فصل 1 : آموزش کودکان

1. آموزش کودکان

کجا بوده ایم؟

من اهل ایالت آیووا هستم. در آیووا کنایۀ طنزآمیزی وجود دارد که می گوید: طبق قانون ایالتی، هر خانواده ای باید یک دایه داشته باشد و گر نه خود ایالت یکی برای آن خانواده می فرستد! دایۀ خانوادۀ ما عمه «بسی» بود، یک زن مستقل، باهوش و پر قدرت – که جیب بزرگی روی دامن لباسش داشت- و رمان هایی را که برای ما می خواند در آن قرار مي داد.

یک بار عمه بسی می گفت: “زمانی که 4 ساله بوده است او را به خانۀ مادر بزرگش برده بودند. زن ها در آشپزخانه به آهستگی با هم صحبت می کردند و اشک می ریختند. مادر عمه بسی او را به اتاق نشيمن برد؛ جایی که درهایش کاملاً بسته بود و روی یک صندلی نشاند و به او گفت: همان جا بماند و خودش در میان درهای بزرگ اتاق ناپدید شد؛ اما دقایقی بعد گریه کنان بیرون آمد و با عجله دختر کوچولویش را به آشپزخانه برد بدون اینکه حتی کوچکترین نگاهی به او بیندازد”.