جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت
دکتر بهشتیان
  • خلاصه کتاب
  • کتاب آنلاین
  • کتاب ها
  • کلینیک سابلیمینال
  • دوره های غیر حضوری
  • تست های روانشناسی
0
وارد شوید/ عضویت
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت

بلاگ

دکتر بهشتیان > دسته‌بندی نشده > فصل سوم : کار و مشکلات آن

فصل سوم : کار و مشکلات آن

کودکان در ارزیابی میزان مسوولیت و توجه شما به عنوان پدر، بیشتر از آن‏که به گفته‏های شما اهمیت بدهند بر روی عمل شما به آن گفته‌ها تمرکز می‏کنند. آنها فرق بین کسی که فقط قول می‏دهد و کسی که به قولش عمل می‏کند؛ یا به عبارتی دیگر، فرق بین پدری که به حرف‏هایش عمل نمی‏کند و پدری که به قول خود وفا می‏کند را به خوبی می‏دانند.

برای این که بتوانید رابطه خود را با نوجوان‏تان حفظ کنید، سعی کنید همواره آماده کمک به او باشید و نمونه پدری شوید که می‏توانند بر روی او حساب کنند. پس، به قول‏هایی که به او داده‏اید عمل کنید؛ تلاش‏تان را به کار ببندید و زمان‏تان را تنظیم کنید تا در برنامه‌های او حضور داشته باشید؛ با کمک به او حمایت خودتان را نشان دهید؛ همواره در دسترس باشید تا بتواند درمورد مسایلی که برایش مهم است با شما گفت و گو کند و به حرف‏هایی که می‏زند گوش کنید. برقراری ارتباط با پدری که هیچ گاه آمادگی کمک را ندارد و غیرقابل اعتماد، بی اعتنا، بی توجه و غیرمعاشرتی است، بسیار دشوار است.

یکی از دلایل رایج دوری پدر و فرزند از یکدیگر، علاقه زیادی است که پدر به کارکردن نشان می‏دهد. همان طور که قبلاً اشاره شد، شکی نیست که پدر می‏تواند عشق خود را با کار و حمایت مالی خود از خانواده ابراز نماید، اما پدرها باید مراقب باشند که در انجام کار زیاده روی نکنند و بیش از اندازه به آن اهمیت ندهند زیرا در غیر این صورت کار، بین آنها و کسانی که به آنها عشق می‏ورزند فاصله می‏اندازد.[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”6,7″ ihc_mb_template=”3″ ]

از آن جا که مرد از معاشرت با هم جنسان خود می‏آموزد که برای کار، بیشتر از روابط اهمیت قائل شود، می‏توان گفت که تعهد او به مسوولیت، شغل، مقام و کار نیز بیانی دیگر از خود محوری اوست. البته، جمله آخر درمورد پدرانی که مجبورند برای اداره خانواده چند شغل داشته باشند، صدق نمی‏کند.

در این جا، روی صحبت من با پدرانی است که خود را با کار خود می‏شناسند و این مساله مهم‏ترین مشغله ذهنی‏شان را در زندگی تشکیل می‏دهد؛ پدرانی که بیشتر وقت خود را در محیط کار خود می‏گذرانند .

به طور کلی، تصور این که اهمیت زیاد دادن به کار می‏تواند عواقبی منفی در پی داشته باشد، برای مردان دشوار است. آنها به دلیل نوع پیوندی که با فرزندشان برقرار می‏کنند و آنچه از معاشرت با هم جنسان درباره نقش جنسی خود می‏آموزند، بیشتر مایلند خانواده را فدای کار کنند و این دقیقاً برعکس آن چیزی است که مادران انجام می‏دهند.

 در تحقیقی که در سال ۲۰۰۵ در آمریکا انجام شد مشخص شد که مردان ساعات بیشتری را صرف کار می‏کنند، در حالی که زنان بیشتر وقت خود را صرف خانه داری و مراقبت از فرزندان می‏نمایند.

اگر کار، شغل و موقعیت اجتماعی مهم‏ترین دل مشغولی پدر شوند همواره این خطر وجود دارد که او از آنها به عنوان بهانه‏ای برای شانه خالی کردن از مسوولیت‏های خود به عنوان پدر و مرد خانواده استفاده نماید، به ویژه در دوران نوجوانی که فرزندان غریبه‏تر، سرکش‏تر و دردسرآفرین‏تر می‏گردند. به سه روش معمول که پدرها برای فرار از مسوولیت و دوری از نوجوانانشان به آنها متوسل می‏شوند، توجه نمایید:

  1. آنها با این بهانه که “سرم شلوغ است”، به جای همراهی با خانواده، وقت خود را صرف کار می‏کنند.
  2. آنها با این بهانه که “روز سختی داشتم”، استرس ناشی از کار را به خانواده هم منتقل می‏کنند.
  3. آنها با این بهانه که “مهم نیست طرز رفتارم با خانواده چه طور باشد”، در محل کار نهایت تلاش خود را می‏کنند ولی در خانه از این تلاش خبری نیست.

 

صرف وقت برای کار به جای همراهی با خانواده

“سرم خیلی شلوغ است.”

داستان زیر نشان می‏دهد که چگونه پدر می‏تواند کار خود را بهانه‏ای قرار دهد تا از گذراندن وقت با فرزندان خود امتناع بورزد.

مردی که با جدیت تمام برای خانواده‏اش کار می‏کرد

مردی که با جدیت تمام برای خانواده‏اش کار می‏کرد، حتی فرصت دیدار آنها را نداشت؛ خانواده‏ای که دلتنگ او شده بودند و آرزو می‏کردند که ای کاش او بیشتر پیش آنها می‏ماند و وقتی به خانه می‏آمد، آن قدر بدخلقی نمی‌کرد و نمی‌خواست که تنها باشد و از نوشیدنی‏اش لذت ببرد و تلویزیون تماشا کند. آیا آنها درک نمی‏کردند که پدر بعد از ۱۲ ساعت کار مداوم هر روزه، حتی در آخر هفته‏ها، خسته است و دارد خود را به آب و آتش می‏زند که برای خوشحالی خانواده‏اش آدم موفقی شود؟ چه طور می‏توانستند شکایت کنند که او به اندازه کافی به آنها توجه نمی‌کند، آن هم وقتی که هدایایی که برای تولدهایشان و جشن کریسمس می‌گرفتند، از هدایای تمام کسانی که می‏شناختند بیشتر بود؟ او داشت سعی خود را می‏کرد. پس دیگر چه از جانش می‏خواستند؟

واقعیت این که، چیزی که آنها می‏خواستند همراهی او بود، اما سوال‌های مرد باعث شد تا افراد خانواده از این که دوست داشتند او را بیشتر ببینند، احساس گناه کنند. به همین خاطر سعی کردند خود را متقاعد کنند که از این که زیاد نمی‏توانند پدر را ببینند باید ممنون هم باشند. ولی کوچک‏ترین فرزند خانواده هنوز ناراحت بود چون پدر به قول‏هایی که به او داده بود، عمل نکرده و باز هم مجبور بود تا دیر وقت کار کند؛ دختر احساس می‏کرد پدر به او بی‌اعتنایی می‏کند چون بیشتر ترجیح می‏دهد سرکار بماند تا این که بخواهد وقتش را با او بگذارند؛ و عصبانی بود چون حق نداشت از این که پدر زیاد کار می‏کند عصبانی شود، برای این که این اصلاً تقصیر او نبود. کارش خیلی مهم بود و او مجبور بود زیاد کار کند!

با این همه، دختر به پدرش گفت که از یک چیز مطمئن است و آن این که اگر این بلایی است که قرار است با کار کردن سر همه بیاید، من هیچ وقت نمی‏خواهم مثل شما شوم. پدر در حالی که متأثر شده بود به دخترش گفت که آیا واقعاً فکر می‏کند او سخت کار می‏کند چون دوست دارد این طور کار کند؟

دختر با عذرخواهی گفت: البته که نه، چون چه کسی واقعاً می‏خواهد آن قدر سخت کار کند که نتواند خانواده عزیزش را ببیند؟

با همه این احوال، برای خانواده سخت است که قداست کار شما را به عنوان پدر زیر سوال ببرند؛ سخت است انتقاد کنند که چرا کارتان تا این ساعت طول می‏کشد و دیر به خانه می‌رسید، آن هم وقتی که خرج خانه با آنچه شما به دست می‏آورید، می‏چرخد یا حداقل باری از آن کم می‏کند و سخت است که شما را برای زیاد کار کردن، مقصر بدانند. در قصه دیدید که چگونه دختر کوچک خانواده از این که می‏خواست پدر خود را بیشتر ببیند، احساس گناه می‌کرد. با این وجود، اگر می‏خواهید با نوجوانان‏تان در ارتباط باقی بمانید باید با عمل خود اثبات کنید که پدر آنها بودن، برای شما به اندازه کارتان یا حتی بیشتر از آن، اهمیت دارد.

مردی که در قصه به آن اشاره شد، خانواده خود را به خوبی به لحاظ مالی تأمین می‏نماید، اما به سه روش از مسوولیت‏های شخصی خود فرار می‏کند. او عدم توجه به وظایف پدری خود را به پای کارش می‏نویسد و ادعا می‏کند که این کار، تمام وقت و انرژی‏اش را می‌گیرد. هم چنین کارش را بهانه عدم حضور در خانواده قرار می‏دهد و بدین وسیله کلاً منکر می‏شود که خودش می‏خواسته است ساعاتی طولانی را صرف کار کند. به علاوه، او طوری رفتار می‏کند که به نظر برسد برای خانواده‏اش کار می‏کند در حالی که بیشتر به خاطر رضایت خودش این کار را می‏کند. اما اگر بخواهد صادق باشد، خواهد گفت: “شغلم، مهم‏ترین علاقه من است. اول به کار اهمیت می‏دهم و بعد که به خانه رسیدم، به کارهایی که می‏توانم به عنوان پدر انجام دهم رسیدگی می‏کنم.”

به طور معمول، پدر باید خانواده را از دو لحاظ تأمین کند. او باید کار کند تا بتواند خانواده را از نظر مالی تأمین کند و دیگر این که باید به عنوان همسر و پدر همچنان در امور خانواده فعال باقی بماند. برقراری تعادل بین تعهد به کار و تعهد به خانواده هرگز آسان نیست. کار، مقتضیات خاص خود را دارد که پدر نمی‏تواند از آنها چشم پوشی کند اما باید این مسائل را برای نوجوان خود توضیح دهد تا او درک کند که چرا پدر نمی‏تواند آن اندازه که او دوست دارد، در تمام لحظات زندگی فرزندش حضور داشته باشد. “وقتی در ازای حقوقی که به من پرداخت می‏شود برای کارفرما کار می‏کنم، بخشی از آزادی شخصی‏ام را از دست می‌دهم. وقت من در دستان اداره است و باید مطابق شرایط آن پیش بروم. به همین دلیل، با وجود این که دوست دارم در تمام بازی‏های تو شرکت کنم، نمی‏توانم چون باید تا دیر وقت سرکار بمانم.”

شما باید از قبول مسوولیت‏های اضافی تا آن جا که شغل‏تان را در معرض خطر قرار ندهد، سرباز زده و در مقابل تا آنجایی که ممکن است برای خانواده وقت بگذارید. البته باید محدوده‏ای را که برای خود ساخته‏اید دائماً بازبینی کنید چون کار، فریبنده است. ضرورت‏های پایان ناپذیر شغلی و وسوسه این که با صرف زمان و نیروی بیشتر می‏توانید پول بیشتری به دست بیاورید، آرام آرام تعادل موجود بین کار و خانواده را برهم می‏زند. ابتدا، صبح‌ها زودتر به سر کار می‏روید و بعد، کمی دیرتر برمی‏گردید و کار بیشتری به خانه می‌آورید و بدین ترتیب فاصله بین خود و خانواده را بیشتر و بیشتر می‏کنید. پس، این بستگی به شما دارد که چگونه حد و حدود شغلتان را تعیین کنید تا برای نوجوان‏تان هم، زمان و انرژی کافی باقی بماند.

آگاهی از این تفاوت که انجام کار به انتخاب خودتان بوده یا به انجام آن مجبور شده‏اید، شما را نسبت به کار زیاد، حساس نگه می‏دارد. اگر “اجبار” در کار باشد، پس شما قربانی کارفرمای خود شده‏اید، اما اگر به “انتخاب” خودتان باشد، پس از روی اختیار این کار را کرده‌اید. چنانچه به اختیار شما باشد که کدام مسوولیت را قبول کنید، می‏توانید زمان کاری خود را کاهش داده و زمان مناسبی را برای همراهی با خانواده کنار بگذارید.

واقعیت این است که هیچ جایگزینی برای حضور فیزیکی پدر وجود ندارد. اما اگر شغل‌تان طوری است که باید مدام سفر کنید، برخی از کارها به شما کمک می‏کند که باز هم در خانواده حضور داشته باشید. مثلا وقتی از نوجوان‏تان دورید، اجازه بدهید او صبح خود را با شنیدن صدای شما از پای تلفن آغاز کند که برایش آرزو می‏کنید روز خوبی داشته باشد. به علاوه، می‌توانید به او ایمیل بزنید و درباره جایی که هستید، توضیح بدهید. شب نیز دوباره می‏توانید به او زنگ بزنید تا بپرسید روزش را چگونه سپری کرده است و حتی می‏توانید از او بخواهید تکالیفش را برای شما فکس کند تا از راه دور به او کمک کنید.

انتقال استرس ناشی از کار به خانواده

“روز سختی داشتم.”

به انواع فشارهایی که شغل‏تان به شما وارد می‏کند، فکر کنید. برای مثال: درخواست‌های فراوان، حمایت‌های اندک، جا به جایی مسوولیت‌ها، برخورد ناعادلانه، سرزنش بی‏‏مورد، کمبود اعتبار، ارزیابی‏های ضعیف، وقفه‏های مداوم، کارهای غیر‏منتظره، انتظارات غیرواقعی، تعهدات نقض شده، تجدید سازماندهی پی در پی، ناامنی شغلی، رقابت‏های داخلی، برنامه‏ریزی‏های متغیر، جلسه‏های بی فایده، مافوق‏های بی‏توجه، همکاران غیرقابل اعتماد، زیردست‏های بی‏کفایت، خریدارهای گستاخ، مشتری‏های بی‏منطق، سهمیه‏های رو به افزایش، تلفن‏های بی‏پاسخ، لحظات اضطراب‏آور، ناکامی‌های مداوم، توهین، مشاجره‌های آزاردهنده، سرپوش گذاشتن بر روی خسارات و خشم‏های فروخورده. وقتی برای یک شرکت یا اداره مشغول به کار می‏شوید، ضروریات آن شرکت بر نیازها و اولویت‏بندی‏های فردی، تقدم پیدا می‌کنند چرا که به حقوق بگیران، پول پرداخت می‏شود تا برای آنچه به آنها گفته می‏شود بیشتر از آنچه که خود دوست دارند، اهمیت قائل گردند.

کار با خود اضطراب می‏آورد. حتماً می گویید این که مطلب جدیدی نیست ولی شاید این جدید باشد که: اضطراب مسری است. کارولین هوانگ[۱] در مقاله خود با عنوان “اضطراب غیرمستقیم[۲]” (مجله زندگی خانوادگی بانوان[۳]، جولای ۲۰۰۶) می‏نویسد: “بدون شک، سر و کار داشتن با اضطراب دیگران، اضطراب آور است. در واقع، اضطراب اشخاص دیگر می‏تواند بین همه پخش شود: تنها به دلیل حضور در یک جمع، این زیان به همه سرایت می‏کند.”

پس، باید دقت کنید که وقتی به خانه بر می‏گردید استرسی را که پس از گذراندن یک روز سخت به آن دچار شده‏اید، بر سر افراد خانواده خالی نکنید. چرا که آنها هم احساس استرس می‏کنند و بدین ترتیب فاصله شما با کسانی که به آنها عشق می‏ورزید بیشتر می‏شود زیرا پدری که بچه‏ها مشتاقانه انتظار دیدارش را می‏کشیدند به فردی تبدیل شده است که هیچ کس دوست ندارد به او نزدیک گردد. در واقع، آنها برای حفظ مصلحت خودشان سعی می‏کنند از شما فاصله بگیرند.

در طی سال‏های گذشته، من برای توضیح استرس و سرایت آن به دیگران به استفاده از یک مدل روی آورده‏ام. به این ترتیب که وقتی ضروریات شغلی آزاردهنده می‏شوند، روحیه را تضعیف می‏کنند و انرژی را تحلیل می‏برند، باید مراقب چهار اثر استرس بر انسان باشید:

اثر اول: خستگی مفرط. خستگی مفرط از کار زیاد نهایتاً منجر به ایجاد دیدگاهی منفی نسبت به زندگی می‏شود. در چنین حالتی، شما به عنوان مردی که از کار روزانه ناامید و خسته است، توجه‏تان بیشتر به نکات منفی جلب می‏شود تا نکات مثبت. مثال: پسر بچه ۱۲ ساله‏ای را در نظر بگیرید که به سمت پدر خسته‏اش که البته به عملکرد فرزندش بیش از هرچیزی اهمیت می‏دهد، می‏دود تا کارنامه‏اش را که چند نمره ۲۰، چند نمره ۱۸ و یک نمره ۱۴ دارد به او نشان دهد. پدر هم در پاسخ با نادیده گرفتن نمرات خوب، می‏گوید: “۱۴ هم شد نمره که تو گرفتی!”، “تا درباره‏اش توضیح ندهی، حق نداری جایی بروی!” اکنون پسر که به جای شنیدن تشویق، مورد سرزنش قرار گرفته است، از پدری که می‏توانست آغوش نیروبخش خود را به او هدیه دهد، فاصله می‏گیرد.

اثر دوم به رنجشی که شما از سرخوردگی روزانه احساس می‏کنید، مربوط می‌گردد. استرس انباشه شده در طول روز، احساس‌تان را جریحه‌دار می‌کند و شما را بیش از حد حساس می‏نماید. لحظات پر اضطراب و عوامل تشدید کننده آن در طول روز نیز منجر به تنش‌هایی می‌شوند که آسیب پذیری شما را نسبت به سهل‏انگاری‏ها یا مشکلات کوچک افزایش می‏دهد. اکنون با روحی آسیب دیده، شما به آسانی آزرده می‏شوید. مثال: پدری را در نظر بگیرید که با خاطری رنجیده، به خانه باز می‏گردد ولی به جای آرامش و سکوت، با صدای بلند آهنگی که از اتاق دختر ۱۶ ساله‏اش بیرون می‏آید، مواجه می‌گردد و این به شدت او را عصبی می‏کند. پس به اتاق دختر می‏رود و با صدای بلند فریاد می‏زند: “صدایش را کم کن!” و دختر که خوشحال بود پدر می‏خواهد به خانه برگردد و قصد داشت به او خوش آمد بگوید، در اتاق را با بی اعتنایی پشت سر او می‏بندد.

اثر سوم استرس، فرسودگی روانی است. شما که پس از صرف انرژی خود برای مشکلات تمام نشدنی کار، دیگر توانی برایتان باقی نمانده است که بخواهید باز هم در جایی دیگر به کار ببندید، نسبت به مسایلی که به طور معمول برایتان اهمیت داشته‏اند بی‏تفاوت می‏شوید و این طور به نظر می‌رسد که توجه خود را از دست داده‏اید. مثال: زنی را در نظر بگیرید که درباره مشکلات بچه ها با همسر خود حرف می‏زند، اما مرد از آن جا که دیگر انرژی ندارد تا به چیزی توجه نماید، تازه بعد از گذشت پنج دقیقه از صحبت‏های زن از او می‏پرسد: “داشتی چی می‏گفتی؟” زن که نزدیک است از عصبانیت منفجر شود، می‏گوید: “داشتم چی می‏گفتم؟ یعنی حتی یک کلمه هم از چیزهایی که گفتم را نشنیدی؟” و این گونه می‏شود که زن از بی‏توجهی شوهرش می‏رنجد؛ شوهری که حتی حاضر به گوش دادن هم نیست. اکنون، مرد علاوه بر بچه‌هایش، از همسر خود هم فاصله می‏گیرد.

و اثر آخر استرس، درهم ریختگی عصبی است که از ناتوانی برای انجام آنچه که به طور معمول قادر به انجام آن بوده‏اید، ناشی می‌شود. این مساله می‌تواند به لحاظ جسمی به شما آسیب بزند، طوری که آسان‏تر مریض شوید و دیرتر بهبود پیدا کنید؛ و نیز به لحاظ عاطفی شما را در دام نگرانی‏های مداوم، اضطراب شدید، ناامیدی یا افسردگی بیاندازد و بالاخره به لحاظ اجتماعی، از شما انسانی گوشه گیر بسازد. در هرصورت، این امر سبب می‌شود تا نتوانید از عهده نقش خود به عنوان یک عضو موثر در خانواده برآیید. مثال: مردی را نظر بگیرید که افراد خانواده‏اش به دلیل استرس بیش از حد او، از او دور شده‏اند و حالا در حالی که در تنهایی خود دست و پا می‌زند، سعی می‌کند آرامش مورد نیازش را در مواد شیمیایی و وسایل الکترونیکی جستجو کند. او یک نوشیدنی قوی برای خود می‌ریزد، به اتاق خوابش می‌رود، در را می‌بندد، تلویزیون را روشن می‏کند و خود را از دسترسی به دیگر افراد خانواده دور نگه می‌دارد. مرد با این که در خانه است، اما وجودش احساس نمی‌شود. او در فاصله‌ای دور به سر می‌برد، فاصله‌ای که افراد خانواده تصمیم گرفته‌اند برای آرامش خود، با وی حفظ کنند و او را به حال خود بگذارند. حالا دیگر، این مرد از افرادی که سخنان محبت‏آمیزشان می‏توانست خستگی یک روز سخت را از تنش بیرون کند، کاملاً دور شده ‏است.

یک بار دیگر چهار اثر استرس را بر رابطه شما با خانواده‏تان بررسی می‏کنیم.

  • خستگی مفرط باعث می‏شود شما منفی گرا شده و از پسر خود انتقاد کنید.
  • رنجش باعث می‏شود شما بیش از حد حساس شده و با دختر خود رفتار تندی داشته باشید.
  • فرسودگی روانی باعث می‏شود شما بی‏تفاوت شده و به همسر خود بی‏توجهی کنید.
  • درهم ریختگی عصبی باعث می‏شود شما منزوی شده و از تمام افراد خانواده فاصله بگیرید.

برای این که از تکرار این سناریوی ناخوشایند برای خود، آن هم پس از گذراندن یک روز طاقت‏فرسا جلوگیری کنید، سعی نمایید شیوه رفتارتان را قبل از ورود به خانه تغییر دهید تا برای برخورد با دنیای پر دردسر نوجوانان که در خانه چشم انتظار شما هستند، آماده باشید. این تغییر را می‏توانید با عملی کردن سه راهکار زیر محقق کنید: استراحت، تجدید قوا و بهبودی.

البته این سه راهکار، وقت زیادی از شما نمی‏گیرد. مثلاً می‏توانید در حین رفتن به محل کار یا در مسیر برگشت به موسیقی گوش کنید و در زمان استراحت خود ورزش کنید، روزنامه بخوانید، قبل از ترک محل کار با همکاران خود خوش و بش کنید و هر کار دیگری که خستگی را از تن شما بیرون می‏کند و به شما کمک می‏کند تا مشتاقانه درست در زمانی از روز که همه افراد خانواده احساس خستگی می‏کنند، به خانه باز گردید. پس استرس خود را انکار نکنید و پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی آن را با خود به خانه نیاورید، چون اصلاً به نفع شما نیست.

به کار بستن نهایت تلاش خود در محل کار و امتناع از آن در خانه

“مهم نیست طرز رفتارم با خانواده چه طور باشد.”

به حرف‏های این پدر توجه کنید و ببینید که چه طور تفاوت رفتار خود در محل کار و خانه را توضیح می‏دهد. “در محل کار، باید مراقب رفتارم با دیگران باشم چون اگر کسی از من دلخور شود، می‏تواند برای من دردسر درست کند، پس مواظب هستم که درست انجام وظیفه کنم. و البته با مشتریان هم باید به نحو احسن رفتار کنم چون نمی‏خواهم فرصتی را که پیش آمده خراب کنم. اما در خانه وضع فرق می‏کند. می‏توانم کار نکنم، بی‏تفاوت باشم و هر طور که خواستم، رفتار کنم چون به هرحال آنها خانواده من هستند و هر طور شده با من کنار می‏آیند.”

درست است. شاید افراد خانواده بد رفتاری او را تحمل کنند ولی مطمئناً بی‏توجهی و بی‌محبتی او را دوست ندارند. این مرد نیز مانند بسیاری از پدرهای دیگر مبنای رفتارش را بر این تصور غلط گذاشته است که روابط کاری نیازمند تلاش هستند چون به کارمندان برای انجام کار حقوق پرداخت می‏شود ولی رابطه با اهالی خانه تلاش زیادی لازم ندارد چون عشق بدون قید و شرط است و اعضای خانواده هم مورد اطمینان هستند. در بدترین حالت، این تمایز منجر به یک دوگانگی می‏شود به طوری که مردی که در اجتماع به دلیل کار خوبش مورد تحسین همگان است در خانه به طور پنهانی، با اعضای خانواده‏اش بدرفتاری می‏کند. باتوجه به شواهدی که از جلسات مشاوره‏ام به دست آورده‏ام می‏توانم بگویم که این پدیده بسیار بیشتر از آن چیزی که فکر می‏کنیم رایج‏ است.

توجه شما را به مثال دیگری درباره این مشکل جلب می‏کنم: تصور کنید که شوهر، همسر و دو پسر نوجوان‌شان دور میز شام نشسته‏اند. مادر و دو پسر سرشان پایین است و آرام مشغول غذا خوردن هستند در حالی که پدر که سروکارش هر روز با معامله‌های کلان است، از کاستی‌های پسران نوجوانش می‏نالد و از غذا نیز شکایت می‏کند و هیچ کس هم جرات نمی‏کند کلمه‌ای بر زبان آورد مبادا او عصبانی‏تر شود. در همین لحظه، تلفن زنگ می‏زند. او گوشی را برمی‏دارد و در یک چشم برهم زدن به فردی صمیمی، شوخ طبع و باملاحظه تبدیل می‏شود که هرکسی آرزوی دیدارش را دارد. “البته که نه، هر وقت خواستید می‏توانید به خانه زنگ بزنید، اصلاً مشکلی نیست. خوب کردید که الان تماس گرفتید. هیچ چیز من را از این که با یک مشتری جدید صحبت کنم، خوشحال‏تر نمی‏کند. چه کمکی از من ساخته است؟” و در این ده دقیقه، پسرها مشاهده می‏کنند که پدرشان چه طور ماهرانه، با غریبه‌ای تازه آشنا مانند یک دوست قدیمی برخورد می‏کند. بالاخره پدر گوشی را قطع می‏کند، اما قبل از آن که همان قیافه همیشه آشنا را به خود بگیرد یکی از پسرانش می‏پرسد: “بابا، چه طور است که رفتارت با غریبه‌ها بهتر از ما است؟”

حقیقت این است که با نگاه به اعمال هر فرد می‏توان دریافت که او چه مسایلی را برای خود در اولویت قرار داده است. در این مثال نیز به وضوح دیده می‏شود که پدر گمان می‏کند شخصی که پول می‏پردازد لیاقت رفتاری بهتری دارد تا افراد خانواده‏اش که از عشق و محبت خود برای او مایه می‏گذارند. پس، اگر شما هم جزو آن دسته از پدرانی هستید که تصور می‏کنند باید برای افرادی که در محیط کارشان می‏بینند تمام سعی خود را به کار ببندند و ته مانده آن را هرچند هم که بد باشد برای خانواده نگه دارند، دوباره فکر کنید. در برخورد با نوجوانان، از هر دست بدهید از همان دست پس می‏گیرید. بنابراین پدری که شرح آن رفت احتمالاً در پاسخ، با همان رفتار تند و تحقیرآمیزی که خود با اطرافیانش داشت، مواجه خواهد شد. اگر او از پسرانش انتظار خوش رفتاری دارد، باید ابتدا خودش پیش قدم شود و چنانچه دوست دارد رابطه خود را با اعضای خانواده حفظ کند، باید به بهترین شکل ممکن با آنها برخورد کند.

“نزاکت” واژه‏ای است که به اصول رفتار مودبانه اشاره می‏کند؛ اصولی که پدر باید آنها را در خانه به کار ببندد. این واژه قدیمی و از مد افتاده، حکایت از رفتاری می‌کند که مشخص می‌نماید تا چه حد ملاحظه‌کار هستید و تلاش می‌کنید با دیگران رفتار پسندیده‌ای داشته باشید.

رفتار مودبانه و با نزاکت دارای علایم کوچکی است که مشخص می‏کند مردم در زندگی روزمره خود تا چه اندازه با یکدیگر از روی ملاحظه برخورد می‏کنند. به عنوان مثال: آیا نوجوانان ترجیح می‏دهند به آنها دستور داده شود که کاری را انجام دهند یا از آنها خواهش شود که کاری انجام دهند؟ آیا شما ترجیح می دهید وقتی درباره مطلب مهمی صحبت می‏کنید، نوجوان‏تان حرف شما را قطع کند یا به حرف‏های شما با دقت گوش کند؟ آیا شریک زندگی شما ترجیح می‏دهد به خاطر کارهای مثبتی که انجام داده است، به او توجه شود یا مورد بی اعتنایی قرار گیرد؟ آیا نوجوان‏تان وقتی نهایت تلاش خود را به کار می‏بندد، دوست دارد از او انتقاد شود یا از او تعریف شود؟ آیا شما ترجیح می‏دهید به خاطر لطفی که در حق فرزندتان کرده‏اید از شما تشکر شود یا به شما بی‏توجهی شود؟ آیا ترجیح می‏دهید وقتی به دلیل کارتان به شما احساس ناامیدی دست می‏دهد، کسی شما را در آغوش بگیرد یا خیر؟ خواهش کردن، گوش دادن، توجه کردن، تعریف کردن، تشکر کردن و در آغوش گرفتن، تنها چند نمونه از علایم رایج رفتار مودبانه و با نزاکت است که باعث ایجاد احساس خوب در طرف مقابل می‏شود.

بیایید از جنبه‏ای دیگر بر روی این سوال‏ها تمرکز کنیم. اگر هیچ کس با نزاکت رفتار نکند ممکن است برای نوجوانان چه اتفاقی بیافتد؟ چه احساسی به آنها دست خواهد داد اگر شما مدام به آنها دستور بدهید، وقتی صحبت می‏کنند حرف‏شان را قطع نمایید، کارهای مثبت‏شان را نادیده بگیرید، از کار آنها انتقاد کنید، به لطفی که در حق‏تان انجام داده‏اند، بی‏توجهی کنید و هنگامی که ناراحت هستند حتی آغوش خود را هم از آنها دریغ کنید؟

رفتاری که از روی نزاکت نباشد، احساسات دیگران را جریحه‏دار می‏کند. این رفتار نیز مانند رفتار مودبانه، علایمی دارد که مفهوم خاصی را به فرد القا می‏کند. به عنوان مثال: گوش ندادن به حرف‏های نوجوان برای او به معنای عدم تأیید حرف‏هایش است: “پدر هیچ وقت حاضر نیست به حرف‏های من گوش بدهد!”. تشکر نکردن از نوجوان برای او به معنای عدم درک کاری است که برای شما کرده است: “هیچ کدام از کارهای من برای پدر ارزش ندارد!”. بغل نکردن نوجوان برای او به معنای عدم وجود محبت از جانب شماست: “مطمئنم که پدر مرا دوست ندارد!” و تعریف نکردن از نوجوان برای او به معنای عدم رضایت شما از کاری است که انجام می‏دهد: “پدر از هیچ کدام از کارهای من راضی نیست!”. رفتارهای مودبانه و با نزاکت در عین سادگی، اهمیت زیادی دارند چرا که معانی عمیقی را القا می‌کنند. به همین دلیل است که همکاران و مشتریان شما تنها کسانی نیستند که شایستگی چنین رفتارهایی را دارند. پس، به فکر خانواده خود هم باشید.

با داشتن ادب و نزاکت به سادگی می‏توان محبت را به دیگران منتقل کرد، چون بی‏نزاکتی باعث رنجش دیگران می‏شود. این گفته کندی را به خاطر داشته باشید که می‏گوید:”سعی کنید در شرایط سخت هم رفتار خوبی داشته باشید”. بنابراین تحت بدترین شرایط، سعی کنید خوب رفتار کنید و با حفظ نزاکت علی‌رغم مشکلات موجود در خانواده یا محل کار، هدایت خانواده را به دست بگیرید. چنانچه در روابط خود با نوجوانان با آنها مانند یک مشتری برخورد کرده و رفتاری از با نزاکتی داشته باشید، رابطه شما آنچنان محکم می‏شود که نگرانی‏های معمول دوران نوجوانی در نظر شما رنگ می بازند.

پس، نکات زیر را در مورد شغل‏تان به خاطر بسپارید:

  • از کارتان به عنوان بهانه‏ای برای دوری از خانواده استفاده نکنید؛
  • استرس و فشارهای کاری خود را به خانه نیاورید و آن را به افراد خانواده سرایت ندهید؛
  • در رفتاری که با افراد خانواده دارید همان اندازه ملاحظه‏کار باشید که با رییس و بهترین مشتری خود هستید.

[/ihc-hide-content]

اشتراک گذاری:
دوستان با بیشترین امتیاز در 2 هفته اخیر
1
فروغ
22000
2
شبنم
21150
3
alishah8101
20550
4
F
18750
5
پرستو
18700
6
عزیز
17200
7
مریم
15900
8
+989020280999
15900
9
kaveh
15850
10
مریم
15850
امتیازات شما

پس از ورود به سایت امتیاز شما نمایش داده می شود.

امتیاز شما:

اطلاعات بیشتر درباره شیوه امتیاز دهی

آخرین دیدگاه ها
  • Fou در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین
  • زهرا در وسواس فکری دقیقا چیست و چطور درمان می شود؟
  • داود در نوروفیدبک واقعا موثر است؟
  • ... در معتبرترین تست افسردگی + فایل صوتی
  • صابر در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین

مطالب زیر را حتما بخوانید
  • تست

    57 بازدید

  • اختلال دیر انزالی تستی

    90 بازدید

  • کودکان ۹ تا ۱۲ سال

    169 بازدید

  • کودکان ۵ تا ۸  سال

    143 بازدید

  • کودکان ۳ تا ۵ سال

    155 بازدید

  • کودکان ۲ تا ۳ سال

    148 بازدید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

0 نظر برای این مطلب ثبت شده است.
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
جستجو در سایت
جستجو برای:
درباره ما

دکتر محمد بهشتیان روانشناس، روان درمانگر ، پژوهشگر ، مدرس، هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، عضو سازمان نظام روانشناسی و انجمن روان پویشی و انجمن هیپنوتراپی آمریکا است. حدودا ۲ دهه است که در رویکردهای مختلف روان درمانی (روانپویشی، طرحواره درمانی، هیپنوتیزم درمانی و…) مشغول تدریس، تربیت روان درمانگر و مشاوره است. تربیت بیش از 1000 روان درمانگر، چاپ بیش از 40 عنوان کتاب، ثبت چندین نوآوری پژوهشی (از جمله دستگاه BWS ویژه هیپنوتیزم سریع) ، چاپ ده ها مقاله علمی پژوهشی، اجرای چندین طرح تحقیقاتی کشوری، برگزرای صدها کارگاه های تخصصی و عمومی؛ بخشی از فعالیت علمی اوست. برای آشنایی بیشتر با دکتر بهشتیان روزمه کامل ایشان را از اینجا مطالعه کنید.

مجوزها

تماس با ما

تعیین وقت مشاوره و روان درمانی :   5088 910 0910 (از طریق پیامک، تماس، واتساپ) – 22866357 ؛ برای پشتیبانی دوره ها به شماره زیر پیام بدهید.

پشتیبانی دوره ها: 5010 910 0910 (از طریق واتساپ روزهای زوج از ساعت 14 الی 19)

تعیین وقت کوچینگ : 09109105094
آدرس: تهران، شریعتی، بالاتر از ظفر، جنب ساختمان نگین ظفر

عضویت در خبرنامه پیامکی

با عضویت در خبرنامه پیامکی از برنامه کارگاه ها، همایش ها و تخفیف های کلینیک ها مطلع شوید.

نام(ضروری)

پرجستجوترین مطالب سایت

سابلیمینال چیست؟ ، سابلیمینال ثروت ، خود هیپنوتیزم، حمله پانیک، پانیک اتک، درمان وسواس ، حملات پانیک ، تست افسردگی ، سابلیمینال ، فوبیای اجتماعی ، درمان زود انزالی ، هیپنوتیزم درمانی ، آموزش هیپنوتیزم ، درمان اضطراب اجتماعی ، مشاوره آنلاین ، دکتر روانشناس خوب ، آموزش خود هیپنوتیزم ، وسواس فکری ، مرکز مشاوره ، کلینیک روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، کوچینگ، لایف کوچینگ ، تست شخصیت شناسی ، تست روانشناسی ، هوش هیجانی ، تست روانشناسی آنلاین، تست هوش هیجانی ، تست هوش

رفع مسئولیت

ارزش های ما

جستجو در محصولات سایت
جستجو برای:
© 1390-1401 تمام حقوق این سایت به دکتر محمد بهشتیان تعلق دارد. نقل مطالب تنها با رعایت شرایط استفاده از مطالب امکان پذیر است.
ورود ×
ورود / عضویت
کد تایید به شماره موبایل شما ارسال میشود
ادامه
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:60)
  • (+98) ایران
کلینیک ها امتیازها پنل کاربری ورود به سایت
wpDiscuz

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

یا

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:60)

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت