فصل دوازدهم: عشق ورزیدن به شخصی که مورد تنفر است!

فصل دوازدهم: عشق ورزیدن به شخصی که مورد تنفر است!
یکی از شنبه های زیبای ماه سپتامبر بود. من وهمسرم داشتیم میان پارک رینولد قدم می زدیم و از مناظر طبیعی پارک لذت می بردیم. این پارک به وسیله ی آر. جی رینولد تاسیس شده است. او از نجیب زاده های اصیل این منطقه بوده و زمین این پارک نیز جز املاک موروثی خودش بوده است. این املاک اکنون به دانشگاه ویک فرست تعلق دارد. ما داشتیم در میان گل های رز قدم می زدیم که به طور اتفاقی چشمم به آن افتاد. آن زنی بود که دو هفته ی قبل برای مشاوره مراجعه کرده بود. او در افکار خودش غرق بود و در هنگام قدم زدن چشمش را به سنگفرش ها دوخته بود. وقتی هم که به او سلام کردم ناگهان از جا پرید و نگاهی به ما انداخت و لبخندی زد. من او را به کارولین معرفی کردم و پس از مدت کوتاهی گفت وگویی صمیمانه را شروع کردیم. سپس به طور ناگهان او عمیق ترین سوال ممکن را از من پرسید: ” دکتر چاپمن, امکان دارد که به کسی که ازش تنفر داری عشق بورزی؟”
من فهمیدم که این سوال از یک زخم عمیق سرچشمه می گیرد و نیاز به یک پاسخ منطقی و متفکرانه دارد. می دانستم که در هفته ی آتی برای جلسه ی دوم مشاوره اش مراجعه می کند پس به او گفتم: ” این سوال یکی از چالش برانگیز ترین سوالاتی است که تاکنون شنیده ام. موافقی هفته ی آینده راجع به این سوال بحث کنیم؟” او سرش را به نشان موافقت تکان داد و من و کارولین هم به قدم زدم ادامه دادیم.
دوست عزیز مطالعه ادامه مطلب برای اعضای ویژه سایت امکان پذیر است. با عضویت ویژه در سایت ، به تمامی تست های روانشناسی (بیش از 100 تست)، متن کامل کتاب ها و خلاصه کتاب ها دسترسی خواهید داشت