جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت
دکتر بهشتیان
  • خلاصه کتاب
  • کتاب آنلاین
  • کتاب ها
  • کلینیک سابلیمینال
  • دوره های غیر حضوری
  • تست های روانشناسی
0
وارد شوید/ عضویت
  • صفحه اصلی
  • کلینیک ها
    • کلینیک تخصصی سابلیمینال
    • کلینیک تخصصی هیپنوتیزم
    • کلینیک تخصصی پانیک و اضطراب
    • کلینیک تخصصی وسواس
    • کلینیک اعتماد به نفس
    • کلینیک اختلالات جنسی
    • کلینیک خواب
    • کلینیک افسردگی و دوقطبی
    • کلینیک لاغری
    • کلینیک ترک سیگار
    • کلینیک کودک و نوجوان
    • کوچینگ
    • پادکست ها
    • ازدواج و روابط عاطفی
    • فیلم درمانی
    • مقالات
    • گروه درمانی
  • دوره های غیرحضوری
  • دوره های حضوری
  • تست روانشناسی
  • کتاب ها
    • کتاب های چاپی
    • کتاب های الکترونیک
  • دوره های سابلیمینال
    • سابلیمینال های جذب
    • سابلیمینال های توسعه فردی
    • سابلیمینال های زیبایی و سلامتی
    • سابلیمینال های ذهنی و تحصیلی
    • سابلیمینال های مشکلات روانشناختی
    • سابلیمینال های تله های زندگی
    • سابلیمینال های مهارت و توانایی
    • سابلیمینال های فوبیا و ترس
    • سابلیمینال های ورزشی
    • سابلیمینال های معنوی و مذهبی
    • سابلیمینال های هنری
    • سابلیمینال های رایگان
    • سابلیمینال اختصاصی
  • درباره ما
    • سئوالات متداول
    • رزومه دکتر بهشتیان
    • تماس با ما
    • مشاوره رایگان
    • راهنمای خرید و استفاده از سایت

بلاگ

دکتر بهشتیان > دسته‌بندی نشده > فصل دوم : چرا پدرها از نوجوانان خود فاصله می‌گیرند

فصل دوم : چرا پدرها از نوجوانان خود فاصله می‌گیرند

این کتاب به شما کمک می‏کند تا بتوانید به عنوان پدر مشکلات دوران نوجوانی فرزندان‏تان را حل کرده و از انجام وظایف پدری خود عقب نشینی نکنید. در این دوره که با مخاطرات زیادی همراه است، نوجوانان بیش از هر زمان دیگری نیازمند حضور دلسوزانه، محسوس و قاطعانه پدر خود هستند تا بتوانند برای رشدی پویا در دوران نوجوانی از حمایت، سازمان دهی و هدایت آنها بهره ببرند.

به راستی چرا پدر “عقب نشینی” می‏کند؟ چون در دوران نوجوانی، فرزندان دیگر چندان از والدین خود تأثیر نمی‏پذیرند، بی چون و چرا از آنها اطاعت نمی‏کنند و دیگر نمی‏شود مثل آدم‏های ساده با آنها برخورد کرد، نقش والدین کم رنگ‏تر می‏شود. در این دوره، پدر بیشتر از گذشته تلاش می‏کند، اما در کمال تعجب نتیجه کمتری می‏گیرد، چرا که نوجوان او به محدودیت‏های وضع شده اعتراض می‏کند، در مقابل خواسته‏های پدر ایستادگی می‏نماید و برای به دست آوردن استقلال اجتماعی، خود را از او دور نگه می‏دارد. اکنون پدر باید با این جدال دشوار به مبارزه برخیزد: او باید در مقابل تلاش دختر یا پسر خود برای جدایی از او به منظور به دست آوردن آزادی، مقاومت کرده و هم چنان رابطه دوستانه خود را با آنها حفظ نماید.

با آغاز دوران نوجوانی، معمولاً بین سنین 9 تا 13، پدر با سه مشکل روبرو می‏شود. هر یک از این مشکلات این ظرفیت را دارد که پدر را از پرداختن به امور دختر یا پسر نوجوان خود بازدارد. این مشکلات عبارتند از: غصه از دوری طلبی فرزند، شکست در انجام وظایف پدری و درگیری روزافزون.

البته تغییراتی که با آغاز دوران نوجوانی فرزندان والدین باید در نقش خود به عنوان پدر یا مادر ایجاد نمایند، با یکدیگر تفاوتی ندارند، اما چون مادران نسبت به انجام وظایف خود احساس تعهد بیشتری می‏کنند و چون آموخته‏اند که چگونه باید روابط صمیمانه را برقرار نمود مشکلات ذکر شده چندان برایشان تولید دردسر نمی‏کند. بنابراین، با آغاز دوره انتقال از کودکی به نوجوانی، احتمال کمتری می‏رود که آنان از انجام وظایف خود پا پس بکشند. نتیجه این که، اگر پدر پایداری خود را از دست بدهد و نتواند این مشکلات را از طریقی موثر (ارتباط با فرزند) حل نماید، انگیزه خود را برای برقراری ارتباطی مشابه با آنچه که در دوران کودکی فرزندش با او داشته است، از دست می‏دهد و با خطر تبدیل شدن به پدری بی‌اعتنا و منفعل در این دوره مواجه می‏گردد.

 

مشکل اول: غصه از دوری طلبی فرزند[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”6,7″ ihc_mb_template=”3″ ]

“تو که قبلاً بچه خوبی بودی، حالا چی شده که عوض شدی؟”

پدری را در نظر بگیرید که دختر کوچولویش از گذراندن وقت با او لذت می‏برد، تمام تلاشش را می‏کند تا رضایت او را جلب کند، گمان می‏کند که او جواب تمام سوال‏ها را می‏داند و اصلاً هم اشتباه نمی‏کند، خود را در علایق پدر سهیم می‏کند تا به او نزدیک‏تر شود، به جوک‏های او می‏خندد، توصیه‏های او را مشتاقانه فرا می‏گیرد، به او احترام می‏گذارد و هر چه را که پدر ازش بخواهد، بی معطلی انجام می‏دهد. اکنون، پدر مجذوب دختر کوچولوی خود شده است که او را ستایش می‏کند. در این زمان، مرد به همسر خود می‏گوید: “پدر بودن فوق العاده است. دیگر بهتر از این نمی‏شود” و همسر هم با او موافقت می‏کند چون می‏داند حق با اوست. اما او چیز دیگری را هم می‏داند: که این شرایط قرار نیست تا ابد ادامه داشته باشد چرا که واقعیت‏های دشوار دوران نوجوانی دیر یا زود بین پدر و فرزندش فاصله ایجاد می‏کند.

دوران نوجوانی چه برای پدر و چه برای این دختر کوچک با مشکلاتی همراه می‏شود. دختر، با فاصله گرفتن از دوران کودکی، با کنار گذاشتن تعریف قبلی خود یعنی “دختر کوچک”، با قدم گذاشتن به دنیای زنان و با ایجاد دنیایی از دوستان که به لحاظ اجتماعی مستقل از خانواده است، پدر را (که هنوز دخترش را دوست دارد، همان طور که دختر او را دوست دارد) به حاشیه می‏راند. اکنون، او ترجیح می‏دهد وقتش را با دوستانش بگذراند، دیگر چندان اهمیت نمی‏دهد که پدر درباره او چه فکری می‏کند، از نظرات پدر انتقاد می‏کند، وقتی با یکدیگر اختلاف نظر پیدا می‏کنند، به نظر او اهمیت نمی‏دهد، دیگر چندان علاقه‏ای به علایق او ندارد، خوشمزگی‏هایش برای او آزاردهنده می‏شود، به توصیه‏های او گوش نمی‏کند، او را مانند یک بت پرستش نمی‏کند و آنچه را پدر از او می‏خواهد با تاخیر انجام می‏دهد.

پدر با نگاه به گذشته متوجه می‏شود که شرایط با آن زمان تفاوت زیادی کرده است. او دیگر دختر کوچولوی خود و ارتباطاتی را که با او داشته است، نخواهد داشت و دیگر هیچ وقت در چشم او مثل یک ستاره نمی‏درخشد. آن دوران طلایی پایان یافته است. واقعیت دردناک این است که پدر دلش برای روزهایی که با هم بوده‏اند، اوقات خوشی که با هم داشته‏اند و گذشته دلپذیری که با هم گذرانده‏اند تنگ می‏شود، اما آن “دوست کوچک” و “مونس وفادار” ناگهان جای خود را به نوجوانی ناسازگار و غریبه می‏دهد که به نظر نمی‏رسد آن اندازه که پدر دلش برای او تنگ می‏شود، دلتنگ پدر بشود.

این تفاوت آشکار حتی ممکن است به نظر پدر غیرمنصفانه بیاید. آیا دخترم از این که دیگر مانند گذشته با هم نیستیم، تأسف نمی‏خورد؟ البته که تأسف می‏خورد، اما او در حال ریشه دواندن در زندگی خود است و بیشتر به آینده فکر می‏کند تا به گذشته. دنیای بزرگسالان که پیش چشم او قرار دارد در نظرش پر از جاذبه، تجربه و اتفاقات هیجان انگیز است. دختر مشتاقانه انتظار دنیای جدید را می‏کشد و پدر اندوه گذشته را می‏خورد. برای او سخت است که رشد دخترش را درک کند، آن هم وقتی که این پیشرفت به قیمت چشم پوشی از احساسات خودش تمام می‏شود.

آنچه درک انتقال از کودکی به نوجوانی را برای پدر سخت‏تر می‏کند، این است که می‌بیند با آن که مادر هم دستخوش همین کاستی‏ها می‏گردد اما برایش مشکلی ایجاد نمی‏شود. درحالی که پدر احساس می‏کند به خاطر تغییرات دوره نوجوانی از دختر خود فاصله گرفته است، مادر (که عمیقاً به فرزند خود وابسته است و رفتار دلسوزانه‏تری دارد) این کاستی‏های اجتناب ناپذیر را می‏پذیرد، با احساس ناراحت‏کننده‏ای که دچارش می‏شود کنار می‏آید، خود را مطابق با این کاستی‏های پیش آمده تغییر می‏دهد و به ادامه راه خود می‏پردازد.

به واقع، آنچه که در این مرحله اجتناب ناپذیر جدایی بیش از هر چیز دیگری برای آینده رابطه پدر و فرزند مهم است، طرز برخورد او با غصه ای است که از این جدایی ناشی می‌شود. این درد می‏تواند با اقرار به حقیقت مساله، با ابراز علنی احساسی که نسبت به آن وجود دارد و با درک کامل آن به عنوان قسمتی طبیعی از رشد، مورد قبول قرار گیرد: برای والدین و فرزند، بزرگ شدن مستلزم چشم پوشی و تسلیم است.

حق شناسی نسبت به داشتن فرزند و نسبت به گذراندن اوقاتی خوش با او در دوران کودکی وی، حفظ خاطرات روزهای خوش در حافظه و یادآوری آنچه که اکنون از دست رفته است، می‏تواند راه حلی برای جبران کمبودهایی باشد که پدر احساس می‏کند. پدر به همراه دختر، با نگاه به عکس‌های قدیمی که سالیان پیش گرفته شده‏اند، تعریف داستان‏هایی با مزه از ماجراهایی که با یکدیگر داشته‏اند و حتی رفتن به مکان‏هایی که در گذشته پاتوق آنها بوده است، می‏تواند یقین حاصل کند که آنچه در گذشته داشته‏اند هرگز فراموش شدنی نیست. دختر می‏گوید، “واقعاً خوش می‏گذشت!” و پدر موافقت می‏کند، “البته، واقعاً خوش می‏گذشت!” اگر پدر بتواند به کمک تلنگری که این کاستی به او می‏زند، پی ببرد که چه موهبت‏هایی داشته است، می‏تواند فارغ از هر مشکلی و با توسل به روش‏هایی متفاوت و نو به سوی برقراری ارتباط با دختر خود گام بردارد؛ دختری که اکنون در حال ورود به دشوارترین مرحله رشد خود است.

اما اگر پدر اندوه خود از دوری طلبی فرزند را به خشم علیه او تبدیل کند، این اجازه را می‏دهد که دوره انتقال از کودکی به نوجوانی، او را از فرزندش جدا نماید. این اتفاق هنگامی رخ می‏دهد که پدر تغییر صورت گرفته را به خود می‏گیرد و این طور برداشت می‏کند که نوجوان به تلافی کارهای او یا برای اذیت او، این رفتار را از خود نشان می‏دهد. “دخترم دیگر من را دوست ندارد!”، “او فقط این کارها را می‏کند تا من را ناراحت کند!” در این حالت، او تلاش نوجوان خود برای یافتن مسیر زندگی را با طرد شدن از سوی او اشتباه می‏گیرد و برای مقابله به مثل او را از خود می‏راند. این درحالی است که بروز تغییر در دختر هیچ ربطی به پس زدن محبت پدر ندارد و تنها به تلاش او برای گشودن راهی به سوی کسب استقلال بیشتر مربوط می‏گردد.

برخی از مردان نمی‏توانند با ناراحتی، چه از نوع فیزیکی و چه از نوع عاطفی مانند ناراحتی از کاستی‏ها، مستقیماً روبرو شده و آن را پیش خود تجزیه و تحلیل نمایند. بنابراین، از آن جا که نمی‏توانند در مقابل آن چه که آزارشان می‏دهد رفتار مناسبی داشته باشند، احساس خود را از خود و دیگران پنهان می‏کنند. به عنوان مثال، پدری که از فرزند دلبند خود به دلیل ورود او به دوره نوجوانی دور شده است، با توسل به روی‏گردانی، بی‏تفاوتی یا خشم، خود را از اقرار به اندوه و بیان غصه‏ای که دارد، دور نگه می‏دارد.

  • در هنگام روی گردانی، ممکن است پدر بگوید: “باشد، حالا که تو به خاطر دوستهایت برای من وقت نداری، من هم سرم شلوغ است و برای تو وقت ندارم.”
  • در هنگام بی تفاوتی، ممکن است پدر بگوید: “که این طور، اگر دیگر فعالیت‌هایی را که قبلاً با هم انجام می‏دادیم، برایت مهم نیست، چرا من اهمیت بدهم.”
  • در هنگام خشم، ممکن است پدر بگوید: “تو که قبلاً بچه خوبی بودی، حالا چه شده است که یکهو از این رو به آن رو شدی؟”

پدر با بیان هر یک از این عبارات، احساس کمبود را از خود دور کرده و فاصله ایجاد شده بین خود و دخترش را توجیه می‏کند، اما برای او بهتر است که پدیده طبیعی دور شدن از والدین را که هم زمان با ورود به سن نوجوانی به وقوع می‏پیوندد، بپذیرد و مثل یک انسان بالغ با آن برخورد کند.

در زیر به سه رفتار که پدر می‏تواند به هنگام درماندگی خود در مقابل نوجوانش از آنها استفاده کند، اشاه می‏گردد:

  • تغییر ایجاد شده را به خود نگیرید.

برای این که تغییر ایجاد شده را به خود نگیرید، به این نکته توجه داشته باشید که (همان طور که قبلاً هم گفته شده است) چون نوجوانان، طی فرآیند رشد خود در دوره نوجوانی، خودمحور می‏شوند، ذهن‏شان بسیار به خود مشغول می‏گردد و به تنها چیزی که فکر نمی‏کنند “اذیت و آزار” دیگران و بخصوص شماست. با آغاز این دوره و در ادامه آن، فکر و ذکر فرزند شما مشغول به خودش است. بنابراین او را به دلیل فاصله گرفتن از خودتان سرزنش نکنید.

  • خشم خود را کنترل کنید.

برای این که خشم خود را کنترل کنید، این نکته را به یاد داشته باشید که مردان اغلب از خشم به عنوان سپری عاطفی برای قدرتمندتر به نظر آمدن استفاده می‏کنند و از طریق آن، احساساتی که نشان دهنده ضعف هستند مثل: ناامیدی، اندوه، شکست، رنجش، درماندگی، غصه و ترس را از خود و دیگران پنهان می‏کنند. بنابراین از خود بپرسید:”غیر از خشم، چه حس دیگری دارم؟” سپس وقت بگذارید و آن احساسات را یادداشت کرده یا برای کسی بیان کنید. شاید همسرتان به حرف‏های شما گوش بدهد و درک‏تان کند.

  • ابتکار عمل را در جهتی سازنده به دست بگیرید.

برای این که ابتکار عمل را در جهتی سازنده به دست بگیرید، این نکته را به خاطر داشته باشید که روی دیگر دوری از فرزند، آزادی است – آزادی از محدودیت‏های گذشته و آزادی برای به دست آوردن فرصت‏های جدید. بنابراین، از این فرصتی که تغییر فرزندتان به شما می‏دهد، استفاده کرده و روش‏های جدیدی را برای همراهی با فرزند خود پیدا کنید. به ویژه بر روی کارهایی تمرکز کنید که از گذشته به انجام آن علاقه داشته ولی هیچ وقت فرصت آن برای شما و او پیش نیامده است.

 

مشکل دوم: شکست در انجام وظایف پدری

“فایده کلنجار رفتن با بچه‏ای که گوشش به حرف‏های من بدهکار نیست، چیست؟”

ببینید که یک افسر ارتش با داشتن یک گردان سرباز تحت امر خود که اجازه سرپیچی از دستورات او را ندارند، درمورد واکنش پسر 12 ساله‏اش در زمانی که از او می‏خواهد کاری را در خانه انجام دهد چیست: “از این که هر وقت از او می‏خواهم کاری را انجام دهد، غر می‏زند و این دست و آن دست می‏کند، خسته شده‏ام. تازه اگر هم کاری انجام دهد، یا نیمه کاره ولش می‏کند یا سمبل می‏کند. حتی فکرش را هم نمی‏توانید بکنید که چه حسی به من دست می‌دهد! منی که می‏توانم مردان بزرگ را وادار به جنگیدن کنم از پس بچه خودم بر نمی‏آیم که جوراب‏هایش را جمع کند!”

هویت و ارزشی که یک مرد برای خود قائل می‏گردد اغلب با کار او، موقعیت اجتماعی‌اش و توجهی که به او می‏شود، پیوند خورده است. برای او احساس غرور در انجام کار نهفته شده است. اما طبق این مثال، پدر ارتشی تنها در محل کار خود فرمانده موفقی است، زیرا او هر روز در خانه با سرپیچی نوجوان خود مواجه می‏شود؛ نوجوانی که اقتدار او را زیر سوال می‏برد و به غرور او توهین می‏کند. این شکست و ناکامی تجربیاتی هستند که باعث می‌شوند او به عنوان یک مرد و یک پدر احساس بی‏کفایتی، بی لیاقتی و عدم موفقیت کند. بدین ترتیب، بخشی از غرور او به دلیل عدم موفقیت در انجام وظایف پدری‏اش از بین می‏رود و همراه آن عزت نفس او نیز کاهش پیدا می‏کند.

تحت چنین شرایطی، پدر ممکن است برای کاهش حس دردناک شکست که غالباً از عدم توانایی او برای ایفای نقشی مقتدرانه در خانه ناشی می‏گردد، از انجام وظیفه پدری خود عقب نشینی کند. در این زمان، پدر وظیفه خود را به مادر محول می‏کند و به او می‏گوید که اگر پسرشان وظایفش را انجام ندهد، خودش باید به این مشکل رسیدگی کند. بنابراین پدر با عقب کشیدن پای خود از پذیرش مسولیت و سرپرستی، نه تنها جایگاه و نفوذ خود را نزد پسر از دست می‌دهد بلکه باری اضافی نیز بر روی دوش همسر خود می‏گذارد.

مرد احساس می‏کند که از پدری موفق برای بچه‏ای مطیع به پدری ناموفق برای نوجوانی سرکش نزول کرده است. به همه اینها باید تمایل نوجوان برای یافتن ایرادهای پدر را که دائماً از او انتقاد می‏کند، اضافه کرد؛ نوجوانی که با شکایت‏های خود از عملکرد پدر، باعث کاهش بیشتر اعتماد به نفس او می‏شود: “می‏خواهی من موفق شوم تا خودت بتوانی پزش را بدهی!” و این اتهامی است که با بودن مادری رابطه- محور که به احساسات پسرش اهمیت می‏دهد و پدری کار- محور که ظاهراً موفقیت‏های پسرش برای او مهم‏تر است، درست به هدف می‏خورد.

راه حل این که پدر احساس نکند در انجام وظایف خود دچار شکست شده است این است که باید دوره نوجوانی را همان طور که هست به رسمیت بشناسد: فرآیندی پر از تضاد با گذشته که باعث می‏شود نوجوانان خوسته‏های دیگران را نپذیرند و برای به دست آوردن استقلال و آزادی و انتخاب بیشتر، با محدودیت‏های تحمیل شده از طرف والدین، مقابله کنند. این حقیقت که پدر با مخالفت‏های بیشتری نسبت به گذشته روبرو می‏شود و این که دربرخورد با فرزندان خود گاهی غالب و گاهی مطیع می‏گردد، به این معنا نیست که عملکرد او ضعیف است بلکه تنها نشان دهنده عبور از دوران کودکی (“والدینم حق دارند تصمیم بگیرند که من چه کاری را انجام دهم”) و رسیدن به دوره نوجوانی (“من به والدینم اجازه نمی‏دهم برایم حد و حدود مشخص کنند و جلوی من را بگیرند”) فرزندشان است. استین برگ[1] و لوین[2] در کتاب خود با عنوان شما و نوجوان خود[3] (1990) به پدرانی که قویاً علاقه‏مند به ادامه رفتار آمرانه خود در دوران نوجوانی هستند، توصیه می‏کند که: “رابطه والدین با نوجوانان خود مانند یک شراکت است که در آن شریک مافوق (والدین) که در بیشتر زمینه‏ها تخصص دارد مشتاقانه منتظر فرا رسیدن روزی است که شریک زیردست (نوجوانان) بتواند اداره زندگی خود را به دست بگیرد. پس، چنانچه والدین به شراکت خود با نوجوانان به چشم رابطه‏ای نگاه کنند که محکوم به شکست است یا در مقابل خواسته نوجوانان برای به دست گرفتن حق تعیین سرنوشت خود مقاومت کنند، تنها خود را به دردسر می‏اندازند.”

برخی از والدین چنان با تأسف می‏گویند: “نمی‏توانیم فرزند خود را کنترل کنیم!” که گویا به جای پذیرفتن این حقیقت باید با آن مثل یک مشکل برخورد کرده و در جستجوی راه حل باشند. واقعیت این است که والدین هرگز قادر به کنترل فرزندان خود نیستند، حتی وقتی آنها نوزادند؛ اما، مسوولیت بزرگ کردن فرزند آن چنان سنگین است که آنها دوست دارند توهم کنترل را باور کنند. بنابراین وقتی بچه در حال گریه را تکان می‏دهند و او پس از مدتی به خوابی آرام فرو می‏رود، به خود می‏گویند: “ساکتش کردم!” ولی حقیقت این است که این کار آنها نبوده است بلکه بچه به دلایلی که هنوز معلوم نیست تصمیم گرفته است که گریه خود را متوقف کند، ولی والدین آن را به پای خود می‏نویسند. این اتفاقی است که درمورد کودکان هم می‏افتد و همواره توهم این را دارند که والدین می‏توانند آنها را کنترل کنند. “پدر و مادرم با قرار دادن یک سری قانون، من را مجبور می‏کنند تا کارهایی را که می‏خواهند انجام دهم!” چیزی که نمی‏دانند این است که به خودشان بستگی دارد که اطاعت بکنند یا خیر. اما، با آغاز دوران نوجوانی، درک این موضوع نیز از راه می‏رسد. “قبلاً فکر می‏کردم آزادی‏ام تحت کنترل والدینم است، اما الان متوجه شده‏ام که انتخاب‏هایم واقعاً به نظر خودم بستگی دارد.”

پدرانی که نمی‏توانند گذر نوجوانان به این دوره بی ثبات و سراسر مشکلات را درک کرده و قبول کنند، در معرض این خطر قرار دارند که به اشتباه از این مقاومت فزاینده تعبیر به شکست نمایند، بدین معنا که نتوانسته‏اند از عهده ایفای نقش خود در خانواده به عنوان مردی صاحب قدرت، کارآمد و کنترل کننده برآیند. من در جلسات مشاوره‏ام پدرانی را می‏بینم که می‏گویند در قبال انجام وظایف پدرانه خود نسبت به نوجوانان، دچار تشویش می‏شوند: “نمی‏توانم پسرم را مجبور کنم درست رفتار کند!” من نیز در پاسخ، به او اطمینان خاطری دوباره می‏دهم: “درست می‏شود” و در ادامه می‏گویم: “در برخورد با نوجوان‏تان نباید خودخواهانه رفتار کنید و راه خود را بروید بلکه با در نظر گرفتن انتخاب‏هایش به دنبال راهی برای نزدیک شدن به او باشید.”

 

مشکل سوم: درگیری روزافزون

“چه کسی دوست دارد وقتش را با بچه‏ای بگذراند که فقط می‏خواهد جر و بحث کند؟”

پدری را فرض کنید که به دلیل بزرگ شدن در خانواده‏ای که پدر و مادرش مدام با هم بگومگو داشته‏اند و قادر به حل اختلافات خود نبوده‌ا‌‏ند، دیگر حتی ذره‏ای تحمل دعوا و درگیری را ندارد. او با شنیدن کلمات تند، مضطرب می‏شود و دلش نمی‏خواهد هیچ تنشی به وجود آید. اگر بتواند مشکلی را حل کند، وارد عمل می‏شود و اگر هم نتواند، خود را از مواجهه با آن کنار می‏کشد. برای چنین مرد آرامش طلبی دختر 15 ساله‏اش منشاء اصلی تولید مشکلات است؛ دختری که سرشار از انرژی ستیزه‏جویی است و مانند همه نوجوانان در دوره میانی نوجوانی از این انرژی قدرت می‏گیرد تا برای آزادی بیشتر بجنگد. “اکنون کارم به جایی رسیده است که از شنیدن صدای محکم بسته شدن در، هنگامی که دخترم از مدرسه به خانه بر می‏گردد، می‌ترسم. حتی در خانه هم پاورچین پاورچین اینور و آنور می‏روم تا مبادا او از چیزی ناراحت شود. سعی می‏کنم فاصله‏ام را با او حفظ کنم و خیلی خوشحالم که او هم همین کار را می‏کند.” واین گونه می‏شود که پدر در مقابل نوجوان خود سر تسلیم فرود می‏آورد آن هم هنگامی که حضور مردانه وی تنها چیزی است که دخترش واقعاً به آن نیاز دارد.

برای شما به عنوان پدر، راه حل کلیدی مقابله با درگیری‏ها و اختلافات این است که آن را نه به عنوان مشکلی که باید از آن فرار کنید بلکه به عنوان فرصتی برای نزدیک شدن به نوجوان‏تان قلمداد کنید؛ فرصتی که با آن می‏توانید با نوجوان خود ارتباط برقرار کنید. در واقع، درگیری و مشاجره فرصتی است که باید از آن برای توضیح دیدگاه‏های خود که انتظار دارید مورد توجه قرار گیرند، استفاده کنید و در مقابل به صحبت‏هایی که نوجوان‏تان درباره خواسته‏ها، مشاهدات، ارزش‏ها و اعتقاداتش مطرح می‏کند نیز گوش دهید. چنانچه تحمل مشاجره را ندارید، دوره نوجوانی فرزندتان این شانس را به شما می‏دهد که خود را به آن عادت دهید.

پدری که فکر می‏کند درگیری و مشاجره مشکلی است که با تنبیه حل می‏شود و با کوچک‏ترین مخالفت‏های نوجوانش مقابله می‏کند دو فرصت را برای برقراری رابطه با فرزندش از دست می‏دهد: اول، شانس گفت و گو درباره اختلاف و ایجاد تفاهم متقابل و دوم، شانس رسیدن به راه حلی مبتنی بر توافق طرفین که می‏تواند رابطه آنها را استحکام ببخشد.

مشاجره با نوجوانان چیزی نیست که بتوان آن را با تنبیه حل کرد بلکه تنبیه غالباً باعث مشاجره و درگیری و تشدید مشکل می‏شود. این درحالی است که درگیری خانوادگی، تنها یک فرآیند است که طی آن انسان‏ها، باید تفاوت‏های اجتناب ناپذیر خود را مطرح نموده و برای آن راه حل پیدا کنند.

در واقع، برای ایجاد ارتباط صمیمانه دو راه در پیش روی افراد خانواده قرار دارد. راه آسان این است که نقاط مشترک خود را با یکدیگر در میان بگذارند، به یکدیگر بگویند که چه کارهایی را دوست دارند با هم انجام دهند و این که تا چه حد به لحاظ خصوصیات شبیه یکدیگر هستند. اما، راه مشکل‏تر این است که بفهمند تا چه حد با یکدیگر تفاوت دارند و سپس سعی کنند خود را با این تفاوت‏ها تطبیق دهند. مساله این جا است که این راه مقداری درگیری در پی خواهد داشت. ولی، پدری که درگیری با نوجوان خود را به مانند گناهی می‏بیند که سزاوار تنبیه است فرصت بسیار عالی برای برقراری ارتباط با نوجوانش را از دست می‏دهد. “پدرم اصلاً نمی‏داند من از چه چیزهایی خوشم می‏آید چون اساساً اجازه مخالفت کردن نمی‏دهد.”

درگیری به شما می‏آموزد که چگونه رفتار کنید. همچنین باعث می‏شود درک کنید که ممکن است دو فرد مختلف (شما و فرزندتان) درباره یک موضوع دو دیدگاه مختلف داشته باشند. از طرف دیگر به خاطر صحبت‏هایی که در حین درگیری و بحث رد و بدل می‏شود، شما می‏توانید از نظرات یکدیگر آگاهی پیدا کنید. بدین ترتیب در حین بحث‏ها می‏توانید به شناخت عمیق‏تری از یکدیگر دست یابید.”باید درمورد اختلاف نظرمان درباره خشونتی که در بازی‏های کامپیوتری وجود دارد، حرف بزنیم. این کشت و کشتار من را می‏ترساند، اما به نظر می‏رسد برای تو مایه سرگرمی شده است.”

به علاوه، درگیری از ارزش یادگیری نیز برخوردار است. شما در حین بحث‏های خود با فرزندتان یاد می‏گیرید که چگونه رفتار کنید. نوجوان شما، رفتار و عملکردتان را در درگیری‏های مختلف سرمشق خود قرار می‏دهد و بدین صورت نه تنها می‏آموزد که به هنگام درگیری با شما، چگونه رفتار کند بلکه سعی می‏کند این عادات رفتاری را به دیگر روابط خود نیز تعمیم دهد. به عنوان مثال، فرزندتان از تجربه مخالفت با شما یاد می‏گیرد که بدون پیش داوری به حرف‏های دیگران گوش کند و صحبت‏های آنها را قطع نکرده یا محل دعوا را ترک ننماید. این یادگیری، یکی از اجزای ضروری برنامه آموزشی زندگی خانوادگی است که به رفتار نوجوان در دوران بزرگسالی شکل می‏بخشد. هر زمان که شما درگیری جدیدی را با نوجوان خود آغاز می‏کنید به او می‏آموزید که در آینده و در چنین مواقعی، چه واکنشی از خود نشان دهد. اگر از درگیری و مشاجره با نوجوان خود فرار کنید، نه تنها فرصت شناخت او را از دست می‏دهید بلکه نمی‏توانید به او آموزش دهید که به هنگام وجود عدم موافقت چگونه رفتاری سازنده از خود نشان دهد.

چرا در دوران نوجوانی میزان درگیری بیشتر است؟ با آغاز مخالفت فرزندتان با محدودیت‏های قدیمی، توسعه علایق او و پیروی از همسالان، شما باید تصمیم بگیرید که با کدام یک از خواسته‏ها، رفتارها، عقاید و ارزش‏های او موافقت و با کدامیک مخالف کنید. اگر با آنهایی که تحمل‏شان را ندارید، مخالفت کنید (مثل تاتو کردن) نوجوانان خیلی سریع در مقابل شما جبهه می‏گیرند و آزادی‏های شخصی خود را به شما یادآوری می‏کنند. در چنین حالتی است که نوجوان با بی‌توجهی به نظرات شما می‏گوید: “این بدن من است و هرکاری که دلم بخواهد با آن می‏کنم!”

حقیقت این است که پیروی و همکاری سال‏های گذشته نوجوان، امروز به مخالفتی علنی (جر و بحث) و غیرعلنی (اهمال کاری و بی توجهی) تبدیل شده است. بنابراین، بسیاری از اوقات پیش می‏آید که باید برخی از محدودیت‏ها را مشخص کنید تا نوجوانتان که تازه در ابتدای راه بزرگسالی است و هنوز کاملاً ویژگی‏های کودکانه دارد مجبور شود مطابق آنها عمل کند. در چنین حالتی، شما باید با اصرار بیش از حد خود (غر غر مداوم) مقاومت نوجوان را تضعیف کنید و دست از سرش برندارید تا این که مجبور شود حتی اگر از روی بی‏میلی هم که شده وظایف خود را در خانه انجام دهد.

در مثال پدری که در خانواده‏ای بزرگ شده بود که پدر و مادرش همواره جر و بحث می‏کردند، ما در نهایت به پدری می‏رسیم که بیشتر از آن چه عاشق دخترش باشد از درگیری  و مشاجره متنفر است، جایگاه مهم خود را نزد دختر از دست می‏دهد، از بحث درباره تفاوت‌های اساسی پرهیز می‏کند و علاقه ای ندارد با دختر خود بر سر انجام کارهایی که به عهده اوست، کلنجار برود. نتیجه چنین رفتاری این می‏شود که دختر یاد می‏گیرد به جای گوش دادن و انجام دادن نصایح پدر مخالفت بیشتری کند، اما همسر این مرد به گونه‏ای متفاوت با تنبلی دختر خود برخورد می‏کند. او به آسانی از درگیری فرار نمی‌کند و از آن نمی‏ترسد زیرا این خصوصیات بخش جدایی ناپذیری از وجود زنانه و رابطه- محور او را تشکیل می‏دهند. درحالی که او به راحتی می‏تواند به ابراز احساسات دختر خود گوش داده و به آن پاسخ دهد، پدر توضیح و بحث منطقی را برای کنترل موضوع ترجیح می‌دهد. بنابراین، اگر این والدین وارد بحث پرهیجانی با دختر خود بشوند، مادر برای شنیدن احساسات او می‏پرسد، “چه احساسی داری؟” درحالی که پدر برای کنترل منطقی احساسات او سوال می‏کند، “چرا چنین احساسی داری؟”

تجربیاتی که از مشاوره خانواده به دست آورده‏ام، نشان می‏دهد که نوجوانان بیشتر با مادران خود درگیری دارند تا با پدران، زیرا معمولاً مادران آمادگی بیشتری دارند تا با آنها وارد درگیری و مشاجره شوند. برخی از تحقیقاتی که بر روی نقش تفاوت‏های جنسیتی در درگیری‏های زناشویی انجام گرفته است نیز  این نظر را تأیید می‏کنند. “سوالی که وجود دارد این است که آیا مردان تنها به این دلیل که نمی‏توانند از پس درگیری‏های زناشویی برآیند، عمدتاً پای خود را از این درگیری‏ها کنار می‏کشند؟… مقاله این طور نتیجه گیری می‏کند که مردان با اتخاذ این رفتار در مراحل بالای درگیری زناشویی، سعی می‏کنند در ظاهر قدرت و اقتدار خود را حفظ نمایند.”

جایگزینی کودکی دلبند با نوجوانی خشن، استرس ناشی از این برداشت که عملکرد من به عنوان پدر ضعیف بوده است و وجود درگیری روزافزون با نوجوان، همه و همه پدر را از ادامه انجام وظایف پدری خود در در دوره سخت نوجوانی باز می‏دارد. درحالی که تعهد، رفتار سنجیده و شجاعت به همراه اندکی قدردانی از سوی نوجوان همه آن چیزی است که برای تقویت رابطه بین پدر و نوجوان نیاز است. بعدها، وقتی دختر یا پسرتان نگاهی به گذشته می‏اندازد، شنیدن این جمله از زبان او که اکنون فردی بالغ شده است چندان غیرعادی نیست: “مامان، بابا، ممنونم که در آن روزهای سخت من را تنها نگذاشتید.”

 

ایجاد ارتباط یک خیابان دو طرفه است

پس از تشخیص برخی از دلایل رایجی که می‏تواند پدر را از فرزند جدا کند، مهم است یادآوری شود که نوجوان شما نیز در قبال این رابطه مسوولیت‏هایی دارد. کارهای زیادی است که شما می‏توانید برای برقراری رابطه‏ای قوی انجام دهید، اما همه کارها به عهده شما نیست. پس سعی کنید با گفتن جمله‌هایی نظیر آنچه در زیر می‌آید، حمایت نوجوان خود را جلب کنید:

“در طی گذر تو از کودکی به بزرگسالی، تغییرات زیادی در من و تو پدید خواهد آمد. هم زمان با اصرار تو برای کسب استقلال بیشتر، من نیز باید تصمیم بگیرم که چه وقت تو را از انجام کاری بازدارم و چه وقت با اطمینان خاطر به تو اجازه انجام کاری را بدهم، پس وجود درگیری در بین ما قطعی است. وظیفه تو این است که رابطه‏ات را با من طوری تنظیم کنی که بتوانی به آزادی مورد نیازت دست پیدا کنی. وظیفه من هم این است که به تو بگویم چگونه به این هدفت برسی. اول باید بفهمی که تغییر چیست. رشد، یک تغییر است، تجربه حرکت از قدیم به جدید، از شباهت به تفاوت، از آشنا به ناآشنا و از صمیمی به غریبه. نوجوانی نیز یک تغییر است. برای من و خودت، تو دیگر همان کودک گذشته، آشنا و صمیمی نیستی. تو الان برای من، یک فرد جدید، متفاوت، ناآشنا و غریبه هستی. برای تو خیلی مهم است که این انتقال را درک کنی، زیرا همان طور که تو در دوران نوجوانی‏ات تغییر می‏کنی، من هم به عنوان پدر در روش‏های تربیتی خود تغییر ایجاد می‏کنم. وقتی آدم جدیدی می‏شوی، من کودکی را که در گذشته می‏شناختم از دست می‏دهم و دچار احساس غم و تنهایی می‏شوم. به همین دلیل ممکن است برای جلوگیری از این تغییر بر روی همان رفتارهایی که تو در گذشته داشتی، پافشاری کنم. وقتی تغییر می‏کنی، من هم مجبورم تغییراتی در خودم به وجود بیاورم که چندان تمایلی به آنها ندارم و این مساله من را عصبانی می‏کند. به همین دلیل ممکن است مدام از تغییرات تو انتقاد کنم. وقتی ناآشنا می‏شوی، عادت کردن به تو سخت می‏شود، طوری که من احساس ناراحتی می‏کنم. به همین خاطر تغییرهایت برای من عذاب‏آور می‏شود. وقتی برایم غریبه می‌شوی، بی اطلاعی از تو برایم غیرقابل تحمل می‏شود و احساس ترس می‏کنم. بنابراین تغییرهایت برای من مایه نگرانی می‏شوند. برای کسب استقلال بیشتر، باید تلاش کنی تا رابطه محکمی بین من و تو برقرار شود. پس باید نسبت به تأثیری که دوران نوجوانی تو می‏تواند بر من داشته باشد، حساس باشی. اگر می‏خواهی در دوره رشد خود از حمایت من برخوردار باشی، سعی کن به موارد زیر عمل کنی، آن وقت می بینی که چقدر به نفع خودت تمام خواهد شد:

  • با ابراز علاقه به من از احساس غمی که به خاطر اتمام دوران کودکی‌ات حس می‏کنم، کم کن.
  • عصبانیتی را که به خاطر ایجاد تغییرات ناخواسته در خودم احساس می‏کنم با کمک و همکاری بیشتر با من، کاهش بده. راه‏های جدیدی پیش پای من بگذار تا بدانم چه طور با تو همراه شوم و از این طریق از احساس زجرآوری که به دلیل عدم توانایی در ایجاد ارتباط با تو به من دست می‏دهد، کم کن. اطلاعات دقیق و کاملی از آنچه برایت اتفاق می‏افتد، در اختیار من قرار بده و با این کار مرا از احساس ترسی که به دلیل عدم اطلاع از تو به آن دچار می‌شوم، خلاص کن.

اگر بتوانی به موارد بالا عمل کنی، دیگر رابطه برقرار کردن با من در دوران نوجوانی‌ات چندان کار مشکلی نخواهد بود. پس هدفت را بشناس: حفظ ارتباط بین من و خودت در زمانی که دوران نوجوانی‌ات اصرار بر جدا کردن ما دارد. به یاد داشته باش: که اگر از تو احساس دوری کنم، زندگی با من واقعاً برایت دشوار می‏گردد. هر چه فاصله بین ما بیشتر شود، من هم بی خبرتر (نگران)، منفی گراتر (منتقد) و کنترل کننده‏تر (محدود کننده) می‏شوم. واقعاً چه کسی دوست دارد با چنین پدری زندگی کند؟ پس عمداً خودت را از من دور نکن، مگر آن که بخواهی دچار چنین سرنوشت بدی شوی. در عوض می‏توانی با انجام این چهار کار، کماکان رابطه‏ات را با من حفظ کنی:

  1. به من ابراز علاقه کن؛
  2. با من همکاری کن؛
  3. به من فرصت بده تا بتوانم با تو ارتباط برقرار کنم؛
  4. همواره با من در ارتباط بمان.

هر چه بیشتر کمک کنی که در دوران نوجوانی‌ات با تو ارتباط داشته باشم، آسان‏تر می‏توانی به حمایت، آزادی و استقلال مورد نیازت از جانب من دست پیدا کنی. اگر این کار را برای من انجام دهی، من هم در مقابل سعی می‏کنم در برخورد با تو رفتاری منطقی داشته باشم.”

[/ihc-hide-content]

اشتراک گذاری:
دوستان با بیشترین امتیاز در 2 هفته اخیر

[avans-user-list type=”carousel” action=”all” period=”all” number=10 col=1]

امتیازات شما

پس از ورود به سایت امتیاز شما نمایش داده می شود.

امتیاز شما: [avans-user-score]

اطلاعات بیشتر درباره شیوه امتیاز دهی

آخرین دیدگاه ها
  • Fou در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین
  • زهرا در وسواس فکری دقیقا چیست و چطور درمان می شود؟
  • داود در نوروفیدبک واقعا موثر است؟
  • ... در معتبرترین تست افسردگی + فایل صوتی
  • صابر در انواع قرص های خواب آور: از قوی ترین تا کم عوارض ترین

مطالب زیر را حتما بخوانید
  • تست

    57 بازدید

  • اختلال دیر انزالی تستی

    89 بازدید

  • کودکان 9 تا 12 سال

    169 بازدید

  • کودکان 5 تا 8  سال

    143 بازدید

  • کودکان 3 تا 5 سال

    155 بازدید

  • کودکان 2 تا 3 سال

    148 بازدید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

از طریق ایمیل از پاسخ دیگران به دیدگاه خود مطلع شوید

0 نظر برای این مطلب ثبت شده است.
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
جستجو در سایت
جستجو برای:
درباره ما

دکتر محمد بهشتیان روانشناس، روان درمانگر ، پژوهشگر ، مدرس، هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، عضو سازمان نظام روانشناسی و انجمن روان پویشی و انجمن هیپنوتراپی آمریکا است. حدودا ۲ دهه است که در رویکردهای مختلف روان درمانی (روانپویشی، طرحواره درمانی، هیپنوتیزم درمانی و…) مشغول تدریس، تربیت روان درمانگر و مشاوره است. تربیت بیش از 1000 روان درمانگر، چاپ بیش از 40 عنوان کتاب، ثبت چندین نوآوری پژوهشی (از جمله دستگاه BWS ویژه هیپنوتیزم سریع) ، چاپ ده ها مقاله علمی پژوهشی، اجرای چندین طرح تحقیقاتی کشوری، برگزرای صدها کارگاه های تخصصی و عمومی؛ بخشی از فعالیت علمی اوست. برای آشنایی بیشتر با دکتر بهشتیان روزمه کامل ایشان را از اینجا مطالعه کنید.

مجوزها

تماس با ما

تعیین وقت مشاوره و روان درمانی :   5088 910 0910 (از طریق پیامک، تماس، واتساپ) – 22866357 ؛ برای پشتیبانی دوره ها به شماره زیر پیام بدهید.

پشتیبانی دوره ها: 5010 910 0910 (از طریق واتساپ روزهای زوج از ساعت 14 الی 19)

تعیین وقت کوچینگ : 09109105094
آدرس: تهران، شریعتی، بالاتر از ظفر، جنب ساختمان نگین ظفر

عضویت در خبرنامه پیامکی

با عضویت در خبرنامه پیامکی از برنامه کارگاه ها، همایش ها و تخفیف های کلینیک ها مطلع شوید.

نام(ضروری)

پرجستجوترین مطالب سایت

سابلیمینال چیست؟ ، سابلیمینال ثروت ، خود هیپنوتیزم، حمله پانیک، پانیک اتک، درمان وسواس ، حملات پانیک ، تست افسردگی ، سابلیمینال ، فوبیای اجتماعی ، درمان زود انزالی ، هیپنوتیزم درمانی ، آموزش هیپنوتیزم ، درمان اضطراب اجتماعی ، مشاوره آنلاین ، دکتر روانشناس خوب ، آموزش خود هیپنوتیزم ، وسواس فکری ، مرکز مشاوره ، کلینیک روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، کوچینگ، لایف کوچینگ ، تست شخصیت شناسی ، تست روانشناسی ، هوش هیجانی ، تست روانشناسی آنلاین، تست هوش هیجانی ، تست هوش

رفع مسئولیت

ارزش های ما

جستجو در محصولات سایت
جستجو برای:
© 1390-1401 تمام حقوق این سایت به دکتر محمد بهشتیان تعلق دارد. نقل مطالب تنها با رعایت شرایط استفاده از مطالب امکان پذیر است.
ورود ×
ورود / عضویت
کد تایید به شماره موبایل شما ارسال میشود
ادامه
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:60)
  • (+98) ایران
کلینیک ها امتیازها پنل کاربری ورود به سایت
wpDiscuz

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

یا

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:60)

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت