۴ ویژگی شخصیتی که افراد عملگرا را از آدم های خیالباف متمایز می کند

تجربه نشان داده که بین رفتار افرادی که شجاعت دنبال کردن رویاهایشان را دارند و افرادی که رویاهایشان دارد خاک می خورد، تفاوت زیادی وجود دارد. در ادامه این مطلب از دپارتمان توسعه فردی و کوچینگ مجله دکتر بهشتیان می خواهیم درباره ۴ ویژگی مهمی صحبت کنیم که افراد عملگرا را از افراد خیالپرداز جدا می کند.

۱. شجاعت مطالبه چیزهایی که نیاز دارند و درخواست کمک را دارند.

استیو جابز اسطوره ای، میلیون ها جمله و نوشته برای موفقیت دارد، ولی هیچ کدام مثل این یکی جالب و کاربردی نیست:

خیلی ها حتی گوشی تلفن شان را بر نمیدارند تا به کسی زنگ بزنند و درخواست کمک کنند و این دقیقا همان تفاوت اساسی بین عملگراها و خیالباف هاست. باید عمل کنید و دست به کار شوید. باید آماده شکست و جواب نه شنیدن باشید. باید آماده زمین خوردن و سقوط باشید. اگر بترسید شکست می خورید. اگر حرکتی نکنید، پیشرفت نمی کنید.

 اگر برای زندگی تان هدفگذاری کرده اید ولی این هدف ها شما را نمی ترساند، پس اهداف مناسبی نیستند. باید وارد دنیای بیرون شوید و در موقعیت های دشوار و ترسناک قرار بگیرید و فراتر از محدوده راحتی تان قدم بگذارید و آماده شکست باشید.

اگر اطرافتان را با آدم های درست پر کرده باشید، هیچ وقت به خاطر شکست هایتان  قضاوتتان نمی کنند. با دوستان و آدم های باتجربه در مورد ایده ها و افکارتان صحبت کنید و از آنها راهنمایی بخواهید تا یادبگیرید چطور باید رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید. احترام و پیشرفت مال آدمهایی است که شجاعت گفتن این جمله را دارند:

این اون چیزیه که من می خوام و اگر توی این راه بهم کمک کنی خیلی خوشحال می شم.

۲. افراد عملگرا خوب می دانند که هیچ چیزی مثل بلاتکلیفی نمی تواند مانع پیشرفت شان شود.

چیزی به نام تصمیم بد وجود ندارد. تها چیزی که درباره این دنیا قطعی است این است که همه چیز غیرقابل پیش بینی است. آدم های عملگرا این را می دانند. آنها به تجربه فهمیده اند که  تنها چیزی که تحت کنترل آنهاست میزان و شدت تلاشی است که برای رسیدن به اهدافشان انجام می دهند.

بنابراین به جای اینکه با بلاتکلیفی خودشان را فلج کنند، تصمیماتی که به نظرشان خوب است را اجرایی می کنند و تمام تلاششان را می کنند. یادتان باشد که کیفیت تصمیماتتان رابطه مستقیم با میزان تلاشی که برای اجرایی کردنشان می گذارید، دارد.

مطمئنا فکر کردن به اینکه بسیاری از موقعیت های پیش آمده خارج از کنترل ماست، ترسناک است ولی در عین حال پذیرش این نکته، احساس آزادی و آرامش می دهد چون به ما نشان می دهد که ما کمترین کنترل را روی دنیای بیرون داریم و تنها کاری که باید بکنیم این است که حداکثر تلاشمان را برای رسیدن به رویاهایمان بکنبم.

 

۳. برای سیستم اولویت بالاتری، نسبت به نتایج، قائلند.

آدام گرانت نویسنده معروف و مجری پادکست WorkLife، همیشه می گوید به جای خیالپردازی کردن و مجسم کردن آینده و موفقیت هایی که دوست داریم به دست بیاوریم، باید روی کارها و تلاش های روزانه مان تمرکز کنیم.

جیمز کلیر، نویسنده کتاب عادت های اتمی، همان حرف آدام گرانت را به شکلی دیگر بیان می کند:

نتایج هیچ ربطی به اهدافمان ندارند، بلکه به سیستمی که برای انجام دادن کارها از آن پیروی می کنیم بستگی دارند. در واقع اهداف، همان نتایجی هستند که می خواهیم به دست بیاوریم. سیستم همان فرایندی است که به نتیجه منجر می شود. اگر نتیجه را می خواهید، اهدافتان را فراموش کنید و روی نحوه انجام کارها یا سیستم تان تمرکز کنید.

اگر می خواهید نویسنده پروفروش ترین کتاب سال شوید، دست از خیالپردازی بردارید و به جای آن خودتان متعهد کنید که هر روز ۱۰۰۰ کلمه بنویسید. اگر به دنبال سرمایه گذار برای استارت آپ جدیدتان هستید، به جای خیالپردازی درباره شهرت و اعتباری که به دست می آورید، دنبال یک سرمایه گذار مطمئن و قوی بگردید.

موفقیت فقط برای کسانی است که روزهای سخت و خسته کننده را تحمل می کنند و از روزهای شنبه و شروع هفته کاری نمی ترسند. تیتر صفحه اول روزنامه ها متعلق به کسانی است که در پشت صحنه قدم های درست را برمی دارند و تصمیمات درست را می گیرند.

۴. آنها با ترس هایشان دوست هستند.

همه ما زمان ها و فرصت های زیادی را از ترس قضاوت دیگران از دست داده ایم. ولی لحظه ای که تصمیم بگیریم با این ترس روبرو شویم، معجزه اتفاق می افتد: به ازای هر یک نفری که شما را مسخره کند یا قضاوت کند، ۱۰۰ نفر هستند که حمایتتان می کنند و هوایتان را دارند.

مشتری های زیادی به خاطر احترام به تلاشی که می کنید و وقتی که برای جلب رضایتشان می گذارید، محصول یا خدمت شما را انتخاب می کنند. مدیران سازمان ها به دلیل تلاش و جسارتتان استخدامتان می کنند. افراد زیادی جذبتان می شوند و حمایتتان می کنند.

هیچ کس یا هیچ جمله ای نباید شما را از مسیر رسیدن به اهدافتان دور کند. ترس هایتان را بشناسید و با آنها روبرو شوید تا درهای جدید به رویتان باز شود.

برای رویارویی با ترس هایتان به سوالات زیر جواب دهید:

• بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟
• بهترین دستاوردی که در صورت غلبه بر ترسم به دست می آورم، چیست؟
• اگر برای مقابله با ترسم کاری نکنم، چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت؟

برای موفقیت نیاز نیست باهوش ترین یا متخصص ترین فرد در آن کار باشید. فقط کافیست اقدام کنید و تلاش کنید.  چیزهای خوب برای کسانی اتفاق می افتد  که به جهان می گویند: این منم با تمام نقاط ضعف و قوتم. بیا با هم مبارزه کنیم.