۴ اشتباه تراپیست شما در درمان اختلال وسواس فکری عملی(OCD)
اگر شما به دنبال تراپیستی برای درمان وسواس فکری عملی هستید، حائز اهمیت است درمانگری را بیابید که رویارویی و پیشگیری از واکنش(ERP) را به عنوان اقدام اولیهاش به کار گیرد.
رویارویی و پیشگیری از واکنش، نوعی درمان رفتاری شناختیست (CBT)[۱] و الگوی اصلی برای درمان وسواس فکری عملیست. در نتیجه، اگر متخصص میگوید برای درمان اختلال وسواس فکری عملی، درمان رفتاری شناختی را بکار میگیرد، برای درمان ویژه کافی نیست، زیرا برخی تکنیکهای شناخت رفتاری که برای سایر اختلالات مناسب هستند، در درمان اختلال وسواس فکری عملی کارایی ندارند. در حقیقت، برخی تکنیکها ممکن است روند کار را مشکلساز کرده یا مانع آن شوند و حتی علائم وسواس فکری عملی شما را تشدید کنند.
حال اینکه بسیاری از درمانگرها ممکن است با نیت خوبی این تکنیکها را پیشنهاد کنند، تکنیکهای زیر ممکن است باعث تشدید بیشتر علائم وسواس فکری عملی شما گردند.
اینجا تعدادی از رایجترین درمانهای رفتاری شناختی، که واقعا میتوانند شما رو در موقعیت گرفتار کنند را داریم.
توقف فکر “معروف سرکوب فکری (Tought Suppression)“
افراد با اختلال وسواس فکری عملی، وسواسی با افکار مزاحم، تصاویر، ادراک حسی، یا امیال شدید را تجربه میکند. این وسواسها خود ناهمخوان هستند، یعنی در تضاد با باورها، ارزشها و خودپنداره فرد میباشد.
برخی نمونههای آن شامل، افکار ناخوانده جنسی درباره کودکان، افکار خشونتآمیز ناخوانده درباره آسیب رساندن به دیگران یا خود شخص، یا افکار کفرآمیزی که به اعتقادات شخصی حمله میکند، میباشد.
فردی با اختلال وسواس فکری عملی، مایل به داشتن این وسواسها نیست، و با نفوذ آنها به ذهن خود، عمیقا آشفته میشود. از این رو، افراد دارای اختلال وسواس فکری عملی توقف فکر را به عنوان تلاشی برای رهایی از این افکار ناخواسته بهکار میگیرند.
توقف فکر
توقف فکر، شامل تلاش جهت نداشتن افکار خاص و کنار زدن یا سرکوب افکاریست که سر بلند کردهاند.
ممکن است متخصصین با دیدن اینکه افکار مزاحم، چطور شما را مضطرب کرده، تکنیکهای توقف فکر را تجویز کنند. ممکن است به شما بگویند هر بار که فکر ناخواستهای وارد ذهنتان میشود علامت ایست قرمزِ بزرگی را تصور کنید، یا حتی پیشنهاد کنند وقتی افکار ناخواستهای ظاهر میشوود «کافیست!» را داد بزنید. گاهی ممکن است درمانگر پیشنهاد کند هر بار که افکار ناخواستهای دارید، بندی لاستیکی را روی مچ خود بکشید، تا از آن خلاص شوید و اضطرابتان کاهش یابد.
هدف این تکنیکها و هر روش توقف فکر دیگری، معمولا سرکوب افکار یا احساسات ناخواستهست. مشکل اینجاست که سرکوب این افکار جوابگو نیست.
چرا جوابگو نیست؟!
هرچه بیشتر سعی کنیم به چیزی فکر نکنیم، بیشتر به آن فکر میکنیم. این در تحقیقات موثق روانشناس دنیل وگنر مشهود است.
وگنر یک اثر معکوس را شناسایی کرد، این اثر وقتی رخ داد که به شرکتکنندههای مطالعه گفته شد به چیزی فکر نکنند. او متوجه شد وقتی شخصی سعی در مقاومت مقابل افکار ناخواسته دارد، اغلب افکار درحال سرکوب افزایش مییابند.
در نتیجه، فردی با وسواس فکری عملی که بهشدت در تلاش است وسواسی نداشته باشد- مثلا فکر چاقو زدن به کسی- افکار خشونتآمیز پیدرپی برایش رخ میدهد. سرکوب افکار، عکسِ اثر مدنظر ما را ایجاد میکند. بهجای رهایی از اضطراب- افکار ناراحتکننده- آنها را تقویت کرده و حتی باعث ناراحتی بزرگتری میشود.
تکنیکهای توقف فکر ممکن است تبدیل به تشریفاتی وسواسگونه شوند که فکر مبتلا به وسواس فکری عملی احساس کند مجبور به انجام آنهاست. ممکن است با بستن مچبند یا تجسم ایست به تسکین خاطری موقت دست یابند، که به طرز منفی رفتار فکر را تشدید میکند.
در نتیجه، فرد یاد میگیرد و باور میکند که تنها راه برای داشتن احساسی بهتر، انجام کاری اجباریست- مثل کشیدن مچبند لاستیکی- اما اصلا اگر آرامش خاطری هم داشته باشد، زیاد دوام نمیآورد. چون اجبار کارساز نیست. اجبار، چرخه وسواس فکری را تشدید میکند.
استفاده اجبارگونه از تکنیک توقف فکر برای سرکوب یا خنثیسازی افکار و احساسات، بنزین روی آتش وسواس فکری عملی میریزد. توقف فکر توانایی یادگیری این موضوع که شما میتوانید با وجود اندیشه، احساس یا تمایلی ناخوشایند در حال خوبی باشید را از شما سلب میکند. توانایی یادگیری اینکه وسواسها، ضروری نیستند را از شما سلب میکند.
اطمینانبخشی
این در ذات انسان است که با دیدن کسی که با شرایط سختی دستوپنجه نرم میکند، بخواهد در برطرف کردن آن کمک کند. برای مثال، اگر درمانگر شما ببیند در رنج شدیدی هستید، ممکن است غریزه اولیهاش این باشد که به شما بگوید این افکار حقیقی نیستند و محقق نمیشوند.
اطمینان خاطر
افراد مبتلا به وسواس فکری عملی به دنبال اطمینان خاطر از سوی دیگران درباره مضمون وسواسهای خود هستند، تا شک و اضطراب خود را کاهش دهند. مثال آن افرادی با وسواس آسیب رساندن است، که پیدرپی از درمانگر خود میپرسند برای کسی خطرناکهستند؟ با وجودی که اطمینان خاطر بخشیدن در بیشتر پروندهها باعث تسلیخاطر است، اما برای افراد با وسواس فکری عملی خطرساز است.
چرا جوابگو نیست؟!
ورای آموزش روانشناختی اولیه درباره وسواس فکری عملی، اطمینان بخشی، وسواسیست که باعث میشود فرد مبتلا به وسواس فکری عملی بیشتر بخواهد. ممکن است آسودگی خاطر موقتی ایجاد شود، که فرد باور کند برای خوب بودن اطمینان خاطر داشتن ضروریست، اما این هیچوقت کافی نیست، چون ذهن فرد دارای وسواس، در ارتباط منطقی دارای مشکل است.
اگر کسی میتوانست به فرد دارای اختلال وسواس فکری عملی بگوید اتفاق بدی رخ نخواهد داد و مغز آنها این را باور میکرد، فرد نیازی به درمان نداشت. متاسفانه اینطور نیست. حتی زمانی که از مضمون وسواس خود اطمینان پیدا میکنند، این شک دوباره به ذهنشان باز میگردد و فرد مبتلا به اختلاف وسواس فکری عملی خواستار اطمینانخاطر بیشتر است. اما متاسفانه، میل فرد برای مطمئن شدن تشدید میشود و او گرفتار چرخهی بیانتهایی میشود.
در کنار بیفایده بودن، اطمینان خاطر، به وسواس وزن میبخشد و آن را زنده نگه میدارند. وقتی که وسواس در واقع بیاهمیت است، به مضمون آن توجه میکند.
جایگزینی فکر “معروف به خنثیسازی فکر(Tought Neutralization)“
دیگر روشی که ممکن از درمانگران از مراجع بخواهند از آن استفاده کند، جایگزینی فکر «منفی» با فکر «مثبت» است.
کلمات منفی و مثبت در گیومه قرار گرفتهاند، چون فکر ذاتا نه منفیست و نه مثبت. خوب و بد نیستند. درست یا غلط نیستند. صرفا افکار هستند… کلماتی که از حروف تشکیل شدهاند.
جایگزینی فکر
جایگزینی فکر “معروف به خنثیسازی فکر” ممکن است اینطور به نظر بیاید:«هر وقت فکری درسر دارید که شما را میترساند، آن را با اندیشه یا تصویری که حالتان را خوب میکند جایگزین کنید».
با وجودی که تلاش برای جایگزینی اندیشه بد، با مورد خوب ممکن است بالافاصله آسودگیخاطری را باعث شود، اما این آسودگی دوام نخواهد داشت.
چرا جوابگو نیست؟!
جایگزینی فکر درمان وسواس فکری-عملی را مشکل میکند، زیرا ذاتا وسواسگونهست. اینکار تلاش دیگری از سوی فرد دارای وسواس فکری عملی، برای خنثیسازی یا مقاومت در برابر افکار ناخواستهست که جوابگو نیست و یا اضطراب مرتبط با این افکار را کاهش نمیدهد.
همچنین، جایگزینی فکر ممکن است تلاش فرد برای جلوگیری از رخدادی ناخوشایند باشد، ولو اینکه افکار این قدرت را نداشته باشند. برای مثال، ممکن است شما فکر غیرقابل پذیرش و خشونتبار پرت کردن کسی جلوی اتوبوس را داشته باشید. این فکر شما را مضطرب میکند. برای کاهش اضطراب خود، ممکن است مصرا احساس کنید باید آن فکر»بد» را با فکری «خوب» جایگزین کنید. پس ممکن است با داد زدن »هرگز!» یا گفتن آن در ذهن خود، با این فکر ناخواسته مقابله کنید.
افرادی که از وسواس فکری عملی رنج میبرند، اغلب براین باورند که با جایگزینی فکر ناخواسته با فکری «مثبتتر» آن فکر ناخواسته را خنثی کردهاند و در امان هستند. با این حال، این حس امنیت حقیقی نیست. جایگزین کردن فکری با فکر دیگر، نمیتواند مانع از بروز اتفاق بدی گردد یا از آن پیشگیری کند.
همچنین، جایگزینی اشتباه فکر، اهمیت و قدرت افکار را تائید میکند، که در درجه اول، مشکل همینجاست.
درست مثل سرکوب فکر، جایگزینی فکر، افکار «وسواسها» را مسئلهساز میکند، چون مسئله نحوه پاسخ دهی فرد به افکار «وسواسهای عملی» است.
جایگزینی فکر با فکری دیگر یا سرکوب فکر پیام غلطی به مغز مخابره میکند: این فکر، مهم و خطریست. شخص این تائید را به ذهن خود میدهد که در واقع هشدارهایی که مخابره میکند، هشدارهای حقیقی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند. در ادامه مغز برای حفظ امنیت فرد، هشدارهای اشتباه دیگری مخابره میکند.
جایگزینی فکر همچنین میتواند اطمینان بخش باشد، درصورتی که افکار جدید به فرد این اطمینان را بدهند که مضمون وسواسهای او غیر حقیقیست، همین یک وسواس فکریست.
گفتار درمانی و تحلیل وسواسها
خیلی از افرادی که با روانشناس دیدار میکنند، به دنبال تحلیل احساسات و روندهای فکری خود هستند تا به درک بهتری از خود و تجربههایشان دست پیدا کنند.
گفتار درمانی
گفتار درمانی، همچون درمان روانپویایی و روانکاوی، شامل روند افکار، احساسات و تجربیات زندگیست. معمولا هدف آن پیشرفت درکعمیق است.
گشتن به دنبال درک یا وضوح مضمون وسواسها، یک وسواس بزرگ است که ممکن است خیلی از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی ذهنی آن را انجام دهند. به این کار نشخوار ذهنی گفته میشود. فرد تمرکز خود را بر افکار ناخواسته معطوف میکند و سعی در فهم چرای آنها دارد. اینکه چه معنایی دارند، آیا درست هستند و… با این کار در جستجوی قطعیتی هستند که وجود ندارد، که باعث بیفایده بودن نشخوار ذهنیست.
برای تمام کردن وسواسها در دفتر درمانگر، هزینه نکنید! احتمالا خودتان قبلا بارها و بارها مسیر تحلیلها را رفتهاید و برای اینکار نیازی به پرداخت هزینه به درمانگر ندارید.
چرا جوابگو نیست؟!
اول، اینکار توجه بیش از حدی را منعطف وسواسها میکند، در حالی که هدف درمان، توقف واکنش افراطی به وسواسهای فاقد اهمیت است. توجه به وسواسها و واکنش افراطی به آنها، باعث میشود مغز وسواس فکری عملی را دارای خطر بالا تخمین بزند. همچنین در فرد مبتلا به وسواس فکری عملی که ابدا تحمل عدم قطعیت را ندارد، نشخوار ذهنی حس غیر واقعی کنترل را ایجاد میکند. آنها بر این باورند که هر چه بیشتر تلاش کنند و مسئلهای را حل کنند، احتمال بیشتری برای رسیدن به جواب دارند. شباهت زیادی با تلهی «اگر فقط یک بار دیگر دربارهاش فکر کنم، قطعا میفهمم» دارد.
در آخر، سعی در پیدا کردن معنای افکار ناخواسته، به این معناست که شاید آنها ارتباطی با شخص تجربه کننده آنها داشته باشد. برای شخصی با وسواس فکری عملی که افکار ناخواستهای دارد، درباره آخرین مواردی که تمایل به فکر کردن یا عملی کردنشان را دارد، مثل کابوس میماند.
پرسیدن «این خشم و خشونت از کجا نشات میگیرد؟» از مراجعی با افکار ناخواسته خشونتآمیز، باعث آسیب رساندن به فرد مبتلا به وسواس فکری عملی میگردد.
اینکار ممکن است ترس آنها را تشدید کرده و به این باور نادرست که این افکار دارای اهمیت و مضر هستند، که خود شخص آنها بد هستند بیفزاید.
راه خروج از چرخه وسواس فکری، تغییر رفتاریست. این تغییر شامل عدم پر و بال دادن و توجه به وسواسها «هشدارهای غلط» است. به عبارت دیگر، باید با تغییر رفتارهای جسمانی و ذهنی، وسواسهایی مثل تحلیل افکار را حذف کرد.
حتی یک وسواس ذهنی هم یک رفتار است، زیرا فرد انتخاب میکند که از طریق ذهن به آن وسواس پاسخ دهد. صحبت درباره محتوای وسواسها رفتاری ذهنیست که میخواهید از آن اجتناب کنید، نه چیزی که کل جلسات درمانی خود را صرف آن کنید.
نقش درمانگر وسواس فکری عملی
وقتی درمانگر با فردی دارای وسواس فکری عملی کار میکند، وظیفه آنها کمک به مراجعهکننده برای بهبود تحمل عدم قطعیت، اضطراب و ناراحتی اوست. هدف کمک به شما، برای پذیرفتن حضور افکار و احساسات ناخوشایند،بدون مقاومت و درگیری وسواسگونه با آنهاست.
اگر درمانگر از شما توقف و جایگزینی افکار را بخواهد، مفهوم سازی کند و درباره افکار اطمینانبخشی کند، این توانایی یادگیری را از شما سلب میکند که افکار و احساسات بی اینکه شما کاری با آنها داشته باشید میآیند و میروند.
رویارویی و پیشگیری از واکنش، به شما یاد خواهد داد که افکار و احساسات خطرناک نیستند و هر فکر و احساس شما نیازمند توجه نیست.
درحالی که این لیست ابزارهای درمان رفتاری شناختی برای کمک به مردم برای مقابله با آن است، این تکنیکها تبدیل به وسواسهایی میشوند که شما را گرفتار میکنند. پس، اگر به دنبال درمانگری برای درمان اختلال وسواس فکری عملی هستید، حائز اهمیت است که بپرسید دارای سابقه درمان رویارویی و پیشگیری از واکنش هستند یا خیر.
پیشنهاد می کنم مطالب زیر را هم مطالعه کنید ...
- وسواس چیست؟ انواع وسواس های فکری و عملی
- ۱۱ شرط موفقیت درمان وسواس + فایل صوتی (بروز رسانی ۱۴۰۲)
- وسواس فکری دقیقا چیست و چطور درمان می شود؟
- روش های درمان قطعی وسواس فکری و عملی + فایل صوتی
- وسواس فکری-عملی در کودکان
- اختلال شخصیت وسواسی چیست؟
- تفاوت اختلال شخصیت وسواسی (OCPD) و اختلال وسواس فکری عملی (OCD)
- نوروفیدبک واقعا موثر است؟
- درمان دارویی وسواس فکری عملی (OCD)
- تفاوت میان وسواسی که در کودکی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود؟
آخرین دیدگاه ها