اضطراب اجتماعی چیست؟ علائم و روش های افزایش + فایل صوتی
اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی یکی از شایع ترین مشکلات در بین همه جوامع است. در این مطلب از دپارتمان سلامت روان مجله سلامت دکتر بهشتیان ابتدا به سئوال اختلال اضطراب اجتماعی چیست پاسخ می دهم و در ادامه علائم اضطراب اجتماعی و روش های درمان اضطراب اجتماعی بیشتر آشنا خواهیم شد.
در فایل صوتی زیر توضیحات مفصلی درباره درمان اضطراب اجتماعی یا فوبیای اجتماعی داده ام و به سئوالات زیر پاسخ داده ام. که پیشنهاد می کنم قبل از مطالعه ادامه مطلب این فایل را گوش کنید.
اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟
علائم اضطراب اجتماعی چیست؟
ریشه اضطراب اجتماعی چیست؟
بهترین قرص برای اضطراب اجتماعی چیست؟
بهترین کتاب برای درمان اضطراب اجتماعی چیست؟
همه ی ما تجربه ی ترس و نگرانی در یک موقعیت اجتماعی را داریم. شاید شما هم لرزش صدا و عرق کردن دست را در یک جلسه ی مهم تجربه کرده باشید. صحبت در مقابل جمع یا حضور در میان غریبه ها برای اغلب افراد راحت نیست، اما اکثر مردم قادر به انجام آن هستند.
اگر اختلال اضطراب اجتماعی داشته باشید، در چنین موقعیت هایی قادر به مدیریت استرس تان نخواهید بود. ممکن است انجام کارهایی مثل برقراری ارتباط چشمی و مکالمه های کوتاه، که به نظر دیگران ساده است، برای شما بسیار سخت باشد و از موقعیت های اجتماعی فراری باشید. این اختلال می تواند تمام ابعاد زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد.
اختلال هراس اجتماعی یا فوبیای اجتماعی، نگرانی یا ترس شدید از قضاوت شدن، ارزیابی منفی یا تایید نشدن در یک موقعیت اجتماعی است. افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی ممکن است نگران رفتار خود، مرکز توجه بودن، احمق به نظر رسیدن و عجیب یا حوصله سر بر بودن در موقعیت های اجتماعی باشند. به همین دلیل، اغلب از حضور در چنین موقعیت هایی خودداری می کنند و اگر مجبور به حضور در آن موقعیت ها باشند، استرس زیادی را تجربه می کنند.
مطلب پیشنهادی: عزت نفس چیست؟ علت و راه های تقویت آن
اختلال هراس اجتماعی، اختلالی شایع است که بیش از ۱۵ تا ۲۵ درصد از افراد جامعه با آن درگیر هستند. این اختلال معمولا در سنین نوجوانی بروز می کند و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند.
اختلال اضطراب اجتماعی شدید می تواند زندگی روزمره ی فرد را مختل کند. ممکن است فرد بیمار در ارتباط با دوستان، ارتباط با خانواده و همسر، مصاحبه های شغلی و تحصیل با مشکل مواجه شود. این افراد بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی و سوء مصرف الکل هستند.
علی رغم وجود درمان های موثر برای اختلال هراس اجتماعی، فقط ۵ درصد این افراد برای درمان به متخصص مراجعه می کنند و اکثر آنها با این مشکل و تبعات آن زندگی می کنند.
نشانه های اختلال فوبیای اجتماعی در چه موقعیت هایی بروز می کند؟
معمولا افراد مبتلا به فوبیای اجتماعی نشانه های این اختلال را در شرایط زیر تجربه می کنند:
- صحبت با افراد غریبه
- صحبت در جمع
- قرارهای عاشقانه
- ارتباط چشمی با دیگران
- ورود به مکان های جدید
- مهمانی
- غذا خوردن، صحبت با تلفن و نوشتن در مقابل دیگران
- رفتن به مدرسه و محل کار
- شروع کردن مکالمه
- مرکز توجه بودن
- مورد انتقاد یا تشویق واقع شدن
- معرفی شدن به دیگران
- ملاقات با افراد مهم
اگر شما هم به هراس اجتماعی مبتلا باشید ممکن است تنها برخی از این موقعیت ها برای شما استرس زا باشد و با بقیه مشکلی نداشته باشید. موقعیت های مشکل زا برای افراد مختلف متفاوت اند اما غالبا ترس های زیر در بیماران اختلال اضطراب اجتماعی مشترک است:
- ترس از قضاوت شدن توسط دیگران در موقعیت های اجتماعی
- ترس از مسخره شدن و خجالت زدگی در جمع
- ترس از مرکز توجه بودن
علائم اختلال اضطراب اجتماعی
احساس خجالت کردن یا راحت نبودن در برخی موقعیت ها، خصوصا در کودکان، الزاما نشانه ی اختلال هراس اجتماعی نیست. راحت بودن در موقعیت های اجتماعی حالت های مختلفی دارد و در افراد متفاوت بسته به تجربیات گذشته و صفات شخصیتی آنها، متفاوت است. بعضی از مردم ذاتا اجتماعی تر از دیگران هستند.
مطلب پیشنهادی: تفاوت اعتماد به نفس کاذب و اعتماد به نفس واقعی
نشانه های اختلال فوبیای اجتماعی، برخلاف اضطراب نرمال، زندگی روزمره ی فرد را مختل می کند. این نشانه ها معمولا در اوایل نوجوانی بروز پیدا می کنند اما ممکن است در سنین پایین تر نیز دیده شوند.
علایم هراس اجتماعی سه دسته هستند: علایم رفتاری ، هیجانی و جسمی
علائم اضطراب اجتماعی: نشانه های رفتاری و هیجانی
نشانه ها و علائم اختلال فوبیای اجتماعی می تواند شامل وجود طولانی مدت موارد زیر باشد:
- ترس از موقعیتی که ممکن است در آن قضاوت شوید
- نگرانی درباره تحقیر و خجالت زده کردن خودتان
- ترس شدید از تعامل با غریبه ها
- ترس از اینکه دیگران بفهمند شما عصبی هستید
- ترس از بروز نشانه های بدنی مثل قرمز شدن، لرزش صدا یا عرق کردن
- اجتناب از صحبت کردن در مقابل دیگران به دلیل ترس
- اجتناب از موقعیت هایی که ممکن است مرکز توجه باشید
- حضور در موقعیت های اجتماعی با ترس و اضطراب شدید
- مرور موقعیت های اجتماعی گذشته و تحلیل رفتار خودتان
- انتظار وقوع نتایج فاجعه آمیز برای انجام یک رفتار اشتباه در جمع
علائم اضطراب اجتماعی: نشانه های جسمی
گاهی اختلال اضطراب اجتماعی با تجربه ی علائم فیزیکی زیر همراه است:
- سرخ شدن
- ضربان قلب بالا
- لرزش
- عرق کردن
- حالت تهوع و دل پیچه
- نفس تنگی
- سرگیجه
- فراموشی
- تنش عضلانی
تبعات هراس اجتماعی در زندگی
این اختلال اجازه ی زندگی راحت را به شما نمی دهد. زمان و انرژی روانی زیادی را صرف مدیریت اضطراب خود می کنید و متوجه نمی شوید دیگران چطور به راحتی چنین موقعیت هایی را پشت سر می گذارند. از بیشتر موقعیت های اجتماعی اجتناب می کنید که ممکن است منجر به ایجاد مشکلات زیر شود:
- افسردگی
- حساسیت نسبت به انتقاد
- دفاع نکردن از حق خود
- مهارت های اجتماعی پایین
- انزوا و روابط اجتماعی ضعیف
- سوء مصرف مواد مخدر و الکل
- خودکشی یا قصد آن
علل و ریشه اضطراب اجتماعی
مانند هر اختلال روانی دیگر، اضطراب اجتماعی نیز ناشی از عوامل متعدد زیستی و محیطی است. دلایل اصلی ایجاد اختلال هراس اجتماعی شامل موارد زیر است:
عوامل ژنتیکی: اگرچه دقیقا مشخص نیست این اختلال چقدر ناشی از عوامل ژنتیکی و چقدر حاصل یادگیری است، به نظر می رسد اختلال هراس اجتماعی در برخی خانواد ها شیوع بیشتری دارد.
ساختار مغزی: به نظر می رسد یک بخش از مغز به نام آمیگدال در ایجاد این اختلال نقش دارد. افرادی که آمیگدال فعال تری دارند، واکنش شدید تری به ترس نشان می دهند که می تواند منجر به این اختلال شود.
محیط: اختلال اضطراب اجتماعی می تواند یک رفتار آموخته شده باشد. ممکن است فرد پس از یک تجربه ی اجتماعی ناخوشایند این رفتار را آموخته باشد. همچنین به نظر می رسد کودکانی که والدین کنترل گر یا عصبی دارند بیشتر به این اختلال مبتلا می شوند.
علاوه بر این دلایل، وجود عوامل متعددی ریسک ابتلا به اختلال فوبیای اجتماعی را در برخی افراد افزایش می دهد:
سابقه ی خانوادگی: اگر والدین، خواهر و یا برادر شما اختلال هراس اجتماعی دارند، شما بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به این اختلال هستید.
تجربیات منفی: کودکانی که تجربه ی مسخره شدن، زورگویی، طرد شدن، توهین و تحقیر از طرف اطرافیان به خصوص والدین خود را دارند و افرادی که در طول زندگی خود اتفاقات منفی مثل درگیری های خانوادگی و سوء استفاده را تجربه کرده اند، بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به اختلال اضطراب اجتماعی هستند.
ویژگی های ذاتی: کودکان خجالتی، گوشه گیر و آرام در مواجهه با موقعیت های جدید، به احتمال بیشتر دچار هراس اجتماعی می شوند.
موقعیت های اجتماعی جدید: نشانه های هراس اجتماعی معمولا در سال های نوجوانی ظاهر می شوند اما ممکن است این نشانه ها بر اثر آشنایی با افراد جدید، سخنرانی در جمع، یا یک ارائه ی شغلی مهم نیز برای اولین بار بروز کنند.
داشتن ظاهر یا شرایطی که جلب توجه می کند: مثلا بد شکلی چهره، لکنت زبان یا لرزش اعضای بدن می تواند در برخی افراد منجر به بروز اختلال اضطراب اجتماعی شود.
تست اضطراب اجتماعی
با کمک تست اضطراب اجتماعی SAIN می توانید میزان شدت مشکل خود را تعیین کنید. تست اضطراب اجتماعی SAIN 17 سئوال دارد و تکمیل آن کمتر از ۵ دقیقه زمان می برد.
در صورتی که نمره شما در تست اضطراب اجتماعی SAIN بیش از ۱۹ شد نشانه دهنده این است که شما مشکل اضطراب اجتماعی دارید و باید اقدام اساسی برای حل مشکل خود بکنید.
روش های درمان اختلال فوبیای اجتماعی
خوشبختانه علی رغم آزار دهنده بودن این اختلال اما روش های درمانی موثری برای حل آن وجود دارد. هر چند متاسفانه درصد کمی از مبتلایان به درمان اصولی دسترسی دارند.
درمان دارویی برای برخی از افراد مبتلا به اختلال فوبیای اجتماعی مفید واقع می شود. مطالعات نشان می دهد که برخی از داروهای ضد افسردگی و ضد اضطراب می توانند در کنار روان درمانی، مفید باشند. دارو درمانی بدون روان درمانی، تاثیر بلند مدتی ندارد. به نظر می رسد داروهای ضد افسردگی روی همه ی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی موثر نیستند و تنها ۱۵ درصد از این بیماران از دارو درمانی نتیجه می گیرند.
یکی از مشکلاتی که برخی از مبتلایان به هراس اجتماعی با آن درگیر هستند ترس این افراد از مراجعه به متخصص برای حل مشکل خود است. در چنین شرایطی استفاده از درمان های غیر حضوری مثل دوره افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر هراس اجتماعی می تواند این مشکل را حل کند.
علی رغم درمان های موثر و ثابت شده، یکی از مشکلاتی که در مسیر درمان اختلال فوبیای اجتماعی وجود دارد، کمبود متخصص و درمانگر توانمند در این زمینه است و به همین دلیل فقط درصد کمی از مبتلایان می توانند از درمان موثری استفاده کنند. یکی از دلایلی که دوره درمان افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر هراس اجتماعی را تدوین کردم همین مساله بوده است. در این دوره همه مراحل درمان به صورت گام به گام ارایه شده است تا فرد بتواند گام به گام فرایند درمان را طی کند.
دارو درمانی اضطراب اجتماعی
معمولا روانپزشک برای کنترل اضطراب اجتماعی از داروهای ضد اضطراب، SSRI و پروپرانول تجویز می کند. معمولا داروهای ضد اضطراب (بنزودیازپین ها) و پروپرانول زود اثر می کنند. اگر قرار است در جلسه ای شرکت کنید یا در کلاس کنفرانس بدهید تحت نظر روانپزشک می توانید از این دو دسته دارو استفاده کنید.
بهترین قرص برای اضطراب اجتماعی چیه؟
اگر منظور شما از بهترین قرص برای اضطراب اجتماعی تاثیر سریع آن هست داروهای ضد اضطراب و پروپرانول حدودا یک ساعت پس از مصرف اضطراب شما را کاهش می دهد.
اما فراموش نکنید اثربخشی این داروها کوتاه مدت است و اختلال شما را درمان نمی کند. بهترین راه درمان قطعی اضطراب اجتماعی روان درمانی است.
مطلب پیشنهادی: ۱۵ نشانه عزت نفس بالا و پایین
تفاوت اضطراب اجتماعی با خجالتی بودن چیست؟
خجالتی بودن و اضطراب اجتماعی هر دو به نوعی به احساس ناراحتی و ترس در موقعیتهای اجتماعی اشاره دارند، اما از نظر شدت و تأثیرات آنها بر زندگی فرد، تفاوتهای مهمی وجود دارد. در ادامه به بررسی این تفاوتها میپردازیم:
۱. تعریف و ماهیت مشکل:
- خجالتی بودن: یک ویژگی شخصیتی است که در آن فرد در موقعیتهای اجتماعی احساس کمرویی یا ناراحتی میکند. افراد خجالتی ممکن است در ابتدا در معاشرت با دیگران احساس اضطراب کنند، اما معمولاً با گذشت زمان و آشنایی بیشتر با محیط و افراد، این احساس کاهش مییابد.
- اضطراب اجتماعی: یک اختلال روانی است که فراتر از خجالت ساده است. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در مواجهه با موقعیتهای اجتماعی دچار ترس و نگرانی شدید از قضاوت شدن، تایید نشدن یا مسخره شدن توسط دیگران هستند. این اضطراب به حدی است که فرد ممکن است از حضور در موقعیتهای اجتماعی اجتناب کند و این مشکل میتواند زندگی روزمره او را مختل کند.
۲. شدت و مدت زمان:
- خجالتی بودن: معمولاً خفیفتر و گذرا است. افراد خجالتی ممکن است در ابتدا دچار اضطراب شوند، اما با گذشت زمان و تعامل بیشتر با دیگران، احساس راحتی بیشتری میکنند. این وضعیت معمولاً تأثیر قابلتوجهی بر عملکرد روزمره آنها ندارد.
- اضطراب اجتماعی: شدیدتر است و به صورت پایدار در طول زمان ادامه دارد. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی معمولاً در اکثر موقعیتهای اجتماعی یا حتی هنگام فکر کردن به این موقعیتها دچار اضطراب میشوند. این اضطراب ممکن است آنقدر شدید باشد که فرد از روابط اجتماعی، فرصتهای شغلی، تحصیلی و حتی فعالیتهای روزمره اجتناب کند.
۳. علائم جسمی و روانی:
- خجالتی بودن: افراد خجالتی ممکن است در موقعیتهای اجتماعی کمی احساس ناراحتی کنند، اما علائم جسمی قابل توجهی مثل لرزش، تعریق بیش از حد یا سرگیجه را تجربه نمیکنند.
- اضطراب اجتماعی: همراه با علائم جسمی شدیدی مانند ضربان قلب بالا، تعریق، لرزش، سرخ شدن، تنگی نفس و حتی حالت تهوع است. این علائم میتوانند آنقدر ناتوانکننده باشند که فرد بخواهد به هر قیمتی از محیط اجتماعی فرار کند.
۴. تأثیر بر زندگی روزمره:
- خجالتی بودن: خجالت معمولاً تأثیر چندانی بر زندگی فرد ندارد و فرد میتواند با کمی تلاش و تحمل بر خجالت خود غلبه کند و به زندگی روزمره خود ادامه دهد.
- اضطراب اجتماعی: این اختلال میتواند زندگی فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی ممکن است به طور کامل از شرکت در موقعیتهای اجتماعی، مصاحبههای شغلی، کلاسهای درسی یا حتی تعاملات ساده مانند خرید کردن خودداری کند.
۵. درمانپذیری:
- خجالتی بودن: اغلب نیازی به درمان ندارد و فرد با تمرین و افزایش مهارتهای اجتماعی میتواند بر آن غلبه کند.
- اضطراب اجتماعی: نیاز به درمان تخصصی دارد. درمانهای رواندرمانی مانند رفتار درمانی شناختی (CBT) و در برخی موارد دارو درمانی میتوانند به کاهش علائم اضطراب اجتماعی کمک کنند.
آیا اضطراب اجتماعی در مردان شایعتر است یا زنان؟
اضطراب اجتماعی یکی از شایعترین اختلالات روانی است که در تمامی جوامع و در میان هر دو جنسیت دیده میشود. با این حال، شواهد پژوهشی نشان میدهد که تفاوتهایی در شیوع و نحوه بروز این اختلال میان مردان و زنان وجود دارد. در ادامه به بررسی این تفاوتها میپردازیم:
۱. شیوع اضطراب اجتماعی در زنان
طبق تحقیقات انجامشده، اضطراب اجتماعی به طور کلی در زنان بیشتر از مردان دیده میشود. برخی مطالعات نشان میدهند که زنان تقریباً ۱.۵ تا ۲ برابر بیشتر از مردان به این اختلال مبتلا میشوند. این تفاوت میتواند به دلایل بیولوژیکی، فرهنگی و اجتماعی مرتبط باشد. برای مثال، انتظارهای اجتماعی و فشارهای فرهنگی بیشتری بر زنان برای مطابقت با معیارهای اجتماعی وجود دارد که میتواند منجر به تشدید اضطراب اجتماعی شود.
۲. نحوه بروز علائم در زنان و مردان
- زنان: زنان مبتلا به اضطراب اجتماعی معمولاً تمایل دارند علائم خود را به صورت اضطرابهای درونی و هیجانی نشان دهند. آنها بیشتر نگران قضاوت شدن، مورد تایید نبودن و ارزیابی منفی دیگران هستند. همچنین، زنان ممکن است بیشتر به افسردگی و اضطرابهای کلیتر در کنار اضطراب اجتماعی دچار شوند.
- مردان: در مردان، اضطراب اجتماعی ممکن است به شکلهای متفاوتی بروز کند. مردان معمولاً تمایل دارند از موقعیتهای اجتماعی به دلیل ترس از خجالتزدگی و شکست در مقابله با دیگران اجتناب کنند و ممکن است کمتر به دنبال کمک یا درمان باشند. مردان همچنین ممکن است علائم خود را با رفتارهای پرخاشگرانه یا حتی سوء مصرف مواد پنهان کنند.
سوالات متداول
۱. اضطراب اجتماعی از چه سنی شروع میشود؟
اضطراب اجتماعی معمولاً در دوران نوجوانی ظاهر میشود، اما ممکن است علائم آن در سنین پایینتر نیز بروز کند.
۲. آیا اضطراب اجتماعی به مرور زمان از بین میرود؟
بدون درمان مناسب، اضطراب اجتماعی معمولاً به خودی خود از بین نمیرود و میتواند به مرور زمان شدت یابد.
۳. چه داروهایی برای درمان اضطراب اجتماعی استفاده میشود؟
داروهایی همچون SSRIها، بنزودیازپینها و پروپرانول برای کاهش علائم اضطراب اجتماعی تحت نظر پزشک تجویز میشوند.
۴. آیا درمان اضطراب اجتماعی فقط از طریق دارو ممکن است؟
خیر، داروها معمولاً برای کاهش علائم موقت مفید هستند، اما درمان پایدار اضطراب اجتماعی نیازمند رواندرمانی و تغییرات رفتاری است.
۵. آیا همه افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی به یک شکل علائم را تجربه میکنند؟
خیر، علائم اضطراب اجتماعی میتواند در افراد مختلف متفاوت باشد و برخی افراد ممکن است تنها در موقعیتهای خاصی علائم را تجربه کنند.
۶.آیا میتوان اضطراب اجتماعی را بدون مراجعه به پزشک درمان کرد؟
اگرچه برخی افراد ممکن است با روشهای خودیاری و تغییرات سبک زندگی علائم خود را کاهش دهند، اما درمان کامل و پایدار معمولاً نیازمند مشاوره با یک متخصص است.
سلام به دوستای عزیزم
من از بچگی تا الان که سی سالگی رو رد کردم ترس از اجتماع داشتم و دارم . مهمون میومد قایم میشدم . تو مراسما خودمو گم میکردم . تو مدرسه ترس سوال از معلم رو داشتم و نتونستم هیچوقت اینکارو انجام بدم . از جواب دادن گوشی هراس داشتم. روابط با دخترا کلا غول چراغ نفتی شده بود برام. تو مدرسه و دانشگاه کلا ردیف آخر کلاس بودم چون از توجه کلا ترس داشتم . بزارین دقیق تر براتون بگم مثلا همیشه زود میرفتم سر کلاسا چون میترسیدم دیر برم و کلاس شروع شده باشه و من مجبور شم در بزنم و همه منو نگا کنن !؟ وقتی تو خیابون راه میری حس میکنی انگار همه نگات میکنن و تک تک حرکاتت زیر ذره بینه . بنظرم این ریشه تو ذات آدما داره بعضیا بدنیا که میان اجتماعی هستن بعضیا گوشه گیر و کم حرف . دیدم به عینه و بعضیا هم عوامل بیرونی مثل تو سری های پدر و مادر و یا اطرافیان. یه سری هم یه موقعیت بودن تو بچگی بالفرض و با تمسخر همه روبرو شدن و باعث شده کلا از قرار گرفتن های بعدی تو اون موقعیت ها دوری کنه.
به اون دوستایی که میگن روانپزشک و دارو واقعا نمیدونم چی بگم . من ده سال مصرف داشتم قرص روانپزشک رو . براتون بگم که جریان دستتون بیاد و خودتون تصمیم بگیرین که چی خوبه چی بد. اولش که رفتم دکتر قرص برام نوشت دو ماه مصرف کردم در حد عالی همه چی اوکی بود و مثل یه آدم که اعتماد بنفس کامل داره بودم دقیقا همین حالتی که دوستان میگن عالیه دکتر برین و یا شایدم یه مقدار از عوارض نا آگاهن . بعد گفت مصرف نکنم و منم مصرف نکردم و بازم مثل قبل شدم و چند سری این روال ادامه پیدا کرد و هیچی به هیچی منم تصمیم گرفتم قطع نکنم دارو هارو و بهش وابسته شدم چون حال خوبمو تو اون میدیدم . سال ها مصرف کردم و هی ادامه دادم . تقریبا یک یا دو سال اولش خوب بود و بعدش مثل یه ربات میشی که هیچ حسی نداره . درکی از اضطراب نداره. استرس نداره. هیجان تو وجودش مرده . حسرت یه بار خندیدن از ته دل مثل قبل برات آرزو میشه. مثل ربات شبا ساعت ۱۰ میخوابی . اگه حس میکنی دارویی که ازت این آدمو میسازه برات خوبه حتما برو دکتر. یا اگه میخوای کل زندگیتو فدای دو سال حال خوب کنی بازم حرفی نیس. من بعد ده سال تونستم با کمپ رفتن داروی اعصاب رو ترک کنم . بعد از دو سال مصرف دیگه کم کم عکس اون عمل میکنه و افسرده تر میشی حس خودکشی داری و پوچی و اینکه هیچ حسی نداری دیگه بدتر از همه . من به جایی رسیدم که حاضرم تموم ترس و اضطراب و استرس دنیا رو بکشم ولی قرص مصرف نکنم و بدون احساس باشم و حس پوچی. الانم یه ساله از زندگی با این مشکلات بهتره . با این محدودیت بدنیا اومدی کاریش نمیشه کرد ولی میتونی یه قسمت هاییش رو حل کنی . مثلا اگه ترس از جمع بخاطر لاغریه یا چهره ات اگه توانشو داری و اگه با پول حل میشه حتما رو زیبایی کار کن که اون بخش که حس میکنی رو درست کنی . و قسمت دوم هم که مربوط یه روابط عمومی هست و بدلیل اینکه کلا این کار رو از بچگی هیچوقت بخاطر ترس و اضطراب امتحان نکردیم باید کار کنیم روش و از مجازی شروع کنیم به حرف زدن تو جمع و کم کم وارد واقعی بشیم . شاید نشه برای بعضیا ولی امتحانش ضرری نداره . مثلا همه ی ما اینجا کلی چت کردیم بدون اضطراب ولی اگه تو واقعی باشه این کار محاله برامون. پس احتماالا میشه؟! نمیگم مثل یه فرد که صد در صد اوکیه نه . حداقل به اندازه ی اینکه موقعیت هارو از دست ندی و بتونی تو جمع حرف بزنی همین کافیه. فشار نیار به خودت که مثل بعضیا اعتماد به سقف داشته باشی . در حد معمولی همین کافیه :’)
سلام
افرادی که علایم شدید تری از هراس اجتماعی دارن بهتره با دارو کمی علایم رو کمتر کنن و بعد به مرور وارد محیط هایی بشن که ازش هراس دارن
یکی از داروهایی که در کم کردن علایم و نشانه های این بیماری خیلی کمک میکنه پاروکستین هست
سلام و خسته نباشید خدمت شما
من سی سال خونمون تو آزادی بوده و سختیهای زیادی کشیدم، نمونه فوت پدرم بعد تو این سی سال ده سال آخرش که اونجا زندگی میکردیم حالت اضطراب و افزایش ضربان قلب و تنگی نفس شدید میگرفتم، بعضی وقتها هم تو مرز سکته میرفتم،الان پنج ساله خونمونو عوض کردیم رفتیم سمت فلاح، الان تو این پنج سال حالم دگرگون شده و تو زندگیم دارم پیشرفت میکنم، فقط به خاطر محیطی که عوض کردم و الان حالم خوب شده، ولی یه سوالی منو درگیر خودش کرده که چرا وارد محل زندگی قبلیم میشم همون حالتای اضطراب و تنگی نفس بهم دست میده، حتی آدمایی که تو اون محلم بودنو میبینم حالم بد میشه و نمیتونم باهاشون ارتباط داشته باشم، در صورتی که دوستم دارم ارتباط داشته باشم ولی نمیشه
سلام من ۱۸ سالمه و از این موضوع خیلی دارم رنج میبرم
من قبلاً یه آدم خیلی اجتماعی بودم و دوستای زیادی داشتم اما بعد کرونا همه چی عوض شد بعد اون تبدیل شدم به یه آدم ساکت و گوشه گیرو خجالتی تو دبیرستان وقتی حواس کل بچه ها رو منه استرس شدید میگیرم
تو جامعه همینجور حرف نمیتونم بزنم اصن اینقدر که استرس میگیرم
به معنای واقعی از زندگی سیر شدم واقعا خسته ام اصلا این مشکل من درمان نمیشه…
من وقتی ابتدایی بودم خیلی آدم اجتماعی و با اعتماد به نفسی بودم اما کرونا که اومد و مدارس آنلاین شد به کل تغییر کردم و گوشه گیر منزوی شدم
البته دلیل اینکه منزوی شدم احتمالا به خاطر ضربه های هست که تو بچگی خوردم شاید به خاطر این باشه که پدرم خیلی بدجور کتکم میزد و با اینکه خیلی وقته فراموشش کردمو پدرم هم آدم درستی شده فکر میکنم ضربه ش این روزا میخورم
تو مدرسه دوست صمیمی ندارم
بعضی موقع ها میشه که سر جمع کلا یه دقیقه هم با بقیه حرف نمیزنم
خیلی از وقتا تو دبیرستان بقیه سعی میکنن اذیتم کنن و من نمیتونم از خودم دفاع کنم
حالم واقعا بده
سلام من دختری نوجوان نوزده سالمه تو رو خدا بگید من این مشکل رو دارم و خیلی موقعیت ها و فرصت ها رو از دست دادم با وجود علاقه به درس خوندن میشه بگید کسی هست که به این خاطر فرصتی از دست داده باشه مث ترک تحصیل کرده باشه از مدرسه یا دانشگاه
فقط گفتین آقا این اضطراب اینجوری بعد گفتین قرص بخورید مگه مرضیم ما چیزیمون
سلام چطور میشه از این دوازده راهکار استفاده بشه؟
سلام خدمت آقای دکتر و کارشناسان محترم کلینیک و دوستان
یه سوالی از حضورتون دارم ممنون میشم اگه پاسخ بدید، من از بچگی حوصله ارتباط با افراد را نداشتم، اینکه پای حرفشون بشنم یا با بچه های دیگه بازی کنم … کلا از حضور افراد غیر خانواده استقبال نمیکردم و با تنهایی خودم خوش بودم، اما اضطراب و علائم فیزیولوژی هم نداشتم، در نوجوانی بعد از اینکه از یک شهر کوچک به شهر بزرگ نقل مکان کردیم در مدرسه احساس حقارت داشتم چون بچه های شهری از من شیکپوش تر و مرفه از بودند و کلا زندگی ما خیلی ساده و بی امکانات بود و پدرم مثله پدرهای دیگران رفتار متین و معقول نداشت و از اینجا بود که احساس حقارت، و علائم اضطراب بشکل لرزش دست و گاها تپش قلب در من شروع شد، احساس میکردم زشت و نفرت انگیز هستم و دیگران حتی اگر با من ارتباط بگیرند فقط از سر دلسوزی و ترحم است نه جذابیتم، من هم نسبت به دیگران حس خوبی نداشتم، اصلا نمیتوانستم دیگری را دوست داشته باشم، بمروز حالا در بزرگسالی افراد زیادی برای من نفرت انگیز هستند، مدام رفتار افراد را در ذهنم نقد و قضاوت میکنم و مهمتر از همه همیشه فکر میکنم به اشکال مختلف قصد سوء استفاده از من را دارند، و متقابلاً فکر میکنم هییییچکس من را دوست ندارد و مردم مدام در حال نقد رفتار و زندگی من هستند، در نتیجه هیچکس را نمیتوانم دوست بدارم، رفتار خودم و درک خودم را خیلی قبول دارم و اکثر افراد دیگر را بیشعور احساس میکنم، و در واقعیت یا در ذهنم آنها را سرزنش میکنم و دقیقا مطمئنم آنها هم با من اینگونه هستند، برای همین اگه فعالیتی با دست در حضور دیگران بخواهم انجام دهم از ترس قضاوت و عدم پذیرش آنها بشدت لرزش دست خواهم داشت طوریکه اصلا در آن کار ناتوان میشوم، بخاطر این افکار و رفتار حالم از خودم هم بهم میخورد و خودم را سرزنش میکنم…. حال سوال این جاست که من ضعف عزت نفس دارم یا غرور؟؟؟
سلام آقای دکتر راستش این اختلال و من از زمان کودکیم دارم و اصلا حتی نمیدونم منشا از کجا هست فقط میدونم که عمه هام از بچگی استرس و اضطراب شدید داشتن طوری که به خوردن ناخن منجر میشده و سردرد شدید هم همراه باهاش داشتن که منم این علائم و دارم وای خیلی شدید با اینکه الان فارغ التحصیل هستم و پشت کنکور موندم حس میکنم این اضطرابم بدتر شده و منو از درون و بیرون داره میپاشه از اتاقم بیرون نمیرم و همش گریه میکنم و صداهای توی سرم اصلا منو ول نمیکنن صدای قضاوت افراد توی سرم پخش میشه حتی تمرکز هم ندارم با مشاورم هم در میان نگذاشتم فقط بهش گفتم بیمار شدم یک چند روزی در همین حد تابستان روانشناس رفتم ولی اصلا به دردم نخورد و چیزایی میگفت که خودمم میدونستم ممنون میشم راهنماییم کنین🙏
تقریبا ۴ ساله درگیر این بیماریم توی کلاس نمیتونم صحبت کنم و از روی چیزی بخونم و کنفرانس بدم اصلا زندگیم مختل شده نابود شدم دلم میخواد بمیرم
خدانکنه دشمنت بمیره همه اینمشکلو دارن حالا یکی کمتر یکی بیشتر
فقط چارش رفتن به روانپزشکه و استفاده دارویه من خودم سالیان سال ازین اختلال رنج میبردم تا اینکه با ویزیت دکتر و استفاده دارو حالم بهتر شد
دوستان منم این مشکل رو دارم منتهی ریشه این مشکل من مادرمه ک بشدت منو تحقیرو توهین میکنه تحقیرهاشم طوریه که تا ته عمقتو میسوزونه چنبار گفتم اگه خیلی از من بدت میاد دیگه باهام حرف نزن که همینطور هم شده ما در یک سال ۱۰ ماهشو قهریم البته من باهاش حرف نمیزنم ک باز نخاد منو تحقیر کنه
متاسفانه به روانشناس و این چیزا اصلا اعتقاد نداره میگه قدیم چرا هیچکی طوریش نبود کلا بحث باهاش رو بی فایده میدونم
ایخدا کاش بعضیا و مادر نمیکردی
سلام دقیقا من مشکل شمارو دارم مادرم دائما مارو خورد و خمیر می کنه اگه کسی بیاد خجالت می کشم ازاشون بیشتر به خاطر احساس حقارت نسبت به مادرم میکنم چون هم خیلی بد حرف می زنه هم شئور اجتماعی پایینی داره کاش می تونستم با هم درد دل کنیم شاید فشار هر دوتامون کم میشد
سلام آقا دکتر من فایل صوتی گوش کردم هر چی که گفتین برام اتفاق افتاده است به دلیل این اختلال اضطراب اجتماعی معمولا حتی با تعامل با دیگران. راه رفتن . به دلیل ترس حرف زدن با زبان فارسی برام مشکل شده تپش قلبم زیاد میشه ترس . زبانم لرزش میکند اصلا راحت نیستم به امام حسین از زندگی خسته شدم
منم از وقتی که یادم میومد به این بیماری مبتلا بودم تا اینکه پا رو ترسم گذاشتم رو پیش روانپزشک رفتم بهم یسری داروها رو داده الان دارم همچنان مصرف میکنم صد هزار خدارو رو شکر از قبلم بهتر شدم اعتماد به نفس و عزت نفسم از قبلم خیلی بالاتر رفته راحت بدون هیچ نگرانی و استرس با مردم صحبت میکنم بدون اینکه تپش قلب بگیرم قبلش از درد استرس اصلا نمیتونستم صحبت کنم اصلا به لکنت زبان و تپش قلب میافتادم ببین این دارو ها یکم عوارض داره عوارضشم اینه شبا کابوس میبینی و قوای جنسیت در طول مصرف دارو کاملا از بین میره چاره فقط رفتن پیش روان پزشکه هرکی گفت پیش مشاور فلان ملان برو فقط هزینه اضافه و وقت تلف کنیه
سلام داداش میتونی یه آیدی تلگرام از خودت بدی باهات حرف بزنم؟ منم همین مشکلو دارم میخوام برم روانپزشک اما دو دلم میخوام ازت مشورت بگیرم.
یه دل باش و پیش روانپزشک برو این اختلال به هیچ وجه من الوجوه با غیر از دارو برطرف نمیشه فقط دارو
منم فوبیای اجتماعی دارم و نه پیش روانپزشک رفتم نه روانشناس فک می کردم دارو درمان موقت داره بعد از قطعش دوباره بر میگرده برا شما اینطوری نبودهیعنی کاملا درمان شده؟میشه جواب بدید چون موندم روانشناس برم یا روانپزشک
عزیزم درست الان ده یازده ماهه مصرف میکنم خداروشکر نسبت به قبلم بهتر شدم دیگه تپش قلب و علائم بیماری رو ندارم فقط میترسم دارو رو ترک کنم و مث دوران تلخم بشم دیگه حس حقارت شرمندگی استرس عدم اعتماد به نفس ندارم حسرت موقعیت های از دست رفته رو نمیخورم🙃والا بخاطر استرس هیچ دوست و رفیقی نداشتم هیچ جا نمیتونستم کار کنم احساس میکردم همه مسخرم میکردن😔
واینکه صد البته هرچه زودتر پیش یه روانپزشک حاذق شهرتون برین 👌
فقط اگه رل داری یا ازدواج کردی این قرصا حین دوران مصرف میل جنسی رو بطور کامل از بین میبره و نسبت به سکس زده و متنفر میشی 😹
باسلام دارویی که استفاده میکنید رومیشه بنویسید
آسنترا ۱۰۰
فلوکستین ۲۰ این دوتا همزمان با هم خطرناکه استفاده کنی من چن ماه اول با فلوکستین شروع کردم بعدش آسنترا
من سالهاست دچار اختلال اضطراب اجتماعی هستم، واقعا خیلی موقعیتهارو ازم گرفتە، امروز برای اولین بار بە فایل صوتی آقای دکتر گوش کردم. چطور میتونم تو دورەی ایشون شرکت کنم؟
سلام من ابراهیم هستم از افغانستان با شما در بحث هستم مدت طولانی میشه کی به مشکل اضطراب اجتماعی دچار هستم حالا چگونه میتوانم مشکلم را از راه دور با شما حل کنم اگه کمی توضیح بدهید ممنون میشم .
من تو ابتدایی خیلی طرد شدم چه توسط معلما و چه توسط همکلاسی هام این باعث شد که وقتی اومدم راهنمایی آدم گوشه گیر، ساکت و کم حرفی بشم و بقیه فکر کنن که من ی سیم کم دارم یا چی و این منو بیشتر گوشه گیر میکرد در طول دوران راهنمایی تو هیچ اکیبی نبودم و حتی یه دوست صمیمی هم نداشتم و برام از اون جیزی که فکر میکنین خیلی سخت تر میگذشت مخصوصا زنگ تفریح ها، خیلی تو مدرسه زجر میکشیدم ولی به روم نمی اوردم الان ۱۷ سالم شده شاید یکم روابطم بهتر شده باشه حداقل میتونم دیگه از حق خودم دفاع کنم ولی هنوزم تو مدرسه دوستی ندارم نمیدونین چقد رو این موضوع گریه کردم و سعی کردم اجتماعی تر باشم ولی برام خیلی سخته 🙂
سلام میشه بپرسم علت طرد شدنت چی بوده ؟
درکت میکنم همدردیم:))))
سلام من متاسفانه دو سه سالی میشه این مشکل رو دارم الان ۱۸ سالمه و از رفتن به بیرون از خانه واقعا ترس دارم و حتی ساله گذشته بعد تمام شدن امتحانات دبیرستان خانه نشین شدم و کل تابستون بچز چند بار از خانه خارج نشدم و الان خیلی وقت افسردگي دارم و خیلی گوشه گیر شدم و چند سال هست خیلی کم فامیل معاشرت می کنم و جاهای شلوغ اظطراب شدید می گیرم
سلام اضطراب اجتماعی دارم شدید بدن لرزه و خرابی حال چکار کنم با دارو یا صحبت
سلام من مدتی هست اصلا نمیتونم توی جمع برم خجالتی نیستم اما وقتی میرم توی جمع خیلی حالم بد میشه مخصوصا اگر خیلی شلوغ باشه سروصدای بلند حالمو بد میکنه خیلی بیقرار میشم حالت تهوع سرگیجه میگیرم تعادلم حتی بهم میریزه اگر طولانی توی جمع باشم باید سریع بیام ازجمع بیرون البته باید بگم من اصلا اینجوری نبودم اتفاقا خیلی هم مراسم عروسی جشن اینارو دوست داشتم اما الان مراسمی دعوت میشم عزا میگیرم که الان برم حالم بد میشه
من در مواقع صحبت در جمع، تپش قلب بالایی دارم، صورتم سرخ میشه و دست و پامو گم میکنم. میخوام این مشکلم رفع بشه
من از بچگی وقتی یه کاری میکردم همه بهم میخندیدن دیه نمیتونم هیچ کاری بکنم الان ۱۷سالمه
منم عین شما و میخوام از این به بعد برم تو دل شیر هرچی بهم گفتم برام مهم نباشه
منم گیر این اختلال هستم چهل سالم شد …زندگیم خراب کرده….موقعیتهای زیادی از دست میدم…شاد زیستن ازم گرفته… جوری شده که از موقعیتهای اجتماعی ترس دارم شب خواب خوبی ندارم …یا قبلش تلف میشم ..محال تو موقعیتهای اجتماعی تنهایی برم….با دیگران برم هم اذیتم…و فشار زیادی متحمل میشم…از خودم خسته شدم…خیلی رنج میبرم…کاش تو این دنیا نمی اومدم….کسی دوست داره کمکم کنه؟ روانپزشک رفتم ..دارو داد فکنم حافظه ام خراب کرد قطع کردم….خوابم زیاد کرد…اصلا خسته شدم…روانپزشک هم موقعیتم جوری نیست ک برم براش…افسرده شدم…حوصله بیرون رفتم ندارم….
شروع کنید خودتونو دوست داشته باشید برای خودتون ارزش قائل شید اینو باید یاد بگیریم هممون. اتفاقات و ادمای اطرافتون باعث این مشکلات میشن ولی شما قدرت انتخاب دارید. میتونید انتخاب کنید شما بر زندگی مسلط باشید نه زندگی بر شما. راجبش تحقیق کنید کتاب بخونید و تمرین کنید و آموختنو تا ابد ادامه بدید. خودتون انجامش بدید، منتظر کمک کسی نباشید. حقیقت اینه که تنهایید. بقیه فقط میتونن راهنما باشن. مراقب خودتون باشید💚👁
من هم مثل شما ۲۷ سالمه از کودکی خجالتی بودم ولی به مرور بخاطر سرزنش های پدرم، کوچک کردن جلوی بقیه اعتماد بنفس از بین رفته، الان تو کوچکترین کارها آنقدر باید فکر بکنم انجام بدم یا نه، تو اجتماع بین همسنها حتی کوچکتر از خودم نمیتونم حرف بزنم، منم هر روزم داره به سختی طول میکشه، بهترین شغلها و بهم پیشنهاد کردن نتونستم برم، فقط از بعد ۱۶،۱۷سالگی چن ماه بخاطر مصرف سرترالین زندگی لذت بخشی داشتم بقیش همش سختی و عذاب بود، همیشه میگم خدایا هیچکی رو مثل الان من بهش این بیماری رو نده چون نه به کسی میتونی بگی دردت چیه؟ نه کسی میفهمه تا بگی؟ فقط خودت شفامون بده و هوامونو داشته باش.
وخدا هم تا الآن جواب منو که نداده که نداده
به شما چه داروهایی داد منکه روانپزشک رفتم یسری داروها رو داد خدارو شکر از قبلم بهتر شدم مال من خواب آور نبود تو باید تسلیم نشی مصرفشو ادامه بدی اولش طبیعیه که دارو اذیتت کنه ولی بعدش به مرور زمان عادی میشه دوره مصرفش و درمانش ۶ ماهه هستش و اینو هم باید درنظر بگیرد که تو دوره مصرف این داروها به خاطر عوارضش قوای جنسی رو بطور کل از بین میبره و کابوس های آزار دهنده شبانه هم اضافه میشه فک کنم درمان من دوماه دیگه تموم میشه..تو باید پیش یه روانپزشک دیگه بری و بگی این داروها اذیتم میکنه و احتمالا داروهاتو عوض میکنه
سلام آقای دکتر من استرسم جوریه که تو بعضی از شرایط خاص سراغم میاد مثلا میخوام در مقابل جمع از لحاظ نوشتاری نمیتونم استرس میگیرم به شدت دستم میلرزه برای یه گواهینامه رانندگی پیش چشم پزشک رفتم چون دیده دستم میلرزه فکر کرده مشکل عصبی دارم در صورتی که اعصابم خیلی خوبه فقط نتونستم این مشکل از خودم دور کنم دست خودم نیست نا خود آگاه اینطور میشم قبلا خیلی حالم بد میکرد ولی الان کمی بهتر م ولی نه اون طور که باید باشم
سلام دوستان برید به کلاس فن بیان تمرینهاشون معجزه میکنه
ممنون
فایل صوتی منقضی شده لطفا دوباره بزارید
سلام راسدش من وضعیت بقیرو خوندم
من ۱۶ سلامه وضعیتم درحد بقیه نیس ولی از اینک برم جایی ک کسیرو نشناسم احساس ترس میکنم از بچگی از اجتماع خوشم نیومده زیاد خوشم نمیومد برم تو جمع فامیل و خونواده تنهایی رو ترجیح میدادم همیشه ولی الان فرق میکنه الان دیگ میترسم برم قبلن حداقل فق حصله بقیرو نداشدم مجبوریم ک شده میرفدم الان دیگ میترسم برم
سلام، اشتباه منو تکرار نکن سعی کن سخت هم شده تو جمع باش، به خانوادت هم بگو منو جلوی غریبه سرزنش نکنن اگه اینجورین. سعی کن هرجور شده تو جمع هرچند کوچکم شده برو چون هنوز سنت پایینه بزرگتر که بشی سخت تر میشه
سلام لطفاً فایل صوتی درمان رو بذارید ارور میده
سلام من خیلی وقته اینجوریم از۱٠سالگی اضطراب اجتماعی داشتم الان بدترشدم ترک تحصیل کردم نمیتونم توجمع باشم ۱۸سالمه درحدیم ک نمیتونم برم ب خالم سلام کنم یا میرم اتاق یا دستشویی قایم میشم
سلام ببین طرف دارو تا میتونی نرو یک مشاور خوب پیدا کن اروم اروم تمرین کن درست میشه به خدا توکل کن منم همین جوری بودم
😞
سلام، من هم زمان راهنمایی و تا دبیرستان همینجوری بودم سعی میکردم خودمو حتی تو حموم قائم کنم ولی با فامیل روبرو نشم، سعی کن خودتو توی جمع کوچیک، جمعهای ک خودت اونارو دوس داری شروع کن، منم آنقدر دور شدم که همش فرار و به قرار ترجیح میدادم، البته خانواده هم تاثیر داره که جلوی بقیه شمارو کوچیک نکنه، ورزش هم مفیده، ولی بیشترین تاثیر رو داروهای اعصاب دارن، من چند ماهی حالم با داروهای اعصاب خوب شد طوری ک همون چیزی رو که میخواستم شدم ولی بعدش معدم درد گرفت و نتونستم بخورم. ولی همون چن ماه باعث شد من روابطم بواسطه همون قرصها کمی بهتر بشه
منم
منم با این که ۳۶ سالمه و متاهل هستم قدرت ارتباطم کمه با فامیل فقط می تونم سلام کنم در این حد و دچار استرس شدید میشم توی جمع نمیتونم صاحب صحبت باشم از اینکه نگاهها به سمتم بره خیلی مضطرب می شم و به خاطر این مشکلم خودم رو دایما سرزنش می کنم خیلی موقعیتهارو از دست دادم به نظرم اگر اهل گوشی و شبکه های اجتماعی هستید ترک عادت کنید و بیشتر با دنیای بیرون ارتباط بگیرید به طبیعت برید و یک دوست خیلی صمیمی پیدا کنید با اون بحرفید یا بیرون برید و روی باورهای ذهنیتون کار کنید ببینید منشا این فکرتون از کجا میاد من می خوام همین کار رو شروع کنم خداکنه بتونم مشکلم رو حل کنم چون ریشه مشکل من از کودکی شروع شده وتالان مونده
دوستان سلام. نظرات خیلی از دوستان را خوندم. منم اینجوری هستم، اسم این بیماری ای که داریم اختلال اضطراب اجتماعی هست.
برای درمان حتما ابتدا به یک روانپزشک حرفه ای مراجعه کنید، شاید اسم روانپزشک یه کم براتون ناخوشایند باشه و اینکه اقوام و دوستان دید خیلی بدی بهتون پیدا کنند که شما مشکل روانی دارید یا دیوونه هستید و……. اما حتما مراجعه کنید به روانپزشک، برای اینکه نظرات و حرف های دیگران اذیتتون نکنه حتما جز افراد بسیار نزدیک مثل پدر و مادر، نزارید شخص دیگه ای بفهمه رفتید نزد روانپزشک. چون اگه افرادی غیر از پدر و مادر که همه جوره دوستمون دارن از این موضوع اطلاع پیدا کنن شاید دید منفی بهمون پیدا کنن ا مسخره مون کنند و…..
و این باعث میشه اضطراب داشته باشیم از حرف دیگران و همین موضوع تاثیری که داروهایی که روانپزشک برامون تجویز میکنه رو کم میکنه و باعث میشه دیرتر خوب بشید.
روانپزشک بهتون دارو میده. داروهایی که میدن غالبا داروهای ضد افسردگی و داروهای انتخابی باز جذب سروتونین هستند. هرگز خودسرانه این دارو ها را مصرف نکنید. حتما به پزشک مراجعه کرده و داروهای تجویزی او را مصرف کنید.
من زندگی ای بسیار بسیار سخت داشتم. اضطراب اجتماعی بسیار شدیدی داشتم و از اونجایی که بیماری اضطراب اجتماعی باعث میشه اعتماد به نفس کمی داشته باشید، چندین سال در پی افزایش اعتماد به نفسم بودم. دوره های افزایش اعتماد به نفس از اساتید معروف حوزه موفقیت مثل عباسمنش تهیه کردم اما هیچ فایده ای نداشت. چرا؟ چون بیماری اضطراب اجتماعی یک بیماری واقعی هست و در بسیاری از اوقات برای درمان به دارو نیاز هست و گاهی اوقات روانپزشک بهتون میگه به روانشناس هم مراجعه کنید تا با روان درمانی و…. در کنار دارو شما را درمان کنند.
حتما حتما به روان پزشک مراجعه کنید و همیشه به یاد داشته باشید که این بیماری هرگز و هرگز بدون مراجعه به روانپزشک و به خودی خود و به تنهایی قابل درمان نیست.
کاملا درک میکنم شما رو اما پا رو دلتون بزارید و بر ترستون غلبه کنید و برید پیش روانپزشک تا انشاالله درمان بشید.
من با مصرف دارو بسیاری از جاهایی که قبلا میترسیدم برم حالا دیگه از رفتن به اونجا ها نمیترسم و راحتم برم اونجا ها. هر روز داره حالم بهتر میشه و ترس هام از موقعیت های اجتماعی و حضور در جامعه هم کمتر میشه. به احتمال خیلی زیاد افراد دارای بیماری اضطراب اجتماعی افسردگی هم دارند و بعضی ها علاوه بر این مثل خود من وسواس فکری عملی هم پیدا میکنند که خدا را شکر با مصرف دارو درمان شد. اگه وسواس چه فکری و چه عملی هم دارید خودتون نخواهید با گوش دادن به حرف روانشناس ها که میگن به اون چیزی که وسواس دارید اعتنا نکنید. حتما به روانپزشک برید. ازتون میخوام برای من هم دعا کنید. انشالله که تمامی دوستان از شر این بیماری بسیار تلخ و آزار دهنده یه روزی راحت بشن. یا علی خدانگهدار
جایی میخوام برم حتما باید کسی همراهم باشه تنهایی میترسم جایی برم،میترسم تو خیابون بیفتم
متاسفانه منم
سلام میشه بگید کجا رفتید دکتر تا ماهم استفاده کنیم چون بعضی دکترها فقط خواب اور میدن وتنام
سلام اسم داروهایی که میخورید میشه برام بفرستید
باسلام از چه دارویی استفاده کردین؟ باتشکر
دوستان سلام. نظرات خیلی از دوستان را خوندم. منم اینجوری هستم، اسم این بیماری ای که داریم اختلال اضطراب اجتماعی هست.
برای درمان حتما ابتدا به یک روانپزشک حرفه ای مراجعه کنید، شاید اسم روانپزشک یه کم براتون ناخوشایند باشه و اینکه اقوام و دوستان دید خیلی بدی بهتون پیدا کنند که شما مشکل روانی دارید یا دیوونه هستید و……. اما حتما مراجعه کنید به روانپزشک، برای اینکه نظرات و حرف های دیگران اذیتتون نکنه حتما جز افراد بسیار نزدیک مثل پدر و مادر، نزارید شخص دیگه ای بفهمه رفتید نزد روانپزشک. چون اگه افرادی غیر از پدر و مادر که همه جوره دوستمون دارن از این موضوع اطلاع پیدا کنن شاید دید منفی بهمون پیدا کنن ا مسخره مون کنند و…..
و این باعث میشه اضطراب داشته باشیم از حرف دیگران و همین موضوع تاثیری که داروهایی که روانپزشک برامون تجویز میکنه رو کم میکنه و باعث میشه دیرتر خوب بشید.
روانپزشک بهتون داره میده. داروهایی که میدن غالبا داروهای ضد افسردگی و داروهای انتخابی باز جذب سروتونین هستند. هرگز خودسرانه این دارو ها را مصرف نکنید. حتما به پزشک مراجعه کرده و داروهای تجویزی او را مصرف کنید.
من زندگی ای بسیار بسیار سخت داشتم. اضطراب اجتماعی بسیار شدیدی داشتم و از اونجایی که بیماری اضطراب اجتماعی باعث میشه اعتماد به نفس کمی داشته باشید، چندین سال در پی افزایش اعتماد به نفسم بودم. دوره های افزایش اعتماد به نفس چند میلیون تومانی از اساتید معروف حوزه موفقیت مثل عباسمنش تهیه کردم اما هیچ فایده ای نداشت. چرا؟ چون بیماری اضطراب اجتماعی یک بیماری واقعی هست و در بسیاری از اوقات برای درمان به دارو نیاز هست و گاهی اوقات روانپزشک بهتون میگه به روانشناس هم مراجعه کنید تا با روان درمانی و…. در کنار دارو شما را درمان کنند.
حتما حتما به روان پزشک مراجعه کنید و همیشه به یاد داشته باشید که این بیماری هرگز و هرگز بدون مراجعه به روانپزشک و به خودی خود و به تنهایی قابل درمان نیست.
کاملا درک میکنم شما رو اما پا رو دلتون بزارید و بر ترستون غلبه کنید و برید پیش روانپزشک تا انشاالله درمان بشید.
من با مصرف دارو بسیاری از جاهایی که قبلا میترسیدم برم حالا دیگه از رفتن به اونجا ها نمیترسم و راحتم برم اونجا ها. هر روز داره حالم بهتر میشه و ترس هام از موقعیت های اجتماعی و حضور در جامعه هم کمتر میشه. به احتمال خیلی زیاد افراد دارای بیماری اضطراب اجتماعی افسردگی هم دارند و بعضی ها علاوه بر این مثل خود من وسواس فکری عملی هم پیدا میکنند که خدا را شکر با مصرف دارو درمان شد. اگه وسواس چه فکری و چه عملی هم دارید خودتون نخواهید با گوش دادن به حرف روانشناس ها که میگن به اون چیزی که وسواس دارید اعتنا نکنید. حتما به روانپزشک برید. ازتون میخوام برای من هم دعا کنید. انشالله که تمامی دوستان از شر این بیماری بسیار تلخ و آزار دهنده یه روزی راحت بشن. راستی بعضی ها شاید اعتیاد هم داشته باشن و نیاز داشته باشن به چیزی مثل مواد مخدر، مشروب، خود ارضایی، فیلم های مستهجن و….. پناه ببرند تا از احساس بسیار بدی که اضطراب اجتماعی براشون درست کرده کمی راحت بشن. خود من ۲۰ سال به خود ارضایی بسیار شدید هم مبتلا بودم تقریبا ۸ سال هم به فیلم های مستهجن اعتیاد داشتم که با مراجعه به روانپزشک و بیان تمام مشکلات خودم این اعتیاد هم تا حد زیادی درمان شده. انشالله که هر چه زودتر درمان بشید. یاعلی خدانگهدار
من خیلی وقته این جورم .از زمانی ک یادم میاد.معتادم شدم
من این اختلالو هنوزم دارم ولی نسبت به سال های قبل باز یکم بهتر شدم
نمیدونم چیکار باید بکنم دیگه وافعا خسته شدم کسیم درک نمیکنه
نگران نباش تو اینجا تنها نیستی فک نکنم اینجا کسی به اندازه من از این اختلال رو داشته باشه منم از وقتی یادمه این اختلال رو دارم موقع صحبت کردن استرس و تپش قلب شدیدی دارم به همین خاطر حد دو سه کلمه صحبت میکنم سر یک صحبت رو نمیتونم چجوری باز کنم یا نمیتونم یک داستان رو تعریف کنم از بس دستپاچه میشم که کلمه ها رو فراموش میکنم 😖هیچ دوست و رفیقی ندارم شغلی ندارم با این اختلال زندگی کردن خیلی سخته هیچ وقت نمیخوام هیچ وقت ازدواج کنم چون میدونم اگه کسی منو بگیره طلاقم میده و یا خیانت میکنه ...حسرت موقعیت های خوب از دست رفته را میخورم 😢 بیشتر وقت ها آرزوی مردن را دارم … یکم که ناراحت بشم منو بغض میگیره خیییییلی گریه میکنم ….از وقتی متوجه شدم پسر موردعلاقم ازدواج کرده دیگر شوقی برای زندگی کردم ندارم و مدام خودم را مقصر میدونم به خاطر این اختلال لعنتی…همه منو مظلوم و ساکت میدونین چون من از این بیشتر نمیتونم چون این اختلال لعنتی روح و روان و مغز منو فلج کرده…
وقتی نظرت رو خوندم حس کردم که خودم این متن رو نوشتم؛ با تمام وجود درک میکنم حالت رو چون منم دقیقا حال تو رو دارم و فکر نکنم کسی به اندازه من ازین اختلال رنج ببره.
این اختلال برام شب و روز نذاشته، خیلی موقعیت های تحصیلیم رو بابت این قضیه از دست دادم و مخصوصا وقت هایی که باید تو دانشگاه کنفرانس بدم تا حالت مرگ میرم از استرس. منم هیچ دوستی ندارم و متنفرم ازینک مدام دیگران بهم میگن چرا انقدر ساکتی یا جوری بهم نگاه میکنن که انگار یه آدم عجیبم و مدام به خودکشی فکر میکنم که ایکاش هیچوقت تو این دنیا نبودم. هیچ امیدی ب آینده ندارم چون فکر میکنم اگر بخوام همینجوری پیش برم هیچ شغلی نمیتونم به دست بیارم و حتی ازدواج کنم…
دقیقا منم مثل شما هستم
منم همینم دوست همدردم
من هم مثل شما هستم و همیشه فکر میکردم من تو این دنیا فقط تنها کسی باشم که اینطوریه، من با آرزوهای زیاد، با اینهمه زحمت برای درس خوندن وقتی بهت شغل دولتی تو رشته خودت بگن و تو نتونی بری، نتونی به کسی بگی برای چی بری حتی پدر مادرم براحتی درکت نکنن، تمام دنیا روت آوار میشه، وقتی دل تو هم ازدواج میخاد ولی به همه مجبوری دروغ بگی که ازدواج چیه، اصلا آدم چرا باید ازدواج کنه و این حرفا…. دلت میگیره وقتی همه بهت میگن اینهمه درس خوندی آخرش میای کارگری میکنی و نمیتونی بگی تمام وجودت درده تمام وجودت میسوزه، وقتی پدر و مادرت رو نگاه میکنی و حسرت میکشی خدایا من اینهمه سال درس خوندم هم خودم هم خانوادم عذاب کشیدن ک الان من باید دستشون بگیرم و کمکشون کنم ولی هم خودت حسرت میکشی همه پدر مادرت که دارن حسرتا بقیرو میکشن. امشب خودم ک این متنو دارم مینویسم سبک شدم، امیدوارم شما هم سبک بشین باحرفام، به امید شفای هممون. ولی قرص بیشترین تاثیر رو تو بیماریمون داره در ادامش میتونیم با کارهای دیگه تکمیلش کنیم.
چقدر حرف منو زدی این همه درس خوندم و نمیتونم کاری کنم و خانواده که این همه عداب کشیدن به خاطر تو ولی هیچ نتیجه ای نمیبینن عداب وجدان اضافه میشه
سلام من ۲۸ سالمه و مهاجرت کردم خارج کشور اینجا بدون ارتباط گیری به هیچ جایی نمیرسی چه تو دانشگاه چه تو کار و من حتی برای حرف زدن با یه آدم تو خیابون کلی استرس میگیرم لرزش سر و بدن میگیرم با این حال مهاجرت کردم حس میکنم روز به روز داره حالم داره بدتر و منزوی تر میشم به خاطر استرسی که از بچگی همراهمه تاحالا یه رابطه درست نداشتم چندوقتیه از آینده و همه چی ناامیدم هیچکسم نیست بهش بگم حرف دلمو بزنم چون میترسم قضاوت بشم که پشت سرم بگن فلانی ضعیفه و میترسه و …. حتی خوانوادم که از بچگی با اون همه دعوا و درگیریاشون مسبب اصلی این مشکل منن و فکر میکنن الان حال من خیلی خوبه افتخار میکنن به خودشون همچین بچه ای بزرگ کردن😑.
فقط میخاستم یه جا بنویسم این دردمو چون دارم منفجر میشم من خیلی استعداد دارم و عاشق رشتمم اما زندگیم سیاه شده به خاطر اینکه نمیتونم بدون خوردن قرص زد استرس پامو بیرون بزارم. اگر همین دو سه نفر دوستی هم که اینجا دارم نداشتم میمردم چون از آدمای جدید میترسم و حوصله دوست جدید ندارم
منم دقیقا عین توام.نگران نباش تنها نیستی همدرد
من همون یه دوستم ندارم،هیچ کی نمیتونه بامن دوست بشه ،ازبس که رفتارم غیرطبیعی میشه ،درحالی که توخونه ادم شاد و پرحرفیم حالم داره از خودم بهم میخوره
منم همین طور
ما همه همدردیم
همه مارو پدرامون بدبخت کردن، خدا اشون نگذره
دیروز رفتم سر یه کار جدید اما بعد از ۱۰ دقیقه از اونجا فرار کردم 😩😟- حالم تا شب خراب بود از استرس و اضطراب بالا —- این چه وضعیت سمی است که دارم؟؟؟ – مسئول اونجا زنگ زده میگه کجا رفتی یهویی 😣- بعد از خواندن پست های دوستان که درگیر همین مشکل هستند ،تصمیم گرفتم یکبار دیگر شانس خودم را امتهان کنم و امروز میخوام یکبار دیگه برم و سعی کنم استقامت کنم و اگر شد اون شغل را بدست گیرم.(یه دوستی در کامنتی نوشته بود که ده قدم جلوترت را ببین و نه ده کیلومتر جلو ترت را ، این جمله را قشنگ با تمام وجوم حس کردم🙂)
منم سر کارای جدید احساس میکنم همه دارن منو نگاه میکنن تا عیبی از کارم دربیارن و بخندن ،انقدر استرس میگیرم که از چهرم معلومه نزدیکه گریه کنم، من تو خیلی چیزا استعداد داشتم ولی حالا …..
واقعا چرا ما باید این مشکلات رو داشته باشیم ؟؟
چرا هر کاریو سخت میگیریم و از انجام دادن اون میترسیم ؟
چرا نمیتوونیم وارد یه رابطه پایدار بشیم؟
چرا از حرف زدن تو جمع میترسیم و همین ترس باعث تخریب اعتبارمون میشه ؟
اصن چرا مظلومیم ؟ چرا نمیتونیم حقمونو بگیریم از بقیه ؟
چرااااا واقعا ؟
تمام سوال هایی که در طول روز از خودم میپرسم.
ولی احساس میکنم بتونیم تغییر کنیم و به نظرم صبر و استمرار در تمرین خیلی مهمه
امید داشته باشید و در این مسیر کنار هم میمونیم و قدرتمند ادامه میدیم …
باید سعی کنیم بریم تو دل ترسمون خیلی بهتره اون موقع میبینیم چیز خاصی نیس
البته یه سری داروها هستند که خودشون عامل این چیزا
هستند یا حتی طبع بدن هم تاثیر داره
اگه طبع بدن مون متعادل بشه و درمانش کنیم خیلی برای حل این موضوع موثر هست چون من تجربشو داشتم و خداروشکر فهمیدم
من الان دانشجو هستم و این مشکل به شدت آزارم می ده طوری که هرسال داره بدتر هم می شه هنوز ۳ ترم دیگه از دانشگاهم باقی مونده و نمی دونم چطوری دووم بیارم همین امروز کلی گریه کردم فقط شاید اگه خانواده هامون یکم جدی مون می گرفتن و دنبال درمان برای این مشکل مون بودن الان من و خیلی هامون زندگی راحتی داشتیم بهتون توصیه می کنم هرچه سریعتر به دنبال متخصص برای درمان باشید تا به جایی نرسید که افسردگی بگیرید
من ۱۹ سالمه
خیلی خجالتی وکم رو هستم. اگه جایی برم حس میکنم همه نگام میکنن اضطراب شدیدی میگیرم از این نگاه ها حتی دیگه دوس ندارم جایی برم
خیلی نگران خودم هستم…..
اختلافات خانوادگی زیادی داریم توزندگیم خیلی تاثیر بدی گذاشتن
اگه بخوام حرف بزنم اانگار نمیتونم
سلام
من دخترم ۱۶ سالمه
دقیقا من همه ی این علائمو دارم هروقت میخوام تو کلاس جلو برم انشا بخونم دستام عرق میکنه تنم میشه کوره آتیش صورتم سرخ میشه لکنت میگیرم
همش میترسم نکنه انشام بد باشه بقیه مسخره کنن یا تو کلاس معلم سوال میپرسه حتی اگه بلد باشمم دلم میخواد جواب بدم ولی نمیتونم میترسم اشتباه باشه بقیه مسخرم کنن با خودم هزار بار حرف میزارم خو بزار بخندن ولی اصن تاثیر نداره حتی دلم میخواد دیگه مدرسه نرم تا تو این وضع گیر نکنم ولی درسو دوس دارم دلم میخواد مثل بچه های دیگه درسمو بخونم تو کلاس فعال باشم ولی نمیشه
خیلی بیش از حد حس بدیه ترو خدا بگید چیکار کنم همش دارم راجبش فکر میکنم که چیکار کنم درمان شه لطفا بگید😭😭😭
سلام عزیزم منم دقیقا همین مشکلو دارم الان ۲۰ سالمه از اسفند میخوام برم دانشگاه حتی برای یک معرفی کردن ساده خدمم میترسم ک لکنت بگیرم خیلی حس بدیه🥺💔 حالم بده واقن
دقیقا تمام این مشکلاتی ک تو داشتیو گذروندم 🙃 میخام بگم ک ادامه بده و تسلیم نشو تو کاملا نرمالی 💋♥️
۰۰۰۰۰۰۰۰۰
منم تو زمان دانشگاه و تو سربازی و الان بعد همه اینها این درد رو دارم، قرص تا حدی میتونه بهت کمک کنه در ادامش با بهتر شدنت بواسطه قرص فعالیت بیشتر میشه ولی درد سختیه که کسی جز خودمون نمیتونه درک کنه
سلام من یه دختر۱۹ساله هستم توی دانشگاه درس میخونم .از اینکه باکسی حرف بزنم فرق نمیکنه دختر باشه یا پسر خجالت میکشم ازاینکه به صورتم نگاه کنن ومنو قضاوت کنن میترسم …الان چند ماهیه که نرفتم دانشگاه …یه دختر گوشه گیر وآرومم ..تنهایی رو خیلی دوست دارم بیشتر اوقاتم رو به دیدن انیمه اختصاص میدم احساس میکنم اونا منو درک میکنن به شدت بهشون وابستم ..با اونا اروم میگیرم …واسه همین اگه بریم مهمونی یا مهمون بیاد خونمون خودمو قایم میکنم ..میترسم …بدنم لرزش پیدا میکنه خودمم از این وضعیت راضی نیستم حتی بعضی وقتا از طرف خانوادمم به شدت سرزنش شدم ..چیکار کنم نمیخوام اینجوری باشم لطفا بهم بگید!
ماهم مثل خودت، من هم فکر میکردم فقط خودم هستم ولی با دیدن اینهمه آدما از اون درد تنهایی یکم کم شد ولی همینه فقط با قرص بهتر میشه و بعدش خود به خود فعالیت اجتماعی بهتر میشه ولی سخته درکل بهتر از این عذابهای روزانس
سلام
من ۱۶ سالمه و این علائم را دارم
گوشه گیر هستم، چون حرف نمیزنم تو جمع بهم میگن: چقدر ساکتی و خجالتی هستی!
واقعا بعضی اوقات توی جمع خیلی استرس میگیرم و تپش قلبم خیلی بالا میره و تنگی نفس میگیرم و گاهی دست هایم میلرزه، مثلاً وقتی معلم به من نگاه میکنه و میخواد ازم سوال بپرسه حتی اگه بلد هم باشم کل کلمات از ذهنم خارج میشه و صدام هم میلرزه؛ همش فکرمیکنم الان اگه اشتباه بگم یا… همه بهم میخندن و مسخره ام میکنن شاید باورکردنی نباشه ولی با خودم هم میگم خب به درک که بهت میخندن! ولی توی مغزم نمیره! راستش من وقتی حرف میزنم با اینکه پسر هستم از چشم بقیه صدای خیلی نازک و مسخره ای دارم! بارها شده وقتی دارم با دوستانم حرف میزنم یکی صدای من را میشنوه و با خودش زیر لبی با خنده و با حالت مسخره کردن میگه: چه صدایی داره! و خندش میگیره! بارها شده بعد از این اتفاق ها صدای خودم را ظبط کردم و گوش دادم، آواز خوندم و گوش دادم ولی از نظر خودم هیچ مشکلی نداره صدام، اما وقتی دیگران را میبینم که ممکنه به صدای من بخندن با خودم میگم خب حتماً یک ایرادی داری که دارن بهت میخندن😔
گاهی فکرمیکنم به دلیل اینکه صدام مسخره است نمیتونم حرف بزنم! ولی دارم میگم از نظر خودم صدای بدی ندارم! نمیدونم چی بگم! فقط میخوام زندگی طبیعی داشته باشم.
دقیقا منم همینجوریم درکت میکنم واقعا دیگه نمیدونم چکار کنم ولی همینکه میبینم تنها نیستم و خیلیای دیگه مثل منن حس بدمو نسبت به خودم کم میکنه امیدوارم بتونیم درستش کنیم
ببین الان وقتی از نظر خودت همه چی اوکیه دیگه اصلا نظر دیگران مهم نیس مهم خودتی ک درمورد خودت چی فک میکنی:)
سلام
یه حرف دوستانه:
توی این دنیا تنها نیستی و خیلیا اینطوری ان
ولی اینو باید بدونیم که ما هرطور که هستیم واقعا همینیم! همیشه قرار نیس همه چی اونطوری که تو میخوای پیش بره…
باید خودتو پذیری ، دنیارو بپذیری، آدما رو بپذیری و سعی کنی در عین پذیرش سعی در بهتر کردنشون داشته باشی …
از اول که چشمامونو باز کردیم همه ی آدما شروع کردن به تفسیر کردن دنیا برای ما که آره دنیا اینه، باید این ویژگی هارو داشته باشی ، باید اینطوری رفتار کنی و فلان و فلان … درحالی که دنیا نیاز به تفسیر نداره همینه که هست من منم تو تویی ، خورشید واقعا داره میتابه واقعا مایه حیاته ، توی کتابا و داستانا نیس واقعیه …
وقتی چیزی که واضحه رو بخوای تفسیر کنی اشتباه میشه، کیفیتشو از دست میده
فقط سعی کن ادامه بدی و هیچوقت متوقف نشی و راجب هیچی قضاوت نکنی
هیچکس نیاز به مشاوره نداره همه ما منبع آگاهی هستیم و توی ته ته قلبمون همه چی رو میدونیم فقط کافیه خودمونو ، نیاز های طبیعی مون رو بشناسیم و توی مسیرش قدم بزاریم
پیشنهادی : یه تست mbti میتونه کمک کنه که بیشتر با خودت انس بگیری
سلام آقای دکتر یه خانم ۳۶ ساله هستم مشکل فوبیا دارم قبلا خیلی استرسم شدید بود ولی الان یکم بهتر شدم ولی نه اون طور که دلم میخواد باشم راحت وبیخیال مثل بقیه آدما لطف کنین کمک کنین تا از این بهترم بشیم
منم همینطور حتی تو سربازی همه یکی از کادریا منو مسخره میکرد ولی الان که میبینم شما دوستان هم مثل منین یکم احساس آرامش گرفتم که حداقل تنها نیستم ولی آرزوهای شفا براهمرو دارم و همش میگم خدایا این بیماری رو به هیچکس نده اگه دادی شفاش بده چون خودم آنقدر سختی کشیم نمیخوام کسی به این درد مبتلا بشه
مشکل مضاعف اینجاست که اضطراب اجتماعی ذهن و روان و جسم آدم رو مچاله و خسته میکنه و باعث میشه خیلی از زندگی عقب بمونیم و بعد از یه مدت برای این عقب ماندگی هم سرزنش میشی؛ هی با دیگران مقایسه ت میکنن؛ فلانی به فلان جا رسیده، اینو داره اونو داره، ازدواج کرده؛ یکی نیست بگه اگر ما هم شرایط یه آدم نرمال رو داشتیم، الان اینجا نبودیم و شب و روزمون نمیشد غصه و حسرت. من ۳۴ سالمه و احساس میکنم هیچ دستاورد خاصی نداشتم؛ بعد این همه درس خوندن به خاطر ترس و عدم اعتماد بنفس و فرسودگی ذهنی نتونستم کار پیدا کنم و نگاه ها و قضاوت های دیگران کلافه م کرده و نمیدونم باید چه کرد؛ حتی دیگه حوصله فکر کردن به مشکلم رو هم دارم؛ این دنیا مال ما نبود….
سلام عزیز شما چرا برای درمان خودتون اقدام نمیکنید منم درگیر این اثطراب هستم ولی من کلا نمیدونستم
به صورت ریشه ای این مشکلم قابل درمان هست فقط نمیدونستم چجوری ولی ازوقتی باسایت دکتربهشتیان آشنا شدم امیدوارم وحالم بهتره خیلی زیاد چون من سنی ندارم که۲۱سالمه خیلی باید برنامه ریزی کنم برای زندگیم
سلام من هم وسواس چک کردن دارم مدام باید همه چیزو چک کنم وسایل تو جیبم خیلی آزارم میده و چند وقته مثلاً وقتی میرم مطب یه دکتر چند نفر که اونجا هستن اضطراب میگیرم و فکر میکنم همشون دارن به من نگاه میکنم و رفتار منو زیر نظر دارن مثلاً یکی که میخنده فک میکنم به من میخنده و تو برقرار کردن ارتباط با جنس مخالف مثلاً صحبت کردن خیلی خجالتیم و صدام میلرزه قبلاً اینجوری نبودم تازه اینجوری شدم هر کی راهکاری داره بگه ممنون
سلام. ساعت ۴ صبحه و من این مطلب رو خوندم. تا الان فکر میکردم که آدمهایی که مشکل من رو دارند انگشت شمارن. من هم چند سالی هست که دچار این اختلال شدم و الان اوج گرفته به حدی که نمیتونم در جمع غذا بخورم و دستام میلرزن. ولی پا شدم و گریه رو بس کردم. اولین وقت مشاوره رو با رواندرمانگر گرفتم و باهاش صحبت کردم. میخوام بجنگم واسه حال خوبم. میخوام زندگیمو از این اضطراب پس بگیرم. پاشو دوست من. باید زندگیتو از این اضطراب پس بگیری. من میفهمم چقد غصه میخوری ولی نباید پا پس بکشی♥️
سلام
من یه دختر ۱۴ ساله هستم
تمام این مشکلات رو داشتم
از اضافی بودن متنفرم و تنهای بدم میاد
قبلا یه ادم خیلی خوش زبون بودم
چن ماهی میشه لنکت گرفتم و توی جمع تپش قلب میگیرم و توی موقیعت های استرس زا تمام تنم داغ میکنه و میلرزه
کلا تمرکز ندارم
نمیتونم با دوستام رابطه خوبی داشته باشم چون احساس اضافی بودن دست از سرم بر نمیداره
خیلی ضربه دیدم و واقعا دلم میخاد زود این مشکل بره
مرسی بابت اطلاع رسانیتون
سلام شما قبلاً ضربه روحی یا شوک بهتون وارد نشده یه اتفاق ناگوار که بهتون ضربه زده باشه؟قبلا داروی اعصاب مصرف کردید اگه مصرف کردید چند وقت و چه دارویی؟
دوستان این مشکل رو با کلماتی مثل اختلال و…پیچیده نباید کرد حرف اینکه دارو و پزشک راهشه هم یک جوکه.
همه کسانی که به این مشکل دچار هستند از جمله خودم،ته دلمون میدونیم که نگاهمون نسبت به خودمون خیلی خیلی ظالمانه و میشه گفت وحشیانه است.
اینه که با کوچکترین تماس با دیگران،طبیعیه که ذهنمون هم با این نگاه که ساختیم راه میاد و همیشه با ساز ما میرقصه دیگه.
و تا کوچکترین رفتار از بقیه ببینه یا حتی وقتی که ندیده،
میگه بیا ببین،اینم فهمید که تو مسخره و عجیب غریب و زشت و کوتاه و معیوب و کم ارزش و…هستی.
من انقدر بد هستم که حتی نگاه معمولی دیگران به من حتی موقعی که هیچ کار خاصی نمیکنم،یک کوهی از عیب و قباحت من براش آشکار میکنه.
من انقدر مسخره و عجیب غریبم و یا خاص و متفاوت،که حرف زدنم جلوی یک کلاس یا گاهی حتی ۳.۴ نفر باعث میشه بقیه هم بفهمن این تفاوت رو!!!
در حالی که مشکل ما جمع نیست…اگه بود خیلی ها که این مشکل رو داریم خودمون رو بار ها در جمع قرار دادیم تا الان دیگه باید مشکلمون رفع میشد.
مشکل از نگاهیه که به خودمون داریم.یعنی عزت نفسی که به وحشیانه ترین و خونخوارانه ترین (واقعا جدی میگم)شکل ممکن،لت و پارش کردیم…
اگه اون نگاه در تنهایی ها درست بشه بدون نیاز به جمع،اونوقته که دیگه هیییییییچ خبری از خجالت و ترس جمع و..نخواهد بود.
خیلی خوب گفتی واقعا ما عزت نفسمون رو لت و پار کردیم
خداوکیلی هیچ متنی اینجوری به دلم ننشست که تو نوشتی انگار خودم این متنو نوشتم دمت گرم
سلام منم متاسفانه تمام نشانه های رفتاری و جسمی را دارم تمامی علتها هم کی ذکر شد در مورد من صدق میکنه خیلی عذاب آورده خیلی تنهایم وقتی تنهایم خودمو از همه آشناها باهوش تر میدونم که واقعا هستم ولی دقیقا از لحظه ی اول مواجهه با افراد ذهنم خالی میشه میشم یه آدم مطیعی که اگه هم بدونم طرف حرف و عملش اشتباها باز از اون فرمانبری میکنم
دقیقا مثل من منم خودم از همه باهوش تر میدونم الان ۳۸ سالمه
تمام علایم ذکر شده بالا در من صدق می کنه و همجنان در این سن هم عرق میکنم هر باز جلسه کاری باشه یا حتی گپ دوستانه باشه یا شرایط خاص این حس بهم غلبه میکنم و نمیتونم فرار کنم شروع به عرق کردن میکنم به طرز فجیع که مثل دوش گرفت میشه
امروز مجدد این شرایط تو یک جلسه کاری خیلی مهم برام پیش اومد اولش داغ میشم و شروع به عرق کردن میکنم اکه خدا همراه باشه باهام و به روم نیارن بعد از ۵ دقیقه استپ میشه و به خدوم میام دوست دارم درمان بشم
حالا چرا باهوشم و توانایی دارم الان من جز مدیران یک مجموعه هستم که هم رده های من با هم استخدام شدیم الان کارمند من هستن
حدود ۱۰۰ کارمند زیر مجموعه دارم و حداقل ماهی یک بار جلسه با یک سوم از این کارمندا برگزار م میکنم
در نظر بگیر که خودم باید شروع کنم خودم تحلیل کنم خودم عتاب و خطاب کنم به کارمند
منظورم اینه که خیلی سخت نگیر ولی دنبال درمانش باش
میشه پیشرفت کرد و لی خوب به بار هم پیش بیاد کلی انرژی تو میگیره ولی راه پیشرفت تو نگرفته این موضوع
تو باید خودت به خودت اعتماد داشته باشی
بازم میگم من همین امروز دوباره این تجربه تلخ که کلی انرزی مو گرفت داشتم و اومدم دنبال راه خل درمان
ولی سخت نگیر ادما رو هیچ کس
من خودم و مثال میزنم با این که شاید خیلی از کارمندای زیر دستم و مدیرای بالای دستم از این حالت من خبر داشته باشن ولی من پرو تر از این حرفام که موقعیت هامو از دست بدم هر سال هم یه پیشرفت و یه مسئولیت جدید و تجربه میکنم ندگی همینه سخت نگیردید به خدوتون و نامامید نشد
اینو میگم تموم
من با تمام حالات فوق همیشه دوست داشتم با موقعیت ها روبرو بشم و این باعث پیشرفتم و کمتر شدن اون حالت شده
نترسید همه چیز دسته خودتونه
ولی اگر راهی و یا دکتر خوبی سراغ داشتید بگید
در ۹۹ درصد موارد علت این بیماری محیط خانواده هست. خشونت و سرکوفت خوردن …. در خانواده باعث افت شدید اعتماد به نفس میشه.
بنظرم دارو به تنهایی جواب نمیده شاید در کنار روان درمانی (شناخت درمانی) مفید باشه. من تجربه شناخت درمانی دارم که واقعا تاثیر خیلی عالی داره ولی باید مرتبا در مواقعی که حملات پانیک بسراغت میاد شما هم باید با تصحیح فکرت (شناخت واقعیت) باهاش مبارزه کنی ولی می تونم بگم طوری فکرت رو عوض میکنه که حتی افراد با اعتماد به نفس بالا هم در برخورد با شما دچار مشکل و کم رویی و اضطراب میشن. دوستان خواستن پیام بزارن چک میکنم
تک تک مطالبی که فرمودید صحیح و حرف دل خودمه.خیلی لذت بردم از این مطالب درست.بنده فوبیای خودم رو به مادرم هم منتقل کردم.با مادرم هم راحت نیستم ومتقاببا مادرم هم همینطور
منم انقد از طرف دوستام طرد شدم که دیگ نمیتونم صحبت کنم میترسم تحقیرم کنن یا مسخره ام کنن
دقیقا منم اینجوریم
سلام فایل صوتی رو پیدا نمیکنم
فایل صوتی رو پیدا نکردم
فایل صوتی کجاست
احسنت جناب آقای دکتر واقعا درسته …. هر چیزی که کار عملی نباش بدرد نمیخوره … فقط فقط تمرین و عمل
متاسفانه منم مبتلا ب این اضطراب هستم
مثلا وقتی یک فرد جدید باهام صحبت میکنه فورا استرس میگیرم و این استرس لعنتی باعث میشه قدرت فکر کردنم رو از دست بدم به همین خاطر طرف مقابل میتونه ازم سواستفاده کنه
واقعا همچین چیزی دردآوره
بخاطر همین همیشه قبل از اینکه از خونه برم بیرون خودمو ی آدم حسابی تصور میکنم تا کم نیارم بعضی اوقات این کار جواب میده بعضی وقتا هم نه
ممنون مطالب مفیدی بود 🙏🙏🙏
من همینطوریم وقتی میرم بیرون توجای شلوغ پاهام میلرزه واقعا آدم دیونه میشه باور کنید به راه رفتن بقیه حسودیم میشه راحت هستن نمیدونم چه مرگمه توخیابون دوتا چشم نگام کنه پاهام میلرزه حتی ازدواج هم نمیتونم بکنم تا آخر عمرم بد بختی بیشتر کی حاظره با همچین آدمی زیر یه سقف بره ،رفتم برای گواهینامه تو امتحان شهری خیلی رد شدم اینقدر خرد کرده منو روانی شدم
منم قبلا حتی نشستن و راه رفتن جلو دیگران برام سخت بود… الان بهتر شده اما همچنان خیلی شدید و آزار دهندهست ، درکتون میکنم و اینکه چقدر میتونه آدمو افسرده و خسته کنه رو هم درک میکنم… اما فرار از اجتماع و آدما همه چی رو بدتر میکنه… در این زمینه مطالعه کنید و حتما با یه روانشناس صحبت کنید ، حتما… و مواجهههاتون رو بیشتر کنید… انقدر باید برید تو دل ترستون تا حالتون بهتر بشه و ترستون از بین بره اما خیلی زمان میبره… صبور باشید و بپذیرید که این چالش شماست و قابل حل هم هست 🙂
منم دقیقا همینجوریم ۵بار رد شدم گواهینامه بعد عصبانیم کرده
سلام وعرض ادب واحترام خدا قوت
من ی چن سالیه اغلب اوقات توی جمع یا مهمانی یا حتی بادوستانم ک خیلی هم راحت هستم توی غذا خوردن دچار اختلال میشم ونمیتونم ب راحتی غذا بخورم واین اختلال توی ساعات اخر روز یا شام بیشتر میشه ولی توی تنهایی هیچ موردی ندارم مچکرم راهنمایی کنید
باسلام بنده ۳۷ سالمه و یادمه یه روز در سن ۱۵ سالگی تپش قلب شدید گرفتم اون زمان قاری قرآن بودم و توجمع قرآن میخواندم و همیشه نفر اول بودم متاسفانه در سن ۱۵ سالگی تپش قلب در جمع شروع شد طوری که دیگه نمیتونستم یک کلمه حرف بزنم کم کم به کلاسهای درسم رسید این تپش قلب وحشتناک حتی دکتر قلب هم رفتم اما بی اثر بود یه روز دقیقا تو جمع بودم و بهم گفتن فلانی چقدر صوت قشنگی داشتی یادش بخیر یهو تمام بدنم داغ شد و قرمز شد به همراه تپش قلب وحشتناک هیچ وقت یادم نمیره داشت سرم منفجر میشد دیگه رسما قرمز شدنم شروع شد و هرکار و درمانی کردم فاییده نداشت حتی ازدواجم کردم که شاید خوب بشم اما جدا شدم الان جایی مشغول کار هستم از همه همکاران بیشتر اطلاعات دارم چون فرد باهوشی هستم اما به دلیل فوبیای اجتماعی قادر نیستم حرکتی انجام بدم وروز به روز دارم در محل کارمم افت میکنم و حرفی دیگه برا گفتن ندارم
من اینو بگم یکی از بزرگترین درد های بشتر همین فوبیای اجتماعیه که واقعا تمام زندگی ادمو مختل میکنه
احتمالا از اداره ای که هستمم استعفا بدم چون دیگه بدنم و روحم ظرفیت فشار نداره تمام موهام سفید شده بدنم تحلیل رفته فراموشی دارم میگیرم خدایا کمکم کن کاش بمیرم و راحت بشم دیگه تحمل ندارم
سلام برید باشگاه ورزش کنید ،،،در پارک پیاده روی کنید خیلی تاثیر داره
سلام آقای دکتر روده تحریک پذیر وترس از اجتماع چگونه براین ترس غلبه کنم
چطور میشه به صورت غیر حضوری تحت درمان بود؟
سلام روانشناسهایی هستند که به صورت آنلاین یا تلفنی مشاوره میدن میتونید با اونها تماس بگیرید
من تمام موارد بالا رو دارم، خیلی داغون بودم و نمیفهمیدم.احساس میکنم هر چه سن میره بالاتر شرایط کم رنگتر میشه
دوستان پر رو باشید نه به معنای آزار دیگران بلکه اتفاقا وقتی از ارتباط چشمی میترسی دقیقا زل بزن تو چشمای طرف حتی غیرعادی!!!
فکر نکن بقیه از تو بالاتر هستن اتفاقا هیچ کس از کسی بالاتر نیست!!! بلکه تو یک ادم خاص هستی و باید به این خاص بودنت افتخار کنی!
من کاملا مثل شما بودم … ولی الان بر این اضطراب غلبه کردم چون((( طرز تفکرم رو تغییر دادم))). درمان در درون توست… تو خاص هستی و رفتار مخصوص خودت رو داری… اگه وسط یه خیابون شلوغ پات به جایی گیر کرد و داشتی میخوردی زمین یا حتی خوردی زمین فقط به این اتفاق بخند و بدون برای همه این اتفاق میافته . و این اصلا اصلا اصلا مهم نیست و هیچ کس حق نداره مسخره ات کنه و اگر بکنه اشکال از اونه و بی فرهنگیش!
فقط باور کن هیچ کس براش مهم نیست تو چه شکلی هستی تو چجوری راه میری چجوری نگاه میکنی چون همه درگیر خودشونن درست مثل خودت . این تفکر تو هست که فکر میکنی بقیه روت زومه زوم😊 هستن به جاش روی هدفت فکر کن روی کارت و برنامه هات و اصلا برات مهم نباشه طرف بهت زل زده چون اگر فرهنگ داشت خودش اینکارو نمیکرد!!! نه اینکه تو یه جور رفتار کردی که باعث شده اون زل بزنه…
اگر نتونستی هم کمک بگیر از یک روانپزشک روانشناس ولی نذار اینطوری بمونی چون از لحظه های با دیگران حرف زدن و اجتماعی بودن لذت ببری …
سلام من ۴۱ سالمه چند وقتی هست که این مشکل رو دارم که توی مهمونی اضطراب شدیدی دارم بخصوص موقع غذا خوردن یه حالتی بهم دست میده دستام سرد میشه تپش قلب حالت تهوع میگیرم و نمیتونم غذا بخورم
سلام من ۲۶ سال دارم و مدت زیادی است که از اضطراب اجتماعی رنج میبرم هم در مکتب(مدرسه) و هم در دانشگاه این مشکل را داشتم. برای حل کردن آن زیاد تلاش کردم در کلاس های سخنرانی چندین بار اشتراک کردم بعد از مدتی باز هم به حالت اول برمیگردم و نمی توانم در مقابل اجتماع با اعتماد به نفس ظاهر شوم. اخیرا کار جدید پیدا کردم ولی چون اضطراب اجتماعی دارم و کم تجربه هم هستم خیلی در محیط کار مشکل دارم بنحوی که واقعا از زندگی بیزار شدم چون دیگران هم بنحوی از این ضعفم سو استفاده میکنند.
این مشکل خیلی آزار دهنده است نمیدانم چه کار کنم، چون من تلاش هم کردم تا این مشکل را حل کنم ولی نمیشه. دیگه احساس میکنم ایکاش اصلا متولد نمیشدم.
نمیدانم واقعا که چکار کنم این مشکل هم روی زندگی شخصی و هم کاری ام تاثیر منفی دارد.
من دقیقا همه رو میفهمم کسانیکه این مشکل رو دارن ۱.جواب دادن سوال در مدرسه ۲ رفتن مکان های شلوغ مثل مترو سینما اتوبوس و…. باعث میشه از خجالت فک کنی صورتت قرمز شده یعنی خلاصه بگم این مکان ها و قرار گرفتن ما تو یک جمعی برامون حکم جهنم رو داره .فک کن برای همین مشکل سرکار نمیتونی بری ، تو کلاس دانشگاه همش از خجالت غایب میشی بار ها شده جواب یک درس رو بدونی ولی از خجالت هیچی جواب ندی بعد فک کنن درس یاد نداری بار ها بخاطر این مشکلم قصد خودکشی داشتم و هنوزم دارم
دوستان تلقین خیلی کمک کرد ب من ، ادای کسی رو در بیارید ک راخت ارتباط میگیره و باور داشته باشید ک اختلال رو ندارید، مغزمونو بازی میدیم و نمیزاریم اون بازیمون بده
من اینطورم که زمانی که راه می رم احساس میکنم که به روش نادرستی راه می رم و احساس میکنم همش مردم به من نگاه میکنن و مسخرم میکنن .تو رو خدا یه روش درمان معرفی کنید😔😔
وای منم دقیقا عین خودتم
کاش یه نفر بود مثل خودم میتونستم باهاش دردودل کنم خیلی شاید بتونه حالمو خوب کنه این چیزای که تو نظرات نوشتن من همشو دارم شایدم مشکلات منم از همشونم بیشتر باشه 😔
منم همینطور
هم صحبت خوبی هستم
منم هستم
منم همینطور
ناموصن منم همینطوریم .وقتی فوتبال بازی میکنم فکر میکنم کج راه میرن
سلام عزیزان مشکلات همه شما عزیزان را خواندم دقیقامشکل بنده هم بودباورکنیداحساس کردم مطالب شماراشخصا خودم نوشتم الان حدمشکلاتمان مشترک بودیم بنده پیش روانشناس رفتم گفت مشکل هوش زیادشماست ،وقتی مردم شروع به حرکت می کنند فقط درفکرده قدم جلوترهستندولی توباتوجه به هوشت یک کیلومتربعدش راارزیابی می کنی تونیز فقط درفکرده قدم اولیه باش لازم نیست یک کیلومترراراهسازی کنی ده قدم رابرنامه ریزی کن بقیه را به جهنم
آقا من هم اینجوری هستم دانشجو علوم قضایی بودم ولی انصراف دادم
چرا انصراف دادین؟فقط بخاطر اضطراب اجتماعی؟
سلام من مشکلم اینه که دوست ندارم مهمانی برم به هیچکس توجه نمیکنم چونکه از همه میترسم ولی بیشتر از رفته آمد دوست یا فامیل از خودم متنفرم آدم ساکتی هستم من تازه زبان ژاپنی یادگرفتم کلید سازی کار میکنم ۲۲سالمه تا حالا بایه دخترهم آشنا نشدم ولی وقتی که با کسی روبهرو میشم فکر میکنم هیچی نیستم
من دقیقا همین مشکلو دارم ولی نمیتونم به مشاور مراجعه کنم یا حتی قرص مصرف کنم چون خانواده من با این دو مخالف هستن این موضوع هر روز که میگذره بیشتر داره منو خفه میکنه دیگه نمیدونم چکار کنم
امیدوارم راه حلی به جز قرص و مشاور پیدا کنم
راه حلی به غیر از دارو نیست….
چه دارویی میشه بگین
منم فک میکنم به غیر از دارو راه حل دیگه ای نیست.
کسی اینجا تابحال با دارو جواب گرفته ؟
میشه اعلان کنید ..
استرس دارم برم دکتر بگم اینجوری هستم
دارو درمان نمیکنه شاید شدت علاعم رو کمتر کنه اونم بستگی به شدت علاعم خود فرد داره بعضی افراد بادارونتیجه میگیرند وعلاعمشون به شکل قابل توجهی کاهش پیدا میکنه ویادرمان میشن بعضی ها هم مثل من نه باید راه دیگه ای باشه
سلام من ۱۶ سالمه و دارم از این مشکل وحشتناک رنج میبرم. راستش وقتی میرم مدرسه هردفعه که میرم پای تابلو دستام به شدت میلرزن و بزور بتونم یه چیز بنویسم.توضیحم ک عمرا نمیتونم بدم وقتی میخام وارد یه مهمونی ساده بشم اونقدر ضربان قلبم میره بالا که حس میکنم هرلحظه قراره از سینم بزنه بیرون. وقتی تو مهمونی چایی جلوم بگیرن انقدر دستام میلرزه ک اکثر مواقع میریزه. بخدا بعد هر بار این چیزا فقط کلی گریه میکنم. باورکنید امسال ک سال اول دبیرستانمه رشته تجربی من تنها کسی بودم ک معدلم ۲۰ شد تو کلاس. انقدر اینارو ب خودم میگم که تو که از همه بهتری تو که همه ازت کمک میگیرن چرا برا یه سوال جواب دادن اینجوری میشی ولی دست خودم نیس تحملش خیلی برام سخته خیلی. دلم بحال خودم خیلی میسوزه و برا آیندم نگرانم.
جالبه من فکر میکردم فقط من تو این دنیا این مشکل دارم و کسی مثل من نیست
چه دارویی میشه بگید
سلام منم همینطوری هستم حتی از اینکه فکر این رو بکنم که با کسی صحبت کنم هم دل پیچه میگیریم از بچگیم اینجوری بودم حتی معلم ،نزدیک ترین دوستم و خواهرم هم همینطور حتی نمیتونم جلوشون یک لیوان آب هم بخورم چ برسه ب غریبه و اینکه من تو مهمونی ها هم خیلی هیجان زده میشم و بخاطر همین از مهمونی ها متنفرم
منم دقیقا همین حالت ها رو دارم موقع صحبت کردن به شدت استرس دارم همیشه دستپاچه میشم و نمیتونم سر یک صحبت رو چطور باز کنم و به خاطر استرس در حد چند کلمه فقط میتونم صحبت کنم
خیلی سخته واقعا زندگی مثه زندگی ما به درد نمیخوره
منم همینطورم مشکل من بیشتر ترس از ادم هاست. مخصوصا از مردها خیلی میترسم و اینکه از رفتن به سر کار جدید میترسم. از رفتن به یک جای جدید با ماشین میترسم. حتی از فکر مردن به به سری چیزا استرس میگیرم
من جزوهمان ۲۰درصدشدیدهستم.برای درمان غیرحضوری چکاربایدبکنم.لطفاراهنمایی وکمک کنید.بااین مغزمیانی به شدت اسیب دیده چه بایدکرد.
سلام دکتر
منم این مشکلو دارم خسته شدم دیگه نمیتونم واقعا راست میگن بعد مرگ بزرگترین ترس اضطراب اجتماعی هر روز میمیرم و زنده میشم خواهشا کمک کنید
منم همینطورم،راه کارم اینه سعی می کنم تو اتاقم با صدای بلند در مورد موضوعات مختلف حرف بزنم ،و خودمو تو اون شرایط تصور کنم ،این کار باعث میشه به خودم اعتماد کنم و ترس از حرف زدن در اجتماع کمتر بشه ،یا قبل روبه رو شدن با اون شرایط یه موضوع رو تو کاغذ مینویسم برام کارساز بوده باعث میشه مغزم آماده باشه برای حرف زدن ،ترس ازقضاوت کمترین تاثیرو بزاره با اینکه اصلا از اون کاغذ استفاده هم نمیکنم و اکثرا حرفی میزنم که خارج از موضوع آماده شده ام هست،همین باعث میشه احساس امنیت کنم که تو کلمات کم نمیارم.البته هنوزم درمقابل آدمای حراف کم میارم .
سلام من ۳۶ سالمه و ترس و خجالت و اینکه با کلمات اصلا نمیتونم بازی کنم وصحبت کردن برام در چند کلمه خلاصه میشه بعد قاطی میکنم و فراموشی میگیرم لطفا راهنماییم کنید
منم همینطورم،راه کارم اینه سعی می کنم تو اتاقم با صدای بلند در مورد موضوعات مختلف حرف بزنم ،و خودمو تو اون شرایط تصور کنم ،این کار باعث میشه به خودم اعتماد کنم و ترس از حرف زدن در اجتماع کمتر بشه ،یا قبل روبه رو شدن با اون شرایط یه موضوع رو تو کاغذ مینویسم برام کارساز بوده باعث میشه مغزم آماده باشه برای حرف زدن ،ترس ازقضاوت کمترین تاثیرو بزاره با اینکه اصلا از اون کاغذ استفاده هم نمیکنم و اکثرا حرفی میزنم که خارج از موضوع آماده شده ام هست،همین باعث میشه احساس امنیت کنم که تو کلمات کم نمیارم.البته هنوزم درمقابل آدمای حراف کم میارم .
سلام من۲۳سالمه چندساله این مشکلو دارم اصلا دوس ندارم مهمونی برم وقتی جایی برا شام و ناهار دعوتم میکنن یا وقتی میخواد مهمون بیاد خونم استرس میگیرم من نمیتونم تو جمع غذابخورم همشمیترسم نکنه شکمم صدا بده ابروم بره بخاطر این دلیل خیلی عذاب میکشم وقتی هم جایی نمیرم قضاوتم میکنن میگن ادامارو دوس نداری… خیلی حس بدیه چندبار به خودکشی فکر کردم واقعادارم عذاب میکشم
اصلا این طوری نیست باید به خودتون بگید خب صدای شکمم بیاد خب تهش چی به جهنم این همه آدم این شرایط رو تجربه میکنن خب مشکلش چیه ، آدما به حدی مشکل دارن که مشکلات ماها بع چشم نمی یاد، نگران نباش انقد قوی هستی میتونی هر چیزیو شکست بدی
منم دقیقا بخاطر همین ترس که شکمم صدا بده اضطراب اجتماعی گرفتم
منم اینطوری هستم پس فردا خواهر شوهرم بعد ده سال میان خونمون ..نمدونم چکار کنم عرق زیاد میکنم صورتم قرمز میشه مطمئن هستم میفهمن من دردم رو ب کی بگم
منم دقیقا همین مشکلارو دارم موقع صحبت کردن همیشه استرس دارم دستپاچه میشمو کلمات و جملات رو فراموش میکنم احساس میکنم مثل بقیه خوب نمیتونم صحبت کنم احساس میکنم بلد نیستم صحبت کنم و به شدت ساکت و کم حرف و خجالتی و گوشه گیر هستم و سر یک صحبت رو نمیتونم چجوری باز کنم یا اصلانمیتونم یک داستان و موضوع را برای کسی توضیح بدم به خاطر مشکلم همیشه خجالتی هستم و آرام صحبت میکنم مردم منو به عنوان شخصی مظلوم میشناسن..به خاطر این مشکلم همیشه ساکت و کم حرف هستم با هیچ کس نمیتونم دوست بشمو ارتباط برقرار کنم ..موقع صحبت کردن با کسی نمیتونم تمرکز کنم یا باهاش چشم تو چشم بشم ..به خاطر این مشکلم نمیتونم از حق خودم دفاع کنم و بیشتر وقت ها بااینکه حق با من بوده سوکت کردم و تو دلم ریختم و بغض کردم و نتونستم از خودم دفاع کنم و فقط گریه کردم.احساس میکنم بعضیوقتا با من مثل یک احمق رفتار میشه و دوران مدرسه خیلی بازیچه دست این و اون قرار گرفتم و نتونستم از حقم دفاع کنم….از روبرو شدن با افراد و مکان های جدید به شدت استرس دارم ..موقع صحبت کردن به خاطر استرس لکنت زبان دارم…من هیچ وقت نمیتونم با کسی دوست بشم یا رابطه عاطفی برقرار کنم من همیشه به خاطر مشکلم خجالتی و گوشه گیر هستم.به خاطر مشکلم تصمیم گرفتم هیچ وقت ازدواج نکنم آقای دکتر اینجور افراد اگه ازدواج نکنن بهتر نیست ؟….به خاطر این مشکلم نمیتونم شغل مناسب پیدا کنم وموقعیت های شغلی خوبی رو تابحال از دست دادم من احساس بدبختی و آرزوی مردن رو دارم😢😢🤧😔
منم این اختلال رو دارم عزیزم .. تو تنها نیستی .. من دارم تمرین ها رو انجام میدم ماحق زندگی داریم اصلا به مرگ فکر نکن .. اینطوری فکر کن که این اختلال هدیه ایه از طرف خدا به تو .. که تو این اختلال رو شکست بدی و به قوی بودنت ایمان داشته باشی .
سلام آقای دکتر بنده۳۵سال دارم وترس ازرفتن به مهمانی وآمدن مهمان استرس دارم تو جمع نمیتوانم حاضر شوم واحساس خجالتی میکنم .لطفا کمکم کنید که چه دارویی مصرف کنم تا بهبود پیدا کنم .متشکرم
ازدکتر بهشتیان کمک بگیرید ومشاوره داشته باشید بستگی به شدت علاعمتون داره دکتربهشتیان درمان هردردی هستن.
چه تمریناتی میشه بگی؟
چه تمرینهایی؟
سلام ، این بنده چه کار کنم تو جمع بتونم مثل بقیه صحبت کنم . وقتی که تو جمع می روم اعتماد به نفسم را از دست میدم. چه کار کنم
منم مثل تو ام از بچگیم همیشه ساکت و خجالتی بودم همه فکر میکنن من افسرده ام با خانواده خودمم نمیتونم ارتباط برقرار کنم حرف زدن با دیگران یکی از سختترین کارای ممکنه از رفتن به مهمونی فراری ام و بدون استثنا هر وقت جایی میرم از شدت استرس حالم بد میشه موقع حرف زدن هنگ میکنم و به تته پته میوفتم و خیلی چیزای دیگه …
اما امیدوارم که بتونم یه روزی مثل بقیه آدما عادی باشم بدون هیچ استرسی زتدگی کنم به خاطر استرسم تو این سن کم بیشتر موهام سفید شده و معده دردای وحشتناک دارم .
نگران هیچی نباش و به مرگ فکر نکن خودتو طوری که دوست داری باشی ببین اینطوری کم کم حالت خوب میشه ،به موقعش به ازدواجم فکر کن حتما لیاقت یه زندگی پر از خوش بختی و آرامش و داری
در بیشتر موارد ک شامل ۹۰ درصد میشه خود تویی ک زوم کردی روی خودت و کسی اصلا ب این چیزا فکر نمیکنه اگرم فکر کنه ب بزرگی ک خودت میبینی نیس و اون زودتر از چیزی ک فکرشم کنی از یادش میره .و نسبت ب این قضیه حساس شدی تکون ک میخوری فکر میکنی ی مشکل داری یجورایی کمالگرایی ام هست باید ب این فکر باشی ک هر کسی در طول روز هزار اشتباه میکنه ولی ب چشم ما نمیاد همون طور ک ما اشتباه میکنیم دیگران خیلی متوجه نمیشن .هر مشکلی برات پیش اومد بعدش اصلا بهش فکر نکن و دیدت ب اون این باشه ک خب مگه چی شده ی چیزه عادی هست
هزاران و شاید میلیون ها نفر هستن که مشکل شمارو داشتن و شکستش دادن اونقدر قوی هستی میتونی هر چیزیو شکست بدی قدم به قدم برو به جنگ مشکلات
منم همین طورم حتی دچار لرزش اندام و تیک های گردن و سفتی ماهیچه هاو تپش قلب شدید میشم و این مشکلات من بعد از ازدواج تشدید شد چون قبل از ازدواج دانشگاه و مدرسه برام جذاب بود وتقریبا همه ی مهمانی هارو نمیرفتم و مهمان های خودمون رو خیلی مختصرو مفید میدیم و میرفتم تو اتاقم درس میخوندم والان هم قبل ازاین که برم جاهایی که اضطراب زاس دارو استفاده میکنم
دقیقا من به خاطر این مشکلم حتی بوده ماها از خونه بیرون نرم همیشه تنهام حتی میترسم پامو از در حیات بیرون بزارم
سلام اگه اینو میخونی بدون من با خوندن نظرت اشک ریختم و قشنگ حس ک حالتو درک کردم منم همین مشکل رو دارم باید بری روانپزشک و کتاب های مفیدی هم هست که میتونی بخونی و اینم یادت نره که هیچ وقت تسلیم نشو🥲
منم همینطور تورا درک می کنم منم آرزوی مردن دارم وحتی بعضی وقت ها استرس اینقدر فشار میاره، سرم درد میگیره وتپش قلب زیادی میگیرم
سلام آقای دکتر
من از بچگی یه مشکلی دارم و اونم اینکه بشدت آدم ساکت و گوشه گیری بودم. اینو همه تایید می کنن که از همون دو سه سالگی اینجوری بودم. البته بازی می کردم ولی نسبت به بچه های دیگه کمتر جنب و جوش داشتم.
روز اولی که رفتم مدرسه یادم میاد بچه ها داشتن اینور اونور می دویدن و بازی می کردن ولی من از اول تا آخر روی نیمکت نشسته بودم و با هیچ کس هم حرف نمی زدم.
بزرگتر که شدم مشکلم بیشتر شده. تو دوره راهنمایی حتی روم نمی شد به چهره خودم تو آینه نگاه کنم و از خودم متنفر بودم. تو دبیرستان خیلی ها می گفتند کمرو و کم حرفم. به دانشگاه که رسیدم دیگه الان واقعا نمی تونم تو چشم کسی نگاه کنم. دوست و رفیق ندارم وقتی بهم نگاه کنن و توجه همه بهم جلب بشه قرمز میشم. نمی تونم تو کلاس ارائه بدم و خیلی استرس می گیرم و حتی روم نمیشه دوستام رو از ده متری با صدای بلند صدا بزنم! از نگاه کردن به آدمایی که از کنارم رد میشن یا از کنارشون رد میشم هم پرهیز می کنم. حتی از یکی دو تا دوست که قبلاً داشتم هم الان خجالت می کشم و باهاشون راحت نیستم. آیا مشکل من قابل حله؟ آیا این مشکل ارثی هست (با توجه به اینکه از بچگی باهام بوده) یا تو محیط اینجوری شدم؟ ممنون میشم جواب بدید. باتشکر
من هم دقیقااا همینطور هستم
فقط توی فضای مجازی راحت ترم
تو فضای واقعی خیلی کمتر و ارتباط با بقیه برام سخته و کامل انگار خود من این حرفهارو زدم
نمیدونم چیکار باید کنم برای این مشکل
منم صورتم گر میگیره قرمز میشه شرشر عرق میریزم طرف مقابلم متوجه میشه و این منو داغون کرده ..چرا من بایداینجوری باشم چرا خوب نمیشم …پس چرا جواب نمیده کسی ؟؟؟آقای دکتر کجاهستن؟؟؟؟چه دارویی بخورم عرقم دیگه خشک بشه ای خدااااا
لطفا پیجتون بگید آقای دکتر
سلام دکتر من هم شدیدا از این موضوع رنج میبرم به طوریکه الان سرباز هستم وبه شهری نزدیک شهر خودمون برای انجام خدمت باید برم ولی استرس دارم .اکثر استرس من ازانجام کار جلوی بقیه ی افراد هست که نکنه یه زمانی کارارا اشتباه انجام بدم ومورد تمسخر قرار بگیرم ویک استرس دیگه هم که دارم توانایی انجام چالش های جدیدتر زندگی را ندارم …اکثرا قالب ترس دارم از موقعیت هایی که یا پیش نیامده ولی تجسمشان میکنم مثلا من ترس شدیدی از دعوا دارم ویه روز بایک نفر درگیری کلامی داشتم واز ترس دعوا مجبور به ترک صحنه شدم وعلاوه بر ترس از دعوا شدیدا از قضاوت بعد از درگیری آزار دیدم وترسم از این هست که مرا ترسو ودیوار میخوانند واز این که مردم از مشکل من باخبر شوند مرا دیوانه میکند واین موضوع به شدت مرا رنج میدهد… این ترس در کودکی من خیلی کمتر بود وفقط کمرویی بودو دران سن زیاد از دعوا و جنگ بحث ترسی نداشتم … ترس شدید در نوجوانی وزمان ۱۲ .۱۳ سالگی به بعد شروع شد که در خواب میدیدم که که مرتکب کار اشتباهی شده ام یا هرچیزی و یه نفر مرا میگیرد ودر خواب من توانایی دفاع کردن ویا حتی توانایی فرار کردن از آن مکان را نداشتم وموضوع این خواب ادامه دارشدومن زیاد خواب میدیدم ودر روند روز من هم ایجاد ترس کرد وکم کم مرا از موقعیت های که باعث بحثو جدل و دعوا درگیری میکرد فراری داد والان از این قضیه ترس ونیم وحشت ناکی دارم ویک عذاب وجدان شدید هم دارم که چرا این طور آدمی هستم واین عذاب وجدان بیشتر از هرچیز مرا درگیر کرده و زندگی مرا مختل کرده ومن الان از بیرون رفتن از خانه بیم دارم یک بارهم به روانشناس مراجعه کردم که پول نداشتم وادامه دارن بود آقای دکتر لطفا کمکم کنید
سلام من ۱۵ سالمه
تا جایی که یادم میاد خجالتی بودم
بیشتر دوست دارم تنها باشم
اما این خجالتی بودن خیلی برام مشکله
چون حتی با فامیلای نزدیکمم نمیتونم راحت حرف بزنم
از اینا گذشته
من از عید به اینور علاقه هام پریده
مثلا من تا قبل عید به یه چیزی علاقه شدید داشتم(به یه شغلی) که صبح تا شب انجامش میدادم(طراحی سایت)
بعد عید زده شدم
رفتم یه کار دیگه بازم خیلی عالی بود و از موقعی که بیدار میشدم تا موقع خواب همش پای کامپیوتر بودم
اما باز از اونم زده شدم
خیلی علاقه داشتم
تلاش کردم دوباره ادامه بدم کارمو اما اصلا نمیتونم
از تنهاییم خسته شدم
یه حرف نمیتونم با کسی بزنم
اما خجالتی بودنمو میتونم یکاریش کنم
اما اینکه از همه چی زده میشم مشکل مهم منه
بخاطر این نیست که من از چیزی خوشم میاد تمام وقتمو صرف همون کار میکنم؟
توروخدا کمکم کنید واقعا از زندگی خسته شدم
الان فقط بازی میکنم با کامپیوتر
میشه راهنمایی کنید…
خب منم دقیقا یک سال پیش این مشکلو داشتم و دلیلشم این بود که سه روز در هفته میرفتم به کلاس ورزشی که اصلا دوست نداشتم و فقط به این خاطر میرفتم که یک دفعه مثلا از دستم ناراحت نشه مربیم ولی وقتی کرونا اومد دیگه به خاطر کرونا نشد برم و نمیدونم چطوری یک دفعه یه دختر زیبا اومد داخل زندگیم و اونجا بود که افکار بچگونمو گذاشتم کنار و با خوم فکر کردم واقعا دارم چی کار میکنم,چرا باید هر روز مسخره شم یا اذیت شم به خاطر همین دیگه اون باشگاه نرفتم اخه اونجا خیلی خجالتی بودم و دوستامم خیلی منو مسخره میکردن و با اونا هم قطع رابطه کردم الان اونا به قدری بد بدختن که واقعا خوشحالم مثل اونا نشدم و خب خیلی زیاد بود شدت این اظطراب اجتماییم که خب الان خداروشکر یک ساله که میرم بدنسازی و شروع کردم به کتاب خوندن و خودشناسی که تیپ شخصیتیم intp بود و خیلی اعتماد به نفس بالایی باید داشته باشم و خداروشکر تونستم تا حد خیلی خیلی زیادی خودمو خوب کنم اما الان بازم حس میکنم که همه دارن منو میبینن و قبل از بعضی موقعیت های اجتماعی یکم تپش قلب و نگرانی دارم ولی خب چون اعتماد به نفسمو خوب تقویت کردم دیگه واسم مهم نیست که بقیه چه فکری میکنن اخه کاری نمیتونن بکنن و اینم بگم که طبق چیزایی که خودم تجربه کردم.خودارضایی میتونه بشدت باعث کاهش اعتماد به نفش شه به حدی که واقعا ادم دلش میخواد مجازات بشه ولی به لطف خدا الان همه چیز تقریبا عالیه و راجب اون دختر بگم که نتونستم به خاطر یک سری مشکلات بهش برسم.فقط خواستم اینو بگم این زندگی مال خودمونه هیچ کس نمیتونه مارو متوقف کنه ادامه بدید تا ضعف هارو نابود کنیم و با خداوند خیلی خوب زندگی رو ببریم جلو💪💪💪💪💪💪💪.ومرسی از شما که ب حل این مشکلات کمک میکنید.
خیلی سخته
اولش فکر می کنی مسخره است و درست می شه ولی کم کم می بینی که داره روی درس و حتی روابط با خانواده ات هم اثر می ذاره
برای من که بعد از ده سال (از کودکی ) بدتر و پیچیده تر شد
دچار افسردگی شدم و انگیزه ام تحلیل رفته و کلا رفتارم خیلی ناگهانی عوض می شه یعنی سعی می کنم همه چیز رو عادی ببینم و لذت ببرم اما بعد از اون با شیب بد تری از همه فاصله می گیرم
بعد از یک گفتگو خیلی ساده حس می کنم از جنگ برگشتم و بعد حتی تا چند سال بعد راجبش فکر می کنم و خودم رو خیلی سرزنش می کنم
الان هم خیلی بد تر شده و من نمی دونم وقتی دانشگاه ها باز شدن چی کار کنم
درکت میکنم ولی اینطوری حرف زدنت رو قبول ندارم نگو خیلی سخته خودت داری الکی سختش میکنی و مثبت فکر کن ✊ دیگه هم اینطوری نگو اصلا … من نفس عمیق میکشم پشت سر هم خیلی بهتر میشه.
سلام خسته نباشید آقای دکتر من کلا ادم استرسی هستم و همیشه در هر حالتی ذهنم مشغوله یه سری افکاره که به کل منو درگیر میکنن…خیلی ادم برنامه زیزی هیتم ولی خب از طرفی هم جدیدا دیگ حس میکنم خیلی ضعیف شدم بخاطر این افکار پوچی ک بهم غلبه کرده…۲۲ سالمه
اوایل پرشای عصبی از پلک و دستم شروع میشد و زود تموم میشد ولی الان چند روزه مداوم حس میکنم یه نبض قوی تو سرم میزنه جوری که میترسم بقیه اونو با نگاه کردن بهم ببینن انگار ی لحضه سرم میلرزه میترسم ازینکع تیک بگیرم تیک عصبی و واقعا این مدت حضور تو اجتماع واسم شده فقط میخوام از دست این لرزشای یهویی خلاص شم واقعا ذهنمو مختل کرده ممنون میشم کمکم کنین
سلام وقت بخیر
این بسته حذف شده؟
سلام روز بخیر، در بخش پروفایل کاربران قدیمی دوره در دسترس هست.
با سلام من میخواهم دورهه درمانی غیر حضوری با نظارت انجام بدم لطفا راهنمایی کنید
درود بر شما دوست عزیز، دوره درمان را تهیه کنید برای استفاده از پشتیبانی هم با شماره ۰۹۱۰۹۱۰۵۰۱۰ هماهنگ کنید.
سلام آقای دکتر من مشکل اینکه فکر میکنم همیشه مریض هستم بیماری ارم همش فکرای منفی خسته شدم همجا هم دکتر رفتم سالم بودن فوبیا بیماری دارم و انگار علایمش دارم و بیشتر ازاین میترسم که میگن به عروس فکر کنی میشه خیلی استرس دارم اصلا فکرای منفی دست خودم نیست
سلام من الان ۲۴ سالمه از نوجوونی حالتای اصطراب اجتماعیشو داشتم واقعا دیگه بریدم چند ساله دارو میخورم فایده نداره روانشناسم چند جلسه رفتم هزینش زیاد بود ول کردم واقعا خسته شدم از مهمونی رفتن استرس زیاد میگیرم و نمیخوام جایی برم بااین حال اگه یه روانشناس خوب باشه که واقعا مشکلم کلا حل شه حاضرم هر چی دارم ندارمو بدم فقط خوب شم
درود بر شما دوست عزیز دوره افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر اضطراب اجتماعی می تونه به شما کمک کنه مشکلتون را حل کنید.
سلام آقای دکتر من هم شبیه این بچهای مشکلاتم از بچگی شکل گرفته و ریشه تو دوران کودکی
آقای دکتر یه سوال آیا دو نفری که این شکلی هستن با هم ازدواج کنن می تونن خیلی بهتره به پیشرفت خودشون کمک کنن و زندگی بهتری داشته باشن درسته
الان من ۱۹ سالمه آقای دکتر ترسی این هست که با کی و چه طور باید فرد موردنظر و شبیه خودمو پیدا کنیم
سلام آقای دکتر من خیلی اتفاقی این مطلب و خوندم و متوجه. شدم این همه سال مشکلم چی بوده. تا قبل از این فکر میکردم که درونگرام و همین. از دوران مدرسه همیشه تو ارتباط گرفتن با بقیه مشکل داشتم و همیشه دیگران فکر میکردن که من مغرورم هیچوقت بخاطر این اخلاقیاتم نتونستم دوتا کلاس برم. معمولا گوشه گیر بودم اما افسرده نبودم و نیستم از سرگرمی های تک نفره ام لذت میبردم. الانم که ۲۲ سالمه و چندسالی هست ازدواج کردم هنوزم از حضور پیدا کردن توی جمع فراریم. حتی با کلی دعوا و ناراحتی سعی کردم که برام مراسم عروسی نگیرن و روز جشنمم با گریه رفتم. از رفتن تو مجالس زنونه عروسی تولد و همه چیز متنفرم و حتی واسه خودمم دوست ندارم. از غذا خوردن تو رستوران متنفرم اما بعد از ازدواجم خیلی وقتا مجبور بودم که برم و همیشه کنج ترین جای ممکن و انتخاب میکرد برای نشستن. همسرم تا حدودی باعث بهتر شدن من شد. ما با هم خیلی خوشبختیم اما همیشه سر مهمونی رفتن و مهمون اومدن و رفتن به مجالس مشکل داریم. و من دلم میخواد که بقیه درکم کنن که دلم نمیخواد توی مراسمات باشم و دوست دارم که درکم کنن من از اخلاق خودم راضیم. اما هیچکس متوجه نمیشه من حتی عروسی پسرعمه ی خودم و نرفتم 🙁 هربار که بحث مهمونی پیش میاد با همسرم کلی مشکل پیدا میکنیم و اگرم برم توی مجالس یه گوشه میشینم و خودم و کنترل میکنم تا گریه نکنم
سلام
وقتتون بخیر آقای دکتر.
عاجزانه از شما میخوام با صداقت تمام به این سوال من جواب بدین آقای دکتر، من هم مانند سایر دوستانی که پیام گذاشتن دچار اضطراب اجتماعی هستم.
آیا میشه امیدوار بود که یه روز ما هم مثل بقیه انسان ها، راحت و سالم زندگی کنیم؟
دیگه بریدم، پانزده ساله که شروع کردم خودم رو اصلاح کنم، درس خوندم، دانشگاه رفتم، ازدواج کردم، انواع کتاب و مطالب روانشناسی خوندم، پیش مشاور و روانپزشک رفتم. بهتر نشدم هیچ، روز به روز علاوه بر مشکلات روانی و ذهنی، به مشکلات جسمیم هم اضافه میشه. فقط یک مرده ی متحرکم. فکر نکنم جز مرگ چیز دیگه ایی بتونه به این بدبختی من پایان بده.
کاش مشکل من هرچیزی بود به جز این ترس و اضطراب لعنتی. انگار اومدم تو این دنیا که فقط حسرت به دل بمونم. این همه تلاش کنی، درس بخونی اما به خاطر ترس نتونی استعدادت به ثمر برسونی و بری سرکار و مشکل مالیت رفع کنی، ازدواج کنی اما نتونی لذت ببری و زندگیت بسازی، گواهینامه بگیری اما از ترس رفتار و قشاوت دیگران راننه نشی😔بلد نباشی از ته دل و بلند بخندی، برای بیرون رفتن از خونه ساعت ها با خودت کلنجار بری، برای رو به رو شدن با آدما هرثانیه داغونتر و آبتر بشی😔نتونی برای دلت تصمیم بگیری، نتونی از خودت راضی باشی، خودت قبول نداشته باشی، مدام دنبال رضایت دیگران باشی، حالت از خودت به هم بخوره،دستات همیشه سرد و مثل جسد باشه دیگران مدام بهت بگن😔 با تمام علمی که داری نتونی تو جمع صحبت کنی، شوخی کنی و…
مدام از درگاه خدا کمک بخوای اما ندونی کی کمک میرسه😔تا کی باید صبوری کرد.
درود بر شما دوست عزیز در فایل صوتی به طور مفصل توضیح دادم که چرا اکثر افراد نمی تونن مشکل اضطراب اجتماعی خودشون را حل کنن. مشکل اضطراب اجتماعی قابل حل هست البته به شرط اینکه از روش های درمان درستی استفاده بشه و فرایند درمان کامل بشه
منم دقیقا مثل شمام. ۲۲سالمه.این مشکلاتم از دوم راهنمایی شروع شد. هر کتابی بگی خوندم. هر روانشناسو روانپزشکی رفتم.هر دعاو نمازی بود خوندم. نشد که نشد… فقط موندم شما با این مشکل چجوری تونستی ازدواج کنی؟؟؟ من اولا با این مشکلا هیچ وقت فرد مورد علاقمو نمیتونم پیدا کنم. اگرم پیدا کردمو فرضا ازدواج کنیم طرف بعد دوسال میگه این بیماره و ولم میکنه
دقیقا چطور تونستی ازدواج کنی من ۳۰سالمه همیشه فکر میکنم کل آدما از من سرتر و بهترن تواین ۳۰سال خدا بالاسر شاهده حتی یه ابراز علاقه ی خشک و خالیم نسبت به خودم ندیدم باوجود ۳۰سال سن هنوز که هنوز وقتی پشت ماشین میشینم هوش میترسم یعنی واقعا بغرنجه این مساله برام من رشته ای هم درس خوندم که نیاز به اعتمادبه نفس و عزت نفس بالایی داره وپرستیژشم خوبه ولی بااین وجود احساس خلا میکنم هنوزم نتونستم وارد یه شغل مشابه بشم کلا کاراکترم ملغمه ای عزت نفس پایین اعتمادبه نفس داغون کمرویی و خجلی و تنبلی و وسواسی و دراز افکار منفی شده واقعااااا موندم چیکار کنم دائما از خدا مرگ طلب میکنم ازاینکه سربار خونوادم ازخودم بدم میاد اینو نگفتم شدیدا خودمو میکوبم آنقدر ایراد جسمی میگیرم ازخودم که حد و حساب نداره بعضا بقیه ازم تعریف میکنن احساس خجالت و اینکه ترحم میکنن نسبت به من رو دارم در مورد ازدواجم که کلا شوتمم یا افراد فرصت طلب و پرو سراغم میان که حتی اونا هم ازم فرارین وای اون افراد محترم و به درد به خور که کلا قبلا مزدوج شدند و بادیدنشو دپرسیه من بیشتر میشه هرکاری میخوام بکنم میگم که چی آخرش که تنهام به درد نمیخوره این امواج منفی کل وجودم مثل خوره خورده بلد نیستم دو کلام حرف بزنم تا کسی تحت تاثیر قرار بدم تو دانشگاه همیشه تو سایه بقیه بودم هیچوقت جسارت اینو نداشتم که برم به اونایی که باهام بد برخورد کرده بودن رودر رو برخورد کنم اه حالمممم از خودم بهم میخوره چطوررر خودمو نادیده میگیرم به خاطر بقیه ولی واقعاااااااا دلم میخواد ازاین زندان خلاص شمممممم
سلام دکتر منم مثل تمام دوستان از این مشکل بشدت رنج میبرم وچند روزه که شدیدا از خودم متنفر شدم حس میکنم که اصلا توانایی انجام هیچ کاری درحضور مردم را ندارم ودرمواقعی که باید در حضور افراد کاری راانجام دهم اکثرا دچار استرس شدید تپش قلب میشوم و چار اشتباه میشوم حتی در راحت ترین کارها.اابته که در تنهایی شاید توانایی انجام این کارهارو داشته باشم اما با حضور افراد استرس میگیرم .خصوصا افراد غریبه یا افرادی که فکر میکنم از ناتوانی من سوئ استفاده کرده ومن را مسخره میکنن دوبرابر دچار استرس میشوم .در مواقع حضور درجمع دچار استرس میشوم وشدیدا نه گفتن برایم مشکل است .در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل شدیدی هستم .در برخورد اول مردم به من جذب میشوند ولی در ادامه بارفتار من که آشنا میشوند از من خسته میشن واین خیلی عذاب دهنده است …از دعوا به شدت ترس دارم وبه شدت گریزانم از این مسائل …آقای دکتر بیشتر از این مسائل فکر به این مسائل وعاقبت اینها مرا اذیت میکند مثلا همش در فکر این هستم که کسی به من فوش دهد در جمعی ومن کاری ازدستم برنیاید ومورد تمسخر و سرزنش بقیه قرار گیرم ..فکر به این مسائل هم مرا دیوانه کرده واز جمع وافراد دور کرده ..آقای دکتر تمام لذت های من از زندگی چند ساله که از بین رفته ودر این چند سال فقط استرس واضطراب داشته ام .
دقیقا مثل من امروز ارزوی مرگ کردم
بخدا حرف دل منو زدی
عزیزم از روش درمانی دکتر استفاده کردید؟ خوب بود براتون؟
بخدا که راست گفتی
اگر کسی این مشکل فوبیارا نداشته ولی بعد مدتی دچار شده چطور ؟؟؟من از ۸سالگی متوجه اضطراب شدیدم بخصوص موقع امتحانات شدم .چیزی ک منو ازاز میداد تنهایی درزنگ تفریح دردوران مدرسه بود و دری سنی برای رهایی از تنهایی کلی دوست پیدا گردم و از سن ۱۸ .۱۹ سالگی تا۲۴.۲۵ عالی بودم دکست داشتم تو جمع حرف بزنم کانون توجه باشم همه نگاهم کنند چون تونسته بودم ظاهری خوب برای خودم بوجود بیارم تیپ و اندامو صورت خوب بعداز ی مدت ک بحرانهام ریاد شد اول تو ی جمعهای خاصی احساس غریبگی و تشویش کردم بعد همه جمع هارو شامل شد تا جایی ک اینقدر حاد شده ک تمامی زندگیم مختل شده از انواع درمان کمک گرفتم والی بی فایده بود حتی هیپنوتراپی
اول قیمت سی دی اعتماد بنفس را بگید
و اینکه ایا قابل درمانهست و درچند جلسه
منم همینطوری شدم
ببخشید برای درمان این مشکل ، تمرینات اعتماد به نفس بیشتر موثر هست یا درمان دارویی و سابلیمینال ها؟
درود بر شما دوست عزیز، دوره درمان افزایش اعتماد به نفس از همه موثرتر هست. داور درمانی اثرات موقت داره فایل های سابلیمینال هم همانطور که در فایل صوتی توضیح میزان اثربخشیش به شدت مشکل بستگی داره.
سلام
من ۲۱ سالمه و تا قبل این نمیدونستم همچین اختلالی دارم شاید عجیب باشه ولی من تا الان حتی یه دوست صمیمی هم نداشتم مشکل برقراری ارتباط دارم توی جمع که میشینم کمتر موقعی پیش اومده که حرف بزنم
چند وقت پیش تو یک جمع مجبور صحبت کنم اینقد اضطراب داشتم که صورتم کاملا سرخ شده بود بدتر از اون این بود که فردی دقیقا بعد من صحبت کرد و مشخص بود که کاملا به صحبت توی جمع وارده و اونجا خیلی احساس حقارت کردم و خودم رو تا پایان جلسه با اون مقایسه میکردم نمیدونم واقعا چیکار باید بکنم جرات اینکه دربارش با کسی مخصوصا آشنا حرف بزنم هم ندارم
میتونم با یک مشاور صحبت کنم
وقتی بین جمع میشینم همه فک میکنن مغرورم درحالیکه اصلا اینطور نیست من میترسم که حرفی بزنم مسخرم کنن خواهشن کمکم کنین میترسم زندگیم از اینی که هست سختتر بشه
سلام چرا جواب پیام ها نمیدین نه واتساپ نه اینجا فایل فوبیا اجتماعی یا اضطراب نیست کسی جوابگو نیست
دوست عزیز شمال دوره سلبلیمیمنال اعتماد به نفس را تهیه کردید. اما به اشتباه وارد دوره درمان اعتماد به نفس شدید.
فایل صوتی سابلیمینالش کجاست؟؟
سلام من چندین بار به چند روانشناس و روانپزشک و متخصص مراجعه کردم هیچکدوم نگفتن فوبیا اجتماعی دارم ، نمیدونم این علم رواندرمانی واقعا چیه ؟ الان خودم دارم کتاب رفتار درمانی شناختی برای دامیز رو میخونم البته علاقه شدیدی به مردن دارم شتید اینطوری بتونم از شرش راحت شم.
زندگی را باید زندگی کرد
یه خودت یه قولی بده(متوقف نشو)
زندگی قشنگیهاشو داره لطفا عمیق نگاه نکن
تو با ارزشی باید زندگی کنی
و مثل الماس بدرخشی
حرف های شما موجب افزایش اعتماد به نفس میشه ممنون از شما 🙏❤️
سلام فایل صوتی قابل کلیک کردن نیست به صورت لیبل هست نمیتونم بازش کنم
سلام،برای درمان و تشخیص این اختلال باید به روانشناس مراجعه کنیم یا روانپزشک؟
درود بر شما دوست عزیز روانشناس مراجعه کنید
سلام اقای دکتر، بنده از دوران کودکی تا حالا که ۲۶ دارم دچار اضطراب اجتماعی هستم، ولی با روان درمانی مخالفم، یعنی نمیتونم تحمل کنم، البته تا حالا روان درمانی هم نکردم ولی خودم زمانی که خواستم تغییری رو ایجاد کنم برعکس بیشتر آشفته وپریشان شدم، مثل یک حالت ا وسواس در من ایجاد شده، لطفا راهنمایی کنید ایا دارو درمانی به تنهایی برای من کارگشا هست یا نه اگر پیوسته وبرای همیشه از دارو استفاده کنم بهتره یا روان درانی؟
دارو به تنهایی کافی نیست…فقط یک بار روان درمانی رو امتحان کن اونوقته که تا اخرش میری
موفق باشی
ببخشید فایل صوتی کجاست؟
سلام
چقدر احتمال هست که با این دوره درمان بشیم آقای دکتر ؟
گر تمرینات را به صورت پیوسته انجام بدید مشکل تون درمان میشه.
تحقیقات متعدد اثربخشی این دوره درمانی را تایید کرده
سلام آقای دکتر
مطالبی رو که راجع به دوره ی افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر کمرویی توی فایل صوتی فرمودید گوش دادم ، بنظر منطقی و امیدبخش میاد .
همونطور که اشاره کردید خیلی از ما افرا درگیر این نوع بیماری روشهای متنوعی رو برای درمان امتحان کردیم و عموما نتیجه نگرفتیم (یعنی نتیجه نگرفتیم که الان اینجا دنبال راه حل هستیم ) .
نکته ام راجع به هزینه این دوره است .
همونطور که میدونید افرادی که درگیر اضطراب اجتماعی هستند بخاطر نوع بیماریشون و عدم اعتماد به نفس کافی عموما موقعیتهای شغلی مناسبی ندارند و طبعا درآمدهای بالایی هم ندارند (مگر اینکه خانواده ی پولداری داشته باشند )و این باعث میشه که نتونن برای خرید این دوره ریسک کنند .
خواستم ازتون خواهش کنم شرایطی رو به نحوی فراهم کنید که حداقل بتونیم آماری از تاثیر این دوره روی خصوصا بیمارانی که در روشهای معمول درمان نشدند و با این روش نتیجه گرفتند ببینیم .
درود بر شما دوست عزیز
افرادی که دوره را به درستی انتخاب کردند و تمرینات دوره را انجام دادند مشکل شون در طول سه ماه بهبودی قابل ملاحظه ای پیدا کرده و نتایج این پژوهش هم در دست چاپ هست
سلام آقای دکتر
من از حدود ۱۱ سالگی متوجه استرس و اضطراب بیش از حد خودم نسبت به دوستام شدم.همیشه لرزش دست و صدا و عرق پیشونی رو تو موقعیتایی که از نظر خودم استرس زا بوده مثل درس پرسیدن استاد و معلم و…یا حرف زدن با افراد غریبه حتی یه فروشنده ساده رو تجربه کردم.یا اگر در حال انجام کاری باشم و کسی بهم توجه کنه شدیدا دستام میلرزن.با وجود اینکه موقعیت اجتماعی خوب و دوستای زیادی دارم و با افرادی که صمیمی هستم این مشکلو ندارم.گاهی اینقد پاهام میلرزن و صدای قلبمو میشنوم که عصبی میشم.چطور میتونم با این مشکل کنار بیام؟
سلام آقای دکتر
من از بچگی نمیتونستم بیرون از خونه برم ، یعنی پدر و برادرهام نمیگذاشتن که برم، الان که بهش فکر میکنم متوجه میشم من اختلال اضطراب اجتماعی و افسردگی حاد داشتم از همون دوران بچگیم و تا الان که بیست و دو سالم هست دارم آزار می بینم، وقتی بین جمع میرم بدنم و حتی اجزای صورتم دچار انقباض و شوک میشه و خلاصه باقی نشانه هایی که گفتن تو این اختلال هست رو دارم.
نمیتونم از خونه بیرون برم حتی برای رفتن به سوپر مارکت هم کلی تو ذهنم برنامه می چینم، از این وضع خسته شدم، نمیخوام قربانی رفتارهای خونوادم باشم، ممکنه بگید چطور میتونم برای همیشه این مشکل رو حل کنم و دوران جوانی و ادامه زندگیم رو آزادانه و مستقل ادامه بدم؟؟؟
درود بر شما دوست عزیز
دوره افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر اضطراب اجتماعی می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
وقتی پسرمجردی یا کسی منو نگاه میکنه رفتارمو زیر نظر داره انقد استرس میگیرم هول میشم ک طرف میفهمه ب کل منصرف میشه تو جمع هر حرفی میزنم یهو بهم میخندن بااینکه حرفم خنده دارنیس میگم به چی میخندین میگن حرفات خنده داره بااینکه ازنظرخودم خنده نداره جایی وار میشم برا اولین بار ک هنوز کسی منو ندیده همه یه جوری نگام میکنن باهم میخندن ک بدم میاد بغضم میگیره
برای اینکه بتونم بهتر راهنمایی تون کنم باید درباره علل و شدت مشکل تون اطلاعات بیشتری داشته باشم
دقیقا منم همینطوریم ، ادم میخواد هیچ وقت از خونه بیرون نیاد، اگه شرایطش رو داشتم بیرون نمیومدم واقعا، وقتی میگن جایی دعوت شدیم انگار چاقو میزنن به شکمم😑
سلام دکتر ..ایا روان درمانی تحلیلی روی اضطراب اجتماعی شدید تاثیر داره ؟اخه طول درمانش طولانیه هفته ای یکبار اونم درطول چندسال ..من یه جلسه باروان درمانگر تحلیلی حرف زدم گفت درمانش طولانیه .
درود بر شما دوست عزیز روان درمانی تحلیلی خیلی طولانی هست ولی روان درمانی پویشی که ساختار اون روش درمان را داره اما کوتاه تر و با اثربخشی بیشتری هست می تونه در عرض چند ماه تا یک سال مشکل اضطراب اجتماعی شدید را درمان کنه. مگر افرادی که به اختلالات وخیم شخصیتی مبتلا باشن که زمان درمان طولانی تر میشه
سلام دوره شما رو برای دروان فوبیای اجتماعی چطور میتونم تهیه کنم
درود بر شما
دوره مد نظر شما با عنوان دوره افزایش اعتماد به نفس در سایت موجود هست
این دوره رو می تونید از بخش دوره های غیر حضوری در منوی سایت تهیه کنید
موفق باشید
اها درضمن وقتی میرم بیرون اصلا به ادما نگاه نمیکنم قبلنا اینجوری نبودم دوسه ساله اینجوری شدم اصلا نمیدونم کجا رونگاخ کنم
سلام توروخدا مشکل من چیه ازمکانهای شلوغ میترسم😟 ازادما ،حس میکنم همه منو فقط نگاه میکنن توخیابون وواقعا هم همینطوریه 😓 گاهی دوستدارم ازهمه دور باشم🤦♀️
گاهیم میگم چرا باید اینجوری باشم؟مگ من چی کم دارم ؟🤔حس میکنم همه بهم میخندن وقتی بهشونم میگم اخه مگ من چ چیز خنده داری دارم میگن بامزه ای بانمکی بعد فکر میکنم اینو به مسخره میگن زیاد ازمکانهای شلوغ میترسم قبل اینک هرجایی برم اینقد استرس دارم ک میگم الان میمیرم از این اخلاقم دارم دیوونه میشم بعضی وقتا توجمع میشینم رفتارمو بابقیه مقایسه میکنم ک چرا من باید این اخلاقو داشته باشم بغضم میگیره ۲۱سالمه خیلیا اومدن تو زندگیم وبه خاطر این رفتارم ترکم کردن دیگ روحیمو دارم ازدست میدم مخصوصا ک الان بیشتر دوستام ازدواج کردن بیشتر خودمو باختم ..توروخدا همینجا یخورده بگید چیکارکنم
سلام ، بنظرم میاد من از معدود افرادی هستم که با گوشت و خونم اضطراب اجتماعی رو درک میکنم ، فراموشی در لحظه. ب تته پته افتادن. عرق شدید طوری ک همه لباسام خیس میشه و خجالتزده تر میشم. زود رنجی و عصبانیت ،افسردگی و کاهش عزت نفس. همه رو دارم ولی ت شهرکرد فکر نمیکنم دکتر خوبی گیر بیاد . اگرم بیاد حتما پول مشاوره خیلی زیاد میشه و برای من ک تا خرخره تو وام و قسط و اینچیزا غوطه ورم و نصف ماه بدون پول سر میکنیم امکان بهره بردن از امکانات نیس. سی سال از عمرم میگذره در حسرتم ک یه روز زندگی نکردم. گاهی شبا تا صبح خوابم نمیبره…بارها شبا تا صبح گریه کردم…همه چیم مختل شده…هیچ کاری نمیتونم بکنم… حتی تو گرفتن یه گواهینامه ساده موندم ….تا اوجایی ک شوهرم میگه باید پول بدیم ب کسی کارت رو با پول درست کنن…ینی من انقد ناتوان شدم؟ بارها در روز از ته دل غبطه میخورم ب کسانی ک انقد دارن راحت زندگی میکنن. اما ما نه از نظر روحی راحتیم نه حتی توان مالیشو داریم برای اصلاح خودمون
سلام،دقیقا تموم مشکلاتی که گفتید رو من دارم و حس کردم
وای دقیقااااااااااا ، چرا باید قربانی مشکلات روحی باشیم، چقد از ته دل ارزو داریم از این زندان لعنتی بیرون بیایم و از این ابر سیاهی که همیشه بالای سرمونه خلاص بشیم. همینطور عمرمون میگذره اونم بیهوده فقط بخاطر یه همچین مشکلاتی امیدوارم هممون موفق باشیم این غول لعنتی و شکست بدیم و راحت و آزادانه به زندگیمون ادامه بدیم
منم دقیقا همین طوریم واقعا باید چه کنیم زمان در حال گذر و شرایط برای ما سخت تر میشه
ما باید بهم کمکم کنیم و بازهم خوشحالم که تنها نیستیم
سلام… آقای دکتر من یه مشکل دارم چند سال پیش من عاشق یه دختر شدم یه مدت که از رابطمون گذشت سر و کله یه پسر دیگه پیدا شد… به خاطر همین این آقا پسر منو خیلی اذیت کرد و حتی میخواست منو بزنه… منم ترس برم داشت که یه موقع کتک نخورم… به خاطر همین مجبورم کرد با دختره مورد علاقم کات کنم… الان چند ساله از این موضوع میگذره و من میترسم دوباره عاشق بشم میگم یه موقع دوباره سر و کله یکی دیگه پیدا میشه؟؟؟ یه راه حل بذارین جلو من من الان تو سنی هستم که باید ازدواج کنم ولی به خاطر این خاطره تلخ هنوز میترسم😔
سلام و وقت بخیر
من از اینکه با موقعیت های جدیدی روبه رو بشم یااینکه بخوام جلو جمع صحبت کنم مثلا ارائه تو کلاس اظطراب دارم و تمام بدنم میلرزه و صدامم همینطور همچنین حرفایو ک میخوام بزنم ب کلی فراموش میکنم و یه واکنش غیر منتظرع بهم دس میده به همین خاطر اکثر موقعیت های خاصیو که برام پیش اومدن از دستشون دادم تروخدا یه راه حلی بگین بهم از این وضع خسته شدم خیلی اذیت میشم بخاطر همین احساس میکنم از خیلی موفقیتها جاموندم
سلام آقای دکتر من همیشه اضطراب شدید دارم و هیچ دوستی ندارم، از خونه بیرون نمیرم چون بین مردم و مکانهای عمومی ترس و اضطراب شدید میگیرم، طوری که حس میکنم همه دارند به من نگاه میکنند!!! حتی اگه یه نفر هم میبینم که از رو به رو میاد اضطراب و ترس میگیرم، حتی نمیدونم کجا رو نگاه کنم، به زمین،،به مردم،، و…. خلاصه خیلی آدم مضطرب هستم … ممنون میشم راهنمایی م کنید دست حق نگهدارتون یا علی مدد
درود بر شما دوست عزیز
دوره افزایش اعتماد به نفس می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
دکتر بهشتیان من میخوام بیام برای درمان اختلال اضطراب اجتماعی اسکیزوئید و عزت نفس پایین شما مطبتون کجاست میشه آدرس بفرستید اینجا پیدا نکردم از دوره های آنلاینم خوشم نمیاد دوست دارم روان شناس فرویدی داشته باشم هی براش تعریف کنم حرفامو گوش بده
درود بر شما دوست عزیز لطفا به این شماره پیام بدید
09109105010
س، دکتر من در دوران ابتدایی که درس میخوندم هیچ اختلالی نداشتم اما بعد از آن دچار ترس، افزایش ضربان قلب، استرس، دلهره ، لرزش دست و پا ولکنت زبان در هنگام انجام عملی در مقابل دیگران به خصوص معلم و مدیر و افراد صاحب مقام شدم همچنین دچار فراموشی مطالب در حین ملاقات با افراد خاص شدم الان دارم از این علائم رنج میبرم آیا این نشانه ی اختلال اجتماعی است؟ و باید چکار کنم ممنون!
درود بر شما دوست عزیز
بله شما مشکل اضطراب اجتماعی دارید و دوره افزیش اعتماد به نفس می تونه بهتون کمک کنه مشکل تون را حل کنید
وااااااای دقیقا من همانند شما هستم 👌
منم
منم همینطور ،😔
سلام وقتتون بخیر من چندین سال فوبیای اجتماعی شدید دارم راه های مختلفی رو امتحان کردم از دارو درمانی بگیر تا… واقعا ادامه زندگی برام سخت شده چه کنم؟
سلام و خسته نباشید خدمت شما
یک موضوعی که من رو آزاد میده این هست که تصور میکنم در کودکی به من تجاوز شده در صورتی که هیچ چیزی در این مورد به خاطر ندارم. در سن ۱۴ سالگی در معرض تجاوز قرار داشتم که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. در مدرسه هم وقتی بچه ها شوخی های جنسی میکردن من خیلی بدم میومد و اگر با من این شوخی انجام میشد بلافاصله تلافی می کردم چون من پسر خوبی بودم و از حرف های رکیک و شوخی های جنسی خیلی بدم میومد ، همیشه استرس داشتم که نکنه کسی به شوخی به پشت من دست بزنه. برای همین معمولا ته کلاس می نشستم که کسی پشت من نباشه. فکری که در حال حاضر خیلی من رو اذیت می کنه این هست که نکنه مثلا در سن ۲ یا ۳ سالگی که به خاطر اوردن اون برای همه مشکل هست به من تجاوز شده باشه یا من رو بیهوش کرده باشن! هیچ سندی دال بر این افکار ندارم اما به طور مکرر این افکار ۲۰ روز هست که من رو آزار میده. آیا واقعا ممکن هست که به من تجاوز شده باشه؟ مشکل من چه چیزی هست و چطور درمان میشم؟ با تشکر از ما
سلام
اگر فردی در موقعیت هایی که از قبل پیش بینی نشده دچار استرس ناتوان کننده بشه (هول بشه اصطلاحا) هم میشه گفت این اختلال رو داره؟
درود بر شما دوست عزیز
نه لزوما ممکنه مشکل ایشون اضطراب اجتماعی یا اضطراب باشه
سلام من نمیتونم شغل های باکلاس در مناطق بالاشهر انتخاب کنم همش میگم تو که بلد نیستی اگه بری اونجا ببینن بلد نیستی مسخرت میکنن همش فک میکنم موقع حرف زدن یکی از اعضای صورتم یا بدنم یا راه رفتنم کج ومعوجه وبخاطر همین مردم نگام میکنن از برقراری رابطه عاطفی میترسم چون میگم اگه پسره بگه چرا قیافت اینطوریه چراموهات اونجوری نیست یا چرا اینکارو نمیکنی مثه بقیه چی بگم چیکار کنم ازحقم نمیتونم دفاع کنم اصن نمیدونم میخوام برم یه محیط اداری برای درخواست یچیزی به طرف چی بگم چطوری بگم که مسخره نشم وفک نکنه احمقم
درود بر شما دوست عزیز شما مشکل اضطراب اجتماعی و عزت نفس پایین دارید که با دوره غیرحضوری افزایش اعتماد به نفس می تونید مشکل تون را حل کنید.
سلام اقای دکتر ، بنده احساس میکنم صورتم به گونه ایست که جلب توجه میکنه و همه دارن به من نگاه میکنن و به من سو نظر دارن ، یا مثلا تو موقعیت هایی قرار میگیرم همیشه این احساسو دارم و میدونم این حس غیر منطقیه و مشکل دارم ولی نمیتونم جلو افکارم رو بگیرم و از ادم های قدرتمند تر از خودم ترس غیر منطقی دارم و این اختلال ها وقتی اوج میگیره که یک ترس ناگهانی بهم وارد میشه و اون موقع این بیماری شدید تر میشه ،، چیکار باید کنم دکتر الان ۳ساله درگیرشم،،،،ممنون
درود بر شما دوست عزیز
شما وسواس فکری دارید و با دوره درمان وسواس در بخش دوره های درمان غیرحضوری می تونید مشکل خودتون را حل کنید.
سلام من آدمی هستم که از شلوغی و اجتماع متنفرم.اگه از من بخوان که به رستوران بریم همیشه سعی میکنم کوچکترین و خلوت ترین رو انتخاب کنم چون دلم نمی خواد بقیه نگام کنن.همچنین هیچوقت از خودم دفاع نمیکنم چون نمی خوام جلب توجه بشه.اما خیلی کم پیش میاد وقتی استرس بگیرم عرق کنم یا کلا واکنش جسمانی خاصی ندارم.بنظرتون من این اختلالو دارم؟
درود بر شما دوست عزیز
بله برخی از علایم این اختلال را دارید. علایم استرس و اضطراب در افراد مختلف متفاوت هست.
سلام من آدم اجتماع گریزی هستم توی جمع حرف نمی زنم نمی توانم دوست پیدا کنم همیشه ساکت هستم و بدتر از همه نمی توانم از خودم دفاع کنم یعنی شده باهام درگیر شدن ولی نتوانستم از خودم دفاع کنم همیشه در دوران مدرسه به خاطر این ضعفم منو بازیچه خودشان قرار دادن مسخره شدم به من طعنه زدن تیکه انداختند و حالا به این خاطر دچار خودخوری هستم و ذهنم ناآرام هست و الآن هم پشت کنکوری هستم ولی به این علت خوب نمی توانم درس بخوانم
سلام منم دقیقا مثل توام.خسته شدم سایتا ونوشته ها رو زیر و رو کردم روشارو امتحان کردم اما هیچی به هیچی خوشالم ک لااقل من تنها اینطور نیستم
درود بر شما دوست عزیز
اضطراب اجتماعی معمولا قابل درمان هست، اما با مطالعه کردن و بسیاری از روش های درمانی قابل حل نیست. فایل صوتی دوره افزایش اعتماد به نفس را گوش کنید اونجا توضیحات بیشتری درباره روی درمان اضطراب اجتماعی دادم.
سلام آقای دکتر من هم این مشکل فوبیای اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس رو دارم این که گفتین فایل صوتی افزایش اعتماد به نفس شما رو گوش بدم رفتم کانال نبود چطور میتونم از این فایل استفاده کنم؟
در مقاله دوره افزایش اعتماد به نفس فایل صوتی هست
سلام وقتتون بخیر من در مواقع استرس تمام بدنم از سر تا شکم و پاهام شروع میکنه به لرزش
به قدری شدید که تمام عضلاتم میگیره
الان حدود پونزده سالی میشه که اینجوری ام دکترم رفتم از مغزم نوار گرفتن ام آر ای گرفتن همه چی سالم بوده طب سنتی رفتم روانشناس رفتم متخصص اعصاب رفتم هیچ کدوم نتیجه بخش نبوده چکار کنم خسته شدم
درود بر شما تا دلیل اضطراب هاتون شناسایی و درمان نشه متاسفانه این مشکلات ادامه پیدا می کنه حتما نیاز به روان درمانی پویشی برای حل مشکل تون دارید
سلام و خسته نباشی
دکتر لطفا” راهنمایی بفرمایید در جلسات اداری بخواهم خودم معرفی کنم به لکنت زبان می افتم و تمام اندام بدنم استرس فرا می گیرد و نمی توانم خوب صحبت کنم چه باید بکنم ممنون .
درود بر شما دوست عزیز
شما مشکل اضطراب صحبت در جمع یا فوبی اجتماعی دارید
برای درمانش یا به روانشناس مراجعه کنید یا می تونید دوره غلبه بر کمرویی را در سایت تهیه کنید.