اختلالات و بیماری های روانسلامت روانکلینیک وسواس

۴ اشتباه درمانگر شما در درمان اختلال وسواس فکری عملی(OCD)

اگر به دنبال درمانگری هستید که اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) را درمان می کند، بسیار مهم است پزشکی را پیدا کنید که از مواجهه و پیشگیری از پاسخ  (ERP)به عنوان درمان اولیه استفاده کند. در ادامه این مطلب از دپارتمان سلامت روان مجله سلامت دکتر بهشتیان با اختلال وسواس فکری اجباری آشنا خواهید شد.

ERP نوعی درمان شناختی رفتاریCBT) ) و درمان استاندارد طلایی برای OCD است. بنابراین، اگر درمانگری بگوید که از CBT برای درمان OCD استفاده می‌کند، کافی نیست زیرا برخی از تکنیک‌های رفتاری شناختی که برای سایر اختلالات مناسب هستند در درمان OCD کارایی ندارند. در واقع، برخی از تکنیک ها می توانند مانع پیشرفت یا جلوگیری از پیشرفت و حتی بدتر شدن علائم OCD شوند.

در حالی که بسیاری از درمانگران ممکن است این تکنیک ها را با نیت خوب توصیه کنند، تکنیک های زیر ممکن است علائم OCD شما را بیشتر تشدید کند.

در اینجا برخی از رایج‌ترین تکنیک‌های CBT وجود دارد که می‌توانند شما را درگیر کند.

۱. توقف فکر (معروف به سرکوب افکار)

افراد مبتلا به OCD وسواس‌هایی را تجربه می‌کنند که افکار، تصاویر، احساسات یا اصرار ناخواسته است. وسواس‌ها، خود ناهمخوان هستند، به این معنی که با باورها، ارزش‌های فرد مخالف هستند.

برخی از نمونه‌ها عبارتند از افکار مزاحم جنسی در مورد کودکان، افکار مزاحم خشونت آمیز در مورد آسیب رساندن به دیگران یا خود، یا افکار مزاحم کفرآمیز که به باورهای مذهبی فرد حمله می‌کنند.

فرد مبتلا به OCD نمی‌خواهد این وسواس‌ها را داشته باشد و از خطور آنها به مغزش عمیقا ناراحت می شود. به این ترتیب، افراد مبتلا به OCD اغلب در تلاش برای رهایی از این افکار ناخواسته درگیر توقف فکر می شوند.

توقف فکر

توقف فکر شامل تلاش برای نداشتن افکار خاص و عقب راندن یا سرکوب افکاری است که به ذهن خطور می کند.

پزشکان ممکن است ببینند که افکار مزاحم چقدر مضطربتان می کند و ممکن است تکنیک های توقف فکر را تجویز کنند.

احتمالا به شما بگویند که هر بار که فکر ناخواسته ای وارد مغزتان می شود یک علامت بزرگ و قرمز توقف را تجسم کنید یا حتی توصیه می کنند وقتی فکر ناخواسته ای ظاهر می شود، کلمه  STOP  را فریاد بزنید.

گاهی اوقات، درمانگر به شما پیشنهاد می کند هر بار که فکر ناخواسته‌ای به سرتان زد، یک کش دور مچ دست خود ببندید تا راهی برای خلاص شدن از شر آن و کاهش اضطراب باشد.

هدف این تکنیک ها و هر روش دیگر توقف فکر، معمولاً سرکوب افکار یا احساسات ناخواسته است. مشکل اینجاست که سرکوب افکار جواب نمی دهد.

چرا جوابگو نیست

هر چه بیشتر سعی کنیم در مورد چیزی فکر نکنیم، بیشتر به آن فکر می کنیم. این امر در تحقیقات موثق دانیل وگنر روانشناس در مورد سرکوب افکار مشهود است.

 وگنر اثر واکنشی را شناسایی کرد، وقتی به شرکت کنندگان در مطالعه او گفته شد که به چیزی فکر نکنند، رخ داد. او دریافت که وقتی کسی سعی می کند در برابر افکار ناخواسته مقاومت کند، اغلب منجر به افزایش افکاری می شود که سعی در سرکوب آنها دارند.

بنابراین، فرد مبتلا به OCD که سخت تلاش می کند وسواس نداشته باشد – مانند فکر مزاحم چاقو زدن به کسی – با افکار مزاحم خشونت آمیز بیشتری مواجه می شود. سرکوب افکار برعکس اثر مورد نظر خود را ایجاد می کند. به جای خلاص شدن از شر افکار اضطراب آور، آنها را تقویت می کند و منجر به پریشانی شدیدتر می شود.

تکنیک های توقف فکر همچنین می توانند به تشریفاتی اجباری تبدیل شوند که فرد مبتلا به OCD احساس می کند مجبور به انجام آنهاست. شاید با بستن یک کش پلاستیکی یا تجسم علامت توقف، که به طور منفی رفتار را تقویت می کند، تسکین موقتی پیدا کنند.

به این ترتیب، فرد یاد می‌گیرد و باور می‌کند که تنها راه برای احساس بهتر، انجام یک اجبار (مانند کشیدن کش پلاستیکی) است، اما تسکین آن زیاد طول نمی‌کشد – اگر اصلاً باشد – زیرا اجبارها کارساز نیستند. اجبار چرخه وسواس فکری را تقویت می کند.

استفاده اجباری از تکنیک توقف فکر، برای سرکوب یا خنثی کردن افکار و احساسات، قطره آبی روی آتش OCD می‌ ریزد. توقف فکر این توانایی را از شما سلب می کند که یاد بگیرید می توانید خوب باشید در حالی که حضور یک فکر، احساس، یا اصرار ناراحت کننده را می پذیرید. این توانایی را از شما سلب می کند که یاد بگیرید اجبار ضروری نیست.

۲. تامین اطمینان

وقتی کسی را می بینیم که با چیزی دشوار سر و کار دارد، این طبیعت انسان است که بخواهد به کاهش آن کمک کند. به عنوان مثال، اگر درمانگر شما را شدیداً پریشان ببیند، اولین غریزه او ممکن است به شما بگوید که این افکار نادرست هستند و محقق نمی شوند.

اطمینان خاطر

افراد مبتلا به OCD اغلب به دنبال اطمینان از دیگران در مورد محتوای وسواس های خود برای کاهش شک و اضطراب هستند. به عنوان مثال، فردی با وسواس آسیب مکرر از درمانگر خود می‌پرسد که آیا برای کسی خطرناک است یا نه.

در حالی که اطمینان خاطر در بیشتر موارد آرامش بخش است، اما برای مبتلایان به OCD مضر است.

چرا جواب نمی دهد

فراتر از آموزش روانی اولیه در مورد OCD، اطمینان بخشی، اجباری است که باعث می شود فرد مبتلا به OCD تمایل بیشتری داشته باشد. ممکن است تسکین موقتی ارائه دهد، که باعث می شود فرد باور کند برای خوب بودن، اطمینان لازم است، اما هرگز کافی نخواهد بود زیرا مغز OCD در اتصال به منطق مشکل دارد.

اگر کسی می توانست به یک فرد مبتلا به OCD بگوید که اتفاق بدی نمی افتد و مغز او آن را باور می کرد، فرد نیازی به درمان نداشت. متاسفانه اینطور نیست.

حتی زمانی که در مورد محتوای وسواس خود اطمینان پیدا می‌کند، این شک دوباره به ذهنش باز می‌گردد و فرد مبتلا به OCD میل به اطمینان بیشتری دارد. اما، متأسفانه، اطمینان خاطر، OCD را فرو نمی نشاند. در عوض، میل فرد را برای جستجوی یقین تقویت می کند و او را در یک چرخه بی پایان گیر می اندازد.

در کنار بی اثر بودن، اطمینان خاطر به وسواس جان می دهد و آنها را زنده نگه می دارد. زمانی به محتوای وسواس توجه می‌کند که وسواس‌ها در واقع بی‌اهمیت هستند.

۳. جایگزینی فکر (معروف به خنثی سازی افکار)

روش دیگری که ممکن است درمانگران از مراجعان بخواهند از آن استفاده کنند، جایگزینی افکار «منفی» با افکار «مثبت» است.

واژه‌های «منفی» و «مثبت» در نقل قول آمده‌اند، زیرا افکار، ذاتاً نه منفی هستند و نه مثبت. خوب و بد نیستند. آنها درست یا غلط نیستند. آنها فقط افکار هستند … کلماتی که از حروف تشکیل شده اند.

جایگزینی فکر

جایگزینی فکر (معروف به خنثی سازی افکار) ممکن است اینگونه به نظر برسد: «هر بار فکری به سرتان می زند که شما را می ترساند، آن را با فکر یا تصویری جایگزین کنید که احساس خوبی به شما می دهد.» در حالی که تلاش برای جایگزینی فکر «بد» خود با فکر «خوب» ممکن است باعث آرامش آنی شود، اما آرامشی است که دوام نخواهد داشت.

چرا جواب نمی دهد

جایگزینی فکر در درمان OCD دشوار است، زیرا ذاتا اجباری است. این تلاش دیگری است که فرد مبتلا به OCD برای خنثی کردن یا مقاومت در برابر افکار ناخواسته انجام می دهد که کارساز نیست و/یا اضطراب مرتبط با افکار را فرو می نشاند.

جایگزینی فکر همچنین ممکن است تلاشی از سوی فرد مبتلا برای جلوگیری از وقوع یک نتیجه وحشتناک باشد، حتی اگر یک فکر آن قدرت را نداشته باشد.

 به عنوان مثال، ممکن است فکر مزاحم خشونت آمیز در مورد هل دادن شخصی در جلوی اتوبوس داشته باشید. این فکر شما را مضطرب می کند. برای تسکین اضطراب خود، شاید بخواهید آن فکر «بد» را با یک فکر «خوب» جایگزین کنید. بنابراین، ممکن است به این فکر با گفتن “هرگز!” پاسخ دهید. برای مقابله با افکار مزاحم، با صدای بلند یا در سر خود.

افراد مبتلا به OCD اغلب بر این باورند که با جایگزین کردن افکار مزاحم با یک فکر “مثبت” تر، فکر مزاحم را خنثی کرده اند و در امان هستند. با این حال، این احساس کاذب امنیت است. جایگزین کردن یک فکر با فکر دیگر باعث ایجاد یا جلوگیری از اتفاق بد نمی شود.

جایگزینی فکر نیز به شکل کاذب اهمیت و قدرت افکار را مشروعیت می بخشد که در وهله اول مشکل همین است.

مانند سرکوب فکر، جایگزینی فکر باعث می‌شود که افکار (وسواس‌ها) مشکل ساز شوند، زمانی که مشکل در نحوه واکنش فرد به افکار (اجبارها) است.

جایگزین کردن یک فکر با یک فکر دیگر، یا سرکوب فکر، پیام اشتباهی را به مغز می فرستد: این فکر خطرناک و مهم است. شخص در حال تقویت مغز خود است که هشدارهای کاذب آن – مرکز ترس بیش فعال مغز مبتلا به OCD – در واقع آلارم های واقعی هستند که باید به آنها توجه کرد. سپس مغز در تلاش برای ایمن نگه داشتن فرد، هشدارهای نادرست بیشتری ارسال می کند.

جایگزینی فکر همچنین می تواند به عنوان نوعی اطمینان عمل کند، که اگر افکار جدید به فرد اطمینان دهد که محتوای وسواس نادرست ، یک اجبار است.

۴. گفتگو درمانی و تحلیل وسواس

بسیاری از افرادی که به یک درمانگر مراجعه می کنند به دنبال تجزیه و تحلیل احساسات و فرآیندهای فکری خود هستند تا درک بهتری از خود و تجربیات خود داشته باشند.

گفتگو درمانی

گفتگو درمانی، مانند درمان روان پویشی یا روانکاوی، شامل پردازش افکار، احساسات و تجربیات زندگی است. معمولاً با هدف توسعه بینش انجام می شود.

جستجوی بینش یا شفافیت در مورد محتوای وسواس یکی از اجبارهای بزرگی است که بسیاری از افراد مبتلا به OCD از نظر ذهنی انجام می دهند. . به آن نشخوار فکری گفته می شود. شخص توجه خود را بر روی افکار مزاحم متمرکز می کند و سعی می کند بفهمد چرا آنها به ذهنشان خطور می کند، منظورشان چیست، آیا درست هستند و غیره. آنها این کار را برای جستجوی یقینی انجام می دهند که وجود ندارد، که نشخوار فکری را بی فایده می کند.

به گفتگو درمانگر برای انجام اجبار در مطبش پولی ندهید! احتمالاً قبلاً بارها و بارها در مسیر تجزیه و تحلیل بوده اید و نیازی به پرداخت هزینه به درمانگر ندارید تا شما را در آنجا نگه دارد.

چرا جواب نمی دهد

اولاً، زمانی که هدف درمان متوقف کردن پاسخ بیش از حد به وسواس‌های بی‌اهمیت است، توجه زیادی به وسواس می‌کند. توجه به وسواس فکری و پاسخ بیش از حد از طریق اجبار است که باعث می شود مغز OCD ریسک و خطر را بیش از حد تخمین بزند.

نشخوار فکری همچنین به فرد مبتلا به OCD که در تحمل عدم قطعیت مشکل دارد، احساس کاذب کنترل می دهد. بر این باورند که هر چه بیشتر تلاش کنند و موضوعی را حل کنند، احتمال بیشتری برای یافتن پاسخ می رود. این به نظر می رسد که «اگر فقط یک بار دیگر به این موضوع فکر کنم، پاسخ را پیدا می کنم.» این تله است.

واقعیت این است که ما از خیلی چیزها اطمینان ۱۰۰ درصدی نداریم و نشخوار فکری ما را به آن سو نمی رساند. ما نیازی به پاسخ نداریم تا احساس خوبی داشته باشیم و بیشتر درمان OCD بر روی زندگی مبتنی بر ارزش ها و در عین حال تحمل شک و تردید است.

در نهایت، تلاش برای یافتن معنی در افکار مزاحم به این معناست که ممکن است برای شخصی که آنها را تجربه می کند معنی داشته باشند. این کابوسی برای کسی است که OCD دارد و افکار مزاحم آخرین چیزی است که فرد می خواهد به آن فکر کند یا انجام دهد.

پرسیدن سوالی مانند «این خشم و خشونت از کجا می آید؟» از فردی با افکار خشونت آمیز ناخواسته، کسی را که مبتلا به OCD است خرد می کند. احتمالاً وحشتی را که آنها احساس می کنند تشدید می کند و به این باور نادرست کمک می کند که این افکار مهم و بد هستند.

راه خروج از چرخه وسواس فکری از طریق تغییر رفتار است. این تغییر مستلزم عدم تغذیه و توجه به وسواس‌ها (هشدار کاذب) است. به معنای حذف اجبارها، مانند تجزیه و تحلیل افکار، با تغییر رفتار فیزیکی و ذهنی است.

حتی اجبار ذهنی نیز یک رفتار است، زیرا فرد تصمیم می‌گیرد به وسواس ذهنی پاسخ دهد. صحبت کردن در مورد محتوای وسواس یک رفتار ذهنی است که باید از آن اجتناب کنید، نه رفتاری که کل جلسات درمانی را صرف آن کنید.

نقش درمانگر OCD

هنگامی که یک درمانگر با فردی که مبتلا به OCD است کار می کند، نقش او کمک به درمانجو برای تحمل بهتر عدم اطمینان، اضطراب و ناراحتی است. به شما کمک می کند تا حضور افکار و احساسات ناراحت کننده را بدون مقاومت و بدون درگیر شدن اجباری با آنها بپذیرید.

اگر درمانگر از شما بخواهد که افکار را متوقف کنید یا جایگزین کنید، همراه با معناسازی و ارائه اطمینان در مورد افکار، توانایی یادگیری این موضوع را از شما سلب می کند که افکار و احساسات بدون اینکه کاری در مورد آنها انجام دهید می آیند و می روند.

مواجهه و پیشگیری از واکنش (ERP) به شما می آموزد که افکار و احساسات خطرناک نیستند و هر چیزی که فکر می کنید و احساس می کنید نیاز به توجه ندارد.

در حالی که این فهرست از ابزارهای CBT برای کمک به افراد برای مقابله با آن ها طراحی شده است، این تکنیک ها به اجباری تبدیل می شوند که می توانند شما را بیمار نگه دارند. بنابراین، اگر به دنبال درمانگر برای درمان OCD هستید، مهم است که بپرسید آیا تجربه ای در ارائه درمان ERP دارند یا خیر.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲۰۹ رای
منابع
12
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا