روزرسانی های او را بگیرید. هر چه ارتباط شما با یکدیگر کمتر باشد، ادامه کار راحت تر خواهد بود.
۳- به نقطه ی پایان برسید
بعضی اوقات قطع تماس با طرف مقابل برای کمک به شما در فراموشی او و برگشتن به روال عادی زندگی کافی نبوده و برای اتمام واقعی یک رابطه به یک “نقطه ی پایان” نیاز دارید.
مهم این است که شما به روشی سالم و با آرامش به این نقطه برسید. باید توجه داشت که دیدار با طرف مقابل مثل نوشیدن یک قهوه با هم برای گفتگو یا دورهم جمع شدن به عنوان دوست تحت عنوان آخرین دیدار، روش درستی برای این کار نیست. در واقع، این کار تنها موجب برقراری ارتباط مجدد شما با طرف مقابل می شود، اما به روشی واقعا ناسالم.
در عوض، شما باید راه های دیگری برای رسیدن به این نقطه ی پایان پیدا کنید. یک راه حل می تواند نوشتن یک نامه به طرف مقابل باشد که در آن تمام مواردی که فرصتی برای گفتن شان پیدا نکرده اید را، بیان کنید. اما این نامه را نباید پست کنید یا به طریقی برای او ارسال کنید. این فرایند تخلیهی احساسات شما بر روی کاغذ است که به شما کمک می کند رابطه را خاتمه دهید – نه اینکه آن را برای طرف مقابل بفرستید و امیدوار باشید که او آن را بخواند و به نوعی احساسش به شما تغییر کند.
به علاوه، اگر در نهایت نامه مذکور را ارسال کنید، ممکن است بعداً پشیمان شوید. این احتمال نیز وجود دارد که شما وقت زیادی را صرف این سوال کنید که آیا او نامه شما را خوانده یا نه، در مورد نامه چه نظری داشته و آیا می خواهد جواب دهد یا نه. در عوض، نامه را بیشتر برای خود بنویسید. و اگر احساس می کنید باید آن را با کسی در میان بگذارید، به یک دوست معتمد یا مشاور خود اجازه دهید آن را بخواند.
۴- لیستی از خطاهای او تهیه کنید
بعد از جدایی، افراد بارها و بارها دلشان برای چیزهای زیادی از طرف مقابل شان تنگ می شود. دراین حالت افراد معمولا به جای اینکه طرف مقابل را همانطور که واقعاً بوده به یاد بیاورند، فقط خصوصیات خوب را می بینند (چیزهایی که دلشان برایش تنگ شده).
اما انجام این کار می تواند برای روند بهبودی شما واقعا مضر باشد. پس قبل از هر چیز، اگر می خواهید به روند عادی زندگی برگردید و به پیش بروید، باید به خود یادآوری کنید که چرا شما دو نفر به درد هم نمی خورید.
به همین دلیل، کمی وقت بگذارید و تمام مواردی را که در مورد طرف مقابل (همسر سابق) شما را آزار می داده (شامل تمام موارد بزرگ و کوچک) یادداشت کنید. به عنوان مثال، اگر همسر سابق شما وفاردار نبوده یا علاقه ای به صحبت در مورد آینده نداشته این موارد را به یاد آورید و به خود یادآوری کنید که چرا رابطه شما هرگز به جایی نمی رسید.
۵- مراقب خودتان باشید
کلید اصلی بهبود شما پس از جدایی مراقبت از خود است. به عبارت دیگر، شما باید اطمینان حاصل کنید که درست غذا می خورید، به طور منظم ورزش می کنید، به طور مرتب دوش می گیرید و به مقدار کافی می خوابید. حتی میتوانید کمی خودتان را لوس کنید. ماساژ، پاکسازی صورت و یا مانیکور را نیز در نظر بگیرید، به خصوص اگر فکر می کنید روحیه شما را تقویت می کند.
البته مراقب باشید که تغییر خیلی بنیادی و یا ناگهانی در ظاهر خود ایجاد نکنید مثلا اینکه موهایتان را یکباره به یک رنگ عجیب درآورید یا کلا آن را از ته بزنید! آنچه امروز ممکن است ایده خوبی به نظر برسد شاید فردا چیزی بشود که از آن احساس پشیمانی می کنید، سعی کنید در عوض بر روی چیزهایی تمرکز کنید که بدون انجام هیچ تغییر غیرقابل برگشت یا دائمی، احساس بهتری در شما ایجاد می کنند.
همچنین می توانید روش های دیگری برای مراقبت از خود مانند کلاس یوگا، نوشتن خاطرات و یا تجربه ذهن آگاهی را امتحان کنید. حتی کارهای خیلی کوچک مثل خواندن یک کتاب خوب و یا سفارش غذا از رستوران مورد علاقه تان، می تواند باعث تقویت روحیه ی شما بشود. حتی می توانید یک لباس جدید، یک کفش جدید یا وسیله ای تازه برای خود بگیرید. به چیزهایی فکر کنید که برای شما شادی آورند و سعی کنید آنها را در زندگی خود بگنجانید.
۶- با دیگران در ارتباط باشید
اگرچه در دوران جدایی حبس کردن خود در اتاق خواب و غرق شدن در غم و اندوه ممکن است وسوسه انگیز باشد، اما اصلا واکنش سالمی برای جدایی و وضعیت کنونی شما نیست.
در عوض، برقراری ارتباط با افراد دیگر را برای خود هدف گذاری کنید. وقت بگذارید و با خانواده و دوستان تماس بگیرید. حتی برای گذراندن وقت با هم شما پیش قدم شوید. هرگز قدرت خندیدن و انجام کارهای سرگرم کننده با افرادی که شما را دوست دارند و از شما حمایت می کنند را دست کم نگیرید. این روش نه تنها یک روش عالی برای بهبودی است، بلکه به شما کمک می کند ذهن خود را از شریک عاطفی سابق خود دور نگه دارید.
شما همچنین باید یک لیست تماس اضطراری از افرادی که می توانید در لحظات ناراحتی و ضعف خود با آنها تماس بگیرید تهیه کنید. به عبارت دیگر، در آن شب هایی که وسوسه می شوید با شریک عاطفی سابقتان تماس بگیرید و از او بخواهید که به پیش هم برگردید، در عوض با کسی در لیست اضطراری خود تماس بگیرید. در حالت ایده آل، آنها کنار شما خواهند بود تا به شما کمک کنند از ایده های دیوانه واری که ساعت ۲ بامداد به ذهنتان رسیده اجتناب کنید.
به همین ترتیب، صحبت با افراد حامی در مورد این جدایی می تواند تا حدی باعث پاکسازی روان شما شود. در حالت ایده آل شما یک دوست یا عضو خانواده دارید که می توانید با او صحبت کنید. اگر این چنین نیست، پس به جای آن صحبت با یک مشاور را در نظر بگیرید. هدف از این کار این است که با صحبت درباره احساسات خود در مورد جدایی آنها را پردازش کرده و با آنچه اتفاق افتاده کنار بیایید.
فقط حواستان باشد که اگر بیش از حد و صرفا درباره ی جدایی خود حرف بزنید، دوستان و اعضای خانواده نیز ممکن است از شما خسته شوند. بنابراین سعی کنید در بحبوحه بحران جدایی تان، دوست خوبی نیز باشید.
۷- یک ماجراجویی انفرادی را برنامه ریزی کنید
پس از گذراندن مدت زیادی به عنوان یک زوج، یادگیری مجرد بودن دوباره بسیار دشوار است. اگرچه تصور انجام کارهای انفرادی ممکن است در ابتدا کمی دلهره آور به نظر برسد، اما چنین کارهایی می تواند برای شما بسیار آزادی بخش و مفید باشد. حتما لازم نیست یک ماجرجویی بزرگ و کامل را برنامه ریزی کنید، کافی است که شروع به برنامه ریزی کنید تا دوباره به فکر گذراندن وقت تان به تنهایی باشید.
این کارها می تواند شامل گذراندن یک عصر آرام به پیاده روی در کوه و یا برنامه ریزی برای یک تفریح کوتاه باشد. نکته اصلی این است که شما به تنها بودن با خود عادت کنید. اگر در یافتن ایده برای انجام چنین کارهایی مشکل دارید، کاری را انتخاب کنید که شما واقعا می خواستید بکنید اما همسر سابق شما مایل به انجام آن نبود.
با انجام چنین کارهایی هم اینکه بالاخره تجربه ای را که خیلی دلتان می خواسته را به دست خواهید آورد و هم فرصت مناسبی برای جبران زمان های از دست رفته تان خواهید داشت. بعلاوه، این کارها می تواند یک یادآوری مفید باشد که چرا شما برای یکدیگر مناسب نبوده اید.
۸- بپذیرید که همه چیز بین شما تمام شده است
اگرچه امید داشتن برای برگشتن شریک عاطفی یا همسر سابق شما همواره وسوسه انگیز است، اما در اکثر موارد، احتمال وقوع آن بسیار کم است. در نتیجه، شما باید بپذیرید که رابطه به پایان رسیده است و وقت آن است که به زندگیتان ادامه دهید. اگر قبول نکنید که همه چیز به پایان رسیده، همواره در یک ورطه انتظار مبهم می مانید و امیدوار خواهید بود که همسرتان به اشتباهش پی ببرد و بخواهد که برگردید. که البته بیشتر اوقات این اتفاق نمی افتد.
به همین ترتیب، بیش از حد نیز برای تجزیه و تحلیل اشتباهاتی که فکر می کنید مرتکب شده اید و یا کارهایی که می توانستید برای حفظ رابطه خود انجام دهید وقت نگذارید.
اگرچه ایده خوبی است که از اشتباهات خود درس بگیرید، اما فکر مداوم در مورد آنچه می توانستید انجام دهید یا باید انجام می دادید شما را در یک چرخه باطل نگه می دارد. در عوض، آنچه را می توانید از رابطه خود بیاموزید اما به زندگی خود ادامه دهید. هر قدم که رو به جلو بردارید به بهبودی و فراموش کردن طرف مقابل نزدیک تر می شوید.
باید بدانید که اکنون ماموریت شما پذیرفتن پایان رابطه است. با خود مدارا کنید. بهبودی پس از جدایی سریع اتفاق نمی افتد. مدتی طول می کشد تا قلب شما واقعیت اوضاع را بپذیرد. اما اگر به تلاش خود ادامه دهید حتما به آن نقطه نیز خواهید رسید.
سخن پایانی
چه شما پایان دهنده رابطه بوده باشید و چه از طرف پارتنرتان با درخواست جدایی غافلگیر شده باشید، مهم این است که گذشته را پشت سر بگذارید و رو به جلو حرکت کنید. اینکه دقیقاً چگونه این کار را انجام دهید کاملاً به خود شما بستگی دارد. نکته اصلی این است که شما یک تلاش مداوم برای ادامه ی زندگی و فراموش کردن طرف مقابل داشته باشید.
البته این بدان معنا نیست که شما هر روز می توانید کاملاً از پس احساساتتان بر بیایید، اما تا زمانی که برای انتخاب آگاهانه گزینه های سالم در زندگی خود مصمم باشید، به زودی احساس بهتری خواهید داشت و قلب شکسته شما ترمیم می شود.
اصلا فکر نمیکردم یه روزی همچین سایتی رو واسه خودم سرچ کنم که چجوری از این مرحله رد بشم یهویی تو این پوچی دیدن تو کشور غریب تو تنهایی درد بیشتری داره
منم مثل خودتم داداش مثل خودت
بعد از سه سال بهم خیانت کرد تو سال کنکورم
نمیدونم چیکار کنم
منم ☹️
دوستان منم حقیقش ۱۷ سال سن دارم همیشه از این رل زدنا فراری بودم میدونستم ابدی نیست تا یه دختر پیدا شد قفلی زده بود منم از همه جا بلاکش میکردم باز از یه جا دیگه میومد دستشو واسه من زد ویس های گریع فرستاد رفت خودشو بکشه منم دیگه گفتم حتماً عشقش واقعیه چرا نباید باهاش اوکی شم وقتی اوکی شدیم به قصد رابطه نبود واسه ازدواج بود اصن خیلی خوب بود اولاش هعی دعوا میکردیم هعی آشتی میکردیم تا یه جا فهمیدم این دختر با هزار پسر دیگه هم همینطوری پیام بازی میکنه اصلا براش مهم نبود چندین نفر رو مثل من سرکار گذاشته بود واقعا نمیدونم روانی بود یا چی بعدش که متن خداحافظی دادم بهش سیمکارت هامو سوزوندم گوشیمو عوض کردم هیچ اثری از گذشته نزاشتم🤌 هفته اول واقعا کلا گریع میکردم چپن واقعا دوسش داشتم ولی به خودم اومدم دیدم کسی که رفته دیگه رفته و کسی که ولت کرده رو میتونی با پیشرفت ازش انتقام بگیری انقدر ضعیف نباشید نه قحطی دختره نه پسر زندگی ادامه داره چرا بعضیا تا چیزی میشی اسم خودکشی میارن ! واقعا این مسخره بازیا رو بزارید کنار کلا رابطه پنهانی بدون زیر نظر پدر مادر هیچ وقت به ازدواج ختم نمیشه و معمولا هم پسره از دختره سو استفاده میکنه در موارد کم مثل شرایط من دختره از من سو استفاده کرد😐 موفق باشید👍
سلام
من با پسری که از خودم ۶ سال کوچکتر بود آشنا شدم هفت یا هشت سال این آشنایی ادامه داشت ولی شروع خیلی خوبی نداشتیم با بحث اینکه نیاز مالی دارم شروع شد من پولی به عنوان قرض بهش دادم ولی بلافاصله پشیمان شدم و خلاصه با ترفند پول رو پس گرفتم ولی رابطه ما ادامه پیدا کرد و من فکر میکردم شاید معجزه بشه دیدگاهش عوض بشه و خودش هم بعد از اون ماجرا میگفت میخواد با من ازدواج کنه و دوستم داره من هم کم کم بهش وابسته شدم قرار گذاشتیم برای آشنایی خانه همدیگر با خانواده ها آشنا شدیم ولی به مرور اون فقط قول میداد که کاری میکنه که اعتماد از دست رفته من و خانوادم رو به دست بیاره ولی هیچ وقت این کار رو نکرد تا اینکه بعد از هشت سال دوستی و اینکه من امید داشت اون بتونه حداقل پولی پس انداز کنه به من برگشت گفت هیچ پولی ندارم نمیتونم خونه و ماشین داشته باشم اگه من رو قبول میکنی بگو که من جوابی ندادم و اون بلافاصله گفت پس جواب نمیدی خداحافظ الان تقریبا سه هفته هست رفته ولی حال من خیلی خرابه و خیلی ناراحت هستم و همچنان امید دارم برگرده انگار چیزی از وجودم رو با خودش برده ممنون میشم مرا راهنمایی کنید
من بعد از ۵ سال رابطه هفته پیش ازش جدا شدم . هیچ واکنشی هم نشون نداد نسبت به جداییمون . نه زنگی زد و نه پیامی داد . مشخصا از خداش بود و مطمئنم کسی دیگ رو دوست داره . احساس میکنم عاشق همکارش شده . حقیقتا اصلا ناراحت نیستم ولی خب خیلی بهش وابسته بودم و طول میکشه به تنهایی عادت کنم . جالبه که این پنج سال هر نوع سو استفاده ای خواست ازم کرد و الان هیچی دستم نیست و حتا به خودش زحمت نداد حرفی بزنه و خدافظی کنه .
نفس کشیدن واقعا برام سخت ترین کار دنیاست و در هر لحظه بارها آرزوی مرگ میکنم
میشه بگید چه کار هایی باعث میشه یذره ارامش پیدا کنه ادم؟
چی ممکنه یزره فقط یزره ادمو به سمت زندگی بکشه؟(:
از نظر من باید عشق جدید پیدا کرد
داش اینطو نمیشه
عزیزم همه ی دوران سختی تو زندگیشون داشتن برو سر کار و خودتو سرگرم کن
بعد از دو سال و یه ماه رابطه از هم جدا شدیم به خواست هم و الان … فقط دارم درد میکشم و نمیدونم باید چیکار کنم , دارم نابود میشم و نمیتونم چیزی نشون بدم! حتی کسی نیست بتونم باهاش یه کلمه صحبت کنم.
منم همین مشکل دارم دارم از بین میرم فقط اشک میریزم
منم ده روز ک جدا شدم دارم میمیرم ن خواب دارم ن غذا
سلام به قلبهای پردردتون. الان ۳سال شد زنم اعتیادمو بهانه کرد غیابی طلاق گرفت،۴ماه بعد عکس عروسی مجددش با ی نامردو تو اینستا دیدم افسردگی گرفتم گریه طولانی داشتم با این که شوهر کرده بود باز دنبال ی روزنه امید بودم که برگرده، خلاصه باکلی زحمت سختی الان ۴ماهه اعتیادمو ترک کردم اما دوباره هوای عاشق شدن با دختر فامیلمون وجودمو گرفته هنوز تو خودم گیرم درد خاطرات اولی با اینکه کمرنگ شده هنوز ولم نمیکنه دومی که مثل خودم مطلقه هست نمیدونه عاشقش شدم هنوز خجالتی بودنم کمی اذیت میکنه میترسم دست دست کنم به دومی هم نرسم احساس میکنم دومی هم تو تقدیر قسمت منه بدجور تودلم عاشقش شدم بخدا درد عشق از درد اعتیاد بدتره خاکسترم میکنه اگه اشتباهاتم رو درست نکنم خداییم زیاد بلد نیستم خواهشا راهنماییم کنیید رهام نکنید که حالم خیلی بده.
سلام.من حرفای همتونو خوندم امیدوارم حال همتون خوب بشه
منم بااقایی ک همکارم بود وارد رابطه شدم اولین رابطه بعد ۲۵سال زندگیم چون فکر میکردم این آدم منه دیگه کسی مثل او نمیتونه برام خوب باشه ولی او قبل من با خانمی رابطه داشت ک میگفت تموم کرده و هبچ خبری از هم ندارن وقتی من باهاش وارد رابطه شدم اون خانم یهو سرو کلش پیدا شد ولی دیگه دیر شده بود من عاشق شده بودم اقا هم ی روز دید با یکی از همکارام حرف میزنم شبش پیام داد من رفتم دنبال فلانی وازش عذر خواهی کردمو به او برگشتم تو ادمی هستی ک با همه میلاسی ولی بعد از مدتی دوباره برگشت و میگفت او نمیتونه فراموشم کنه میگفت بهترین دختریم که دیده فقط او دوای جیگر اتیش گرفته ی من بود اومدم ببخشم ولی خانم پاش کوتاه نمیشد از رابطه من همش میگفتم تو ک نمیخوایش برو بگو نمیشه ک هم خدا و هم خرما او هم میگفت بزودی تموم میشه چون ما تفاهمی نداریم یکم صبر کن و ۸ماه ب همین منوال گذشت طوری که میخواستم خودمو بکشم من شادی برام تموم شده بود و او رو بخودم ترجیح میدادم پس هرکاری میخواست براش میکردم و همچنان آقا به من اعتماد نداشت و اگر نیم ساعت در دسترس نبودم هر نوع حرف و تهمت و توهینی نثارم میشد و چنان با پشیمانی برمیگشت ک منم میگفتم اشتباه برا ادمیه دیگه پشیمان شده و میبخشیدم ولی ی چیزی تو رابطه کاملا مشهود بودک من اگر با هر کسی حرف میزدم برا او این مفهومو داشت ک من حتما بااون ادم خوابیدم خیلی اذیت شدم خانوادم با او مخالفت کردن و من چیزی ازم نمونده بود هرچی بود فقط او بود من دیگه بدون او چیزی نداشتم همه رو ازم گرفته بود من ک ی دختر شاد بودم تو محیط کاری سرپرست بودم و من بی نظیر بودم ولی حالا چی؟!!!حس خیانت دارم حس اشغال بودن ک اون دختر بنده خدام که پدر نداشت و تنها بود اون روزا رو کشید و من که حتی از او بدتر کشیدم من از کارم اومدم بیرون داشتم از ایران مهاجرت میکردم ولی بخاطر اقا دست نگه داشتم …
تا دیروز ک اومد دنبالم بعد از کارش و گفت بیا ی ساعت کنارهم باشیم بعد من باید سرکار وقتی باهام رابطه برقرار کرد گفت من باید برگردم سرکار منم ناراحت شدم و سکوت کردم او هم ده دقیقه ای صبر کرد و توهین هاش مثل همیشه
من بعد دوسال رابطه باید همچین حرفایی بشنوم و نمیرم؟
دخترا خواهش میکنم رابطه برقرار نکنین خودتونو ضعیف نکنین من کل بدنم بهم ریخته کل روانمو از دست دادم
الان میخوام فراموشش کنم میخوام فرار کنم ازین شهر میخوام پاک بشم و هیچوقت نمیبخشمش
سلام من دوهفته اس جدا شدم حالم خیلی بده و خود نامزدم در حق ام خیلی بد رفتار کرد
سلام درکت می کنم رفیق منم بعد دو سال رابطه مداوم یدفعه بهم گفت جدا بشیم.الان سه ماه گذشته و من حالم همچنان خرابه.تحمل کن رفیق ما از این مشکل رد میشیم
من ۲ سال و ۳ ماه و ۲۳ روزه باهمیم و خیلی رک و راست بهم گفت تو آرامشم رو بهم میریزی
کلی هم به خودم و خانوادم توهین کرد نمیدونم دیگه چیکار کنم
من تازه افتادم تو این راه و نمیدونم قراره چطوری بگذره
منم حالم خیلی بده .دوستم منو با یک آقا آشنا کرد و دوتایی برای برقراری رابطه منو به شدت وسوسه کردن وقتی با این آقا رابطه برقرار کردم و بهش وابسته شدم متوجه شدم متاهله برا همین ازش جدا شدم و باهاش بحث کردم.درسته هدف ما از اول ازدواج نبود ولی من رابطه با متاهل برام خط قرمز بود الان حالم خیلی بده هم بخاطره دروغش و هم متاسفانه وابسته شده بودم خیلی اذیتم چون همکاریم و میبینمش رفتارش با بقیه خانوما منو به شدت عذاب میده.خیلی سعی کردم محیط کارمو عوض کنم ولی نشد.حالم خیلی بده..
سعی کن به گذشته ات فکر نکنی و در اولین فرصت محیط کارت رو عوض کنی
سلام یه سالی هست جداشدم ولی اصلاحال خوبی ندارم هرروزکه میگذره بیشترحالم بدمیشه هنوزباورم نمیشه جداشدم هیچ امیدی به اینده ندارم حس میکنم مردم نمیتونم نفس بکشم
سلام.یه اشتباهی که همه ی ما انجام دادیم اینه که برای شناخت درست قبل از ازدواج با مشاوره یاتنظیم خانواده مشورت نکردیم واحساسی تصمیم گرفتیم امیدوارم همه ی اونهایی که میخوان تو دلشون کسی رو جا بدن قبلش ببینن که خودشونو چقدر دوست دارن ومثل یه رفیق تموم موارد زندگی رو درنظر بگیرن تا بهترین تصمیم رو بگیرن که اونوقت اگه مشکلی تو زندگی پیش اومد بتونن باهاش کنار بیان حتی ازدواج.
با پسری که از خودم دوسال کوچیک تره دوست شدم،خیلی با محبت باهام رفتار میکرد،اولین بار بود میرفت تو رابطه من روبه دوستانش و خانوادش معرفی کرد و البته منم همینطور،یک سال و نیم باهم بودیم،خیلی عوض شده بود،سرد و بدرفتاری میکرد،از نظر مالی خیلی هواش رو داشتم،توی همه زمینه ها بهش کمک کردم،مثل مادر شدم براش همونقدر نگران آینده و سلامتی اش،ولی خیلی عوض شده بهم میگفت دوستت دارم ولی جوابم نمیداد،دیگه جواب زنگ هام نمیداد و بهونه میاورد،بارها دروغ گفت،هنوزم دوستش دارم ولی رفتن رو انتخاب کردم،خیلی برام سخته ولی مجبورم،دلم نمیخواد روزی با یه بچه و با زخم عمیق تر طلاق بگیرم،از طرفی باید بخاطر پدرم حالم خوب نشون بدم تا اذیت نشه و زجر نکشه،از درون خیلی میسوزم خیلی درد دارم،میدونم کلمات دروغ میگن و باید از رفتار حس واقعی رو شناخت،قرص اعصاب میخورم ریزش مو گرفتم،دستام میلرزه و تیک عصبی و حمله پانیک،بی خوابی و….،شما چیجوری آروم میشین؟هرکاری میکنم از درون درد همیشه باهامه
سلام.. عزیزم برو خدارو شکر کن که متوجه شدی و طرف مقابلت رو شناختی. ازدواج با مردی که از خودت کوچکتره اشتباه محضه. به آینده فکر کن و دنبال آرزوها و اهدافت باش. همین…..
تو رو خدا واسه منم دعا کنید قرار بود بایکی نامزد کنم یک سال و نیم با هم بودیم ولی خیلی دیر شناختمش اینقدر کتکم میزد شکاک بود منم اوایل فکر میکردم درست میشه خیانت هاش رو بخشیدم ولی حتی جلوی خانوادم هم بی حرمتی کرد و همه جا ابروی منو برده میگه نمیذارم ازدواج کنی کاری میکنم خودتو بکشی سر دعوایی که کرد من موندم یه دیه صد میلیونی و همش از خدا میخام کاری کنه که کمتر عذابم بده زودتر مشکلاتم حل شه حتی دیگه از ترسم نمیتونم سرکار برم
منم۳هفته هست دارم دیوانه میشم خانوممو خیلی دوستش دارم ولی نمیتونم فراموشش کنم گریه و بغض داره دیوونم میکنه
منم الان با گذشت یک سال هنوز در همین شرایط هستم ، امیدوارم خدا خودش کمکمون کنه
هرچه صلاح خداست