جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت
دکتر بهشتیان
  • خلاصه کتاب
  • کتاب آنلاین
  • کتاب ها
  • کلینیک سابلیمینال
  • دوره های غیر حضوری
  • تست های روانشناسی
0
وارد شوید/ عضویت
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت

بلاگ

دکتر بهشتیان > دسته‌بندی نشده > فصل چهارم : تغییرات دوران نوجوانی و انتظارات شما

فصل چهارم : تغییرات دوران نوجوانی و انتظارات شما

معمولاً در سنین 9 تا 13 (اواخر دوره ابتدایی)، کودکتان قدم در دوران نوجوانی می‏گذارد و مسابقه خود را به سوی کسب استقلال آغاز می‏کند. و این واقعاً یک مسابقه است چون نوجوانان برای بزرگ شدن عجله دارند. شما به عنوان پدر حتی حدس این را هم نمی‏توانید بزنید که مسیر این مسابقه به چه صورت است و چه موانعی بین راه وجود خواهد داشت. تنها چیزی که می‏دانید این است که فرزندتان می‏خواهد تغییر کند و برای زندگی با دیگران ناسازگارتر گردد. پس، نباید در این دوره خود را بیش از حد مشغول کار کنید (به فصل 3 رجوع شود) و از تغییرات گسترده دختر و پسر نوجوان خود غافل بمانید. چنانچه جزو آن دسته از خانواده‏ها هستید که با همسرتان با هم زندگی می‏کنید، باید هر دو از تمام توان خود برای مقابله با این سردرگمی استفاده کنید که چه اتفاقی در حال وقوع است و شما باید چه واکنشی در برابر آن نشان دهید. به راستی، چه چیز باعث شده است فرزند شما حساس‏تر، نامنظم‏تر و خشن‏تر شود؟ دوران نوجوانی چه بلایی سر فرزندتان آورده است؟

[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”6,7″ ihc_mb_template=”3″ ]

مساله انکار

متأسفانه اکثر والدین به ویژه پدران، آمادگی لازم برای مواجهه با مشکلات دوران نوجوانی فرزند خود را ندارند و گمان می‏کنند می‏توانند آن را انکار کرده و وانمود کنند که اصلاً قرار نیست اتفاقی بیافتد و یا این اتفاق تنها برای فرزندان افراد دیگر رخ می‏دهد. ولی این طور نیست. تمام کودکان این مرحله را سپری خواهند کرد و تمام والدین باید خود را به این موضوع عادت دهند. بنابراین، برای غلبه بر افکار خود، سعی کنید به سوال‏های زیر که درباره تجربیات خودتان در دوره رشد است، پاسخ دهید. آیا به خاطر می‏آورید که:

  1. از والدین خود می‏خواستید دیگر با شما مثل یک بچه رفتار نکنند؟
  2. فکر می‏کردید والدین‏تان شما را درک نمی‏کنند؟
  3. بیشتر با پدر و مادر خود جر و بحث می‏کردید و از سلطه‏ای که بر شما داشتند، متنفر بودید؟
  4. دوست داشتید بدن‏تان زودتر رشد کند؟
  5. فکر و ذهن‏تان بیشتر مشغول ظاهر و لباس‏تان بود؟
  6. از تیپ خود راضی نبودید؟
  7. چون اصلاً هیچ دوستی نداشتید یا نتوانسته بودید با کسی که می‏خواهید دوست شوید، گمان می‏کردید مورد توجه مردم نیستید؟
  8. با قوانین مقابله می‏کردید، سعی می‏کردید آنها را دور بزنید و با آنها مخالفت کنید؟
  9. درخواست‏هایی را که والدین‏تان از شما می‏کردند، پشت گوش می‏انداختید و از قوانین آنها سرپیچی می‏کردید؟
  10. دوست داشتید دیر بخوابید و دیر از رختخواب بلند شوید؟
  11. در مدرسه زیاد درس نمی‏خواندید یا فقط می‏خواستید آنها را سمبل کنید؟
  12. هر چیزی را که اتفاق می‏افتاد برای والدین خود تعریف نمی‏کردید؟
  13. وقتی پدر و مادرتان می‏خوابیدند، دزدکی بیرون می‏رفتید؟
  14. با والدین‏تان خیلی دعوا می‏کردید؟
  15. گاهی اوقات برای انجام دادن کارهای ممنوع یا خلاصی خود از دردسر، به والدین‌تان دروغ می‏گفتید؟
  16. از مغازه جنس بلند می‏کردید یا دزدکی جایی می‏رفتید تا ببینید که چه اتفاقی پیش خواهد آمد؟
  17. دست به کارهای خطرناک می‏زدید تا ببینید می‏توانید از آن قسر در بروید یا صدمه می‏بینید؟
  18. بیشتر دوست داشتید وقت خود را با دوستان‏تان بگذرانید تا با افراد خانواده؟
  19. دوست داشتید تنباکو، الکل و مواد دیگر را امتحان کنید؟
  20. علاقه زیادی به مسایل جنسی داشتید؟
  21. از بی‏حالی متنفر بودید و هیجان را دوست داشتید؟
  22. کارگروهی می‏کردید در حالی که این واقعاً آن چیزی نبود که می‏خواستید؟
  23. تصمیم‏های آنی می‏گرفتید که بعداً باعث پشیمانی‏تان می‏شد؟
  24. دوست داشتید کارهای بزرگ‏ترها را انجام دهید؟
  25. دست به کار غیرقانونی می‏زدید تا به آزادی دلخواه‏تان دست پیدا کنید؟

اگر پاسخ‏تان به اکثر سوال‌ها “بله” بود، تنها چیزی که می‏توانم بگویم این است که دوران نوجوانی تغییر نکرده و نوجوانان امروزی هم همان احساس، تفکر و طرز رفتاری را دارند که شما تجربه کرده‏اید.

انکار، دشمن در خفا است.

انکار پرهیز از اقرار به چیزی است که اتفاق افتاده، در حال اتفاق است یا اتفاق خواهد افتاد. هدف انکار این است که شخص را از پذیرش و مواجهه با حقیقت یا واقعه‏ای ناخواسته، نگران کننده یا دردناک دور نگه دارد. مشکل انکار این است که اشخاص را از برخورد با آن چه اتفاق افتاده یا آن چه که در حال اتفاق است، ناتوان می‏کند و در مقابل، به رفتاری که موجب دردسر شده است (با سرپوش گذاشتن بر روی آن یا ادامه دادن آن) قدرت می‏بخشد. به عنوان مثال؛ می‏توان به انکار والدین درمورد مصرف مواد مخدر توسط نوجوان‏شان اشاره کرد. از آن جا که والدین نمی‏خواهند باور کنند رفتارهای جدید پسرشان در اثر استفاده از مواد مخدر است (از تیم ورزش بیرون می‏آید و از مدرسه فرار می‏کند)، دنبال توضیح دیگری می‏گردند و از او تست ناتوانی یادگیری، اختلال کم توجهی- بیش فعالی[4] و حتی افسردگی می‏گیرند. این همه بدین دلیل است که آنها نمی‏خواهند باور کنند که یکی از اعضای خانواده آنها هم می‏تواند معتاد شود.

این را بپذیرید که: دوره نوجوانی یک مناسک گذار[5] است. “تشریفات مناسک گذار دوره نوجوانی بسیار متنوع است، اما چند مرحله زیر همواره در آن به چشم می‏خورند: مرحله گسست، مرحله حضور پیر دانا، مرحله گذر و مرحله تغییر مشهود در شرایط. این مراحل جزء لاینفک این برهه از زندگی انسان هستند. چنانچه جامعه برای این نیازها، ساختاری رسمی را در نظر نگرفته باشد، جوانان خود به ایجاد تشریفاتی دیگر روی می‏آورند که با وجود فایده نسبی، اغلب فاجعه آفرین می‏گردند.” (رجوع شود به دلانی[6] در دوره نوجوانی[7] ، زمستان 1995) پس، پدران عزیز! رابطه خود را با نوجوانان خود حفظ کنید زیرا در آن صورت است که می‏توانید گذری امن و سالم به دوره بزرگسالی را برای آنها فراهم کنید.

کلید اصلی برای این که پدر خوبی برای نوجوان‌تان باشید، این است که از دوران نوجوانی و چالش‏ها، تغییرات و مشکلات این دوره آگاهی داشته باشید.

فرآیند 10 تا 12 ساله دوران نوجوانی از پایان دوره ابتدایی آغاز می‏شود و تا اواسط دهه 20 سالگی ادامه پیدا می‏کند. ممکن است بپرسید: “یعنی قرار است دوران نوجوانی پسر سرکش 10 ساله من تا 12 دیگر طول بکشد؟” قطعاً این طور است. در یک جامعه سراسر تنوع، فردگرا، پیچیده و متغیر، تغییرات دوره نوجوانی چیزی نیست که یک شبه اتفاق بیافتد و طی آن ناگهان مسوولیت‏های بزرگسالان بر دوش کودکان گذاشته شود و موقعیت آنان تا حد بزرگسالان بالا برده شود. تنها در جوامع ساده‏تر، کوچک‏تر، همگون‏تر، سنتی‏تر و با ثبات‏تر است که کودکان می‏توانند با گذراندن یک مناسک گذار تشریفاتی کوتاه به دوره بزرگسالی انتقال پیدا کنند و برای زندگی و کسب نقش‏های اجتماعی و شغلی یکسان با والدین‏شان آمادگی لازم را به دست آورند. “در فرهنگ‏های ابتدایی، از همان آغاز به نوجوانان که دوره بلوغ‏شان طی یک مراسم تشریفاتی مشخص می‏شود، مسوولیت و مقام بزرگسالان بخشیده می‏شود. در واقع، در چنین فرهنگ‏هایی طول دوره نوجوانی معمولاً کوتاه است، اما ما در جامعه آمریکا و دیگر کشورهای بزرگ با توجه به بافت، خواسته‏ها و آداب آنها، نوجوان را بعد از مدتی کوتاه به عنوان بزرگسال به رسمیت نمی‏شناسیم و کسب استقلال او را به تأخیر می‏اندازیم و بدین ترتیب مانع کارکرد یک بلوغ جنسی طبیعی می‏شویم.”

ولی، ایالات متحده آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای صنعتی، امروزه کوچک، ساده یا با ثبات نیستند. به عقیده من، ما برای برخورداری از آزادی انتخاب فردی، گوناگونی بافت‌های اجتماعی، تنوع فرهنگی و تغییر اجتماعی سریع، بهای سنگینی می‏پردازیم که تاوان آن را فرزندان ما با طولانی شدن دوره نوجوانی خود پس می‏دهند. بنابراین، وقتی نوجوان خود را به پذیرش مسوولیت ترغیب می‏کنید باید مشکلاتی را که تا قبل از کسب استقلال کامل در سر راه شما قرار می‏گیرند، تحمل کنید. این حقیقت که امروزه زمان لازم برای رشد نسبت به گذشته طولانی‌تر شده است، یک مشکل نیست که بخواهید درباره آن شکایت کنید بلکه یک واقعیت است که باید با آن روبرو شده و بپذیرید. پس، باید قبول کنید که مسوولیتی که شما به عنوان پدر در قبال فرزندان خود دارید، احتمالاً بیشتر از مسوولیتی که پدرتان در قبال شما داشته است به طول می‏انجامد، به طوری که اگر در چهل سالگی صاحب فرزند شوید در شصت سالگی هنوز پدر یک نوجوان هستید.

در ادامه، سعی من بر آن است تا با توصیف تغییرات رایج دوره رشد و عباراتی که در جلسات مشاوره از نوجوانان دیده و شنیده‏ام، به شما کمک کنم تا از این سردرگمی که به دلیل عبور غیرقابل کنترل نوجوان‌تان به سوی کسب استقلال به شما دست داده است، رهایی پیدا کنید.

  • بچه 9 ساله‏ای که قبلاً پر از انرژی و خلاقیت بود تبدیل به یک آدم “تنبل” می‏شود که فقط دراز می‏کشد، حوصله ندارد و مدام از این که کاری برای انجام دادن ندارد، شکایت می‏کند، اما اگر شما به او بگویید کاری در منزل انجام دهد و کمی کمک کند، دلخور می‏شود. “من خیلی خسته‏ام، ولم کن!”
  • بچه 10 ساله با استعدادی که همیشه به تکالیفش می‏رسید، اکنون تکالیفش را به خانه نمی‏آورد تا انجام دهد یا اگر هم این کار را بکند فراموش می‏کند آن را به مدرسه ببرد و تحویل دهد. “خوب، فراموش کردم!”
  • بچه 11 ساله تصمیم می‏گیرد از تیم ورزشی مورد علاقه‏اش بیرون بیاید چون این بازی ناگهان برای او بچگانه می‏شود. “من بزرگ شده‏ام و دیگر این کارهای بچگانه را انجام نمی‏دهم!”
  • بچه 12 ساله از این که دیگران رفتار نادرستی دارند، اما او مورد سرزنش قرار می‌گیرد، شکایت می‏کند. “من که کار اشتباهی نکردم، همه‏اش تقصیر قوانین احمقانه شما است!”
  • بچه 13 ساله که ظاهراً قادر نیست تنها پنج دقیقه با والدینش گفت و گو کند، ساعت‏ها با دوستانش تلفنی یا با کامپیوتر صحبت می‏کند. “چیز زیادی برای گفتن به والدینم ندارم، اما با دوستانم می‏توانم تا ابد صحبت کنم.”
  • بچه 14 ساله که اگر اتاقش را وزارت بهداشت ببیند قطعاً آن را غیرقابل زندگی اعلام می‏کند، از داشتن چنین افتضاحی به عنوان حق آزادی اراده خود، دفاع می‏کند. “من دوست دارم این طوری باشد، اگر خوشت نمی‏آید، این جا نیا!”
  • بچه 15 ساله با آن که تمام ماجرایی را که اتفاق افتاده برای والدینش تعریف نکرده است، ادعای راستگویی می‏کند. “شما نپرسیدید، من هم جواب ندادم. این که دروغ نیست!”
  • بچه 16 ساله به روش‏های مختلف از رویارویی مستقیم با والدینش فرار می‏کند تا آنها فرصت پیدا نکنند با او حرف بزنند – بدترین زمانی که شما انتخاب می‏کنید، برای آنها بهترین زمان فرار می‏شود. “الان نه، نمی‏بینید سرم شلوغ است!”
  • بچه 17 ساله که برای بعد از مدرسه، شغلی نیمه وقت پیدا کرده، بیشتر از همیشه از محدودیت‏هایی که برای ساعت آمد و رفت او گذاشته‏اید، بیزار می‌شود.”اگر من می‌توانم پول درآورم، یعنی این که می‏توانم کنترل زندگی‏ام را هم دستم بگیرم!”
  • بچه 18 ساله که سال آخر دبیرستان است و آرزو دارد به دانشگاه برود، تکمیل فرم درخواست را تا آخرین مهلتی که برای ثبت نام داده شده، به تعویق می‏اندازد. “هفته آینده تکمیل‏شان می‏کنم!”
  • بچه 19 ساله که اکنون شاغل است و در آپارتمانی دیگر زندگی می‏کند، کنجکاو است بداند که آیا اتاق خواب قدیمی‏اش را دیگر اعضای خانواده تصاحب کرده‏اند یا خیر. “باورم نمی‏شود که اتاق من را برداشتی!”
  • بچه 20 ساله از اینکه مدام طلبکاران به سراغ او می‏آیند، تحت فشار قرار می‌گیرد. “چرا آنها دست از سرم بر نمی‌دارند!”
  • بچه 21 ساله که سال سوم دانشگاه است، شغل دیگری را به خاطر دیر بیدار شدن از خواب و دیر رسیدن به سر کار از دست می‏دهد. “وقتی هنوز از شب قبل احساس خستگی می‏کنم، چه طور می‏توانم زود سر کار برسم!”
  • بچه 22 ساله مدام در دام عشق‏های بی‏سرانجام می‏افتد. “هر چه قدر هم که رابطه‌هایم را خوب شروع کرده باشم، هیچ وقت به سرانجام نمی‏رسند!”
  • بچه 23 ساله پس از از دست دادن شغل، اخراج از دانشگاه، بالا آوردن قرض یا نداشتن پول کافی برای پرداخت اجاره، دوست دارد به خانه بازگردد و در آن جا زندگی کند. “باید از اول شروع کنم!”

مشکلات ذکر شده و دیگر مشکلات بی‌پایان مشابه آنها باعث می‌شوند بسیاری از پدرها دلتنگ آن روزهای خوش دوران کودکی گردند که اعمال و رفتار فرزندشان همواره مطابق انتظارات و خواسته‏های آنان بود. اما نوجوان دیگر کودک نیست. نوجوان علاوه بر این که به طور ذاتی فردی متفاوت از دوران کودکی خود می‏شود، به طور عمدی نیز سعی می‏کند تفاوت‌هایی درخود به وجود آورد و اگر شما نتوانید انتظارات خود را مطابق این تفاوت‏ها تغییر دهید و این واقعیت جدید را بپذیرید، تنها اضطرابی غیرضروری را برای خود می‏خرید، خود را در معرض واکنش‏های تند عاطفی قرار می‏دهید و اوضاع را از آن چه که هست بدتر می‌کنید.

پس شما به عنوان پدر باید انتظارات خود از تغییرات دوران نوجوانی را مشخص کرده و از عملکرد آنها آگاهی پیدا کنید. آن چه که قصد دارم در ادامه به شرح آن بپردازم، الگویی است که برای والدین ترتیب داده‏ام تا متوجه گردند شناختی که از انتظارات خود درباره تغییرات دوره نوجوانی به دست می‏آورند، می‏تواند چه تأثیر عاطفی قدرتمندی بر روی شیوه پدری کردن آنها داشته باشد.

الگوی مورد نظر بدین ترتیب است: انتظارات شما گرایش‏های ذهنی هستند که به شما کمک می‏کنند تغییرات را از پیش حدس بزنید. 3 نوع از این گرایش‏های ذهنی عبارتند از:

  • پیش بینی‏ها: آن چه که فکر می‏کنید اتفاق خواهد افتاد
  • آرزوها: آن چه که می‏خواهید اتفاق بیافتد
  • بایدها: آن چه که معتقدید باید اتفاق بیافتد

این گرایش‏های ذهنی، ژنتیکی نیستند، بلکه انتخابی بوده و وابسته به عمل می‏باشند. آنها به شما کمک می‏کنند که با زمان (از حال به آینده) و تغییرات (از قدیم به جدید) پیش بروید به گونه‏ای که واقعیتی که با آن روبرو می‏شوید تا حدی با همان واقعیتی که انتظار آن را داشتید، برابری کند. از این رو، شناخت این انتظارات برای آمادگی شما ضرورت دارد: “فکرش را می‌کردم که این اتفاق بیافتد.” چرا که عدم آگاهی شما از آنچه که ممکن است اتفاق بیافتد، منجر به وحشت می‏شود: “اصلاً نمی‏دانم که بعداً قرار است چه اتفاقی بیافتد!”

البته ممکن است انتظارات شما که با طرز تفکر و رفتار فرزندتان در دوره کودکی‏اش مطابقت می‏کرده، با طرز تفکر و رفتار او در دوره نوجوانی‏اش که قطعاً متفاوت با قبل است، تطبیق نداشته باشد.

  • یک پیش بینی – “فرزندم همیشه حقیقت را خواهد گفت”؛
  • یک آرزو – “می‏خواهم فرزندم زیاد با من حرف بزند تا به هم نزدیک‏تر شویم”؛
  • یک باید – “فرزند من باید از قوانینی که تعیین کرده‏ام تبعیت کند.”
  • اگر فرزندتان این انتظارات شما را برآورده کند، شما:
  • احساس امنیت می‏کنید چون پیش بینی‏تان به حقیقت پیوسته است (“راستش را به من گفت”)؛
  • احساس رضایت می‏کنید چون آرزوی‏تان عملی شده است (“فرزندم با من زیاد صحبت می‏کند”)؛
  • احساس مسوولیت می‏کنید چون از بایدهای شما پیروی شده است (“فرزندم همان کاری را که به او گفته می‏شود، انجام می‏دهد”).

اما در دوران نوجوانی ممکن است این انتظارات قدیمی، دیگر با طرز رفتار جدید فرزندتان جور درنیاید. او اکنون به خاطر به دست آوردن آزادی، بیشتر از قبل دروغ می‏گوید. برای تنها بودن، کمتر با شما معاشرت می‏کند: “نوجوانان برای رسیدن به استقلالی عاطفی، سعی می‏کنند افکار و احساسات‏شان را نزد خود نگه دارند.” و بالاخره، برای نشان دادن نافرمانی خود، قوانین شما را زیرپا می‏گذارد: “نوجوان علیه وجدان خود شورش می‏‌کند، آزادی‏های جدید کسب شده را به رخ او می‏‏کشد، تنفر خود را از بایدها و نبایدهای او به زبان می‏آورد و علایمی را در رفتار خود به عنوان شاهد می‏گنجاند تا نشان دهد که عاری از وجدان است. او برای حمله به وجدان خود به دنبال یک سمبل می‏گردد و عموماً والدینش را برای این منظور انتخاب می‏کند.”

اگر شما در انتظارات خود از نوجوانان، این تغییرات را مد نظر قرار ندهید:

  • به دلیل تعجب از این که پیش بینی‏تان درمورد راستگویی درست از آب در نیامده است، مضطرب می‏شوید.
  • به دلیل ناامیدی از این که آرزویتان برای داشتن رابطه‏ای نزدیک با فرزند خود به حقیقت نپیوسته است، غمگین می‏شوید.
  • به دلیل خیانتی که با عدم پیروی از قوانین‏تان به شما شده است، خشمگین می‏گردید.

گرایش‏های ذهنی مانند انتظارات دارای پیامدهای عاطفی هستند، به ویژه هنگامی که با واقعیتی که در انتظارش بودید، تطابق نکنند. بنابراین، شما یا باید انتظارات خود را برای سازگاری با واقعیت جدیدی که در دوره نوجوانی با آن روبرو می‏شوید، تغییر دهید یا این که خطر مواجهه با واکنش‏های تند را به جان خود بخرید. این واکنش‏های تند ضربه‏هایی عاطفی شامل اضطراب، غم و خشم هستند که شما به عنوان بهای سنگین برخورد با دروغ، دوری و نافرمانی نوجوان خود (که به عنوان یک پدر مسوول باید این کار را انجام بدهید)، خواهید پرداخت.

به خاطر بسپارید که انتظار به معنای پذیرش نیست بلکه به این معناست که با پیش بینی تغییرات شایع دوره نوجوانی همیشه آمادگی رویارویی با آنها را داشته باشید، به طوری که وقتی هنگام آن فرا می‏رسد شوکه نشوید و بتوانید به روشی آرام و موثر با آن برخورد کنید. در واقع، اگر بدانید که چه چیزی در انتظار شما است دیگر نیاز ندارید هنگام وقوع رفتارهای ناشایست انرژی خود را بیهوده هدر بدهید، چرا که با این کار می‏توانید از احتمال وقوع واکنش‏های تند بکاهید. “وقتی پسرم به من دروغ گفت تا از زیر کارهای خانه در برود، من ناراحت شدم، اما با توجه به سنش تعجب نکردم. من آماده‏ام به او کمک کنم تا راستگوتر شود.”

یکی از راه‏هایی که با استفاده از آن می‏توانید برای پیش بینی فرآیند دوره نوجوانی انتظاراتی واقع گرایانه شکل بدهید، این است که دوران نوجوانی را به سه مرحله پیاپی تقسیم کنید:

  • جدایی از دوران کودکی؛
  • تعریف مجدد هویت؛
  • حرکت به سوی کسب استقلال؛

در هر مرحله، برخی از ویژگی ها ظاهر می‏شوند که نوجوانان را دچار آسیب‏پذیری‏های عاطفی می‏گردانند. وظیفه شما این است که به عنوان پدر نسبت به این آسیب‏پذیری‏ها، حساس باشید.

مرحله اول: جدایی از دوران کودکی

دخترها و پسرها با اظهار گفته‏هایی متفاوت با آن چه که در قبل داشته‏اند، اعلام می‌دارند که دیگر کودک نیستند. اظهاراتی که چه در کلام و چه در عمل، نشان دهنده تمایل آنها به تغییر است.

  • “من دیگر با دوران بچگی‏ام، فرق کرده‏ام.”
  • “طرز رفتار دیگران با من باید با دورانی که هنوز بچه بودم، فرق داشته باشد.”
  • “می‏خواهم طرز رفتارم با دیگران متفاوت از دوران بچگی‏ام باشد.”
  • “من با شما که پدر و مادرم هستید، تفاوت دارم.”
  • “رفتاری که می‏خواهم داشته باشم با آنچه شما از من می‏خواهید، تفاوت دارد.”
  • “من با آنچه شما می‏خواهید باشم، فرق دارم.”

این اظهارات، دو مشکل در پی خواهند داشت. بیان چنین اظهاراتی نشان از آن دارد که عملکرد نوجوان با گذشته تفاوت پیدا کرده، به همین دلیل آنها اکنون سخت‏تر با خانواده سازگاری پیدا می‏کنند، بیشتر با شما مخالفت می‏کنند و بیشتر با نارضایتی شما مواجه می‏شوند. “چند بار باید ازت بخواهم کاری را انجام بدهی تا بالاخره این کار را بکنی؟” به علاوه، وقتی شما تحمل خود را در مقابل این تغییرات از دست می‏دهید و با رفتار فرزند خود مخالفت می‏کنید تا به او نشان دهید که آنچه را با آن موافقید قبلاً گوشزد کرده‏اید (“تا وقتی آن لباس‏ها را پوشیده‏ای، حق نداری پایت را از این خانه بیرون بگذاری!”)، نوجوان احساس می‏کند که با شما بیگانه شده است. او ممکن است این بیگانگی را یکی از مشخصه‏های دوران نوجوانی در نظر بگیرد، اما بهای این تصور را به لحاظ عاطفی می‏پردازد. نوجوان که اکنون بیشتر مورد انتقاد والدینش قرار دارد، احساس می‏کند که در خانواده یک وصله ناجور است، از طرف آنها طرد شده و از آنها جدا افتاده است. او دیگر دریافت تأیید از طرف خانواده را ناممکن می‏یابد.

جدایی از دوران کودکی باعث می‏گردد نوجوانان در خانه احساس تنهایی کنند و به لحاظ عاطفی آسیب پذیر شوند. در این مرحله، آنها در معرض خطر قرار می‏گیرند زیرا برای دریافت تأیید به سراغ دوستان خود می‏روند (که آنها شرایط مشابهی دارند) تا بدین ترتیب کمبود وابستگی خود را به خانواده جبران نمایند. برای برخورد درست با این آسیب‌پذیری، شما باید علاقه خود را مدام به آنها نشان دهید و هر بار که درباره رفتار نامناسب‏شان با آنها بحث می‏کنید بر روی این علاقه تأکید بورزید.

بنابراین به خاطر داشته باشید که وقتی تصمیم به اصلاح رفتار نوجوانان می‏گیرید، درمورد آنها قضاوت نکنید و به جای تأکید بر روی نارضایتی تنها به عدم موافقت خود با آنها بسنده کنید: “به دلیل انتخاب‏هایی که کرده‏ای با تو مخالفم و نه چیز دیگر”. برای اصلاح یک نوجوان، انتقاد کفایت می‏کند ودیگر نیازی به ارزیابی منفی و زیر سوال بردن شخصیت او نیست زیرا این نوع ارزیابی به اعتماد به نفس شکننده آنها آسیب وارد می‏کند.

به عنوان مثال، پدر در واکنش به اظهارات بی شرمانه‌ای که نوجوان به منظور کسب استقلال بیان می‏کند، نباید بگوید: “برایم مهم نیست که همراه خانواده باشی یا نه”. البته پدر خود می‏داند که معنای این خودستایی تو خالی این است که “هنوز هم از تو می‏خواهم وقتت را با من بگذرانی، اما من مسن‏تر از آنم که بخواهم به این خواسته اعتراف کنم!” هم چنین، در پاسخ به اظهاراتی مبنی بر عدم علاقه یا مخالفت با شرکت در جمع‏های خانوادگی، پدر نباید نوجوان را از شرکت در چنین مراسمی محروم کند: “چرا باید به او اجازه بدهیم روز بقیه ما را خراب کند؟” او باید بداند که محرومیت اجتماعی، اشتباه محض است و باید در مقابل، فرزند خود را برای شرکت در چنین مراسم‏هایی ترغیب کند و با تکرار دعوت خود به او نشان بدهد که برای حضور و همراهی‏اش احترام و ارزش قائل است و او را جزیی با ارزش و مهم برای خانواده می‏داند؛ خانواده‏ای که کماکان اولین گروه اجتماعی است که او بدان تعلق دارد. به این صورت، اکثر اوقات نوجوان بالاخره درخواست را قبول می‏کند و علی رغم مخالفت‏های اولیه، اوقات خوشی را سپری می‏نماید. ولی هنگامی که شما به نوجوان خود اجازه می‏دهید به عضویت خود در خانواده بی‏توجهی کند، خطر انتقال وابستگی او را از خانواده به دوستان بالا می‏برید؛ انتقالی که به تدریج می‏تواند تأثیر شما را به عنوان پدر نزد او ضعیف کند.

  • چه نگوییم: “اگر تو نمی‏خواهی با ما باشی، پس من هم نمی‏خواهم با تو باشم.”
  • چه بگوییم: “می‏دانم که دوست نداری همراه ما باشی، اما لطفاً سعی کن که بیایی.”

مرحله دوم: تعریف مجدد هویت

تفاوت دیگری که دخترها و پسرها نسبت به گذشته خود پیدا می‏کنند این است که دوست دارند هرچیزی را تجربه کنند. آنها این علاقه را در عمل و گفتار خود نشان می‏دهند و بدین ترتیب اعلام می‏کنند که مرحله تعریف مجدد هویت آغاز شده است. اکنون، تغییرات آشکار جزو اتفاقات هر روزه می‏شود و چهره، لباس، قهرمان‌های فرهنگی، مدهای روز، موسیقی، روابط با دیگران، علایق و آرزوها، یک روز در نظر آنها مهم و روز بعد بی اهمیت می‏گردند.

پدر ممکن است در مواجهه با حضور متغیر این علایق که برخی کوتاه و برخی دیگر طولانی هستند، تحمل خود را از دست بدهد. اما باید توجه داشت که این تفاوت‏ها دایمی نبوده و همگی گذرا می‏باشند و به نوجوان این فرصت را می‏بخشند که روش‏های متفاوت حضور، رفتار و تفکر را تجربه کند و برای خود مشخص نماید که به راستی به کدام دسته تعلق دارد. با این وجود، این تغییر مداوم و گرفتاری بین دو مرحله کودکی و بزرگسالی، نوجوان را سردرگم کرده و به لحاظ عصبی او را آسیب پذیر می‏گرداند.

نکته این جاست که حالت شدید عصبی در مرحله تعریف مجدد هویت، می‏تواند نوجوانان را نسبت به انتقاد، بیش از پیش حساس کند. به علاوه، در این سال‏ها توهین و تحقیر به ویژه در حضور دیگران آسیب‏های جدی به آنها وارد می‏آورد و آنها نه تنها احساس می‌کنند مورد تمسخر قرار گرفته‏اند بلکه حتی بدتر از آن، این تحقیرها را جزئی از هویت خود می‏گردانند. اما در مقابل نیز برای پوشاندن ناراحتی خود، با شجاعتی ظاهری اقدام به پاسخ می‏کنند و به ویژه در حضور همسالان، از بی اهمیتی نظر دیگران برای خود می‌گویند. (“برایم مهم نیست که چه فکری درباره من می‏کنی”)

برای این که بتوانید به عنوان پدر در مقابل این آسیب پذیری عاطفی، رفتاری مناسب داشته باشید باید به تلاش‏هایی که نوجوانان برای تغییر خود انجام می‏دهند، احترام بگذارید، آنها را جدی بگیرید، خود را نسبت به این تغییرات علاقه‏مند نشان بدهید و آنها را به طوری تحقیرآمیز رد یا اصلاح نگردانید. زیرا چنانچه واکنش‏تان به این تغیرات همراه با تمسخر، طعنه و شوخی‏های نیش‏دار باشد، خطر صدمه به اعتماد به نفس شکننده نوجوانان را بالا می‏برید. به علاوه، آنها نیز در مقابل، برای رهایی از این عذاب دردناک سعی می‏کنند هر چه کمتر با شما ارتباط برقرار کنند.

  • چه نگوییم: “تو اسم آن چرندیات را می‏گذاری موسیقی؟”
  • چه بگوییم: “درباره این گروهی که آهنگ‏هایشان را گوش می‏کنی برایم حرف بزن.”

 

مرحله سوم: حرکت به سوی کسب استقلال

تفاوت‏ دیگری که نوجوانان در این مرحله نسبت به گذشته خود پیدا می‏کنند به استقلال‏خواهی آنان برمی‏گردد که با ابراز آن در کلام و عمل رسماً اعلام می‏کنند حرکت آنان به سوی کسب استقلال آغاز شده است. اکنون زمان برنامه ریزی، مقدمه چینی و برداشتن اولین گام‏ها به سوی یک زندگی مستقلانه، فرا رسیده است. پس، نوجوان اعلام می‏کند که “می‌خواهم جدا زندگی کنم!”، البته چندی نمی‏گذرد که می فهمد آمادگی این کار را ندارد چون بخشی از وجود او هنوز حاضر به ترک خانه نیست. حقیقت این است که چندین سال طول می‏کشد تا بتواند زندگی کاملاً مستقلی را شکل دهد و از خانواده‏اش جدا شود.

تمایلی که در وجود جوان به رفتن وجود دارد او را برای دستیابی به این هدف ترغیب می‏نماید اما در این ضمن سوال‌هایی دلهره آور به ذهن او خطور می‏کنند: وقتی از این خانه بروم همه من را فراموش می‏کنند؟ آیا با ترک خانه خانواده هم من را ترک خواهند کرد؟ چون دیگر هر روز در خانه نیستم، من را فراموش می‏کنند؟ در پاسخ به این سوال آخر، او تصمیم می‌گیرد اقداماتی به عمل آورد تا پس از ترک خانه نیز جای خود را در آن حفظ کند. “وقتی این جا نیستم کسی نباید به اتاقم دست بزند!” در واقع، او سعی می‏کند اموال خود را سال‏ها در خانه نگه دارد تا نشان دهد که هنوز به آن جا تعلق دارد.

وقتی فرزندتان دور از خانه زندگی می‏کند، سعی کنید به عنوان پدر، با استفاده از راه‏های زیر ارتباط خود را با او حفظ کنید: از اتاق او نگهداری کنید، وسایل او را در گوشه‏ای نگه دارید، برای صرف غذا به او سر بزنید و اگر راهش دور است به او تلفن کنید، زیرا در غیر این صورت ترس از دست دادن جای خود در خانه و خانواده، ناامنی فراوانی برای او ایجاد می‏کند. “فرض کنید من بروم جایی که به خاطر دوری مسافت نتوانم برگردم و مجبور شوم همان جا بمانم. آن وقت اگر به دردسر بیافتم نه کسی را دارم که بخواهم به او تکیه کنم و نه خانه‏ای که بخواهم به آن برگردم!”[8]

اگر در مقابل استقلال طلبی فرزندتان، او را از تمام حقوقش برای سکونت در خانه محروم گردانید، باعث افزایش فاصله او با خانواده می‏شوید و وابستگی اجتماعی او را به همسالانش که مصاحبان چندان خوبی برای فرزندتان نبوده و می‏توانند به او آسیب برسانند، افزایش می‏دهید، آن هم درست زمانی که ناامنی و انواع مختلف افراطی‏گری و خطرات در کمین زندگی جوانان نشسته است تا آنان را به انحطاط بکشاند.

  • چه نگوییم: “از الان به بعد دیگر این جا جایی نداری. خودت می‏مانی و خودت!”
  • چه بگوییم: “تا وقتی این خانه هست، می‏توانی مطمئن باشی که در آن مشتاقانه به روی تو باز است. هر وقت که لازم شد هر چه قدر که بخواهی می‏توانی این جا بمانی.”

بنابراین، شما به عنوان پدر باید در برابر مواردی که باعث آسیب پذیری فرزندتان می‏شود واکنش نشان دهید:

  • در مقابل تنهایی: باید بر روی رابطه با نوجوان خود تأکید کنید نه بر روی عدم همراهی با او.
  • در مقابل حالت عصبی: باید بر روی احترام به نوجوان خود تمرکز کنید نه بر روی تمسخر او.
  • در مقابل احساس از دست دادن خانه و خانواده: باید بر روی القای حس تعلق به نوجوان خود، پافشاری کنید نه بر روی قطع آن.

شما به عنوان پدر وظیفه دارید نسبت به رشد طبیعی نوجوان خود توجه نشان دهید. از این رو، باید انتظاراتی را که از فرآیند نوجوانی دارید به طور واقع بینانه مشخص کنید به نحوی که هنگام برخوردهای روزانه با فرزندتان، انتظارات نامعقول شما را در معرض خطر ابراز واکنش‏های تند و بی مورد قرار ندهند. دوره رشد، خود به طور طبیعی بین شما و فرزندتان فاصله می‏اندازد، پس باید سعی کنید با در نظر گرفتن آسیب‏های عاطفی که در این دوره نصیب نوجوانان می‏شود از گسترش این فاصله جلوگیری نمایید.

به علاوه، شما نباید این تغییرات ناخوشایند را به معنای لجبازی و آزار دادن خود بدانید چه برسد به این که با نشان دادن ناراحتی خود بر وخامت اوضاع بیافزایید. نوجوان، قصد اذیت شما را ندارد. اگر عجولانه یا از روی بی دقتی به قضیه نگاه کنید، شاید این چنین به نظر بیاید، اما اگر سنجیده به این جریان بنگرید، خواهید دید که این طور نیست. دختر و پسر شما آنچنان فکر و ذهن‏شان مشغول مسایل شخصی مربوط به رشد خودشان است که حتی فرصت نمی‏کنند به “آزردن” دیگران به خصوص پدرشان فکر کنند.

این سه مرحله دوران نوجوانی، آنچنان در نظر نوجوانان تهدیدآمیز هستند که اگر به اندازه کافی شجاعت نداشته باشند، نمی‏توانند به سلامت از آنها عبور کنند:

  1. جدایی از دوران کودکی با این تهدید همراه است که: “اگر خیلی از شما فاصله بگیرم، من را ترک می‏کنید؟”
  2. تعریف مجدد هویت با این تهدید همراه است که: “اگر خیلی متفاوت شوم، من را طرد می‏کنید؟”
  3. حرکت به سوی کسب استقلال با این تهدید همراه است که: “اگر از خانه بروم، شما نمی‏خواهید که هیچ وقت برگردم؟”

یکی از وظایف پدر این است که با تلاش برای حفظ رابطه خود با فرزندش، این تهدیدها را کاهش دهد. “هرگز تو را ترک نمی‏کنم. هیچ وقت تو را طرد نمی‏کنم. همیشه مشتاقانه منتظر بازگشت تو هستم.”

 

یادگیری از اشتباهات خود

در پایان، صرفنظر از این که تا چه حد نوجوان‏تان شما را درمانده کرده است، سعی کنید با قبول این واقعیت که همه ما انسان هستیم و گهگاه دچار لغزش می‏شویم، انتظارات خود از عملکرد فرزندتان را تعدیل کنید. بنابراین، چنانچه دیدید که او در مورد خود قضاوت اشتباه می‏کند، تلاش کنید جملاتی همانند آن چه در ادامه آمده است به او بگویید.

“می‏دانی! یادگیری در زندگی به همین صورت است که می‏بینی – چه الان که در حال رشد هستی و چه در آینده که فردی بالغ می‏شوی. ما هر روز بزرگ‏تر می‏شویم و با آزمودن و خطا کردن درس‏های بیشتری از زندگی می‏گیریم. البته، یادگیری و درس گرفتن از اشتباهاتی که مرتکب شده‏ایم، دردناک‏ترین نوع یادگیری است اما تنها کاری که می‏توانیم انجام دهیم این است که نهایت تلاش خود را بکنیم و اگر شرایط سخت‏تر شد دست از کوشش برنداریم، از اشتباه خود برای تشخیص آنچه که درست است استفاده کنیم، برای آنچه که درست انجام داده‌ایم ارزش قایل شویم و بپذیریم که عملکردی که ترکیبی از درست و نادرست باشد بهترین نوع عملکرد است. پس باید بگویم که من نمی‏خواهم به خاطر خطاهایی که کرده‏ای تو را سرزنش کنم، چون خودم هم تا الان زیاد خطا کرده‏ و خواهم کرد.”

برای نوجوان دشوار است که درمورد یادگیری از اشتباهاتش با پدری حرف بزند که طوری رفتار می‏کند که گویا هرگز در زندگی‏اش دچار لغزش نشده است. پذیرش ضعف، پدر را نزد نوجوان تبدیل به انسانی می‏کند که می توان با او در این مورد صحبت کرد، اما انکار ضعف به پدر جنبه آرمانی می‏دهد و بحث با او را مشکل می‏سازد. قبول اشتباهات، پرده برداشتن از گذشته‏ای پر اشتباه، عذرخواهی از رفتارهای ناشایست و تلاش برای جبران خطاها، همه و همه از پدر، فردی خوش برخورد می‏سازد که نوجوان می‏تواند به هنگام مواجهه با نتایج ناخوشایند تصمیم‏های غیرعاقلانه خود، به او روی بیاورد.

به علاوه، پدر می‏تواند با چسباندن یک تکه کاغذ مثلاً بر روی یخچال، اصول زیر را که درمورد یادگیری از اشتباه هستند در اختیار فرزندان خود بگذارد و به دیدگاهی که از زندگی دارند، جهت مثبت ببخشد.

  • اشتباه برای همه است.
  • اشتباه، انتخابی است که اگر به انسان فرصتی دوباره داده شود، دیگر آن را تکرار نمی‏کند.
  • انسان ها به دلیل آنکه اشتباه را دوست دارند اشتباه نمی‏کنند؛ آنها اشتباه می‏کنند چون چیزی بهتر از آن بلد نیستند یا در هنگام تصمیم‏گیری خوب فکر نمی‏کنند.
  • اشتباه پرهزینه است، اما اگر از آن در جهت یادگیری و آگاهی استفاده شود، به هزینه ای که برده است، می‏ارزد.
  • از یک اشتباه بد، می‏توان یک درس خوب گرفت.
  • اشتباه کردن، عیب نیست، یاد نگرفتن از اشتباه عیب است.
  • اشتباه کردن از روی نادانی است؛ اما تکرار اشتباه از روی حماقت است.
  • اگر انسان‏ها نخواهند از مسایل سخت درس بگیرند، مجبور می‏شوند یک اشتباه را بارها تکرار کنند.
  • انسان باهوش کسی نیست که هرگز اشتباه نکند بلکه کسی است که از اشتباهاتش در انتخاب های بعدی خود بهترین استفاده را ببرد.
  • نادان‏ترین انسان‏ها کسانی هستند که نمی‏توانند یا نمی‏خواهند اشتباهات خود را بپذیرند.

سه مرحله‏ای که در این فصل به شرح آنها پرداخته شد، تنها چارچوبی برای فهم دوران نوجوانی فراهم می‏کنند. برای بررسی بیشتر درمورد این که چگونه فرآیند نوجوانی طی چهار مقطع سنی تکمیل می‏شود، به چهار فصل بعدی مراجعه نمایید. امید است که این توضیحات، به انتظاراتی که از تغییرات نوجوان خود دارید و به نگرانی‏های معمولی که فرزندتان برای شما به وجود می‏آورد، وضوح بیشتری ببخشد.

[/ihc-hide-content]

اشتراک گذاری:
دوستان با بیشترین امتیاز در 2 هفته اخیر
1
فروغ
22000
2
شبنم
21150
3
alishah8101
20550
4
F
18750
5
پرستو
18700
6
عزیز
17200
7
مریم
15900
8
+989020280999
15900
9
kaveh
15850
10
مریم
15850
امتیازات شما

پس از ورود به سایت امتیاز شما نمایش داده می شود.

امتیاز شما:

اطلاعات بیشتر درباره شیوه امتیاز دهی

آخرین دیدگاه ها
  • Fou در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین
  • زهرا در وسواس فکری دقیقا چیست و چطور درمان می شود؟
  • داود در نوروفیدبک واقعا موثر است؟
  • ... در معتبرترین تست افسردگی + فایل صوتی
  • صابر در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین

مطالب زیر را حتما بخوانید
  • تست

    57 بازدید

  • اختلال دیر انزالی تستی

    90 بازدید

  • کودکان 9 تا 12 سال

    169 بازدید

  • کودکان 5 تا 8  سال

    143 بازدید

  • کودکان 3 تا 5 سال

    155 بازدید

  • کودکان 2 تا 3 سال

    148 بازدید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

0 نظر برای این مطلب ثبت شده است.
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
جستجو در سایت
جستجو برای:
درباره ما

دکتر محمد بهشتیان روانشناس، روان درمانگر ، پژوهشگر ، مدرس، هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، عضو سازمان نظام روانشناسی و انجمن روان پویشی و انجمن هیپنوتراپی آمریکا است. حدودا ۲ دهه است که در رویکردهای مختلف روان درمانی (روانپویشی، طرحواره درمانی، هیپنوتیزم درمانی و…) مشغول تدریس، تربیت روان درمانگر و مشاوره است. تربیت بیش از 1000 روان درمانگر، چاپ بیش از 40 عنوان کتاب، ثبت چندین نوآوری پژوهشی (از جمله دستگاه BWS ویژه هیپنوتیزم سریع) ، چاپ ده ها مقاله علمی پژوهشی، اجرای چندین طرح تحقیقاتی کشوری، برگزرای صدها کارگاه های تخصصی و عمومی؛ بخشی از فعالیت علمی اوست. برای آشنایی بیشتر با دکتر بهشتیان روزمه کامل ایشان را از اینجا مطالعه کنید.

مجوزها

تماس با ما

تعیین وقت مشاوره و روان درمانی :   5088 910 0910 (از طریق پیامک، تماس، واتساپ) – 22866357 ؛ برای پشتیبانی دوره ها به شماره زیر پیام بدهید.

پشتیبانی دوره ها: 5010 910 0910 (از طریق واتساپ روزهای زوج از ساعت 14 الی 19)

تعیین وقت کوچینگ : 09109105094
آدرس: تهران، شریعتی، بالاتر از ظفر، جنب ساختمان نگین ظفر

عضویت در خبرنامه پیامکی

با عضویت در خبرنامه پیامکی از برنامه کارگاه ها، همایش ها و تخفیف های کلینیک ها مطلع شوید.

نام(ضروری)

پرجستجوترین مطالب سایت

سابلیمینال چیست؟ ، سابلیمینال ثروت ، خود هیپنوتیزم، حمله پانیک، پانیک اتک، درمان وسواس ، حملات پانیک ، تست افسردگی ، سابلیمینال ، فوبیای اجتماعی ، درمان زود انزالی ، هیپنوتیزم درمانی ، آموزش هیپنوتیزم ، درمان اضطراب اجتماعی ، مشاوره آنلاین ، دکتر روانشناس خوب ، آموزش خود هیپنوتیزم ، وسواس فکری ، مرکز مشاوره ، کلینیک روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، کوچینگ، لایف کوچینگ ، تست شخصیت شناسی ، تست روانشناسی ، هوش هیجانی ، تست روانشناسی آنلاین، تست هوش هیجانی ، تست هوش

رفع مسئولیت

ارزش های ما

جستجو در محصولات سایت
جستجو برای:
© 1390-1401 تمام حقوق این سایت به دکتر محمد بهشتیان تعلق دارد. نقل مطالب تنها با رعایت شرایط استفاده از مطالب امکان پذیر است.
ورود ×
ورود / عضویت
کد تایید به شماره موبایل شما ارسال میشود
ادامه
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:60)
  • (+98) ایران
کلینیک ها امتیازها پنل کاربری ورود به سایت
wpDiscuz

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

یا

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:60)

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت