اختلالات روانشناختیدپارتمان مشاوره روانشناسیکلینیک پانیک

اختلال مسخ شخصیت/ واقعیت چیست؟

اختلال مسخ شخصیت و مسخ واقعیت (گسست از خویشتن و گسست از واقعیت) که گاهی اوقات به آن سندرم شخصیت زدایی یا زوال شخصیت نیز گفته می شود یک اختلال روانی است که می تواند باعث شود شما به صورت دوره ای یا مرتبا حس کنید که خارج از بدن خود قرار دارید و یا اینکه اتفاقاتی که در اطراف شما می افتد واقعی نیست. در ادامه این مطلب از دپارتمان مشاوره روانشناسی مجله دکتر بهشتیان با اختلال مسخ شخصیت و واقعیت بیشتر آشنا خواهید شد.

علایم اختلال مسخ شخصیت و واقعیت

اگرچه این اختلال به عنوان یک بیماری واحد در نظر گرفته می شود (یعنی مسخ شخصیت و واقعیت هر دو یک اختلال هستند)، اما نشانه های متفاوتی دارند که در ادامه با نشانه های مسخ شخصیت و واقعیت آشنا خواهید شد.

علایم مسخ شخصیت

مسخ یا گسست شخصیت به معنای جدا شدن از خود است ، گویی که در حال تماشای زندگی خود از حاشیه هستید یا خود را در صحنه ی یک فیلم مشاهده می کنید. علایم این اختلال می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • الکسی تایمیا (نارسایی هیجانی) یا عدم توانایی در تشخیص یا توصیف هیجانات خود
  • احساس بی حسی موضعی
  • احساس رباتیک بودن یا عدم توانایی کنترل گفتار یا حرکت
  • احساس عدم ارتباط با بدن ، ذهن ، احساسات یا حواس
  • ناتوانی در ارتباط دادن احساسات به خاطرات یا به اصطلاح مالکیت داشتن بر خاطرات به عنوان تجربه هایی که برای شما اتفاق افتاده است
  • احساس تحریف بدن و اندام شما (انگار که اندام هایتان بزرگ یا کوچک شده اند)
  • این حس که سر شما در پنبه پیچیده شده است

علایم مسخ واقعیت

مسخ یا گسست از واقعیت به معنی احساس جدا شدن از محیط پیرامون و اشیاء و افراد موجود در آن است. در این حالت ممکن است جهان اطرافتان تحریف شده و غیر واقعی به نظر برسد، گویی که شما آن را از ورای یک حایل مشاهده می کنید، یا گویی یک دیوار شیشه ای شما را از اطرافیانتان جدا می کند. این جنبه از گسست می تواند باعث ایجاد تحریف در بینایی و سایر حواس نیز بشود. در این حالت:

  • فاصله و اندازه یا شکل اشیا ممکن است تحریف شود.
  • ممکن است از محیط پیرامونی خود آگاهی بیشتری داشته باشید.
  • به نظر می رسد وقایع اخیر در گذشته های دور اتفاق افتاده باشد.
  • محیط ممکن است مبهم، بی رنگ، دو بعدی، غیر واقعی یا بزرگتر از اندازه ی واقعی یا به صورت کارتونی به نظر برسد.

دوره های اختلال مسخ شخصیت یا واقعیت می تواند ساعت ها، روزها، هفته ها یا حتی ماه ها ادامه داشته باشد. برای بعضی از افراد، چنین اپیزودهایی مزمن شده و به نوعی احساس گنگی تبدیل می شوند که به صورت دوره ای تشدید یا تخفیف می یابد.

برخلاف سایر اختلالات روانی، افراد مبتلا به این اختلال می دانند که تجربیات آنها واقعی نیست. این مساله می تواند باعث شود آنها نگران سلامت روانی خود باشند.

تشخیص اختلال مسخ شخصیت و واقعیت

طبق نظر اتحادیه ملی بیماری های روانی آمریکا (NAMI)، تقریباً از هر چهار بزرگسال سه نفر در زندگی خود یک دوره احساس به هم ریختگی ذهنی را تجربه می کنند اما فقط حدود ۲ درصد از آنها معیارهای اختلال مسخ شخصیت/ واقعیت را دارند.

برای تشخیص این اختلال، روانپزشک ابتدا باید اطمینان حاصل کند که عوامل دیگری مانند مصرف مواد مخدر یا روان گردان، تشنج یا سایر مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و یا اختلال شخصیت مرزی دلیل بروز علایم بیماری نبوده باشد.

گاهی اوقات تصویربرداری و آزمایشات بالینی نیز برای رد احتمال بیماریهای فیزیکی انجام می شود. تست های روانشناختی، مصاحبه های ساختاریافته ویژه و پرسشنامه ها نیز می توانند به تشخیص این اختلال کمک کنند.

هنگامی که سایر علل احتمالی کنار گذاشته شد، پزشک وجود ملاک های اختلال مسخ شخصیت را که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) شرح داده شده را بررسی می کند، این معیارها شامل:

  • تکرار مداوم یا مکرر احساس گسست از شخصیت یا واقعیت یا هر دو
  • درک بیمار از اینکه آنچه را که احساس می کند واقعی نیست
  • پریشانی قابل توجه یا اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی ناشی از علائم اختلال

 

علل ابتلا به اختلال مسخ شخصیت و مسخ واقعیت

برخی از افراد بیش از دیگران در معرض اختلالات روانی هستند. به عنوان مثال، زنان بیش از مردان دچار افسردگی، اختلال مسخ واقعیت و شخصیت و یا انواع دیگر به هم ریختگی ذهنی می شوند. استرس ، اضطراب و افسردگی شدید عامل اصلی ایجاد گسست شخصیت است. کمبود خواب یا زندگی در محیط های دارای عوامل تحریک کننده زیاد (مثل خیلی شلوغ و پر سر و صدا) نیز می تواند علائم را بدتر کند.

در اکثر موارد میزان استرسی که موجب بروز علایم اختلال گسست شخصیت یا واقعیت در بیماران مبتلا به این اختلال می شود نسبتاً جزئی و حتی برای افراد عادی قابل چشم پوشی است.

اغلب، افراد مبتلا به این اختلال در گذشته آسیب های جدی ای را تجربه کرده اند، از جمله:

  • بدرفتاری یا سوء استفاده احساسی یا جسمی در کودکی
  • مرگ غیر منتظره یکی از عزیزان
  • تجربه خشونت خانگی

سایر عواملی که ریسک اختلال گسست شخصیت را بالا می برند عبارتند از:

  • سابقه استفاده تفریحی از مواد مخدر، که می تواند باعث به وجود آمدن توهمات غیر واقعی در فرد شود
  • تمایل ذاتی به اجتناب یا انکار موقعیت ها ی دشوار یا مشکل در سازگاری با شرایط سخت
  • افسردگی یا اضطراب، به ویژه افسردگی شدید یا طولانی مدت یا اضطراب همراه با حملات پانیک
  • تجربه یا مشاهده یک واقعه آسیب زا یا سوء استفاده در کودکی یا بزرگسالی
  • استرس شدید در هر زمینه از زندگی، از روابط گرفته تا امور مالی و کار

انواع اختلالات تجزیه ای

اختلال مسخ شخصیت یکی از چهار نوع اختلالات تجزیه ای است. این اختلالات همگی بیماریهای قابل تشخیصی هستند که در آن یک حس چندگانگی هویت، خاطرات و  یا خودآگاهی در فرد وجود دارد. در صورت عدم درمان ، اختلالات تجزیه ای می تواند منجر به افسردگی و اضطراب شود و اعتقاد بر این است که این اختلالات به طور کلی با سابقه تروما مرتبط اند.

طبق DSM-5 ، سایر اختلالات تجزیه ای عبارتند از:

 فراموشی تجزیه ای: این اختلال شامل عدم توانایی به خاطر سپردن اطلاعات مهم در مورد زندگی شما می شود

گریز تجزیه ای: نوعی فراموشی برگشت پذیر است که شامل شخصیت، خاطرات و هویت فردی است

اختلال هویت تجزیه ای: وضعیتی است که با حضور دو یا چند شخصیت متمایز در یک فرد مشخص می شود (همان اختلال شخصیت چندگانه یا به اصطلاح عموم چند شخصیتی)

درمان اختلال مسخ شخصیت و واقعیت

برای برخی از بیماران مبتلا به این اختلال بهبودی به صورت خودبخود و بدون نیاز به درمان خاصی حاصل می شود. برخی دیگر برای بهبودی کامل از این اختلال نیاز به درمان های منحصر به خود و هدفمند دارند. کنار آمدن با عوامل استرس زایی که باعث تحریک علایم اختلال مذکور می شوند شانس درمان و بهبودی را به شدت بالا می برد.

روان درمانی (شناخت درمانی و درمان روانپویشی)

موثرترین راه برای درمان  اختلالات مسخ، روان درمانی است. به عنوان مثال، درمان شناختی رفتاری راهکارهایی را برای جلوگیری از وسواس فکری زیاد راجع به احساس غیر واقعی بودن اشیا و موقعیت ها ارائه می دهد. این درمان همچنین تکنیک های حواس پرتی را نیز آموزش می دهد، از جمله:

  • تکنیک های تسلط به خود که به شما در ارتباط بیشتر با واقعیت کمک می کنند – به عنوان مثال پخش موسیقی بلند برای درگیر کردن شنوایی یا نگه داشتن یک قالب یخ برای حفظ ارتباط با حواس خود.

درمان روان پویشی که بر روی درگیری ها و احساسات منفی که افراد تمایل به گریز از آنها دارند تمرکز کرده و با ردیابی لحظه به لحظه (تمرکز بر روی آنچه در لحظه اتفاق می افتد) عوامل موثر در اختلال را شناسایی و اصلاح می کنند.

درمان EMDR

در حالی که حساسیت‌زدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد (EMDR)  در اصل برای درمان اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) طراحی شده است، اما اغلب برای درمان انواع دیگر اختلالات روانی از جمله مسخ واقعیت و شخصیت نیز استفاده می شود.

درمان دارویی

در حال حاضر هیچ دارویی به طور خاص برای درمان اختلال مسخ شخصیت و واقعیت مورد تأیید قرار نگرفته است. با این حال، روانپزشک شما ممکن است داروهای ضد اضطراب و داروهای ضد افسردگی برای تسکین یا تخفیف علائم بیماری تجویز کند.

کنار آمدن

علاوه بر روان درمانی، چند استراتژی وجود دارد که می تواند به شما کمک کند تا در هنگام بروز علائم اختلال مسخ  به خود مسلط باشید و  به واقعیت بازگردید.

  • پوست پشت دست خود را نیشگون بگیرید.
  • برای تغییر مرکز توجه از دما استفاده کنید. چیزی را که واقعاً سرد یا واقعاً گرم است (نه داغ) در دست بگیرید.
  • به اطراف اتاق نگاه کنید و مواردی را که می بینید بشمارید یا نام ببرید.
  • مدام به چیزهای متفاوت نگاه کنید و چشمان خود را حرکت دهید تا نتوانید روی چیز خاصی متمرکز شوید.
  • تمرین تنفس انجام دهید: تنفس خود را آهسته کنید – یا نفس های عمیق بکشید – و به دم و بازدم خود توجه کنید.
  • برای ایجاد آگاهی بیشتر از وضعیت درونی خود، مدیتیشن را تمرین کنید.
  • با یکی از دوستان یا عزیزان خود تماس بگیرید و از آنها بخواهید که با شما صحبت کنند.

خلاصه و جمع بندی

تشخیص اختلال مسخ شخصیت و واقعیت می تواند ناراحت کننده و گیج کننده باشد. با این حال، هنگامی که بدانید علائمی که تجربه می کنید دلایل قابل تشخیص و معقولی دارد، ممکن است احساس نگرانی و اضطراب کمتری داشته باشید. همچنین مهم است که به خود یادآوری کنید که روان درمانی و شاید دارو می تواند به شما کمک کند.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲۷ رای
منابع
12

تحریریه مجله دکتر بهشتیان

مطالب مجله دکتر بهشتیان ابتدا توسط کارشناس دپارتمان (روانشناسی، کودک، ازدواج، حقوقی، آموزش، تناسب اندام، تغذیه، مشاوره تحصیلی و آرامش) نوشته یا ترجمه شده، سپس توسط ویراستار مجله ویرایش و در نهایت توسط دکتر متخصص حوزه مربوطه از نظر علمی مورد ارزیابی و ویرایش علمی قرار می گیرد و در نهایت در سایت منتشر می شود.

مطالب مرتبط

guest
79 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نسترن

سلام من يه هفتست چنين حالتاي دارم كسي تا حالا خوب شده يا درمان داره؟؟

ناشناس

من اینطوریم و گاهی مثلا از خواب که پا میشم یا میرم تو فکر اینطوری میشم که یه دفعه انگار من روحم هستم و تو جسمم هستم و خیلی سریع تو یک ثانیه اتفاق میوفته اینا که فک میکنم این زندگیه من نیس و از اینکه میتونم بدنم رو حس کنم میترسم و بعد دوباره حالت اول برمیگردم و میترسم از یکی پرسیوم گفت چون خیلی فک میکنی روحتم خیلی فعاله

نسترن

سلام خوبي بهبود پيدا نكردي من به تازگي اينجوري شدم

Simin

سلام منم چند وقتیه دچار این حالت شدم انقد بهم میریزم و میترسم ک گریه م میگیره همش با خودم میگم من کیم دچار زوال شخصیت شدم با خودم بیگانه م افسردگی داشتم قبلا و اضطراب این نمی‌دونم چطور ی روز اینجوری شدم لطفا اگر کسی دکتر خوب میشناسه معرفی کنه من خیلی میترسم بدتر شم نمیتونم ب کسی بگم بعد میگن دیوانه شده

سعید

باید از تی ام اس انجام بدی

ناشناس

وای منم دقیقا همینم مامانم بهم میگه دیوانه

نرگس

نگران نباش عزیزم منم همین مشکل رو داشتم خیییلی هم بی‌قرار بودم الحمدالله خیییلی بهتر شدم برید دکتر خوب می‌شید اصلا نگران نباش

نسترن

سلام شما چه دكتري رفتي و برص داد بهت ؟ من دارم سكته ميكنم از استرس

سعید

سلام برهمگی من بخاطر این بیماری میخواستم چندین بارخودکشی کنم فکرمیکردم تنها ادمی هستم که اینجوره تااینکه الان با شماها اشنا شدم من از بچگی اینجوریم حتی بارها به دوستام گفتم شما زندگی رامثل خواب میبینید الان میفهمم مریضیه حاضرم تمام داراییم رابدم خوب بشم چندبار دچارپانیک شدم الانم باقرص ی ذره سرپاهستم خیلی سخته کاش درمانش پیدامیشد

یوکابد

داداش برو دنبال چندتا دکتر خوب اگه قبلنم رفتی بازم بگرد خیلیااا بودن که همین اختلالو داشتن ولی به مرور زمان خوب شدن چرا قطع امید میکنی خواهشمندم دیگه سعی نکن خودکشی کنی ناموسا داداش

فاطمه

منم مثل شما از بچگی این اختلالو داشتم اما نمیدونستم مسخه حتی نمیدونستم دارمش، تا اینکه تازه تو جلسات مشاور فهمیدم مسخ دارم فقط بعضی وقتها توزندگی بوده که واقعیتو درک کردم که زندگی واقعی واقعی میشه اینقدر این حس لذت بخش وناب بود که فکر میکنم عالم مسخ واقعیه و اون عالم خوابه یا واقعی نیست این فکر که همه تو اون دنیا سیر میکنن من دنیارو یه جور دیگه بیشتر اذیتم میکنه ، بعضی وقتها یه گل تو دستم ساعت ها نگه میدارم تا بتونم واقعیتشو بفهمم اما فقط مثل عکس میبینم من پانیک های زیاد ومداومی تجربه کردم که اما خداروشکر با روان درمانی و یه آسنترای ساده تونستم کنترل کنم اما مسخ خیلی سخته لعنتی، ازاون بدتر پسر۶ سالم هم استرس شدیدی داره و گاهی علائم مسخ ، من اونم باید درمان کنم اما ناامید نیستم هرکسی توزندگی یه جور امتحان میشه و این یه مرجله هست که اگه با موفقیت ردش کنیم باعث رشد ما میشه

نسترن

درمان نداره؟؟ خوب نشديد؟

Nazanin

من بعضی وقتا حس میکنمم جایی که الان هستم یه بازیه یا اصلن واقعی نیس گفتنش سخته هعیی منتظرم بیدارشم اشیا ووسایل اطرافم برام یجورین حتی رنگا
منتظرم بیدار شم حتی دیگه کارا م دست خودم نیست پوستمو فشار میدم تابیدار شمم اما بعد از یکم بعد واسم همچی معمولی میشه

فرشاد

سلام ببخشید من حالی میشم انگار در گذشته هستم یه گذشته نامعلوم بیشتر شبیه به یک خواب رویا حتی وقتی تو خواب هستم و خواب میبنیم این حالات دارم یا وقتی هوا گرم میشه یه حالیم یا سرد میشه یه حالیم مه باشه یه حالیم چیزایی از گذشته یادم میاد و حالمو بد می‌کنه انگار ذهنم محدود شده یجور احساس در قفس بودن ذهن دارم نمیدوپم‌ یه خاطرات خیالی میان تو ذهنم همش و دست خودمم نیس حس میکنم وقتی کوچیک بودم این چیزارو داشتم اما برطرف شده و الان باز برگشته اینم بگم من وسواس فکری دارم حدود نه ساله اما حالم خوب بود تا اینکه این مشکلم اضافه شد نمیدونم یه کس مبهم و گنگی دارم حس میکنم ارتباطم با حال از دست میدم و بیشتر تو جای دیگه هستم انکار تو دنیای دیگه وقتی حتی فیلم میبینم حالم بد میشه یا آهنگ از زندگی معمولی موندم خواهش میکنم راهنمایی کنید منو نمی‌دونم چم شده تو گوگل همش مشکلمو میزنم اما اون چیزی که میشم نمیاره برام الان این مطلبو دیدم یکم نزدیک به اون حالات بود ممنون میشم جواب منو بدید کمک کنید خواهش

ابراهیم

سلام داداش گلم خواستم بهت بگم منم خیلی حالم خرابه همه چیز واسم یه جور دیگس هر کاری میکنم حال و احساسم رو توضیح بدم نمیشه انگار خودم نیستم در حالیکه می‌دونم من هستم دنیا هست زندگی هست اما تو دنیایی هستم که هیچی ازش نمی فهمم از کار و زندگی افتادم خیلی گریه میکنم مثل قبل نمیتونم برنامه ریزی کنم دنبال آیندم باشم و خیلی چیزای دیگه.اگه دوست داشتی بهم ایمیل بده.

عاطفه حسن زاده

عالی بود .من پسرم یک سال بود مشکلی داشت که خیلی دکترا مغز واعصاب بردم ،الان با این مطالب فهمیدم مشکل پسرم چی هست .او میگفت همه چی برام غیر عادیه

Jsbdjdh

سلام . من چند روزی هست احساس میکنم مردم به عنوان یه کسی که روش درد هارو ازمایش کنن انتخاب شدم . احساس میکنم هر حرکت یا حرفی که میزنم کنترل میشه و میخوان ببینن یه فرد مثل من چقدر میتونه روز های دردناک و پر از گریه رو تحمل کنه . هیچکدوم از افرادی که میشناسم دوسم ندارن و بخشی از این ازمایش هستن . این چه مشکلیه به نظرتون ؟

آرکین

منم هر وقت میرم بیرون احساس میکنم دیگران با قصد و قرض رفتار میکنند تا چیزی را به من بفهمونند و همیشه تحت نظرم و آدما از جلو تر آماده میشن که حرفی بزنند که به زندگی من مربوط میشه. کسی برا مشکل من جواب داره؟

بهزاد

سلام یایدمراجعه کنید علایم پارانوییددارید

مسعود

سلام دوستان من الان هجده سالمه و خیلی گوشه گیرم قبلنا خوب بودم الان یه دوسالیه از جمع ها میترسم.بعدی اینکه به چشای طرف مقابل نمیتونم نگاه طولانی داشته باشم یعنی از سه ثانیه بیشتر بشه حس میکنم من یه مشکلی دارم چشامو ب اینور اونور سرگرم میکنم ‌ خواهش میکنم کمکم کنین مشکلم چیه؟

Fatma

سلام .دقیقن منم همین مشکل رو دارم

دانشجوی روانشناسی

این که نتونی به چشمای کسی خیره شی ناشی از خجالتی بودن یا همون استرس اجتماعیه و در اصل تعادل سروتونین مغز به هم خورده، اما مشکلاتی که دوستان بالا عرض کردن بهش میگن مسخ شخصیت و علت های گوناگونی داره به خصوص مصرف ماریجوانا که این روزا برا خیلی ها عادی شده، اما با دارو های آنتی سایکوز مشکلشون رفع و یا حداقل کنترل میشه

یه ادم

همه چیز از یه قش کردن شروع شد ۱۵ سالمه
تقریبا دو ماه میشه ک اینطوریم و اصن نمیتونم توضیح بدم خانوادم عین خیالشون نیست هرچقد بهشون میگم میگن برو بابا چیزیت نیست ولی نمیدونن از درون دارم منفجر میشم شبا از تپش قلب زیاد خوابم نمیبره و سردرد میگیرم . بعضی وقتا باخودم میگم چرا من تو این بدنم چرا من اون نیستم
دست خودم نیست یهو میاد تو ذهنم
کاش همه چیز درست میشد . با خودم میگم حتما خدا داره امتحانم میکنه ببینه واقعا از پس زندگی بر میام یا تسلیم میشم . اصن حال و حوصله هیچکاری رو ندارم. نمیفهمم چجوری داره میگذره . روزا مسخره شدن .وقتی نظراتو خوندم اروم تر شدم همه تو سن و سال ۱۵ و ۱۶ اینطورین . یعنی چیز طبیعیه خوب میشه ؟

IOI

منم دقیقا ۱۵ سالمه و همین احساسو دارم حس میکنم اتفاقایی ک برام میوفتن واقعی نیستن یا مثل خوابه و منتظرم بیدار شم.

سر در گمم

سلام من ۳ ساله اینطوری هستم . الان ۱۶ سالمه . اصلا زندگی واسم لذت بخش نیست . بعضی وقتا اینقدر شدید میشه که میخوام با تمام قدرت داد بزنم و به کوه و بیابون بزنم .انگار زندگی مثل یه خوابه یا انگار دارم فیلم میبینم . پدر و مادرم وقتی بچه بودم همش دعوا های الکی داشتن . خیلی استرس داشتم و بعد یه مدت این حالت مزخرف سراغم اومد . یه خواهشی دارم لطفا جلوی بچتون پرخاشگری نکنین با همسرتون دعوا نکنین خواهش میکنم . بچه هاتونو روانی میکنین… کاش یه راه درمانی بود خیلی زندگیم الکی شده . خدایا خودت کمکمون کن

اربوس

یعنی از ۱۳سالگیت ؟ واقعا امیدوارم خوب بشی خیلی زود برات این اتفاق افتاده من ک بعد از عید وقتی که پانیک اتک گرفتم از اون روز بعضی وقتا این سردرگمی و احساس ضعف و ترس همیشه باهام هست داشتم ویدئو یوتیوب میدیدم و بی دلیل از یک بیماری روانی دیگه ترسیدم احساس کردم منم این بیماری روانی رو دارم و ساعت ها بهش فکر میکردم و خوابم نمیبرد وقتی از چیزی استرس میگیری و مضطرب میشی تمام توانت رو بزار که به ترس و اضطرابت نفوذ کنی بری داخل تاریکی الان وضعیتم بهتر که نه.. هنوز حس نمیکنم به قبل خودم برگشتم ولی از این وضعیتمم زیاد نگران نیستم با توجه به اینکه از قبلم درونگرا تر شدم انگار احساساتم زیر صفر شده.

گم شده....

سلام..
من ۱۵سالمه..
حدود ۴سالی هستش که من مثل معتادا به یک فرد خیالی که اسم و مکان زندگی و سنش و حتی چهرش رو که ساخته خودم هست مدام فکر میکنم…این فرد که تو خیالاتمه چندین باره که عوض میشه…تو خیالاتم احساس میکنم اونم…به جاش زندگی میکنم..انگار دارم توی یه فیلم بازی میکنم..بعضی وقتا آنقدر غرق فکر کردن بهش میشم که یهو پیش بقیه میزنم زیر خنده یا یه مدت به خاطرش افسردگی شدید گرفتم که تا یه مدت تونستم به خودم بیام و روحیمو برگردوندم….
چندین باره که تصمیم میگیرم بهش فکر نکنم اما یکم که به خودم میام میبینم یادم رفته و همین الان دارم بهش فکر میکنم…واقعا دیگه خستم از این فکر و خیالای مزخرف تکراری….میخوام خودم باشم..اما بدون هیچ اطلاعاتی درباره این اختلال نمیتونم از بین ببرمش…حتی اسمشم نمیدونم…لطفاً کمکم کنید…. لطفاً……

شیپر ناامید

من این دوره ها رو گاها به صورت ثانیه ای دارم حداکثر یک دقیقه، از بچگی داشتم ولی کم پیش میاد، مشکلی نداره؟،

یاسر

سلام به اساتید و دوستان عزیز، من با مطالبی که توی سایت قرار داده شده بود اشنا شدم و واقعا سپاس گذارم.فقط یه سوال داشتم من الان ۱۶ سال سن دارم حدود ۲ سال پیش بخاطر مشکلی که در تحصیلم ایجاد شد دچار افسردگی شدید شدم.ولی با کمک روان شناس و مشاور بهبود پیدا کردم.الان ۲ سال گذشته و حس میکنم دوباره حس زندگی واقعیم رو از دست دادم انگار نمیتونم درست فکر کنم و همش زهنم به افکارات منفی میره اگه کسی از دوستان یا اساتید میدونه واقعا مشکل من چیه ازش ممنون میشم منو راهنمایی کنه.باتشکر

دکمه بازگشت به بالا